زندگینامه فیدل کاسترو

فیدل کاسترو همیشه مشتاق بود که بگوید زاده شده که تاریخ را تغییر دهد: «از آنجا که نه از یک خانواده سیاستمدار برخاستم یا در جوی سیاسی رشد نکردم، اگر رسالت خاص نمیداشتم، غیرممکن بود که در مدت زمانی نسبتا کوتاه بتوانم نقشی انقلابی را عهده دار شوم.)) چه به یاری سرنوشت و چه از روی شانس، او به گفته خود عمل کرد. کمتر کسی توانسته است بیش از او تاریخ را تغییر دهد.
فیدل کاسترو زمامدار کوبا، در ۱۳ اوت ۱۹۲۷م. در خانوادهای ثروتمند اما پرجمعیت به دنیا آمد. پس از تحصیلات مقدماتی، وارد دانشگاه هاوانا شد و به تحصیل حقوق، علوم اجتماعی، سیاست و مدیریت عمومی پرداخت. فیدل از دیدن زندگی راحت خود در قیاس با زندگی سخت و طاقت فرسای فقرای کوبا شوکه شده بود. ریشههای فقر در کوبا مهمترین ترین انگیزه فیدل جوان برای طراحی یک انقلاب مارکسیستی-لنینیستی بود. او در سال ۱۹۴۷ و در زمان دانشجویی به یک فعال سیاسی تبدیل شد.
در سال ۱۹۵۳ کاسترو با هدف ساقط کردن حکومت دیکتاتوری ژنرال باتیستا به مبارزه مسلحانه روی آورد. در ۲۶ ژوئیه ۱۹۵۳ به کمک حدود ۱۰۰ نفر از هوادارانش به پادگان نظامی «مونکادا» کوبا یورش برد اما ناکام ماند . فیدل با این تفکر که تاریخ تنها به اندک کسانی روی موافق نشان میدهد، خود را ناجی کوبا میدانست. او و برادرش رائول، از این درگیری مسلحانه جان سالم به در بردند اما به زندان افتادند. پس از رهایی از زندان در ۱۹۵۵م. راهی آمریکا و مکزیک شد و به آموزش ناراضیان فراری از چنگ باتیستا پرداخت. کاسترو با تربیت چندین هزار نیروی چریک ورزنده، توانست در سال ۱۹۵۸ حمله وسیعی به کوبا را سازماندهی کند. او سپس برای تقویت موقعیت خویش به نیروهای چریکی تحت فرماندهی «ارنستو ال چه گوارا» پیوست. کاسترو هرگز حاضر نبود حتی یک لحظه به تقسیم رهبری انقلابش فکر کند. او گفته بود که یک انقلاب، اگر قرار باشد یکپارچه باقی بماند و شکست نخورد، باید تنها یک رهبر داشته باشد. یک رهبر بد بهتر از بیست رهبر خوب است.» آرمانهای انقلاب فیدل در آن زمان مورد استقبال طیف گستردهای از مردم کوبا قرار گرفت تا اینکه سرانجام او توانست در سال ۱۹۵۹م. به کمک نیروهایش حکومت ژنرال باتیستا، کسی که نامش با فساد، انحطاط و تبعیض عجین شده بود را ساقط کند. پس از فرار باتیستا در اول ژانویه ۱۹۵۹، کاسترو در ۱۷ فوریه ۱۹۵۹ در ۳۲ سالگی به نخست وزیری کوبا رسید و کنترل اوضاع را بر عهده گرفت. دولت کاسترو برنامه اصلاحات ارضی وسیعی در کوبا به مرحله عمل در آورد.
کاسترو پس از پیروزی
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
انقلاب کوبا سرشت کوبا را برای همیشه تغییر داد. کاسترو بیش از هر کس دیگری، شور زندگی و نیروی کارساز برای تغییر ایجاد کرد. رهبران جدید کوبا، از جمله ارنستو چه گوارا انقلابی آرژانتین با وعده بازگرداندن زمینهای مردم به آنان و دفاع از حقوق فقرا دوران حکومت خود را آغاز کردند. فیدل به عنوان فرمانده کل نیروهای مسلح همه تصمیم گیریهای مهم را انجام میداد. او فرآیند پاکسازی را شروع کرد. نخستین اقداماتش سختگیری نسبت به روسپیگری، قماربازی و قاچاق مواد مخدر بود و او بیدرنگ دست به کار تغییر نظم اجتماعی کهنه در کوباشد اما بیشک هیچ کاری آسان پیش نمیرفت. او و همکاران نزدیکش آنچه آموختند و عمل کردند عمدتا از طریق آزمون و خطا بود.
