عادتهای بدی که مهارتهای ارتباطی را محدود میکنند
1– نگرشهای منفی
زمانی که قصد دارید تا مهارتهای ارتباطیتان را ارتقا دهید، نگرشهای منفی به چند شکل میتوانند برایتان مشکل ساز شوند:
الف۔ صحبت کردن با مردم سخت است
بسیاری از نظرات، نگرشها و باورهایمان در مورد مردم، نتیجه تصمیمات ناخودآگاهانهای است که در مورد آنها می گیریم. تنها چند تجربه بد میتواند باعث این شود که ما آنها را به همه افراد و نگاهمان به آنها تعمیم دهیم و این نگاه را محدود به افرادی که گاها ارتباط با آنها سخت است نکنیم. حتی بدون اینکه بفهمیم چه اتفاقی افتاده است، فرض میکنیم و در نهایت باور میکنیم که بهتر است تا حد ممکن از افراد دور باشیم و حتی اگر فاصلهمان را هم با افرادی که دائما با آنها صحبت میکنیم حفظ کنیم، بهتر میشود.
این یک نگرش منفی است و نه نگرشی که افراد محبوب از آن برخوردارند. افراد محبوب به دنبال خوبیهای افراد هستند، آنها از آشنایی با افراد دیگر لذت میبرند و بله، گاها آنها با فردی هم برخورد میکنند که از صحبت کردن با او لذت نمیبرند. با این وجود، آنها به دلیل سختی ارتباط با یک فرد، همه افراد را خط نمیزنند.
آیا شما فکر میکنید که ارتباط با اثر افراد سخت است؟ آیا از آشنایی با افراد جدید اجتناب میکنید چونکه نگران این هستید که در مورد شما چه فکری میکنند؟ آیا شما جلوی خودتان را میگیرید تا گاها با افرادی که ارتباط با آنها سخت است برخورد نکنید؟
ب- ارتباط با دیگران بیهوده است
بسیاری از افراد هم یک نگرش منفی نسبت به ارتباط با دیگران دارند. ممکن است که آنها به این موضوع به عنوان چیزی بیهوده و پوچ نگاه کنند. برخی اوقات شما میبینید که افراد بهانهای میآورند که خستهاند و یا سرشان شلوغ است تا با افراد دیگر ارتباط نداشته باشند، در حالی که دلیل واقعی آن، ناگفته میماند. تنها تعداد بسیار کمی از افراد هستند که ترسها و نگرانیهای واقعیشان را بیان میکنند. بسیاری از افراد ترجیح میدهند که فقط با نزدیکترین دوستانشان بیرون بروند و نه با افرادی جدید، چونکه در ذهنشان انتظاراتی منفی از رفتن به جای جدید برای آشنایی با افراد جدید دارند و نگران این هستند که در آن جا چه اتفاقی برایشان رخ میدهد.
باری دیگر، این موضوع هم میتواند مثل نگرشهای منفی، ناخودآگاه باشد. ممکن است شما تا به حال به این موضوع توجه نکرده باشید، اما زمانی که شما به این فکر میکنید که به یک مهمانی، عروسی و یا حتی یک دورهمی بزرگ بروید، ممکن است به این فکر کنید که احتمال دارد همه چیز خراب شود. احتمال دارد در دلتان احساس دلهره کنید و تصور کنید که حرفی برای گفتن ندارید و به تنهایی در جمعی بدون اینکه کسی در آنجا باشد تا با او صحبت کنید، ایستادهاید. حتی ممکن است فکر کنید که آبرویتان رفته است. زمانی که شما به این موضوع فکر میکنید، خودش یک دستاورد بزرگ است، چنین اتفاقی حتی تا به حال رخ نداده است و فکر میکنید که بدترین نتیجه ممکن رقم خواهد خورد. و شما طوری با ترس آن زندگی میکنید که انگار آن اتفاق واقعا رخ داده است. اما واقعیت این است که چنین چیزی رخ نداده است، هیچ اتفاق بدی نیفتاده است. تنها چیزی که رخ داده این است که مسئولیت افکار و احساساتتان را قبول نکردهاید.
