مل گیبسون – زندگینامه و فعالیتهای هنری و سینمایی و فهرست آثار – Mel Gibson

برای شما تا حالا پیش آمده که یک بازیگر را همزمان دوست داشته باشید و از او دلخور باشید؟ مل گیبسون یکی از همان چهرههای سینماست که مثل یک فیلم پر از پیچوتاب، هم تحسینبرانگیز است و هم جنجالی. از اوایل دهه ۸۰ تا همین امروز، نام «مل گیبسون» همواره با موفقیتهای خیرهکننده، انتخابهای عجیب، و گاهی حواشی سنگین همراه بوده است. شاید خیلیها او را با نقشهای اکشن بهیاد بیاورند، اما اگر کمی عمیقتر نگاه کنید، او یکی از تأثیرگذارترین چهرههای چند دهه اخیر سینماست. از کسی شنیدم که میگفت: «مل گیبسون مثل کوه یخیست؛ آنچه میبینیم فقط بخشی از واقعیت اوست». چه در مقام بازیگر، چه به عنوان کارگردان، همیشه چیزی برای شگفتزدهکردن مخاطب دارد. و این راز موفقیت ماندگار مل گیبسون است.
در کودکی وقتی فیلم «شجاعدل» را میدیدند، شاید خیلیها نمیدانستند که کارگردان آن هم کسی نیست جز همان بازیگر نقش ویلیام والاس. مل گیبسون از آن دسته هنرمندانیست که نمیتوان او را فقط در یک قالب جا داد. هم بازیگری تواناست، هم فیلمسازی جاهطلب؛ و هم انسانی پر از تناقض. بعضیها از او دلخورند بهخاطر اظهارنظرهای جنجالیاش، اما بعضی دیگر هنوز هم او را یکی از ستونهای سینمای معاصر میدانند. وقتی فیلمی از او میبینید، چه جلوی دوربین باشد چه پشت آن، نوعی مهر شخصی در تمام صحنهها حس میشود. این ویژگیهاست که باعث شده نام «مل گیبسون» همچنان در حافظه سینمادوستان باقی بماند. حتی اگر گاهی باعث شود بحثبرانگیزترین مهمانیها حول او شکل بگیرد.
در جایی خواندم که یک منتقد نوشت: «مل گیبسون همان کسیست که اگر نبود، سینمای آمریکا یک بُعد مهم از جسارت و خشم را کم داشت». شاید این جمله اغراقآمیز بهنظر برسد، اما واقعیت این است که او نقشهای نمادینی بازی کرده و آثار کارگردانیاش هم جسورانه، بحثبرانگیز و بیپروا بودهاند. از «مکس دیوانه» گرفته تا «مصائب مسیح»، گیبسون همیشه بهدنبال مرزهایی بوده که دیگران از آن میترسند. بعضی از دوستان نقل میکنند که بعد از دیدن «آپوکالیپتو»، تا مدتها تحت تأثیر فضای بیرحم و تصویربرداری غریب آن بودند. این یعنی او فقط فیلم نمیسازد، بلکه تجربه خلق میکند. «مل گیبسون» را اگر نادیده بگیری، انگار بخشی از تاریخ سینمای معاصر را پاک کردهای. و همین نکته است که او را در هر لیستی از هنرمندان مهم قرن بیستم و بیستویکم نگه میدارد.
۱- مل گیبسون کیست؟ نگاهی به دوران کودکی و تولد او
مل گیبسون با نام کامل «مل کولمسیل جرارد گیبسون» Mel Colmcille Gerard Gibson در ۳ ژانویه ۱۹۵۶ در نیویورک سیتی به دنیا آمد. او ششمین فرزند از بین ۱۱ فرزند یک خانواده کاتولیک ایرلندیتبار بود. خانوادهاش در دهه ۶۰ میلادی به استرالیا مهاجرت کردند تا از فرزندانشان در برابر جنگ و بحرانهای اجتماعی آمریکا محافظت کنند. پدر او، هاتون گیبسون، فردی مذهبی و تاریخدان آماتور بود که دیدگاههای خاصی نسبت به دنیا داشت. مل در مدرسهای مذهبی بزرگ شد و سپس در دانشگاه ملی هنرهای نمایشی استرالیا (NIDA) تحصیل کرد. یکی از همکلاسیهای او «جودی دیویس» Judy Davis بود و هر دو بعدها ستاره شدند. اولین بار در تئاترهای استرالیایی به روی صحنه رفت و همین تجربههای اولیه، پایهای برای آینده سینمایی او شد. تأثیر دوران کودکی سخت و مهاجرتهای فرهنگی در آثارش بهوضوح دیده میشود. شخصیت او از همان ابتدا ترکیبی بود از ایمان، خشم و نیاز به دیدهشدن که بعدها در بازیگریاش نمود یافت.
