81 سالگی هریسون فورد، ایندیانا جونز ماجراجوی ما – مرور فیلمهای او

باورکردنی نیست، اما هریسون فورد پر جنب و جوش و بیقرار، حالا دیگر 81 ساله شده است. امروز مصادف است با سالروز او. شاید فرصت خوبی باشد که یکی از فیلمهای سری ایندیانا جونز را که زمانی با وی چی اس میدیدیم، دانلود کنیم و با کیفیت خوب ببینیم. هنوز هم این سری فیلمها تریلر و نشاط آور هستند.
هریسون فورد روز ۱۳ ژوئیه ۱۹۴۲ در شیکاگو به دنیا آمد. در مدرسه به درس و مشق توجه زیادی نداشت و مدام در خیال هنرپیشه شدن بود. عاقبت در ۲۲ سالگی به سوی هالیوود روانه شد تا شانس خود را در عالم سینما بیازماید.
در برخی از استودیوهای فیلمسازی هالیوود شروع به همکاری کرد، اما جز ایفای نقشهای کوچک در فیلمهای کماهمیت توفیقی نداشت. همزمان با بازی در فیلمهای ارزان، منبع اصلی درآمد او از کار نجاری تأمین میشد.
اولین نقش مهمی که نصیب هریسون فورد شد در سال ۱۹۷۳ بود که در فیلم “گرافیتی آمریکایی” American Graffiti نقشی کوتاه ایفا کرد. کارگردانی این فیلم را جورج لوکاس، به عهده داشت که هنوز شهرت چندانی نداشت، اما به زودی به یکی از نامهای بزرگ هالیوود تبدیل شد.
چند سال بعد که لوکاس تهیه فیلم معروف “جنگ ستارگان” را شروع کرد، هریسون فورد را برای ایفای نقش هان سولو در نظر گرفت. با همین نقش موقعیت فورد در سینمای امریکا تثبیت شد.
اما با فیلم پرماجرا و هیجانانگیز “ایندیانا جونز” بود که نام هریسون فورد به عنوان یکی از برجستهترین بازیگران هالیوود درخشیدن گرفت. در این فیلم چهار قسمتی به کارگردانی استیون اسپیلبرگ، سینماگر نامی، هریسون فورد نقش باستانشناسی ماجراجو را ایفا میکند که در جستجوی گنجهای گم شده است.
عرصه واقعی هنرنمایی هریسون فورد در فیلمهای پرحادثه و هیجانانگیز است. او پس از رشتهای از فیلمهای پرخرج و موفقیتآمیز، به ویژه با فیلم “فراری” The Fugitive (۱۹۹۳) به کارگردانی آندرو دیویس به اوج شهرت و محبوبیت رسید.
او در این فیلم نقش پزشکی را ایفا میکند که به اتهام قتل همسر خود تحت تعقیب قرار میگیرد. اینک او باید هم از دست پلیس بگریزد و هم قاتل واقعی را به پلیس معرفی کند. در این فیلم هریسون فورد نقش تیپیک خود را به کمال میرساند: مردی ساده و معمولی که ناگهان با آزمونی سخت مواجه میشود.
اما فیلم دیدنی تیغنورد یا Blade Runner با کارگردانی ریدلی اسکات که برداشت آزاد از رمان “آیا آدممصنوعیها خواب گوسفند برقی میبینند؟” ، نوشتهٔ فیلیپ کی. دیک واقعا فراموششدنی نیست. در این فیلم دکارد (هریسون فورد) از طرف نیروهای پلیس کلان-شهر لس آنجلس در سال ۲۰۱۹ مأموریت دارد که آدم مصنوعیها (موسوم به رپلیکانت) را که حضورشان بر روی کره زمین ممنوع است، شناسایی و تعقیب و خطرشان را از جامعه زمینی رفع کند. تا اینکه چند رپلیکانت متواری، مخفیانه وارد لس آنجلس گردیده و سعی در نفوذ به داخل شرکت تایرل کورپوریشن میکنند. یعنی همان شرکتی که آنها را به وجود آوردهاست. موسیقی ونجلیس به زیبایی روی این فیلم نشسته است.
هریسون فورد استعداد و مهارت هنری خود را در دیگر ژانرهای سینمایی نیز به نمایش گذاشت. برای نمونه او در سال ۱۹۸۵ در فیلم “شاهد” Witness به کارگردانی پیتر ویر، نقش پلیسی مسئول و فداکار را ایفا کرد. در سالهای بعد در فیلمهای احساسی و درامهای عاشقانه نیز نقشهایی به عهده گرفت و توانست به شخصیتهای سینمایی با عمق روانی و دقت کامل جان بخشد.
در این راستا میتوان از فیلم عاطفی “سابرینا” محصول ۱۹۹۵ به کارگردانی سیدنی پولاک نام برد. سابرینا، بازسازی یک کمدی کلاسیک به کارگردانی بیلی وایلدر است. در نسخه اولیه، نقش اصلی فیلم را همفری بوگارت و آدری هپبورن بازی کرده بودند و خب به نظر من بهتر است فیلمهای کلاسیک خیلی موفق را اصلا بازسازی نکرد.