آیا تا به حال به فرصتهای آتی برای ارتباط گرفتن با دیگران فکر کردهاید؟ آیا به این فکر میکنید که همه چیز خراب میشود؟ آیا این موضوع باعث میشود شما را ترس فرا گیرد؟ آیا شما از افرادی هستید که بهانه میآورید تا به جمعهای عمومی نروید؟
ج- فرصتی برای آشنایی با افراد نیست
بین افراد ساکت و برون گراهای پرحرف، یک تفاوت اساسی وجود دارد. افراد ساکت، اغلب اوقات تنها وقت گذراندن و وقت گذاشتن بر روی فعالیتهای تک نفره را قبل از هر چیز دیگری اولویت قرار میدهند. در موارد شدید، آنها حتی نمیتوانند برای دوستانشان و یا فرصتهایی برای آشنایی با افراد جدید وقت بگذارند. به جای این کار، آنها این نگرش را انتخاب میکنند که این موضوع خود به خود پیش میآید، و آنها میتوانند با افرادی آشنا شوند که خودشان دورهمیهایی را ترتیب دهند. با این وجود، اغلب اوقات چنین الگویی نتیجهای ندارد، چونکه افراد ساکت در بیشتر مواقع چنین پیشنهاداتی را رد میکنند، به این دلیل که اولویت آنها کارهایی است باید به تنهایی انجام شوند. به همین سبب است که ممکن است در تقویم آنها زمان خالی برای بله گفتن به بیرون رفتن و آشنایی با دوستان و آشنایان جدید باقی نماند.
بر خلاف آنها، افرادی که زندگیهای اجتماعی شلوغ و مهارتهای ارتباطی عالی دارند، کارها را متفاوت پیش میبرند. آنها چند روز در هفته، تلویزیون و اینترنت را خاموش میکنند تا به بیرون بروند تا با افرادی جدید آشنا شوند. معمولا آنها اولین افرادی هستند که زمانی که به جمعی دعوت میشوند بله میگویند و آنها اولویت بالایی برای سپری کردن اوقات فراغتشان با دیگران دارند. این موضوع را نمیگویم که شما تا این حد پیش بروید و همه این کارها را انجام دهید اما این خوب است که این هدف را داشته باشید تا تعادلی در اوقات فراغتتان به وجود آید و اهمیت بیشتری برای دیدن دوستان و خانواده در نظر بگیرید و یا به جاهای مختلفی بروید و فعالیتهای جدیدی را تجربه کنید.
آیا شما هر هفته برای دیدن افراد، برنامه ریزی نمیکنید؟ آیا شما اجازه میدهید که هفتهتان همینطور در خانه بگذرد، آن هم در حالی که میتوانستید با دوستانتان باشید و با آنها به بیرون بروید؟ اگر شما بین اوقات تنهایی و زمانتان با دیگران به دنبال برقراری تعادل هستید، آن را در هفتهها و ماههای آتی چطور برنامه ریزی خواهید کرد؟
د- ارتباطات اجتماعی باعث پول خرج کردن با بیاحتیاطی میشود چیزی که شما پولتان را برای آن خرج میکنید، مشخصکننده این است که چه چیزی برایتان مهم است، همچنین
مشخص میکند که چه چیزی برای شما ارزشمند است و نشان میدهد که چه چیزی برای شما لذت بخش است. از سوی دیگر فرصتی دیگر برای ساختن ارتباطاتی نزدیکتر با دوستانتان و شناختن افراد جالب جدید است.
برخی از افراد فکر میکنند که ارتباط با دیگر افراد باعث این میشود که با بیاحتیاطی پول خرج کنند، در حالی که آنها میتوانند با مبلغ کمتری در خانه غذا بخورند، بنوشند و حتی خودشان را سرگرم کنند. اما نکته اینجا نیست. زمانی که شما در یک کافه، قهوه خانه و یا رستوران هزینه میکنید، شما تنها برای غذا و نوشیدنی خود پول پرداخت نمیکنید، بلکه این هزینه برای آشنایی با افراد جدید نیز میباشد. شما در جایی هستید که احتمال این وجود دارد که با افراد جدید آشنا شوید و یا حتی باعث اتفاقی مثبت بزرگ شوید. در واقع، شما در حال گرامی داشت دوستیهایی هستید که به شما حمایت، همراهی و لذت میبخشند. همین موضوع، زمانی که شما برای ورزش کردن و یا فعالیت در هر گونه مجموعه اجتماعی پول پرداخت میکنید نیز صدق میکند. جذابیت واقعی و مزیت آن، محیط دوستانه و فرصت برای بودن با دوستان و یا پیدا کردن دوستان جدید است. فکر کردن به هزینههایی که برای این لحظات می کنید موقتی است. به این فکر کنید، چند هفته بعد، پس از اینکه یک شب خیلی خوب را با دوستانتان سپری کردید، آیا حتی چیزی که خوردید و یا نوشیدید را به خاطر خواهید داشت؟ البته که نه! اما این که چقدر به شما خوش گذشته را فراموش نخواهید کرد و بیصبرانه منتظر خواهید بود تا دوباره آن کار را انجام دهید.