۲- آغاز شهرت مل گیبسون با مجموعه فیلمهای مکس دیوانه
نقطهی جهش واقعی در زندگی حرفهای مل گیبسون با نقشآفرینی در فیلم «مکس دیوانه» Mad Max در سال ۱۹۷۹ آغاز شد. او نقش یک افسر پلیس در دنیایی پساآخرالزمانی را بازی میکرد که در جستجوی عدالت و انتقام است. این فیلم با بودجهای کم ساخته شد اما به موفقیتی بزرگ در گیشه جهانی دست یافت. چهره خشن اما قابلدرک گیبسون، او را بهسرعت به ستاره سینمای اکشن تبدیل کرد. دو دنباله بعدی، یعنی «Mad Max 2» و «Mad Max: Beyond Thunderdome» نیز موفقیتهای بیشتری برای او بههمراه داشتند. این سهگانه او را بهعنوان بازیگری نمادین در ژانر اکشن معرفی کرد. منتقدان بازی او را بینقص نمیدانستند اما انرژی و حضورش را تحسین میکردند. با موفقیت این مجموعه، گیبسون از استرالیا به سینمای آمریکا راه یافت. خیلیها هنوز هم او را با همان تصویر مرد تنها در جادههای بایر استرالیا به یاد میآورند.
۳- موفقیتهای هنری مل گیبسون در مقام کارگردان
مل گیبسون نهفقط بازیگر، بلکه کارگردانی قدرتمند نیز هست که بارها تحسین منتقدان را برانگیخته است. فیلم «شجاعدل» Braveheart که در سال ۱۹۹۵ ساخت، جایزه اسکار بهترین فیلم و بهترین کارگردانی را برایش به ارمغان آورد. او در این فیلم نقش «ویلیام والاس» William Wallace را بازی میکرد؛ جنگجویی اسکاتلندی که علیه ظلم میجنگد. روایت حماسی، صحنههای نبرد خشن، و موسیقی باشکوه فیلم باعث شد تا آن سال، «مل گیبسون» در اوج سینمای هالیوود بایستد. بعدها با فیلم «مصائب مسیح» The Passion of the Christ در سال ۲۰۰۴ جنجالی بزرگ آفرید. فیلم به زبانهای آرامی، لاتین و عبری ساخته شد و روایتی شدیداً بصری از آخرین ساعات زندگی عیسی مسیح ارائه داد. با وجود انتقادهای فراوان، فیلم موفقیت عظیمی در گیشه جهانی داشت. سومین اثر مهم او، «آپوکالیپتو» Apocalypto، نیز نشان داد که او کارگردانی است با دیدگاهی منحصربهفرد نسبت به خشونت، بقا و تاریخ. گیبسون در مقام کارگردان، همواره با مخاطبش چالش جدی برقرار میکند.
۴- حاشیههای شخصی و رسانهای مل گیبسون
با وجود موفقیتهای بزرگ، مل گیبسون هیچگاه از حاشیهها دور نبوده است. اظهارنظرهای بحثبرانگیز مذهبی، پروندههای جنجالی خانوادگی، و درگیریهای حقوقی او با رسانهها باعث شدند تصویر عمومیاش خدشهدار شود. یکی از پرحاشیهترین اتفاقات، دستگیری او در سال ۲۰۰۶ بهخاطر رانندگی در حال مستی و اظهارات ضدیهودی بود. رسانهها این اتفاق را بهشدت پوشش دادند و گیبسون بابت آن عذرخواهی عمومی کرد. در سالهای بعد، رابطهی پرتنش او با نامزد سابقش و افشای تماسهای صوتی خشونتآمیز نیز به جنجالها دامن زد. برخی تهیهکنندگان هالیوود در آن دوره از همکاری با او خودداری کردند. اما در همین دوران هم تعدادی از همکاران قدیمیاش از او حمایت کردند و گفتند نباید تمام کارنامهاش را نادیده گرفت. بازگشت او در فیلمهایی مانند «Hacksaw Ridge» نشان داد که هنوز هم توانایی جذب مخاطب و نظر منتقدان را دارد. مل گیبسون، برای بسیاری، هنرمندی جنجالی اما تأثیرگذار باقی مانده است.