در سال ۱۹۶۵ کاسترو به عنوان دبیر کل اول حزب کمونیست انتخاب شد و ساختار سیاسی کوبا را به سمت ساختاری تک حزبی دگرگون کرد. در ۱۹۷۶ کاسترو سمت ریاست شورای دولتی و همچنین ریاست شورای وزرا را به دست آورد. کاسترو خطیبی بسیار توانا بود؛ به طوری که میتوانست چندین ساعت تمام بدون مراجعه به یادداشتی سخنرانی کند. لباس مورد علاقه او، جامه رزم بود که در هر مکان و محفلی بر تن میکرد.
ماجرای خلیج خوکها
در سال ۱۹۶۱ گروهی از مخالفان در تبعید دولت کوبا با حمایت دولت آمریکا تلاشی را برای براندازی حکومت تازه شکل گرفته کاسترو در خلیج خوکها انجام دادند. هدف از اجرای این عملیات به وجود آوردن شورشی همگانی بود که به حکومت کاسترو پایان دهد. دولت آیزنهاور که قبل از جی اف کندی ریاست کاخ سفید را بر عهده داشت به شدت از نزدیک شدن روزافزون کوبا به شوروی بیم داشت و آن را تهدیدی برای آمریکا میدانست. بدین ترتیب طرحی برای آموزش، تجهیز و کمک مالی به کوباییهای در تبعید که از ترس کاسترو و سیاستهایش از کشور خود فرار کرده بودند آماده شد. قرار بود تمامی این آموزشها در منطقهای در گواتمالا انجام شود و آمریکا نیز با استفاده از نیروهای زمینی و دریایی به آنها کمک کند. به رغم مشکلاتی که در نقشه حمله به کوبا وجود داشت اما کندی به دلایل مختلف به از بین بردن حکومت چپ گرای کوبا باور داشت. به زعم او کشورهایی مانند آمریکا باید در مقابله با دیکتاتورهایی مانند کاسترو در کوبا و خروشچف در شوروی با شدت عمل زیادی برخورد میکردند. به ادعای او اگر کاسترو برای مدت بیشتری در قدرت میماند کشورهای دیگری در آمریکای لاتین را به سمت سیاستهای چپ گرایانه و به سمت شوروی سابق سوق میداد، رئیس جمهور جدید آمریکا در ذهن خود کوبایی را میدید که در واقع نماد گسترش قدرت شوروی در حیاط خلوت آمریکا بود. به نظر میرسد که عملیات خلیج خوکها از همان ابتدا شکست خورده باشد زیرا نمیتوان تصور کرد که یک گروه کوچک ۱۴۰۰ نفری بتوانند ارتش بزرگ کاسترو که با هزاران شبه نظامی تقویت شده بود را شکست دهند. سال بعد خروشچف با استقرار کلاهکهای هستهای خود در کوبا اوضاع را به شدت پرتنش کرد که تا آن زمان بیسابقه بود و هر لحظه امکان جنگ هستهای بین دو کشور وجود داشت. در این حمله نیروهای وفادار به کاسترو، چریکهای ضدانقلاب کوبایی را شکست دادند. روابط هاوانا و واشنگتن، پس از ماجرای مشهور خلیج خوکها تیرهتر از گذشته شد.
نقش کاسترو در جنبش عدم تعهد
بعد از پایان جنگ جهانی دوم، آثار اختلاف و رقابت بین کشورهای فاتح جنگ خصوصأ دو ابرقدرت فاتح، آمریکا و شوروی ظاهر شد. با گسترش دامنه اختلافات و رقابتها، دنیا عملا به دو گروه شرق و غرب تقسیم شد. آمریکا و کشورهای اروپای غربی که دارای سیستم سرمایہ داری بودند، گروه غرب را تشکیل دادند و از طرف دیگر شوروی و اقمار آن که رژیمهای کمونیستی داشتند، گروه شرق را به وجود آوردند. بر اثر این دستهبندی در واقع دو گروه در برابر یکدیگر صف آرایی کردند. در طول دهه ۱۹۵۰م. این جنگ ادامه یافت و بارها خطر آن بود که جنگ سرد الفاظ به جنگ گرم اسلحه تبدیل شد. جنبش غیرمتعهدها در سال ۱۹۶۱ با حمایت کاسترو و مارشال تیتو در کنفرانسی که در یوگسلاوی سابق برگزار شد، اعلام موجودیت کرد. این جنبش در اوج جنگ سرد و فضای دو قطبی غرب و شرق با هدف وحدت میان کشورهایی که نه در اردوگاه کمونیسم و نه در اردوگاه کاپیتالیسم قرار داشتند، تشکیل شد. اعضای این جنبش در قراردادشان متعهد بودند: عضو دوپیمان نظامی اصلی (ناتو و ورشو) و نیز پیمانهای منطقهای نظامی مانند سنتو و سیتو نباشند و در سیاست خارجی از سیاست عدم تعهد یا سیاست مستقل از دو بلوک شرق و غرب پیروی کنند. پس از شکلگیری جنبش، رهبران و بانیان اصلی شکلگیری جنبش عدم تعهد کوشیدند تا سنتزی از ناسیونالیسم و انترناسیونالیسم به وجود آورند تا ضمن حفظ منافع ملی کشورها، آنها را در سرنوشت یکدیگر سهیم سازند.