هریسون فورد در سال ۱۹۹۷ در دو فیلم متفاوت بازی کرد که از بهترین کارهای او شناخته میشوند: “هواپیمای رئیس جمهوری” Air Force One یک فیلم حادثهای هیجانانگیز به کارگردانی ولفانگ پترسون، سینماگر آلمانی هالیوود است، و فیلم دیگر “خود شیطان” ازآخرین ساختههای آلن جی پاکولا درام انسانی دلپذیری بر پایه بحران ایرلند است.
هریسون فورد در بیشتر نقشهایی که ایفا کرده، تجسم کامل سرسختی و کوشایی آمریکایی است، که در عین ضعفهای انسانی، در نبرد با “شر و پلیدی” به پیروزی میرسد. جذابیت انسانی او در این است که از دشمن نیرومند و خطرناک میترسد، اما در برابر او میدان را خالی نمیکند.
بازی هریسون فورد در حالت چهره و بیان حرکت گیرا و مؤثر است. شیوه بازیگری خاص او را، با همان حساسیت و ظرافت همیشگی میتوان در آخرین فیلمهای مهمی دید که از او به نمایش در آمده از جمله “دیوار آتش” محصول ۲۰۰۶ به کارگردانی ریچارد لانکرین.
هریسون فورد در سراسر جهان از جشنوارههای سینمایی جوایز بسیاری برنده شده است. او همچنین به خاطر فعالیتهای انسانی و حمایت فعال از محیط زیست، بارها مورد تقدیر و ستایش قرار گرفته است.
اما روی نقش ایندیانا جونز دقیقتر شویم:
تمام اهالی پروپا قرص سینما وقتی که صحبت از ماجراجویی محض باشد، فقط و فقط به یک گزینه فکر می کنند: دکتر ایندیانا جونز، مردی که حتی در سخت ترین شرایط نمی تواند نگران پیدا کردن کلاهاش نباشد!
استاد دانشگاه بودن آن هم در رشته ی باستان شناسی ظاهرا باید شغل خسته کننده ای باشد. اما به لطف جادوی سینما، ایندیانا جونز یکی از محبوب ترین شخصیت های خیالی دنیای ماست.
ایندی (اکثر طرفداران ایندیانا جونز این لفظ را به کار می برند) سرش درد میکند برای ماجراجویی و شغلی که انتخاب کرده، شکارچی گنجهای باستانی، در دنیای خودش سرگرم کننده ترین گزینه ی ممکن و راهی است برای سرک کشیدن به رمز و رازهای فراموش شده در تاریخ و پدیده هایی که کسی وجودش را باور نمی کند. البته با چاشنیهایی چون صخرهنوردی، دره نوردی، سروکله زدن با موجودات خطرناک و فعالیتهای دیگری که با ترشح آدرنالین رابطه ی مستقیم دارند.
به غیر از ماجراجویی محض، انگیزه دیگری را نمی شود برای ایندی متصور شد. سفرهایش معمولا در گروی عشق و عاطفه نیست (همان قدر که برای نجات شخصیت های مونث تلاش می کند، در فرار کردن از دست آنها هم ید طولایی دارد!)، به ساختن کاخ و قصر برای خودش فکر نمیکند و به دنبال پرده برداشتن از حقیقت های مدفون هم نمی گردد. اتفاقا بامزه است که رقبایش (نازیها و کمونیستها) کشف گنج موردنظر را راهی می دانند برای رسیدن به قدرت و آگاهی بی پایان، لذا سرشان به باد می رود. ایندی به آنچه که در پشت دیوارهای معبد و مقبره پنهان شده بیحرمتی نمی کند و میداند که بهتر است تا از خیلی چیزها سر درنیاورد! به همین دلیل برخلاف ایکاروس بالهایش نمیسوزد.
ایندی هم دور دنیا را میگردد تا بازی را سریعتر از رقبای اش تمام کند و اجازه ندهد که آنها با سوءاستفاده از گنجهای باستانی، قاعده بازی را به هم بزنند. در ادبیات کلاسیک هم ماجراجویی جزو جدایی ناپذیری از قصه گویی است. اما داستان اسطوره هایی چون اودیسه، زیگفرید و بیوولف بر مبنای کهن الگوی سفر قهرمان شکل می گیرد؛ قهرمان در راه پرخطری گام میگذارد تا به گنجی ناممکن دست پیدا کند. سختی و شگفتی های راه بهانه ای می شوند تا قهرمان به درکی تازه از خود و جهان پیرامون اش نائل آید. در نمونه های متاخری چون سفرهای گالیور و پینوکیو هم شگفتی های سفر حکم استعاره از خلقت و پدیده های انسانی را دارد.