آیا شما برای پول خرج کردن برای روابط اجتماعی، ارزش کمی قائلید؟ آیا به نظر شما اینکه برای یک قهوه و یا غذا به جای اینکه داخل منزل با هزینه کمتری چیزی بخورید، به بیرون بروید، هدر کردن پول است؟ آیا این ارزش دارد که به بیرون بروید و با هزینهی کمی بیشتر، با دوستان جدید آشنا شوید و یا با دوستانی که همین حالا دارید خوش بگذرانید یا نه؟
٢– بیهدفی
در مبحث ارتباط برقرار کردن با افراد، بیهدفی میتواند موجب این شود که ندانید چه چیزی بگویید و یا نتوانید کنترل تعاملات را به دست بگیرید.
به طور کلی چند موضوع مربوطه وجود دارد، که باید آنها را مورد بررسی قرار دهیم الف- آشنا شدن با افراد بدون هیچگونه هدفی یک عادت بد رایج دیگری که بین افرادی که از آشنایی با افراد جدید اجتناب میکنند و از اینکه سر صحبت را با دیگر افراد باز کنند متنفر هستند، این است که هدفی را برای تعاملات اجتماعیشان ندارند. این موضوع موجب میشود که چند مشکل به وجود آید. در این حالت شما خیلی به فکر فرو میروید و مدام پیش خودتان فکر میکنید که باید چه بگویید، شما حرف کم میآورید و یک سکوت ترسناک همه جا را فرا میگیرد، در این شرایط خوب دقت کردن به حرفهای فرد دیگر، برای شما خیلی دشوار میشود. اما در صورتی که شما بدانید دقیقا در یک صحبت به دنبال بدست آوردن چه چیزی هستید و یا بدانید که قرار است چه اتفاقاتی رخ دهد، هیچ کدام از این موارد رخ نخواهد داد: همین تمرکز، همه چیز را حل میکند.
به هر حال، نیازی نیست که شما این کار را برای همه صحبتهایتان انجام دهید، اما اگر فکر میکنید که صحبت های کوتاه برایتان استرسزا هستند و یا حوصلهتان را سر میبرند، اینکه یک هدف تعیین شده داشته باشید، به شما بسیار کمک میکند. اما چرا؟ چون که به شما این اجازه را میدهد که بر روی چیزی که میخواهید بدست آورید تمرکز کنید و به همان سمت حرکت کنید و بحث را نیز به همان سمت پیش ببرید، انجام چنین کاری ذهن شما را مشغول نگه میدارد و باعث میشود که کمتر حواستان پرت شود. این کار مشکلات اضطراب را نیز برای شما کاهش می دهد و عدم توجه کافی که ممکن است در صورتی که هدف خاصی نداشته باشید شما را فرا گیرد هم از بین میبرد.
شاید در گذشته شما گاها پیش خودتان فکر میکردید زمانی که دارید با فرد جدیدی آشنا میشوید و یا دارید با کسی که خیلی کم او را میشناسید صحبت میکنید، باید هدفی داشته باشید. بنابراین باید ببینیم که چه چیزی میتواند به عنوان یک هدف برای شما ایفای نقش کند؟
پاسخ میتواند همه چیز باشد، حتی به سادگی اینکه به دنبال این بگردید که ببینید چه چیز مشترکی دارید. یا حتی اینکه نظرات، بینش و نگرش آن شخص را در مورد تغییرات محلی و تاثیری که بر روی افرادی که در آنجا زندگی می کنند بپرسید.