اصلاحات در کوبا
در داخل کوبا، فیدل، سیاستهای اقتصادی مختلفی از جمله متمرکزسازی، اصلاحات ارضی، اشتراکی کردن، مکانیزه کردن کشاورزی و سلب مالکیت از صاحبان صنایع کوبا را اجرا کرد. مخالفان اما تاکید میکنند اگرچه این اصلاحات اوضاع را نسبت به پیش از انقلاب بهتر کرده، اما در مجموع هزینههای بیش از اندازهای برای رفاه مردم کوبا داشته است. در مقابل حامیان کاسترو بر این باورند که تحریمهای تجاری آمریکا علیه حکومت کاسترو گرچه درآمد مردم کوبا را کاهش داد، اما سبب شد اقتصاد کوبا از رشد قابل قبولی برخوردار شود. کاسترو فقر و بیسوادی را ریشه کن کرد و توانست به مدت نزدیک به پنج دهه، یک حکومت ضد آمریکایی را در جوار مرزهای جنوبی آمریکا اداره کند. افزایش هزینههای دولت در زمینه بهداشت و آموزش از مهمترین برنامههای کاسترو در دوران زمامداریاش بود تا جایی که کوبا در زمینه کاهش کنترل مرگ و میر در فهرست سازمان ملل متحد نسبت به بسیاری از کشورها بهتر عمل کرده و این موضوعی است که موافقان کاسترو بر آن بسیار تاکید دارند. در نقطه مقابل، مخالفان کاسترو میگویند وضعیت کوبا و مرگ و میر کودکان در این کشور اگر مانند پیش از انقلاب نبوده باشد بهتر از آن نیست. به زعم مخالفان، این آمار از سوی دولت کاسترو گزینش شده است.
سالهای پایانی
در سی ویکم ژانویه سال ۲۰۰۶، فیدل کاسترو پس از یک عمل جراحی در روده بزرگ مسوولیتهای دولتیاش را به معاون اولش، رائول کاسترو انتقال داد. سرانجام کاسترو که به مدت ۴۹ سال قدرت را در کوبا در دست داشت در ۱۷ فوریه ۲۰۰۸ از تلاش برای تصدی یک دوره ریاست جمهوری جدید در کشورش منصرف شد و برادر ۷۶ سالهاش رائول کاسترو در تاریخ ۲۴ فوریه ۲۰۰۸ جانشین او شد. کاسترو سرانجام پنج روز پیش از پایان دوران مسوولیتش طی نامهای به مردم کوبا نوشت:
نه به دنبال پست ریاست جمهوری و نه پست فرماندهی کل قوای مسلح کویاست و دیگر هیچ سمتی را نخواهد پذیرفت.» انقلاب کوبا همواره چه در داخل و چه در خارج با ستایشها و البته انتقادهای گستردهای مواجه بود. مخالفان کاسترو او را دیکتاتوری میخوانند که از راههای غیردموکراتیک و نامشروع به حکومت رسیده است. اگرچه کاسترو در ۲۵ نوامبر ۲۰۱۶ درگذشت اما نقش او در کوبا و جهان باید در انتظار داوری نسلهای آینده باقی بماند. نسلهای بعد باید به پرسشهایی همچون «انقلابی که او برپا کرد اکنون کجا ایستاده ست؟ وعدههای استقلال و زندگی راحت مردم کوبا آیا تحقق یافته است؟ آیا انقلاب کوبا ارزش این همه رنج را داشت؟ » پاسخ بگویند. البته کاسترو خود به این پرسشها پاسخ داده است که در تمام زندگیام با همان شور و اشتیاق برای همان هدفهایی میجنگیدم که تاکنون برای آنها جنگیدهام. میهن یا مرگ». چه (تاریخ) عملکرد او را محکوم کند یا تائید، یک چیز قطعی به نظر میرسد؛ میراث او باقی خواهد ماند.