معرفی فیلم گودزیلا: سلطان هیولاها Godzilla: King of the Monsters 2019

کارگردان: مایکل داهرتی. بازیگران: کایل چندلر (مارک راسل)، ورافارمیگا (دکتر اِما راسل)، میلی بابی‌براون (مدیسون راسل)، کن واتانانه (دکتر اَیشیرو). 132 دقیقه. درجه نمایشی:PG-13.

عادی‌سازی هیولاها!

گودزیلا: سلطان هیولاها دنبالهٔ فیلم موفق گودزیلا ساختهٔ گرت ادواردز، محصول ۲۰۱۴، است. فیلم ادواردز، بدون این‌که بخواهیم غلو کنیم، بهترین فیلم گودزیلایی هالیوود بود و از بسیاری جهات غافلگیرکننده. موفقیت‌های هنری و تجاری گودزیلای ادواردز، تولید قسمت‌دوم آن را در دستورکار استودیوی سازندهٔ فیلم قرار داد. در ابتدا قرار بود که قسمت‌دوم، یعنی همین فیلم گودزیلا: سلطان هیولاها را ادواردز کارگردانی کند اما او خیلی زود با مدیران استودیو اختلاف پیدا کرد و در اواسط سال ۲۰۱۶ انصراف خود را از کارگردانی فیلم اعلام کرد. و به این‌ترتیب بود که مایکل‌داهرتی در اوایل سال ۲۰۱۷ جانشین ادواردز شد. اما نکته عجیب اینجا بود که استودیو فردی را برای کارگردانی پروژهٔ دویست میلیون دلاری‌اش انتخاب کرده بود که تخصص‌اش ساختن فیلم‌های کم بودجه است. بنابراین نباید از کیفیت‌پایین فیلم زیاد تعجب کرد. ساختن فیلم‌های پرهزینه تخصص ومهارتی است که هر کارگردانی واجد آن نیست.

سلطان هیولاها قصه‌اش پنج‌سال پس از پایان قصهٔ فیلم نخست آغاز می‌شود. حالا جهان از وجود ابرگونه‌های غول‌آسا، موسوم به «تایتان‌ها» آگاه شده است. سازمانی به اسم «مونارک» وظیفهٔ مراقبت از کره زمین در برابر موجودات هیولایی را بر عهده دارد. دکتر اِما راسل (ورا فارمیگا) که برای مونارک کار می‌کند و دخترش مدیسون (میلی بابی براون) شاهد تولد یک موجود غول‌آسا به اسم «ماترا» هستند.

اِماراسل با استفاده از وسیله‌ای به اسم «اورکا» که قادر به حذف فرکانس‌های مزاحم است، «ماترا» را آرام می‌کند. سپس در ادامهٔ ماجرا، گروهی از اکوتروریست‌ها به رهبری الن‌جونا (چارلز دنس)، ناگهان به پایگاه مونارک حمله می‌کنند و اِماراسل و دخترش مدیسون را می‌ربایند. ماترا می‌گریزد و در زیر یک آبشار به درون پیله می‌رود. دانشمندان مونارک، دکتر ایشیرو سریزاوا (کن واتانابه) و دکتر ویوین گراهام (سالی هاوکنیز) با مارک راسل (کایل چندلر)، شوهر سابق اِما، تماس می‌گیرند و او را در جریان ربوده شدن همسر سابق و دخترشان قرار می‌دهند.

آن‌ها از مارک می‌خواهند که در این زمینه وارد عمل شود، مارک ابتدا از ورود به این ماجرا اکراه دارد و دلیل‌اش هم نفرت او از گودزیلاهاست. پنج س ال پیش پسر مارک و اِما در جریان حمله گودزیلا به سن فرانسیسکو کشته شد و از آن زمان به بعد مارک نفرت عمیقی از گودزیلاها پیدا کرده است. با این حال، مارک عاقبت می‌پذیرد که رد اِما و مدیسون را بگیرد و آن‌ها را پیدا کند. به زودی مشخص می‌شود که جونای تروریست قصد دارد با بیدار کردن همهٔ هیولاهای خفته، جهان را از بین ببرد و…

فیلم از حیث جلوه‌های ویژه دیدنی و باشکوه است و باید اذعان کرد که هیولاهایش خیلی خوب طراحی و اجرا شده‌اند. فیلم‌ساز خیلی زود به اصل مطلب می‌پردازد و بدون این که زیاد تماشاگرش را معطل کند او را به دل‌حادثه می‌برد. اما مشکل اینجاست که در یک فیلمی که از اول تا آخرش پر از انواع هیولاهاست، به دشواری می‌توان تماشاگر را هیجان زده کرد. به عبارت دیگر، کافی است مدتی از تماشای فیلم بگذرد تا هیولاهایش تبدیل به یک چیز عادی شوند. اما مشکل فیلم سلطان هیولاها جای دیگری است:

شخصیت‌های انسانی قصه به رغم پرتعداد بودن‌شان خیلی بی‌رمق و بی‌فایده از کار درآمده‌اند. فیلم در واقع، خط داستانی پیچیده اما نحیفی دارد. شاید بخش هیولایی فیلم به طور نسبی نمرهٔ قبولی بگیرد اما بخش انسانی‌اش قطعا رفوزه می‌شود، در اینجا آدم‌ها صرفا شاهد هیولاها هستند و مدام از این ساختمان به آن ساختمان می‌روند تا در برابر دوربین توضیحاتی دربارهٔ کم و کیف هیولاهای گوناگون فیلم ارائه کنند. درست است که تماشاگران یک فیلم گودزیلایی در درجهٔ نخست برای دیدن هیولای مورد علاقه‌شان و نحوهٔ تخریب شهرها و ویرانی‌ها در مقیاس عظیم به سینماهای نمایش دهندهٔ فیلم می‌روند اما غنای بخش انسانی قصه می‌توانست بر جذابیت‌های فیلم و بالا رفتن عیار هیجان و سوسپانس آن بیفزاید. سلطان هیولاها البته مقادیری شعارهای زیست‌محیطی هم دربارهٔ بلاهایی که بشر به سر کرهٔ خاکی درآورده ارائه می‌دهد اما این‌ها صرفا در حد شعار باقی می‌ماند و بس.

منبع: نشریه دنیای تصویر

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]