آیا برای شما زیاد اتفاق میفتد که ناگهان ببینید در مورد موضوعی دارید صحبت میکنید که اصلا نمیدانید باید در آن مورد چه بگویید؟ آیا در آن زمان، شما به صورت تصادفی موضوع را کاملا به چیز دیگری تغییر میدهید؟ به جای این کار، تصمیم بگیرید که برای هر بحثتان یک هدف تعیین کنید، هر هدفی میتواند از حفظ ارتباط با آن شخص گرفته، تا درک اشتراکاتتان یا بررسی عقاید و باورهای مشترکتان باشد. زمانی که شما این کار را انجام دهید، صحبتتان مسیری خواهد داشت و میتوانید در همان مسیر حرکت کنید.
ب- نبود هدف مشترک با افراد هر زمان که صحبت همانند یک جنگ آغاز شد، دلیل آن در اغلب اوقات عدم وجود مشارکت است. به عبارتی زمانی که یک شخص در حال رقابت با فرد دیگری است تا زمان بیشتری را صحبت کند و یا مناظره را ببرد. چنین موضوعی میتواند خیلی سریع تغییر کند و تنها چیزی که برای این تغییر نیاز است، این است که طرز نگاه یکی از طرفین مقدار کمی تغییر کند.
همیشه در ارتباط با افراد به دنبال اهداف، نگرانی و یا دغدغههای مشترک باشید. زمانی که شما عشق و علاقه و یا مشکل مشترکی را با فردی دارید، صحبت شما لذت بخشتر و زندهتر خواهد بود و بدین شکل، زمانی که مشترکا راجع به آن موضوع فکر میکنید و صحبت میکنید، راه حل بهتر و راحتتری پیدا میکنید.
کلید این کار این است که درباره مسائل احساسی، اهداف بسیار مهم و یا مشکلات بسیار دشوار صحبت کنید. زمانی که شما با دقت به این موارد گوش دهید و به تجارب و احساسات مشابهتان در مورد آن مسئله اشاره کنید، میتوانید ارتباط عمیقی را با آن فرد پایه گذاری کنید. چنین کاری میتواند باعث این شود که آن فرد احساسات شدیدی از خودش نشان دهد، پس اگر شما قصد دارید که آرام باشید و تعاملاتی آرامش بخشتر داشته باشید، به مسائلی که درگیری احساسی کمتری دارند، میبایست با دقت بیشتری گوش دهید.
مثلا فرض کنید که شما هر سال به فرانسه میروید و با فردی آشنا میشوید که از سینمای فرانسه لذت میبرد، شما علایق متفاوت اما نزدیک به همی دارید و همین موضوع میتواند یک بحث عالی را برای شما دو نفر جرقه بزند. کلید این کار این است که نکات مشترک احتمالی را تشخیص دهید و صحبت کنید تا علایق خودتان را به اشتراک بگذارید.
آیا شما اکثر اوقات فکر میکنید که بحثها مثل یک بازی پینگ پنگ هستند که دارید در برابر کسی بازی میکنید؟ آیا شما در بدست آوردن یک ارتباط صمیمانه مشکل دارید؟ اگر اینطور است، هدفتان این باشد که علایق مشترکتان با فرد دیگری که هر دوی شما از آن لذت میبرید را پیدا کنید.
ج- نبود هدف عملکردی
یکی دیگر از عادتهای رایج و محدودکننده، عدم موفقیت برای به وجود آوردن اهداف عملکردی است. زمانی که شما در حال صحبت کردن با فردی هستید، شما باید لحظه به لحظه بدانید که دارید چطور عمل میکنید. شما دائما
باید رویکردتان برای بازخورد گرفتن را تطبیق دهید و این تنها زمانی رخ میدهد که شما اهدافی داشته باشید و همچنین راههایی برای اندازهگیری حرکت به سمت آنها و یا فاصله گرفتن از آن ها.
برای مثال، بیایید فرض کنید که صحبت کردن با افراد برای شما سخت هست، مشخصا سکوتهای بسیار ناراحتکنندهای پیش میآید و ناگهان شخص دیگر عذ خواهی میکند و از شما دور میشود. آیا برای شما علامت هشداری قبل از این موضوع وجود داشت؟ البته که بوده و این نباید برای شما تعجب برانگیز باشد که نتیجه صحبت شما چنین چیزی بوده است.
