فیلم من سام هستم – معرفی، نقد و تحلیل و بررسی – I Am Sam 2001
ا.او. اسکات، نیویورک تایمز
سام داوسن (شون پن) در دادگاه به بازخوانی فصل دادگاه «کرامر علیه کرامر» میپردازد؛ فیلمی که 22 سال پیش، اشک از چشم پدرها و مادران جاری کرد. حال هرکسی که بخواهد به تنهایی کودکی را بزرگ کند، در مقابل ملودرام اشکانگیز «من سام هستم» کاملا خلع سلاح خواهد شد. ارجاع به «کرامر» میتواند نوعی چاپلوسی محترمانه تلقی شود، امّا فیلم در بعدی دیگر شکست خورده است. جسی نلسن در مقام کارگردان و نویسنده شاید قصد داشته تجلیلی از اثر اسکار گرفته رابرت بنتن کرده باشد، ولی باید اعتراف کرد که «من سام هستم» هیچ حرف تازهای برای گفتن ندارد و از کمبودهای فراوانی رنج میبرد که فکری به حالشان نشده است.
در «کرامر» میشد به حضور خود بنتن و یا شاید داستین هافمن امیدوار بود. امّا اصلیترین بار عاطفی فیلم خانم نلسن بر دوش آهنگها و ترانههایی از گروه بیتلز است که انصافا به جا و مناسب مورد استفاده قرار گرفتهاند. در هر حال فیلم اثر بدی نیست و مفاهیم برگرفته از آن به هیچ وجه نمیتواند مورد سرزنش قرار گیرد، ولی احساساتگرایی بیرحمانه و سبکروایی قابل پیشبینی بسیار به پیکره اثر لطمه زده است.
کارکرد شخصیتهای ناتوان در آثار پرسوز و گداز هالیوودی این است که به مخاطب احساس رضایت از شرایط خود را منتقل کنند. در مواردی استفاده از سیاهان، سالمندان و معمولا جوامع و افراد فقیر جهان سومی هم برای چنین منظوری صورت میگیرد. «من سام هستم» درباره خودش احساس خوشایندی دارد. درباره شخصیت اصلیاش به اندازه کافی همدردی برمیانگیزد تا او با دوستانش شاد باشد، لباسهای عجیب و بامزه بپوشد، حرفهای جالب بزند و رفتار ملاحتبار از خود بروز دهد. شخصیتهای فیلم به عبارتی عجیب، بدترکیب و درعینحال دوست داشتنیاند. شون پن به نقش سام، نهایت تلاش خود را به کار میبرد تا فارغ از قراردادها و رفتار معمول، به آنچه فیلم نیاز دارد، برسد. کافی است به چشمان او خیره شوید تا ببینید چگونه و از عمق وجود میخواهد جهان را از دریچه نگاه سام به تماشا بنشیند. اگر متن فیلمنامه به پن این امکان را میداد تا ابعاد مختلف و وجوه انسانی سام را عیان کند، نتیجه کار بسیار دیدنیتر میشد. اما کارگردان میخواهد از او یک قدیس بسازد. به عبارت دیگر شخصیتی کاملا فراتر از یک انسان.
کوین تامس، لسآنجلس تایمز
«من سام هستم» داستان گرم و سوزناک پدری است که با وجود دست و پنجه نرم کردن با مشکلات روانی، برای به دست آوردن حضانت دختر 8 سالهاش مبارزه میکند. فیلم زمانی در سینماهای ایالات متحده به روی پرده رفت تا دو بازیگر قدرتمندش بخت و فرصت حضور در اسکار را از دست ندهند، اول شون پن در نقش پدر که با همین فیلم به جرگه نامزدان کسب اسکار بهترین بازیگر مرد سال پیوست و عرصه رقابت را به دنزل واشنگتن سیاهپوست واگذار کرد و دیگری میشل فایفر که به نقش خانم وکیل، درخششی قابل توجه داشت. «من سام هستم» داستانی است که در دستان جسی نلسن کارگردان و همکار فیلمنامهنویسش کریستین جانسن، به خوبی پرداخته شده و با سود بردن از فیلمبرداری و طراحی فوق العاده نه تنها زندگی سام داوسن (پن) و ریتا (فایفر) را طراوت بخشیده، بلکه بر مردم عادی نیز تأثیر خود را گذاشته است.
فیلم در زمینه به تصویر کشیدن شرایط زندگی مردی با مشکلات ذهنی و روانی، بهترین و جذابترین نمونه در سالهای اخیر به شمار میرود. سام نازکدل در خانه خود به زنی تنها و بیپناه مأوی میدهد و زن پس از به دنیا آوردن کودکی، آنجا را ترک میکند. سام با الهام از یکی از ترانههای گروه پیتلز، دخترک را لوسی نام مینهد و به مدت 7 سال با کار و تلاش فراوان از او مراقبت میکند. سام شخصیتی بشاش و اجتماعی است که رفقایی همانند خود و همسایهاش قابل اعتماد دارد که میداند درباره مراقبت از لوسی، میتواند به او اعتماد کند.
همهچیز تا 7 سالگی لوسی به خوبی و خوشی پیش میرود تا اینکه کشش ذهنی او از پدر بیمارش فراتر میشود و لوسی به این دلیل که نمیخواهد از پدر دوستداشتنی خود بیشتر بداند، در برابر یادگیری مقاومت میکند. یک مددکار اجتماعی به نام مارگارت با دریافت محدودیتهای ذهنی سام، به سرعت برآن میشود تا او را پدری نامناسب برای لوسی اعلام کند. در این میان وکیل مدافعی به نام ریتا برای اثبات شایستگیهای خود به همکارانش پرونده سام را برای گرفتن حضات لوسی به عهده میگیرد. «من سام هستم» در متن روایت خود نشان میدهد که هریک از ما در عرصهای از زندگی شکست خوردهایم و تماشاگر را وادار میکند تا پیش از قضاوت در مورد تواناییها و محدودیتهای دیگران، به درون خود بنگرد. فیلم از پند و اندرز مستقیم به شدّت پرهیز میکند و احساسات و عواطف را به صورت تلویحی و با ایهام و کنایه برمیانگیزد. شخصیتهای داستان بسیار ظریف، عمیق و با بینش خاص آفریده شدهاند و انتخاب بازیگران برای جان بخشیدن به آنها هم با واقعگرایی صورت پذیرفته است. داکتوتا فانینگ در نقش لوسی کوچولو، قانعکننده است و پن از سام مردی میسازد که هرگز احمق به نظر نمیرسد، بلکه با کمبودهای ذهنی خود مبارزه میکند. در اینجا نباید از نقش میشل فایفر هم به سادگی گذشت (چیزی که ظاهرا در «مرد بارانی» و درباره نام کروز اتفاق افتاد). ریتا در فیلم به یک رستگاری عمیق و تغییر شگرف در شخصیت خود میرسد و این قطعا برای فایفر یک چالش ذهنی به تمام معناست.
«من سام هستم» اثری زیبا با نقشآفرینیهای تأثیرگذار از سوی بازیگران است. اما جالبترین وجه فیلم موسیقی نامتعارفی است که جان پاول درست برخلاف تمامی آثار مشابه، در آن از احساسات بیمورد پرهیز میکند تا موسیقی، عنصری حیاتی و بدیع جلوه کند.