آی ویوی -هنرمند مشهور چینی- از زندگی با پدرش در یک گودال تا هراس توامان از اقتدارگرایی کمونیسم و سرمایهداری شرکتی

مصاحبه جدید آی ویوی با گاردین حاوی نکات جالبی است. این هنرمند دگراندیش از سال 2015 چین را ترک کرده است.
آی -ستاره بزرگ هنر چین از اواسط دهه 90 به بعد بود و پس از اینکه استادیوم “لانه پرنده” را در پکن برای بازیهای المپیک 2008 طراحی کرد، به اوج شهرت رسید. اما بعد به خاطر خوداری از حضور در مراسم افتتاحیه المپیک و اظهار نظرهای مخالف با نظر رسمی حکومت، تضاد بین او و دولت چین آشکار شد.
او در این مصاحبه گفته:
«من هنوز یک شهروند چینی هستم و دارای پاسپورت هستم. اما احساس نمیکنم که چین وطن من باشد. من چینی صحبت میکنم و یک چینی معمولی هستم – اما هرگز آنجا خانه نداشتم. سالی که من به دنیا آمدم پدرم تبعید شد. بنابراین داستان زندگی من از بیخانگی و تبعید به عنوان دشمن دولت شروع شد.»
شخصیت آی ویوی را نمیتوان بدون اطلاع از پدر درگذشتهاش، آی کینگ، درک کرد. آی کینگ که به عنوان یکی از بزرگترین شاعران چین در نظر گرفته میشود، یک قهرمان چپ بود که در سال 1932 به دلیل ارتباطش با کمونیسم به زندان افتاد.
اما بعد انقلاب، او در متن پاکسازی روشنفکران به اصطلاح «راستگرا» قرار گرفت. این در شرایطی بود که دوست و شریک مبارزه رهبر حزب کمونیست -مائو زدونگ- بود. داستان پدر آی ویئی با جزئیات زیاد در زندگینامه جدیدی با عنوان آی ، 1000 سال شادی و غم، بیان شده است. این کتاب بیشتر شبیه یک بیوگرافی دوگانه است که با داستان آی کینگ که در 150 صفحه اول ذکر شده، شروع میشود.
خواندن این صفحات دردناک است و حاکی از ظلم محض سیستم ایدئولوژیک مائو و شرایط بدی است که آی در کودکی تجربه کرده بود.
تلخترین دوره، زمانی بود که آی کینگ و دو پسرش در یک گودال در «سیبری کوچک»، بخشی از شمال غرب چین، زندگی میکردند. تختخواب آنها فقط یک سکوی خاکی برآمده بود که با ساقههای گندم پوشیده شده بود. سوراخی مربعی در سقف برای ورود نور وجود داشت که روشنایی روز آنها را تامین میکرد. روشناییخبش شبهای آنها هم شمعهای پارافینی بود که دود آنها، سوراخهای بینیشان سیاه میکرد. موشها و شپشها مشکل همیشگی بودند.
کار آی کینگ در بیشتر این مدت تمیز کردن توالتهای عمومی بود. توالتهایی که البته چیزی بیش از یک شوراخ روی چاه نبودند. در زمستان کار او سختتر میشد و باید قطعات مدفوع یخ زده را تکه تکه میکرد و منتقل میکرد.
سرانجام دوره به اصطلاح بازپروری پدرش تمام شد و خانواده به پکن نقل مکان کردند.
وقتی روزنامهنویس گاردین در مورد این دوره از آی پرسید او گوشیاش را برداشت و عکس سیاه و سفید از گودالی که زمانی خانهشان بود، نشان داد.
آی ویوی به صورت متناقضی اعتقاد دارد که «فکر میکنم فقیر بودن و زندگی در بیچیزی در کودکی بسیار مثبت است. من فکر میکنم شما درک میکنید که انسانیت ما چقدر میتواند آسیبپذیر باشد. »
شاید اگر زندگی کنونی آی وی وی وی متحول نمیشد او این باور را نداشت. شاید هم او به خاطر آثار آن دوره معتقد به نوعی نیهیلیسم شده. او هر سال چندین نمایشگاه بزرگ انفرادی برپا میکند. در سال 2016 او 17 نمایشگاه داشت، از کالیفرنیا تا نیویورک و از تورین تا آتن. کارهای او شامل عکاسی، مجسمهسازی، فیلم است.
او میگوید در کودکی هیچ رویایی برای آینده خود نداشت، زیرا چنین چیزهایی با ایدئولوژی کمونیستی در تضاد بود. جاه طلبی کلمه کثیفی بود: “اگر درها و پنجرهها بسته باشند، دیدی ندارید. ” اما او سرانجان در اوایل بیست سالگی به نیویورک مهاجرت کرد. آپارتمان حقری اجاره کرد و در شیفتهای شب در یک چاپخانه کار کرد.
از سوی دیگر، آی به خاطر عشقش به توییتر معروف است و آن را ابزاری برای آزادی بیان و ارتباط میداند.
«من قبلاً فکر میکردم که خطری که انسانها را تهدید میکند از جانب اقتدارگرایی باشد. اما اکنون، من واقعاً احساس میکنم که سرمایهداری شرکتی خطر بزرگتری برای کل محیط انسانی است که با تشویق انسانها برای دارایی بیشتر و کسب سود افزونتر، جامعه بشری را به کلی نابود خواهد کرد. »
آیا این بدان معناست که او به کمونیسم رسیده است؟!
«من اینطور فکر نمیکنم. من از دیدگاه کمونیستی متنفرم. من فکر میکنم که این فقط متعلق به گذشته است.»
پس راه حل او چیست؟
«احترام به جان، مال و توسعه افراد»
او میگوید که دونالد ترامپ ممکن است واقعاً خطری برای دموکراسی بوده باشد، اما «خطر بسیار بزرگتر» پلتفرمهای رسانههای اجتماعی هستند که با ممنوع کردن او، «فکر ما را دستکاری میکنند».
آی میگوید «هیچ برنامه یا هدفی در زندگی ندارد.» اما این کاملا درست نیست. برنامه او این است که خودش باشد، بدون فیلتر. این تلاشی است که بیقراری و بهرهوری سرگیجهآور او از عمرش توضیح میدهد. او حتی در طول همهگیری کرونا، نمایشگاههای بیشتری برگزار کرد.