اما شما برای جلوگیری از اینکه این اتفاق دوباره در آینده رخ ندهد، چه کاری میتوانید بکنید؟ در ابتدا شما نیازمند اهداف عملکردی و یا چند هدف مربوطه کوچک هستید که موجب تضمین خوب بودن بحث شما شوند. این به معنای کنار گذاشتن نگرش امیدوارم” بهترین رخ دهد و در کنترل گرفتن شرایط است.
اهداف عملکردی میتوانند شامل این باشند که زمانی که فرد دیگری حرف میزند، شما تمام توجهتان را به او معطوف کنید، با تمرین اینکه هر زمان فرد دیگر صحبت میکند، به دنبال علاقه مشترکتان بگردید و مدام به دنبال پیدا کردن اهداف مشترک باشید.
آیا شما معمولا امیدهایی نامشخص برای صحبتتان دارید که نمیتوانند تعریف شوند؟ آیا اغلب اوقات شما نمیتوانید در مسیری که میخواستید حرکت کنید و کنترل هدف و مسیر تعاملات را از دست میدهید؟ تصمیم بگیرید که بخش کوچک اما مربوطه را در اختیار بگیرید و کنترلش کنید و آنگاه همه چیز خود به خود درست میشود.
د- نبود دیدگاه بلند مدت
یک عادت بد دیگر، این است که زمانی که میخواهید به بیرون بروید تا با افراد جدید آشنا شوید، رویکرد کوتاه مدت دارید و این موضوع زمانی که شما گرم بحث شدید، بسیار تاثیرگذار است. زمانی که شما ارتباط با آن افراد را برای هفتهها، ماهها و یا سالها به تعویق میاندازید، بعد از مدتی میبینید که شما افراد بسیار محدودی در دایره دوستانتان دارید و همیشه کارهای تکراری را با همان دوستان همیشگی انجام میدهید.
اینکه شما زمانی که با افراد جدیدی آشنا میشوید به آنها نگاه بلند مدت داشته باشید تا تضمین کنید که شما زندگی اجتماعی خوشحالکننده و شلوغی دارید، بسیار کمککننده است. این بدین معنی است که به دعوت به گردهمایی و دورهمیها بیشتر جواب مثبت دهید.
نتیجه این پاسخ مثبت این است که با شرکت در آن دورهمیها آرام آرام با افراد جدید فوق العادهای آشنا میشوید و میتوانید یک شبکه عالی با دوستان جدیدتان بسازید. اگر شما این کار را نکنید، اتفاقی غیر قابل اجتناب برای شما رخ میدهد، افراد به محلههای جدید میروند، برخی دیگر ارتقای شغلی پیدا میکنند و وقت خالی زیادی ندارند، برخی دیگر سرشان بخاطر خانواده شلوغ میشود. نتیجه نهایی آن، یکسان است، با گذشت زمان، افراد کمتر و کمتری خواهند بود که شما آنها را میشناسید مگر اینکه شما همیشه به دنبال این باشید که بخواهید با افراد جدید آشنا شوید.
افرادی که دوستان خوب زیادی دارند، به آینده نگاه میکنند. آنها اماکن عمومی را به عنوان فرصتهایی ایده آل برای آشنایی با دوستان جدید میبینند و دوستهای جدید فقط برای همان لحظات نیستند بلکه برای سالهای آتی نیز خواهند بود. این افراد بحثها را چیزی فراتر از صحبتهای کوتاه میبینند، چونکه با این نگرش، هر صحبت آنها بخشی از یک قاب بزرگتر و یک راه جالب برای شناخت بیشتر افراد عالی است، افرادی که با گذشت زمان از شناخت آنها لذت میبرند.
آیا زمانی که شما با فردی آشنا میشوید، نمیتوانید به چیزی بیشتر از مکالمهتان فکر کنید؟ آیا شما از دورهمیهای اجتماعی دوری میکنید چونکه آنها برای شما چیز خاصی نیستند؟ به جای این کار، هر بحث و هر دورهمی را به عنوان راهی برای آشنایی با افراد خوبی که میتوانید با گذشت سالها از شناختن آنها لذت ببرید در نظر بگیرید.
