معرفی فیلم تندربال – نقد، تحلیل و خلاصه داستان – Thunderball 1965
کارگردان: ترنس یانگ. تهیه کنندهگان: کوین مک کلوری، هری سلتزمن، فیلنامه: ریچارد مابیوم، جان هاپکینز، کوین مک کلوری، یان فلمینگ، مدیر فیلمبرداری: تد مورر. موسیقی: جان بری، بازیگران: شون کانری، لوئیس مکسول، آدلفوچلی، بناردلی، دزموند لیولین، کلودین اوژه. محصول بریتانیا، 130 دقیقه.
زمانی که چهارمین ماجرای «سوپرجاسوسِ» یان فلمینگ به نمایش در آمد، سینماروها دیگر با جذابیت و در عین حال، شور و انرزی شون کانری که میتوانست در آن واحد بمب و «بدمن» ها و «بد وومن» ها را خنثی کند، آشنا شده بودند. اما تازهترین فیلم جیمز باندی، هیجانهای جدیدی در چنته داشت؛ این پر خرجترین، پر زرق وبرقترین، و طولانیترین فیلم جیمز باندی بود که نه تنها به فرمت سینمسکوپ ساخته شد، بلکه شامل اولین سکانس مهیج اکشنِ زیر آبی هم بود.
در اصل، تندربال (ونه دکت نو) قرار بود اولین فیلم از مجموعه فیلمهای جیمز باندی باشد که در واقع قربانی دعواهای حقوقی بن کوین مک کلوری و یان فلمینگ شد (مک کلوری سر مسئله حقوق مؤلف از فلمینگ به دادگاه شکایت برد، و باخت). و گویی این همه دردسر کافی نبود که تهیه کنندهها تصمیم گرفتند مشکل فیلمبرداری زیر آب را هم- که آن زمان در هالیوود نوبر بود- یک جوری حل کنند. (یک چهارم از صحنههای اکشن زیر فیلم زیر آب اتفاق میافتند).
لامار بورن، یکی از باتجربهترین فیلمبردارهای زیر آب دنیا (که در موفقیت فیلم نقش اساسی ایفا کرد)، را استخدام کردند؛ و همو بود که گروهی زبده گرد آورد و موقع فیلمبرداری این سکانسها بر کارشان نظارت کرد. نتیجه عالی بود؛ باند علاوه بر آن که خود را با قلچماقهای چاقوکش رو در رو میبیند، بلکه با کوسهها و دیگر موجودات خطرناک زیر دریا هم دست و پنجه نرم میکند. و خوشبختانه اجازه هم نمیدهد که لوکیشن، دست و پایش را ببندد و جلوی شور و انرژیاش را بگیرد و حتی کلودین اوژه، بازیگر فرانسوی را هم در همان زیر آب ملاقات میکند. و اما اکر میبینید کانری موقع دیدن کوسهها، خیلی خوب ترس و وحشت را منتقل میکند به خاطر آن است که یک بار (فقط یک بار) این بازیگر بدون همراه و بی آن که مسلح باشد، در حوضچه بزرگی با کوسهها تنها گذاشته شد و در واقع به همین خاطر، ترس تا این اندازه، توی صورتاش ملموس و واقعی میزند، اما از نظر داستانی، در، بر همان پاشنه قبلی میچرخد و جیمز باند همان ماجراهای معموله را دنبال میکند: این بار مأموریت یافته دو کلاهک اتمی را که توسط سازمان مخوف «اسپکتر» ربوده شدهاند، بیابد. این سازمان با این کار دنیا را به گروگان گرفته و 100 میلیون پوند (150 میلیون دلار) هم الماس، باج میخواهد. جستجوهای بند سر و کارش را به باهاماس میاندازد و رد آنجا، امیل بارگو (آدولفو چلی، با چشم بند)، موجود خبیث و بیرحم ماجرا را شکست میدهد.
فیلم با استقبال نیم بند منتقدها روبرو شد و برخی شکوه کردند که سوژههای جیمز باندی تکراری شده، اما از لحاظ تجاری، فیلم حسابی فروش کرد و حتی یکی از سینماهای نیویورک سانسهایش را 24 ساعته کرد تا بتواند جوابگوی مشتریهایش باشد. فیلم ضمناً، برنده اسکار بهترین جلوههای ویژه شد و. بسیاری از طرفداران فیلمهای جیمز باندی، این یکی را بهترین فیلم این مجموعه تلقی میکنند.