تفاوت فرهنگی: از «چطوری جون دل، برقراری عزیز» ما تا کانال یوتیوب «با من مطالعه کن» کیم دونگ مین

بین سلبریتیهای «یک شبه» یکی دو سال اخیر، شاید سهیل سنگرزاده که با عباراتی مثل صبحت به خیر جون دل، برقراری عزیز، سر کیفی، ادای حال بدارو درنیار، این روزها مشهور شده و تبدیل به یک میم اینترنتی شده، شاید جزو بیزیانها باشد.
تبدیل شدن چیزهای غیرمترقبه به پدیدههای مشهور و همهگیر در اینترنت، در همه جای دنیا رواج دارد و چیز عجیبی نیست.
سهیل سنگرزاده هم با اندام پهن و عضلانی و تنقاضش با یک بینی عمل شده و همچنین ریش انبوه و پیراهنهای شاد، ظاهری شبیه رپرهای غربی دارد، اما اینها را با ظواهری از مرام و مسلک پهلوانی، اصطلاحات سنتی، عرفان شرقی و البته سبک زندگی غربی درهمآمیخته.
باز هم چیز عجیبی نیست. او تنها نمونه پررنگشده همه ماست و خود ما هم در ایران همین این چیزها را اغلب ترکیب کردهایم. خوشبختانه او دستکم تا حالا نه تبلیغ عجیب و غریب در صفحه خود دارد و نه چیز مضری را برخلاف برخی سلبریتیهای ظاهرسازتر، بیان میکند.
گرچه در این میان برخی ویدئوهای را با غرضی، چنان که افتد و دانی و یک کنایه پنهان، برای طعنه به رفقای خود ارسال میکنند و برخی هم از مشهور شدن شدن بیدلیل او خشنود نیستند.
اما خب اینترنت، سرزمین رشدهای نامنتظره است. منتها چیزی که در ایران شاید با بقیه جهان تفاوت داشته باشد این است که به صورت متناسب و منصفانه، توجه به سایتها، وبلاگها و پیجهای حاوی اطلاعات علمی وجود ندارد. به عبارت دیگر دیرزمانی است که احساس میکنیم، مغزها تخدیر شدهاند و تاب خواندن حتی چند جمله و کمی فکر کردن را از دست دادهاند و تنها محتواهای سرگرمکننده را میپسندند.
اگر به جز این بود و کسری (مثلا تنها 10 درصد) از توجه به پیجهای سلبریتیها، به دیگر سبکهای کاری و اندیشهها میشد، شاید اینترنتی پربارتر میداشتیم.
گفتم که اینترنت، سرزمین فرصتهاست. اما در ایران شاید از اول کار مشخص باشد که برخی محتواها به سختی مخاطب حداقلی جذب کنند.
اما جالب است که چیزهای فرهنگی عجیبتری در کشورهای دیگر، میتوانند مخاب خاص خود را پیدا کنند و با آنها ارتباط برقرار شود.
امروز یک کانال عجیب در یوتیوب پیدا کردم که متعلق به یک دانشجوی کرهای به نام کیم دونگ مین است. کانال او بیش از 50 هزار دنبالکننده دارد و ویدئوهای او حتی به تعداد دفعات پخش 370 هزار هم رسیدهاند که عدد بسیار قابل توجهی است.
اما محتوای ویدئوهای او واقعا یگانه و عجیب است. کانال او «با من مطالعه کن» نام دارد. کاری که این جوان 23 ساله کرهای میکند این است که ویدئوهای دو – سه ساعتهای تهیه میکند که او را در این ویدئوها در حال مطالعه میبینیم.
در این ویدئوها او هیچ کاری دیگری نمیکند، معمولا هیچ حرفی نمیزند، تنها با ظاهری متمرکز و در شرایطی بهینه مطالعه میکند و این کار آنقدر خوب انجام میدهد که خود ما هم به مطالعه کردن، تشویق میشویم.
یکی از دشواریهای مزمن ما که در دو سه ساله اخیر تشدید هم شده، این است که کتابخوان بودن و اندیشمند بودن، تبدیل به ضدفرهنگ پنهان در نگاه عامه مردم شده است.
البته در مقام تعارف و حرف، همه میگویند که پشتیبان فرهنگ هستند و از کتاب و کتابخوانی خوششان میآیند، اما شما عملا باید مواظب باشید با بیش از حد کتاب در دست داشتن و سخنان سنجیده بر زبان رداندن، مثلا در محیط کار، برای خود دشمن نسازید و تافته جدا بافته به نظر نرسید، وگرنه نخستین وصلهای که به شما زده میشود، داشتن غرور و بعد از آن آشفتهحال بودن است!
بله! از موضوع اصلی دور نشویم:
در ویدئوهای کانال «با من مطالعه کن» میبینیم که جناب کیم دونگ مین، در شرایط مختلفی مطالعه میکند. گاهی صدای دلپذیر و آرامشبخش باران و یک موسیقی ملایم که افکار زمینهای مزاحم را دور میکند، به گوش میرسد. او در هر ویدئو با سبک مختلفی درس میخواند، گاهی کتاب و جزوه دارد، گاهی با تبلت مطالعه میکند و گاهی در صفحه مانیتور چیز میخواهند.
یکی از مشکلاتی که ما در ایران داریم، این است علیرغم اینکه درصد زیادی از جمعیت ما دانشجو هستند یا مطالعات بعد از فارغالتحصیلی دارند، از ایجاد یک فرهنگ مشوق و آرامشبخش مطالعه نسبتا عاجز هستند.