۳– دست کم گرفتن اهمیت ارتباطات اجتماعی
افراد ساکت و منزوی گاهی اوقات اهمیت ارتباطات اجتماعی برای سلامتی و خوشحالی را دست کم میگیرند. چنین دیدگاهی باعث مشکلاتی میشود که ما باید در مورد آنها صحبت کنیم:
الف- به دنبال دوست جدید نبودن حالا بیایید به یک نگرش دیگر که در مسیر توسعه مهارتهای ارتباطی خوب قرار میگیرد نگاه کنیم. در این نگرش شما میگویید که تا همین حالا هم به اندازه کافی ارتباطات دوستانهای دارید، پس چرا باید به دنبال افراد جدیدتر باشید؟ چنین موردی میتواند روابط دوستانه کنونی شما را هم قبل از اینکه خودتان بفهمید تحت تاثیر قرار دهد. شما میتوانید در وقت خالی کردن برای دوستان خوبتان تنبلی کنید و یا حتی زمانی که با آنها هستید، در خودتان باشید.
زمانی که به این موضوع میرسیم، باید به این اشاره کنیم که نگرش به تعداد کافی دوست دارم یک نکته مهم را در خود جای نداده است. خوشحالکنندهترین لحظات زندگی شما، عاملی مشترک دارند: آنها لحظاتی هستند که با افرادی که دوستشان داشتید و به آنها اهمیت میدادید بودید. با توجه به این موضوع، این منطقی است که خوشحالی را یک اولویت قرار دهید و با این کار، همیشه تلاش میکنید که با افراد جدید آشنا شوید و یا با افرادی که از قبل آنها را میشناختید بیشتر باشید و دوستیتان را با بیشتر شنیدن و با به اشتراک گذاشتن خودتان عمیقتر کنید، همچنین نباید فکر کنید که دوستی شما بدون این کارها همیشه پایدار خواهد ماند.
افراد محبوب میدانند که خوشحالکنندهترین لحظات زندگیشان، لحظاتی بودند که دوستان و خانوادهشان در کنار آنها حضور داشتند. آنها ارزش دوستیهای خوب را میدانند و همیشه به دنبال آشنایی با افراد جدید هستند. این بخشی کلیدی از نحوه زندگی آنها و برنامه ریزی هفتگی آن هاست که در آن برای افراد زمان میگذارند.
آیا تا به حال شده که فکر کنید به تعداد کافی دوست دارید؟ آیا فکر میکنید که برخی از دوستان شما بدون هیچ کاری برای شما میمانند و تلاش نمیکنید تا آنها را ببینید؟ این را بدانید که بخش عمدهای از خوشحالی با زمان گذراندن با افراد عالی به وجود میآید، پس تصمیم بگیرید که این کار را بیشتر انجام دهید.
ب- اولویت نداشتن آشنایی با افراد جدید
یک مسئله دیگر، عدم تصمیمگیری برای آشنایی با افراد جدید است. اگر شما برنامهتان را پر از کار، فعالیتهای مختلف و کارهای تک نفره کنید، هیچوقت فرصت کافی برای زمان گذراندن با دوستان و آشنایی با افراد جدید را نخواهید داشت. شما آن کسی خواهید بود که اغلب اوقات به دعوتهای مختلف جواب رد میدهد و در نهایت موجب میشود که مردم دیگر شما را دعوت نکنند.
دلیلی که این موضوع رخ میدهد، اصلا ربطی به نداشتن زمان ندارد، بلکه این است که زمان گذراندن با افراد دیگر را به عنوان اولویت قرار ندادید و هنوز موفق نشدید درک کنید که زمان گذراندن با دوستان خوب، چقدر برای داشتن یک زندگی شاد اهمیت دارد.
مشغله زیاد، فقط بهانهای است که از آن استفاده میشود تا با این واقعیت که از آشنایی با افراد ترس و نگرانی دارید روبرو نشوید و با نادیده گرفتن این مسئله، احساس آرامش بیشتری داشته باشید. مشکل چنین رویکردی این است که با گذشت زمان شما تنهاتر میشوید و بیرون آمدن از پوستهتان با گذشت زمان سختتر هم میشود.
تغییر در نگرش الزامی است، اگر شما آشنایی با دوستان جدید، دوستان دوستانتان و افراد را اولویت هفتگی خودتان قرار ندهید، به ندرت این اتفاق میافتد و تازه اگر خوش شانس باشید.
هر چقدر در صحبت کردن تمرین کمتری داشته باشید، هر مهارتی که دارید ضعیفتر میشود و به مرور زمان، تغییر این موضوع برای شما سختتر هم میشود.
