باورکردنی نیست، اما بعضی از آدم‌ها صدای داخل مغز یا مونولوگ روایی درون را ندارند!

از همان اول صبح که پا می‌شویم، جریان زندگی و کارهایی که می‌خواهیم بکنیم و احساسمان را یک طورهایی با زبان مادری، در ذهنمان روایت می‌کنیم. چیزهایی مثل:

-چقدر خوابم می‌یاد
-حال ندارم برم سر کار
-کاش فرصت بود ورزش می‌کردم
-از سر کار که اومدم، یادم باشه ماست بخرم
-عصر برم پیش دوستم
-چقدر هوا گرم و خفه است

چنین عباراتی مرتب به ذهنمان می‌آید. این راوی درون هم همراه کارهای ساده روزمره همراه ماست و هم حین اندیشه در مورد چیزهای مهم‌تر. حتی ثابت شده که ما در طی رؤیاها و حالات کاهش سطح هوشیاری هم این صدای درون را داریم.

البته شما این صدای درون را نباید با توهم‌های شنوایی شیزوفرنی اشتباه بگیرید!

ظاهرا این امر، آنقدر بدیهی است که تصور نمی‌کنیم که برخی از آدم‌ها ممکن است با دیگران تفاوت داشته باشند. به علاوه این جریان سیال فکری و فکر کردن به صورت واژه‌ها یا چیزی که به آن صدای درون می‌گویند، در همه انسان‌ها به یک صورت نیست. مثلا در بچه‌های کوچک این صدای درون کمتر است.

چند وقت پیش کاربری در توییتر با نام کاربری KylePlantEmoji تفسیر جالبی از درجات صدای درون کرد و به این مطلب اشاره کرد که برخی از مردم چیزی را که در موردش فکر می‌کنند، می‌شنوند، در حالی که برخی‌ها هم افکارشان را تنها به صورت اندیشه‌های غیرکلامی و انتزاعی به ذهن می‌آورند و مجبورند که به صورت آگاهانه آنها را به نسخه متنی تبدیل کنند.

جالب بود که وقتی کاربران این نوشته را خواندند، افرادی از هر دو سوی طیف تعجب کردند و در توییت‌هایشان می‌خواستند تصور کنند که دنیای آدم‌های دیگر، به چه صورتی است.

در واقع این پدیده صدای درون از دهه 1930 میلادی، منشا بحث و جدل بوده، یعنی زمانی که یک روانشناس روس به نام لو ویگوتسکی، صحبت از درونی شدن مکالمات خارجی کرد.

تصور می‌شود که قسمتی موسوم به بروکای مغز در هر دو فرایند مکالمه بیرونی و درونی درگیر باشد.

پژوهشگری به نام راسل تی هرتلبرت که استاد روانشناسی دانشگاه نوادا است، بیش از هر کس دیگری روی این مطلب کار کرده است. پژوهش‌های او هم نشان داده است که برخی پژواک درونی ذهنی به صورت کلامی ندارند. اما کسانی که این طور نیستند نباید نگران باشند، چرا که آنها نوع دیگری از پژواک درونی جریان تفکر را به صورت دیداری تجربه می‌کنند.


امیدوارم مطلب را خوب رسانده باشم، تا بتوانم از شما بپرسم، که آیا شما هم جزو افرادی هستید که صدای درونی ندارید و یک روایت درونی متنی از کارها و احساسات به صورت غیرارادی ندارید؟

برای اینکه اطمینان خاطر کسی کنید که نداشتن روایت درون نداشتن، چیز غیرطبیعی نیست به اسکرین شات این توییت‌ها توجه کنید:

منبع : + و +


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

8 دیدگاه

  1. شاید اینطوری برداشت کردن که باید صدا دار باشه اون چیزی که دارن فکر میکنن ؟ من که متوجه نشدم همه با خودشون حرف میزنن تو ذهنشون که یعنی بعضیا صداشو هم میشنون؟

  2. یه مقدار برام گیج کننده بود. یعنی یه دسته از آدم ها هستن که صدای درون ندارن؟ جایگزینش رو نمیتونم بفهمم!

  3. مشابه این پدیده در مورد تصویر ذهنی (Mental image) نیز صدق می کند. گویا برخی افراد توانایی ایجاد تصویر ذهنی ندارند. در واقع دچار آفانتازیا (Aphantasia) هستند.

  4. کنجکاو شدم بدونم اون دسته که صدای درون ندارند از نظر موفقیت، شادی یا خوشبختی چقدر با بقیه تفاوت دارن، اینکه صدای منتقد درون نداشته باشی به نظر کمک کننده میاد.
    نمیدونم تحقیقی انجام شده یا نه، ولی حتما جوابهای جالبی بدست میاد.

  5. خیلی جالبه. عجیبه واقعا. اینکه کسی نیست که بهت نهیب بزنه از داخل یا گاها تمجیدت کنه خیلی عجیبه. من تقریبا همه برنامه ها و افکارمو باهاش در میون میزارم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]