گاهی مایی که به تنهایی در خانه خود مطالعه میکنیم، توهم پیدا میکنیم که تنها ما هستیم که اینچنین با دشواری باید رنج مطالعه را به جان بخریم. اما دیدن چنین ویدئوهای تاثیری شبیه حضور در یک کتابخانه یا قرائتخانه دلخواه را دارد.
برآورد میشود که در دوره گرفتاری ما با همهگیری بیماری کرونا، 1.3 میلیارد دانشآموز و دانشجو مجبور شده باشند خانهنشین شوند و از راه دور درس بخوانند، کانالهایی مثل این اوضاع را برایشان راحتتر میکند.
آقای کیم دونگ مین معمولا در ویدئوهای خود از تکنیک مطالعه متناوب که به تکنیک پامادور (گوجه فرنگی) موسوم است، استفاده میکند. یعنی به دنبال 25 دقیقه مطالعه، یک استراحت کوتاه 5 دقیقهای میکند و به همین شیوه ادامه می دهد تا جلسه مطالعهاش تمام شود. (در مورد این تکنیک در این صفحه ویکیپدیا بخوانید)
امیدوارم که شرایطی فراهم شود که این بدبینی به سودمندی دانش و جو عناد با آن دستکم تعدیل شود!
حالا به نظر شما، زل زدن به یک آدم که داره کتاب میخونه و لام تا کام حرف نمیزنه مفید تره، یا شنیدن حرفایی که به آدم انرژی مثبت و کلی ایده برای برنامهریزی و کارمفید میده؟
واقعا هر کار بیمعنا و مسخرهای رو اروپاییها و آمریکاییها یا ژاپنیها و کرهایها انجام بدند، شما یک جور یک فلسفهای برای ستودنش پیدا میکنید.
شما قرار نیست زل بزنی به اون تمام مدت.
شما این ویدیو رو میزاری و خودت هم همزمان درس میخونی و حالت این رو داره که همراه کسی داری درس میخونی و اتفاقا دیدن کسی که داره کاری رو با جدیت انجام میده میتونه خیلی انگیزه بخش تر از حرف های پوچی باشه که چند ساعت بیشتر دوام نداره.
اگر آدم حقیقیای باهات یک کاری رو انجام بده بله انگیزه میده، ولی خیلی غمانگیز و احمقانه است که خودت رو گول بزنی که اون کرهای واقعا نشسته داره کنارت کتاب میخونه، اگه اینطوریه برو یه عکس از یه آدمی که کتاب میخونه چاپ کن بزن به اتاقت، که انگیزه بگیری.
حرفای پوچ همون بنده خدا رو هم اگه یک کرهای نوشته بود تو کتاب منتشرش کرده بود الان شما حتما صب تا شب واسه دوستات ازش نقل قول میاوردی.
سلام
واقعیتش بیشتر مردم به جز ترند های روز به چیز دیگه ای توجه ندارند و ترند های امروز جامعه بیشتر لودگی های اینستاگرامی شده
حتی کسی به خودش زحمت نمیده نظر بده در پایین یک مطلب بلند
وقتی مطالب چند سال پیش یک پزشک در سال های قبل رو میبینم و اون همه نظر و بحث زیرشون دلتنگ اون سال ها میشم.
من هم وبلاگ الکترولب رو داشتم و تخصصی در مورد الکترونیک می نوشتم. بعد اینکه متوجه تغییر سلایق شدم که هیچ کسی مطلب بلند نمیخونه سعی دارم تبدیلش کنم به آموزش های ویدیویی شاید بهتر جواب بده
سلام
خواستم به تیتر انتقاد کنم.
البته که کم مطالعه میکنیم؛
اما . . . چون یک جوان کره ای، صفحه ای برای ترویج کتابخوانی دارد و یک جوان ایرانی صفحه ای برای «مثبت اندیشی» به سبک خودش، این را میشود به عنوان تفاوت فرهنگی و سرزنش خودمان در نظر گرفت؟
این یادداشت با مقایسه دو پدیده ظاهراً مشابه، یک نتیجه گیری کلی کرده؛ اما نتیجه گیری آن کمی شتابزده به نظر میرسد و از آن بوی خودتحقیری رایج در دو سدۀ اخیر ایران به مشام میرسد.
کاملا با شما موافقم.
از روی دو تا مثال چنین نتیجه کلیای گرفتن درست نیست.
موافقم .. من بیشتر تعحب دارم که کامنت من بعد از یک ماه هنوز تائید نشده ….
ارادتمندم اقای دکتر… خوبید؟ راستش من خیلی با این مقایسه موافق نیستم. این جوان کره ای را با علی بندری مقایسه بفرمائید. قطعا نتیجه دیگری خواهید گرفت. در اینکه اینترنت محتوای جفنگش بر محتوای فاخرش می چربد (از نظر حجم محتوی) شکی نیست. و اهل تحقیق و فرهنگ، معمولا فرق نوشته بی سر و ته را با آثار علمی می دانند.
من برای دنبال کننده گان این اقای کره ای هیچ چی نمی تونم بگم به جز اینکه اون هم یک پز روشنفکری هست.
در مورد سهیل خان هم، پهلوان ما را هم با یک پهلوان کره ای مقایسه کنید. خیلی مفید تر هست تا مشابه های امریکائی اش. .