در مورد ایندیانا جونز همین سفرهای دور و دراز و پر از شگفتی تبدیل شده به اصل ماجرا و از این نظر تاحدودی با سندباد بحری قابل مقایسه است. در دنیای واقعی هم از این دست ماجراجوها کم نداشته ایم. مثلا خیلی از دانسته های امروزی ما درباره ی تمدن مصر باستان، حاصل ماجراجویی های جیووانی باتیستا بلزونی، نمایشگر سابق سیرک در بیابانهای جیزه قرن هجدهم است.
ایندیانا جونز محصول مشترک فانتزی های دو فیلمساز ماجراجو (استیون اسپیلبرگ و جورج لوکاس) است که انگار با این سری فیلم ها، بیش از هر چیز سعی داشته اند تا زمینه ی سرگرمی و تفرج کودک درون خود را فراهم کنند. برای خیلی از منتقدان و سینمادوستان، به ویژه در کشور ما که جریان نقد معمولا در برابر سرگرمی سازی موضع مشخصی دارد، حضور همیشگی ایندیانا جونز در فهرست های معروف شامل شخصیت های ماندگار تاریخ سینما، کمی غیرمنطقی به نظر می رسد. به هر حال ایندیانا جونز در دنیای مدرن به شمایلی یکه تبدیل شده، نمونه ای عینی از میل فطری ماجراجویی که مقلدان و بدل های بیشماری دارد. حتی در دنیای واقعی هم خیلی ها مسیر زندگی خود را با الهام از ایندیانا جونز در نقاط دوردست و پرخطر دنبال می کنند.
در این میان هریسون فورد نقش غیرقابل انکاری دارد. اگر سری فیلم های ایندیانا جونز و جنگهای ستاره ای را کنار بگذاریم، در دیگر نقش آفرینی های شاخص او کمتر ردپایی از شوخ طبعی به چشم می خورد. میشود به چند شگرد اصلی در بازیگری فورد اشاره کرد؛ نمایش شیرین و بامزه شخصیت های تلخ و بداخلاق، پوزخندهای یک وری برای نمایش تمسخر و بی حوصلگی و نشان دادن واکنش های تماشایی به عناصر صحنه باز هم در عین خونسردی. مامور امنیتی جدی و سخت کوش تریلرهای دهه نودی، در دنیای ایندیانا جونز فرصت داشته تا نقش کسی را بازی کند که از کارهای دیوانه وارش لذت می برد. مهاجمان صندوقچه گمشده را به یاد بیاورید، جایی که ایندی به جای شمشیر بازی ترجیح می دهد تا اسلحه اش را بیرون بکشد و با یک شلیک ساده کار دشمن را بسازد. یکی از بامزه ترین لحظات تاریخ سینما که در کمال جدیت و خونسردی اجرا شده. این که تماشاگر داستانهای ایندی را باور میکند و با او در ماجراجویی هایش همراه می شود، مدیون حضور بازیگری چون فورد است که می تواند در موقعیتهای غیرواقعی، واقعی و بامزه به نظر برسد.
شایعاتی در مورد قسمت جدید ایندیانا جونز هم وجود دارد: هریسون فورد با حضور در برنامه تلویزیونی الندیجنرس چند ماه پیش گفت که تولید قسمت پنجم «ایندیانا جونز» از تابستان امسال شروع میشود، هرچند که با وضعیت کرونا واقعا مشخص نیست که کار تولید این فیلم که قرار بود سال 2022 اکران شود، عملا از کی شروع خواهد شد. ضمن اینکه کارگردان این قسمت، اسپیلبرگ نیست و جیمز منگلد آن را کارگردانی خواهد کرد. او گفت که : «این فیلم بسیار سرگرمکننده خواهد بود و چیزهای عالی زیادی در دست ساخت است.» آخرین فیلم از این مجموعه «ایندیانا جونز و پادشاهی جمجمه کریستال» بود که سال ۲۰۰۸ اکران شد و تقریبا ۲۰ سال پس از قسمت سوم روی پردهها رفت. فورد در مصاحبهای با سیبیاس نیز گفته بود که در قبال بازگشت در نقش این شخصیت نمادین، حس مسئولیت میکند.
روزگار آدلین – بلید رانر ۲۰۴۹ – جنگ ستارگان: نیرو برمیخیزد و جنگ ستارگان، خیزش اسکای واکر، فیلمهای شاخص خوب چند سال اخیر هریسون فورد هستند. آوای وحش آخرین کار اوست. همچنین مقدمات ساخت یک سریال با عنوان The Staircase هم با بازی او، فراهم شده است.
منابع: دویچه وله و نشریه دنیای تصویر
هان سولو شخصیت محبوب من در جنگ ستارگان است. چقدر از نقش هریسون فورد در فیلم فراری خوشم اومد. اون موقع 17 سالم بود! بعدها بلید رانر را دیدم یعنی 10 سال پیش. بازهم از بازی هریسون فورد لذت بردم.