آیا شما نمیتوانید آشنایی با افراد جدید را برای خودتان تبدیل به یک اولویت کنید؟ آیا شما چون با افراد در ارتباط نیستید، ارتباطتان با آنها را از دست میدهید؟ آیا شما میتوانید خوشحال بودن را با در ارتباط بودن با افرادی که از وقت گذراندن در کنارشان لذت میبرید برای خودتان تبدیل به یک اولویت کنید؟
ج- بیش از حد تنها بودن
وقت گذراندن به تنهایی، میتواند برای شارژ شدن و داشتن فرصتی برای فکر کردن عالی باشد، و برای افراد ساکت، این موضوع الزامی است چونکه سر و کار داشتن با افراد در تمام روز چه در سر کار و چه در خانه، میتواند انرژیشان را بگیرد، پس تنها وقت گذراندن، پادزهر همه این هاست.
هرچند حتی یک چیز خوب هم اگر بیش از حد انجام شود، میتواند نتیجه عکس دهد. اگر شما بیش از حد زمانتان را به تنهایی سپری کنید، به مرور زمان باعث میشود که از دیگر افراد و زندگی اجتماعی جدا شوید. تنها بودن حالتی ذهنی است که به شما آرامش میدهد و باعث میشود که استرسی نداشته باشد، پس حتی فکر کردن به اینکه با کسی ارتباط برقرار کنید برای شما تبدیل به دغدغهای ذهنی میشود.
به همین دلیل، من شما را تشویق میکنم تا به دنبال تعادل باشید. ببینید که چه میزان زمان را برای تنها بودن نیاز دارید و چه میزان نتیجه عکس دارد و باعث میشود که مانعی برای زندگی شما شود.
تماشای بیش از حد تلویزیون و یا استفاده بیش از حد از اینترنت هم میتواند در همین دستهبندی قرار بگیرد. اگر شما در اینکه ارتباط معمولی و عادی چهره به چهره را با افراد داشته باشید موفق نیستید چونکه با آنها به صورت آنلاین تعامل دارید، هیچگاه نمیتوانید در مهارتهای ارتباطی پرتوان شوید. هیچ جایگزینی برای صحبت کردن به صورت آفلاین” با افراد در دنیای واقعی وجود ندارد. و هیچ چیز نمیتواند جایگزین ارتباطات چهره به چهره ما شود.
آیا شما زمان زیادی را به صورت تنهایی سپری میکنید؟ آیا شما میتوانید در تنها بودن و ارتباط با دیگران تعادل بیشتری به وجود بیاورید؟ آیا شما تعاملات اینترنتی را با صحبت کردن حضوری و عمیق و پر از چالش رو در رو به اشتباه میگیرید؟
د- به تعویق انداختن آشنایی با افراد جدید این آخرین مشکلی هست که ما باید در این بخش در مورد آن صحبت کنیم. من میخواهم به این عادت بد در هنگامی که بحث در مورد آشنایی با افراد جدید و یا شرکت در رویدادهای اجتماعی است که موجب به عقب انداختن آن میشود اشاره کنم.
زمانی که ما اینطور زندگی میکنیم، حتی متوجه این نمیشویم که تمایل داریم از این کارها اجتناب کنیم. ما به فرصتهایی در خصوص آشنایی با افراد جدید که برایمان پیش میآیند جواب مثبت میدهیم، اما آنها را به تعویق میاندازیم و میگوییم که یک روز حتما این کار را میکنیم و آن یک “روز هیچگاه فرا نمیرسد.
ما پیش خودمان فکر میکنیم که از نظر اجتماعی فعال و دوست خوبی هستیم و فقط در آن لحظه، مشغله بیش از حد داریم
دلیل این موضوع هم این است که ما نمیدانیم که ارتباطات و تعاملات انسانی چقدر برای خوشحالیمان مهم هستند. زمان گذراندن با افرادی که شما را دوست دارند و به شما اهمیت میدهند برای سلامتی شما الزامی است، در حالی که آشنایی با افرادی که ذهنیت مثبتی نسبت به شما دارند، باعث انواع لذتها، تنوع و شگفتیهای بی نظیر در زندگی شما میشود. زندگی زمانی که با افراد خوب باشید تا این ماجراجویی را با آنها به اشتراک بگذارید، غنی تر، روشنتر و رنگارنگتر است.
