فیلم راش – خلاصه داستان – نقد و بررسی – Rush 2013

بر اساس داستان واقعی رقابت جیمز هانت انگلیسی و نیکی لائودای اتریشی، دو راننده برجسته مسابقات فرمول یک، در دهه هفتاد میلادی.
لائودا در سال ۱۹۷۶ در تصادفی شدید در مسابقه جایزه بزرگ آلمان، به سختی مجروح میشود و تا نزدیکی مرگ پیش میرود. اما او چند هفته پس از حادثه بار دیگر به میدان باز میگردد تا با هانت بر سر عنوان قهرمانی جهان رقابت کند.
پیتر مورگان متخصص نوشتن درامهای زندگی نامهای است. از ملکه (۲۰۰۶) و آخرین پادشاه اسکاتلند (۲۰۰۶) بگیرید تا یونایتد نفرین شده (۲۰۰۹) که داستان تجربه نافرجام، پرتنش و چهل و چهار روزه برایان کلاف را به عنوان سرمربی تیم فوتبال لیدز یونایتد انگلستان در سال ۱۹۷۴، به تصویر میکشد. از سوی دیگر ران هاوارد نیز در قامت یک کارگردان همه فن حریف، طیف متنوعی از فیلمهای موفق را در کارنامهاش دارد. مورگان و هاوارد پیش از راش، در فیلم زندگینامه فراست نیکسون (۲۰۰۸) نیز با یکدیگر همکاری کرده بودند که حاصل آن درامی قدرتمند با محوریت گفتگوی تاریخی دیوید فراست با ریچارد نیکسون بود.
راش نیز مانند فراست – نیکسون داستان نبرد و مبارزه دو مرد است. اما نه روی صندلی و در برابر دوربینهای تلوزیون، بلکه در پیست مسابقات اتومبیل رانی فرمول یک در دهه هفتاد. یکی از مهمترین دستاوردهای سازندگان راش این است که یک درام ورزشی را به فیلمی چندلایه درباره «سبک زندگی» آدمها تبدیل میکنند.
از سوی دیگر و برخلاف رسم فیلمهای ورزشی که معمولا یک طرف رقابت را به عنوان قهرمان نمایش میدهند، اینجا با دو رقیب طرف هستیم که فیلم هر دو را برای ما در قامت قهرمان به تصویر میکشد. البته راش در شروع مسیری قابل پیش بینی طی کرده و از این رو به نظر میرسد که انگار قهرمان داستان هانت است و لائودا شخصیت منفی. اما روایت در ادامه استراتژی پیچیدهتری را پیش میگیرد و جلوهای قهرمان گونه به لائودا نیز میبخشد تا با اثری طرف باشیم که در هر دو سوی مسابقه، قهرمانانی با ویژگیهای مختلف را به تصویر میکشد. رانندههای توانمند و جاه طلبی که نگرش و دیدگاهشان به زندگی متفاوت است و این تفاوت را میتوان در زندگی شخصی و حرفهایشان مشاهده کرد.
جالب اینجاست که هانت شباهتهای بسیاری به قهرمانهای دوست داشتنی فیلمهای ورزشی دارد و در عوض لائودا یک ضدکلیشه به حساب میآید. جیمز هانت در این فیلم به نوعی نماینده غریزه است. مردی خودشیفته و اهل شلوغ بازی که انگار هر روز، آخرین روز زندگیاش است. او عاشق رانندگی، خوشگذران و خوش تیپ است.
در سوی دیگر ماجرا نیز لائودا قرار دارد. نماینده منطق. مردی حسابگر، باهوش، اهل نظم و انضباط، آدمگریز و حتی حسود. مردی که بر خلاف هانت علم ماشین میداند و مانند او حاضر نیست برای به دست آوردن یک ماشین بهتر به کسی التماس کند. لائودا خودش را به محیط اطرافاش تحمیل میکند و خوشبختی را دشمن و عامل ضعف انسان میداند. چون «وقتی احساس خوشبختی میکنی، چیزی برای از دست دادن نداری و این خطرناک است. »
به همین دلیل هم او زندگی خشک و البته باثباتتری نسبت به هانت دارد. با وجود این، فیلم نشان میدهد که هانت و لائودا برای هم احترام بسیاری قائل بودند و به خوبی میدانستند که یکدیگر را تکمیل کرده و رقابتشان به پیشرفتشان کمک بسیاری میکند. لائودا که انگار پس از آن تصادف مرگبار، فقط برای شکست دادن هانت با مرگ مبارزه کرد و دوباره به زندگی بازگشت. برای آنها، نبرد دونفردشان حتی از قهرمانی هم مهمتر بود. در پایان نیز میبینیم که پیروزی هانت در تمام کردن و پیروزی لائودا در تمام نکردن مسابقه نهایی بود. لحظهای که هیچکدام احساس پشیمانی نمیکردند. این فیلمی است درباره تقابل میان شهوت لحظه و میل به بقا. وقتی یک قهرمان افتخار بدون تفریح را بیهوده میداند و تصمیم میگیرد تا میتواند جذاب و پرهیاهو زندگی کند و دیگری به تاریخسازی میاندیشد.
احتمالا به همین دلیل نیز هانت تنها یک بار قهرمان میشود و لائودا قهرمانیاش را تداوم میبخشد. هر چند برای هانت همان یک قهرمانی جهان کافی بود. او پس از کنار گذاشتن ورزش، شومن میشود و در ۴۵ سالگی نیز میمیرد. اما لائودا تاریخ را میسازد و به یکی از اسطورههای فرمول یک تبدیل میشود. بدون تردید هانت زندگی شاد و سرگرمکنندهتری داشت، اما سرگذشت لائودا تحسین برانگیزتر است. راش با این شعار که «هر کس توسط چیزی رانده میشود» در میان پرداخت عالی و هیجانانگیز صحنههای اکشن و راندن پرسرعت اتومبیلها درون پیست، شخصیتهایی باورپذیر و درامی درگیرکننده خلق میکند. فیلمی که در بازسازی حال و هوای دهه هفتاد میلادی نیز بسیار موفق است و تدوین و موسیقی را به بهترین شکل در خدمت کارگردانی حساب شدهاش میگیرد.
این نوشتهها را هم بخوانید