فیلم فرمان یازدهم – معرفی و نقد و بررسی
آنتونیا شرکاء
کارگردان و نویسنده فیلمنامه: ماماکیتا-مدیر فیلمبرداری: پاکوویزر-تدوین: والری برگان-موسیقی: مارینوزا پلینی-صدا: فرانسیس بونفانتی -بازیگران: پاتریک کاتالیفو، خاویرتیام، واسیس دیوپ، نیلوفرابری، کامیل لاپی-رنگی-35 میلیمتری-80 دقیقه. محصول 1997، فرانسه
خلاصه داستان
موس یک سیاهپوست است و ماریویک سفیدپوست. آنها در یک روز و در یک بیمارستان به دنیا آمدهاند و مثل دو برادر بزرگ شدهاند. در ده سالگی، آن دو به هم قول دادهاند هرچه که پیش آید، بتوانند در روز تولد چهلسالگی، همدیگر را ببینند. در بیست سالگی، هنگامی که ماریو مردی را حین معامله میکشد، موس کمکش نمیکند و پا به فرار میگذارد. این ماجرا به بیست سال زندان برای ماریو و تبعید، شرم، بیماری و نفرت از خود برای موس، منجر میشود. ماریو بیست سال به انتقام فکر میکند و برای او، این عمل به یک وسوسه تبدیل میشود. زندگی آنها در درد و تنهایی میگذرد، تا آنکه سه روز قبل از تولد چهلسالگی، هر دو به پاریس میروند: ماریو میرود تا برای انتقام، موس را پیدا کند و موس میرود تا خود را به ماریو تسلیم کند و از عذاب وجدان خلاص شود. در این بین، پسر جوانی که ماریو را پدرخوانده میخواند و عکسی از مادرمردهاش با ماریو در خانه دیده است، به همراه همسر ایرانی موس که تنها عشق را به عنوان انگیزه در خود میبیند، وارد ماجرا میشوند. ماریو با موس مواجه میشود، اما نمیتواند دوست بیمارش را به قتل برساند و پسر جوان نیز با وجود عشقش به پدر، قادر به کشتن موس نمیشود. زن ایرانی، از موس در بیمارستان مراقبت میکند.
آنچه فرمان یازدهم را به عنوان یک فیلم پرکشش و جذاب مطرح میکند، نحوهٔ کار ماماکیتا با شخصیتهاست. شخصیتهای فیلم، برخلاف معمول، خود را از ابتدا معرفی نمیکنند، بلکه تماشاگر است که هویت آنها را در ذهن خود باز سازی میکند. شروع فیلم از این نظر، قابل توجه است، جایی که یک پسر جوان، بیآنکه دلیلش را بدانیم، مردی را تعقیب میکند و به او در تعمیر اتومبیلش کمک میکند. زیر لباس و کلاه، پسر هویت خود را پنهان کرده، اما به تدریج قصه شکل میگیرد و پسر بیست ساله را که به دنبال پدرش آمده است تا رنج بیست سال زندان او را سبک کند، معرفی میکند. حتی فلاشبکهای فیلم نیز نمیگذارند تماشاگر به پاسخ صریحی در ارتباط با هویت آدمها و جزئیات قصه برسد. بازسازی ماجراهایی که هرگز به نمایش درنمیآیند، بزرگترین لذتی است که کارگردان به تماشاگرش ارزانی میکند. فیلمساز به طرز قابل توجهی، به بازسازی قصه سامورایی (ژان پییر ملویل) میپردازد. اما اینبار، قصه شکلی متفاوت به خود گرفته: بازیگر نقش ماریوکه به شدت به آلن دلون شباهت دارد (چه در تنهایی و بیحوصلگی و چه در نحوه لباس پوشیدن) اینبار در پی کشتن است، نه کشه شدن. برخلاف ماریو، موس که تاب تحمل خیانت را ندارد، به همه پول میدهد تا نشانی ماریو را بگیرد و نشانی خود را به ماریو برساند. لحظهٔ رویارویی دو دوست، تا جایی پیش میرود که ماریو با نفرت تمام، به روی موس که بر زمین افتاده، اسلحه میکشد، اما قادر به کشتن او نیست؛ حالا ماریو به درک تازهای دست یافته، که هرگز تصورش را هم نمیکرد. وقتی موس به بیمارستان منتقل میشود، پسر جوان به سراغش میرود و ما از بیرون صدای شلیک گلوله را میشنویم. رویارویی ماریو با پسر جوان، صحنهای غریب را خلق میکند: دوست پسرک، به ماریو میگوید که از چشمان او خوانده است که به سمت موس شلیک نکرده. ماریو که به بیمارستان میآید، موس را زنده پیدا میکند و همین نکتهٔ غیر قابل توضیح در وجود پسر، رفتار پسزنندهٔ پدر را تغییر میدهد.
عبارتی که در ابتدای فیلم میآید، دوستی و انتقام را در یک فرمان افزوده به ده فرمان، به خوبی بیان میکند: «یک دوست خوب برای خودت انتخاب کن…براساس فرمانهای جاودانی دوستش بدار، اگر قدرتش را نداشتی او را بکش»! و همین عبارت، سعی میکند رابطهٔ پیچیده میان آدمهای تنهای فیلم را توضیح بدهد. رابطهٔ میان ماریو و پسری که او را پدر خود مینامد، رابطه ماریو و موس، رابطهٔ موس و همسر ایرانی عاشقش و…که در طول فیلم، بارها متحول میشوند و شکل تازهای پیدا میکنند. برای فضاسازی قصه، فیلمساز به میان محلههای پست شهر میرود. جایی که زن در مقابل مهاجمین بیدفاع به نظر میرسد، مسافرخانه محل امنی نیست و جست وجوی آدمها فقط با دادن باج امکانپذیر است. ماماکیتا قصهٔ عشق پسر به پدر را در چنین مکانی شکل میدهد و تا پایان ماجرا را میان عشق و نفرت، دوستی و انتقام و مهرورزیدن و کشتن، معلق نگه میدارد. به این ترتیب، سنتهای سینمای فرانسه، به شکلی مدرن در فرمان یازدهم تجلی پیدا میکنند.