اما گاهی اوقات بیعلاقگی، تنبلی و یا ترسهای ناخودآگاه در مورد صحبت کردن با دیگر افراد، ما را به این عادت بد که قرارها را آنقدر به تعویق بیاندازیم که فرد دیگر، دیگر نتواند حضور پیدا کند دچار میکنند.
بهترین راه برای روبرو شدن با این مسئله این است که با خودتان صادق باشید، اگر شما میخواهید که به رویدادی اجتماعی بروید، یک تعهد مشخص با دوستانتان داشته باشید و هیچگاه آنها را ناامید نکنید. اجازه ندهید که ترسهای اجتماعی در مسیر لذت بردن شما از خوشحالی و ارتباطی که شما با دیگر افراد که از صحبت کردن با آنها لذت میبرید، قرار بگیرند.
همین موضوع در مورد رفتن به جاهای جدید و یا بازدید از مکانهای جدید نیز صدق میکند، اگر شما واقعا میخواهید که به جایی بروید، بروید و آن را به تعویق نیاندازید و وانمود نکنید که میخواهید آنجا بروید، فقط امروز فرصت ندارید!
آیا شما قرارهایتان با دوستانتان را به تعویق میاندازید؟ آیا شما ارتباطتان با افراد را از دست میدهید چونکه همیشه سرتان بیش از حد شلوغ است؟ آیا شما به دلیل ارتباط با افراد از تجربههای جدید دوری میکنید و یا آنها را به تعویق میاندازید؟ اگر شما این کار را میکنید، آیا میتوانید با این ترس روبرو شوید و هر جایی بروید به جای اینکه با به تعویق انداختن، پشت این ترس مخفی شوید؟
۴– ترس از مکالمه
احتمالا رایجترین دلیل برای دوری از افراد چیزی است که من دوست دارم اسم آن را ترس از مکالمه بگذارم. افراد ساکت همیشه از این بهانه استفاده میکنند و این را درک نمیکنند که افراد با اعتماد به نفس بالا هم ترسهایی دارند که باید با آنها روبرو شوند.
تنها تفاوتی که وجود دارد این است که افرادی که از نظر اجتماعی فعالتر هستند، اعتماد به نفس خودشان را میسازند و یاد میگیرند که با صحیح و خطا و رفع اشتباهات و از همه مهمتر با قاطعیت، ترس های خودشان را کنترل کنند.
الف۔ حساسیت بیش از حد نسبت به انتقادات
از تمام ترسهایی که وجود دارند و باعث میشوند که افراد صحبت نکنند، احتمالا ترس از انتقاد، محتملترین آن هاست. ما از انتقاد میترسیم، به همین دلیل پیش خودمان نتیجهگیری میکنیم که بهتر است اصلا حرفی نزنیم، اما زمانی که شما اصلا حرفی نمیزنید، ممکن است که به علت صحبت نکردن، مورد انتقاد قرار بگیرید و یا به طور کلی نادیده گرفته شوید. پس همانطور که میبینید سطح مشخصی از مورد نقد قرار گرفتن، غیر قابل اجتناب است، کلید این کار این است که ببینید زمانی که افراد شما را به دلیل نقطه نظراتتان و یا نوع صحبت کردنتان نقد میکنند، آنها را چطور مدیریت کنید چونکه دوری کردن کامل از افرادی که شما را نقد میکنند، غیر ممکن است. این را به خاطر داشته باشید، چیزی که بقیه افراد میگویند ممکن است درست باشد و یا غلط، پس به صورت اتوماتیک فکر نکنید که هر انتقادی که از شما میشود درست است و ارزش این را دارد که دلیل بیاورید و واکنش نشان دهید.
آیا شما بیش از حد نسبت به انتقادات حساس هستید؟ آیا شما متوجه این هستید که همه افراد باید با انتقادات دست و پنجه نرم کنند؟ یادتان باشد که از خودتان بپرسید: آیا نظر آن شخص درست است یا نه؟
کتاب همیشه بدانید که چه بگویید
راههایی ساده برای نزدیک شدن و صحبت کردن با همه افراد
نویسنده : پیتر دبلیو مورفی
مترجم : فرشید نادرینژاد
انتشارات ایماد
۸۷ صفحه