برادر بزرگ – شخصیت معروف رمان 1984
برادر بزرگ در رمان معروف ۱۹۸۴ جورج اورول نماد و چهره نظام حکومتی است که به اشکال گوناگون، بر زندگی طبقات مختلف مردم، نظارت و کنترل دارد. تصویر چهره این مرد، در سرتاسر شهر روایت داستان نصب شده و حس تحت کنترل و حمایت بودن را تلقین میکند.
در دنیای ۱۹۸۴، جهان به سه ابر قاره انشعاب یافته است، آروسیا، اقیانوسیا و شرقاسیا. برادر بزرگ دیکتاتور اقیانوسیاست، دیکتاتور نظامی تمامیت خواه به معنای واقعی کلمه و در حد اعلای آن، جایی که نظام حاکم تمام قدرت خود را برای حفظ سلطه خود بر ساکنان به کار میگیرد. برادر بزرگ در رأس هرم است و قدر قدرت، همه توفیقات، دستاوردها و پیروزیها و حتی اکتشافات علمی که منتسب به اوست، دیده نمیشود و دیگران جز از طریق تصاویرش بر در و دیوار و صدایش در تله اسکرین با او رابطه ندارند. پایینتر از برادر بزرگ، حزب مرکزی است که جمعیت آن محدود به دو درصد از جمعیت اقیانوسیا است. از آن پایینتر، بدنه حزب است. اعضای معمولی حزب که دستها و پاهای حکومت هستند و بالاخره پایینترین طبقه جامعه، تودههای مردم هستند که آنان را رنجبران مینامند.
در جامعهای که اورول شرح میدهد، هر فردی تحت مراقبت کامل است، به خصوص با وسیلهای به نام تله اسکرین که در واقع تلویزیونی دو طرفه است و نقش گیرنده و فرستنده را با هم دارد و مدام هم با ارسال عبارت برادر بزرگ شما را میبیند» این واقعیت را به یاد ملت میاندازد.
میگویند اورول ایده برادر بزرگ را از بیلبورد تبلیغی مربوط به موسسه آموزش از راه دور بنت در زمان جنگ جهانی دوم گرفت. در این پوستر خود بنت با چهرهای مهربان روی بیلبورد تصویر شده که به دانشجویان بالقوه پیشنهاد حمایت و راهنمایی میدهد، با این جمله که بگذارید پدرتان باشم. » پس از مرگ بنت پسر او ریاست موسسه را بر عهده میگیرد و بیلبوردها با تصویر او جایگزین میشوند و عبارت هم به این شکل تغییر میکند:
«بگذارید برادرتان باشم. » البته بسیاری عقیده دارند که برادر بزرگتر نماد جوزف استالین است و کتاب، زندگی تحت نظامی خودکامه را به تصویر میکشد. در کتاب مشخص نیست که برادر بزرگ واقعا وجود دارد یا ساخته دست حزب حاکم است که به خود شخصیتی انسانی بدهد. در پروپاگاندای نظام حاکم برادر بزرگ به عنوان فردی واقعی معرفی میشود که به همراه گلداشتاین یکی از بنیانگذاران حزب بوده است. البته گلداشتاین که زمانی دور یکی از چهرههای رهبریکننده حزب و هم شأن برادر بزرگ بوده، به عنوان خائن و پیمان شکن به مرگ محکوم میشود و بعدتر به شکلی مرموزگریخته و ناپدید شده است.
در جایی از کتاب، وینستون اسمیت، شخصیت اصلی داستان اورول سعی میکند به یاد بیاورد در چه سالی برای نخستین بار از برادر بزرگ یاد شده است: «… کوشید به یاد بیاورد اولین بار کدامین سال اسم برادر بزرگ به گوشاش خورده است. فکر کرد حتما زمانی در دهه شصت بوده است، اما حصول یقین محال بود. البته در تاریخچه حزب، برادر بزرگ از نخستین روزهای انقلاب به صورت رهبر و پاسدار آن قلمداد میشد. تاریخ مبارزات او اندک اندک به عقب کشیده میشد به گونهای که دنیای افسانهای دهههای چهل و پنجاه را در بر میگرفت، یعنی زمانی که سرمایه دارها با کلاه سیلندرهای غریب سوار بر اتومبیلهای بزرگ و براقشان یا کالسکههای شیشهای در خیابانهای لندن رفت و آمد میکردند. »
از نظر اسمیت، از آنجا که در سال ۱۹۴۸ برادر بزرگ روی پوسترها و تله اسکرین در سیمای مردی خوش چهره و حدودا چهل و چند ساله به تصویر کشیده میشد. اگر کسی که به اسم برادر بزرگ شناخته میشود واقعا یکی از بنیانگذاران حزب بوده، به احتمال زیاد باید مرده باشد. بعدتر وقتی اسمیت دستگیر میشود، بازجو برایش توضیح میدهد که برادر بزرگ سیمایی است که هرگز نمیمیرد. وقتی که اسمیت میپرسد برادر بزرگ وجود دارد، بازجو میگوید البته که وجود دارد، حزب وجود دارد، برادر بزرگ تجسم حزب است. و در ادامه سوالاتش زمانی که میپرسد آیا برادر بزرگ همان گونه که من وجود دارم، وجود دارد؟ » در جواب میشنود که «تو وجود نداری. »