دروغ اول آوریل «یک پزشک» چه بود؟! همکاری با فیلیمو برای تولید برنامه «گیک تاک»، اما چه حرفهای اضافهتری به جز یک دروغ باورپذیر داشتم؟

یک زمانی هم در وب فارسی نوشتن یک دروغ اول آوریل بامزه لطف و صفای خود را داشت و هم در مطبوعات و رسانههای فارسی. شرکتهای بزرگ فناوری هم سعی میکردند یک دروغ خوب برای این روز کنار بگذارند.
هر شخصی یا شرکت و رسانهای سبکی برای دروغ گفتن داشت. یکیشان یک خبر سیاسی که مردم آرزوی شنیدنش را داشتند، منتشر میکرد. دیگری خبر یک فاجعه جهانی رو میداد، آن دیگری خبر تولید یک گجت را برجسته میکرد و …
اما راستش را بخواهید این سالها آنقدر دروغ شنیدهایم که دیگر نوبت به دروغپردازی برای مزاح نمیرسید!
در یک پزشک، سابقه دروغپردازی اول آوریل ما کم نبوده:
مثلا یک سال ادعا کردم که داستانی ترجمه نشده از ایزاک آسیموف را ترجمه کردهام و بعد یک داستان را که خودم نوشته بودم، جای داستان آسیموف زدم!
سال دیگر ادعا کردم که پزشکی را کلا کنار گذاشتهام و هنوز که هنوز علیرغم بارها تکذیب، باز هم خیلیها این را باور کردهاند.
یک سال هم ادعا کردهام که با سرمایه شخصی و استفاده از برنامهنویسان فرنگی، یک پیامرسان رؤیای راهاندازی کردهام.
امسال اما علیرغم همه بیانگیزگیها، گفتم بد نیستم جنبشی در مغزم ایجاد کنم و ببینم چه دروغی میشود تولید کرد.
اول فکر کردم، دروغی در مورد کرونا بسازم. بعد دیدم که مسئله شوخیبردار نیست و یک دفعه ممکن است به تنهایی عامل ایجاد پیک جاری کرونا در کشور معرفی شوم! پس سریع از این دروغ عقب نشستم.
بعد دروغ خطرناکتری به ذهنم رسید. اینکه اسکرینشاتهایی از موتور جستجوی مشارکتی ایران و چین را به صورت ساختگی بسازم و منتشر کنم. این فکر فقط چند ثانیه در ذهنم آمد و رفت و راستش فکر این دروغ از اولی هم خطرناکتر بود!
پس دیشب فکر کردم یک دروغ در مورد سینما بسازم. اما چیزی به ذهنم نرسید.
تا اینکه صبح حدود ساعت 10، به فکرم رسید که ادعا کنم که با فیلیمو با توافق رسیدهام که یک تاک شو یا برنامه گفتگومحور برایشان تولید کنم به نام گیک تاک.
موضوع این برنامه هم این باشد که من مثلا به سبک برنامه دورهمی، هر هفته یک مهمان دعوت کنم. منتها مهمانان من کوشندگان ترویج علم و فناوری باشند.
از آنجایی که میدانم مردم هر چیزی را که «ببینند» باور میکنند، در عرض 10 دقیقه یک اسکرین شات از سایت فیلیمو را تغییر دادم و با ادیتهای دم دستی، شبیه اسکرین شاتی از صفحه برنامه ادعایی کردم.
حاصل کار در کمال تعجب باورپذیر شد. من خودم انتظار نداشتم که خیلیها باورش کنند. اما شماری از نزدیکترین آدمها به من هم تا حد زیادی قضیه را باور کردند. تا حدی که یکیشان از من پرسید، برای هر جلسه چقدر پول میگیری و من که آمادگی نداشتم فوری در ذهنم ساختم 5- 6 میلیون تومان!
اما کامنتها و ایمیلها و پیامهای دنبالکنندههای خوبم نشان داد که چقدر در عین مشتاق بودن برای دیدن چنین برنامهای، نگرانم هستند. از آنها بابت این شوخی، پوزش میخواهم.
واکنش آنها در عین حال نکتهای را به من یادآوری کرد:
اینکه در این سالها تلاش من برای صادق بودن، باعث شده که ادعایی اینچنینی را بی کم و کاست، خیلیها باور کنند.
اما در این سالها همه دروغهای اول آوریلیام، ریشه در حقیقت و آرزو و امیدی داشت:
-اینکه وقتی برای نوشتن داستان کوتاه پیدا کنم و به ایدههایم احترام بگذارم.
-اینکه نویسندگی تماموقت و بدون دغدغه را دوست دارم. گرچه فعلا ممکن نیست.
-اینکه دوست دارم سوای نوشتن، چیزی بسازم و ایدههایم را مثلا در حوزه سرویسها یک زمانی بتوانم پیگیری کنم.
-اینکه در محیطی ساده، روراست با مهمانانی نزدیک به جنس فکر خودم بتوانم بنشینم و با آنها گپ بزنم و حاصل کار را تقدیم خوانندگان کنم.
همه این آرزوها وجود دارد و بسیار بیشتر از اینها آرزوی ناگفته …
همه آرزویم اما چه کنم که بسته پایم …
با این همه :
هزار باده ناخورده در رگ تاک است …
ولی این دروغی هست که می تونه راست هم باشه … اقا تخفیف بده اولی را رزرو کنیم … :-)
خب من دروغگوییام خوب نیست و فقط راستها رو کمی تغییر میدم! رزروید آقا!
هر چیزی رو که بنویسید بی پرسشی قبول می کنم، آخه هر چی به یاد میارم فضای مجازی رو با شما جلو رفتم(بیشتر از ده دوازده ساله). وقتی توی توییتر این خبر رو خوندم اونقدرا جذبش نشدم چون مخالف فیلیمو هستم. اگه مثلا گفته بودید یوتیوب حتما می رفتم پیگیری می کردم.
راستی پادکست چرا ادامه نداره؟
وقت کمه. عملا توی سایت هم کار چند نفر را با هم میکنم!