۵- وضعیت کنونی مل گیبسون و آیندهی سینماییاش
در سالهای اخیر، مل گیبسون تلاش کرده دوباره خود را در سینمای جریان اصلی تثبیت کند. فیلم «Hacksaw Ridge» که در سال ۲۰۱۶ کارگردانی کرد، تحسین جهانی و شش نامزدی اسکار را بهدنبال داشت. این فیلم درباره پزشکی در جنگ جهانی دوم بود که بدون سلاح به میدان نبرد رفت و جان دهها نفر را نجات داد. انتخاب چنین سوژهای نشان داد گیبسون هنوز هم در انتخاب داستانهای تأثیرگذار توانایی دارد. حضور او در فیلمهای جدید مانند «Father Stu» نیز نشاندهنده بازگشت تدریجیاش به هالیوود است. با این حال، هنوز هم بخشی از صنعت سینما نگاه محتاطی به او دارد. برخی گمانهزنیها درباره ساخت دنبالهای برای «مصائب مسیح» به گوش میرسد که در صورت تحقق، بحثبرانگیز خواهد بود. گیبسون امروز دیگر آن چهره بینقص دهه ۹۰ نیست، اما هنرمندیست که بهسادگی نمیتوان نادیدهاش گرفت. آیندهاش شاید پیچیده باشد، اما قطعاً خالی از اهمیت نخواهد بود.
۶- نقش مل گیبسون در بازتعریف سینمای دینی با «مصائب مسیح»
فیلم «مصائب مسیح» The Passion of the Christ اثری بود که با بودجهای نسبتاً محدود ساخته شد، اما به یکی از پرفروشترین فیلمهای مستقل تاریخ سینما تبدیل شد. مل گیبسون با کارگردانی این فیلم، ریسک بزرگی کرد و تصمیم گرفت آن را کاملاً به زبانهای باستانی (آرامی، عبری و لاتین) بسازد. بسیاری تصور میکردند که این تصمیم باعث کاهش استقبال عمومی میشود، اما نتیجه کاملاً برعکس بود. فیلم بهطرز بیسابقهای در بین مخاطبان مذهبی و حتی برخی غیرمذهبیها تأثیر گذاشت. سبک خشونتبار و تصویرسازی عریان او از درد و رنج، واکنشهای تندی را نیز بهدنبال داشت. عدهای آن را اثری متعالی و معنوی خواندند و عدهای دیگر متهمش کردند به ضدیت با یهودیان و تحریک احساسات مذهبی. با این حال، موفقیت تجاری فیلم و قدرت روایی آن، باعث شد بحثی جدی در محافل سینمایی درباره سینمای دینی شکل بگیرد. مل گیبسون با این فیلم ثابت کرد که حتی موضوعات سنتی هم میتوانند با فرم جدید روایت شوند. او با همین اثر، نگاه هالیوود به فیلمسازی مذهبی را برای همیشه تغییر داد.
۷- تسلط مل گیبسون به زبانهای مختلف و علاقهاش به زبانشناسی
یکی از ویژگیهای کمتر شناختهشده مل گیبسون، علاقهاش به زبانها و تاریخ زبانشناسیست. در ساخت فیلم «مصائب مسیح» او اصرار داشت دیالوگها به زبانهای اصیل گفته شود و خودش هم در فهم و هدایت بازیگران به این زبانها نقش فعالی ایفا کرد. گیبسون در مصاحبهای گفته بود که برای فهم بهتر ریشههای دینی و تاریخی، باید زبان همان دوره را شنید و حس کرد. او در جوانی هم علاقه زیادی به زبان لاتین داشت و در خانه با برخی مفاهیم مذهبی به زبان اصلی آشنا شده بود. در پروژههای بعدیاش مثل «آپوکالیپتو»، دوباره از زبان باستانی قوم مایا استفاده کرد و آن را بخشی جداییناپذیر از روایت دانست. این توجه به زبانهای کمترشناختهشده، همواره نشاندهنده علاقه او به اصالت تاریخی بوده است. حتی در پشتصحنهها نیز دیده شده که با لهجههای مختلف تمرین میکرده یا متنها را بهدقت بررسی میکرده است. علاقه گیبسون به زبانها باعث شد آثارش غنای فرهنگی بیشتری داشته باشند. همین ویژگی او را از بسیاری از کارگردانهای هالیوودی متمایز میکند.
۸- همکاریهای شاخص مل گیبسون با دیگر بازیگران بزرگ سینما
در طول سالها، مل گیبسون با برخی از بزرگترین چهرههای هالیوود همبازی و همکار بوده است. یکی از برجستهترین همکاریهایش با «دنی گلاور» Danny Glover در مجموعه فیلمهای «اسلحه مرگبار» Lethal Weapon بود. این دو با نقشهای مکمل و طنزهای سیاه خود، زوجی ماندگار در تاریخ سینمای پلیسی خلق کردند. در فیلم «Maverick» نیز در کنار «جودی فاستر» Jodie Foster ظاهر شد و ترکیبی از شوخطبعی و اکشن ارائه داد. همکاری او با «هلن هانت» Helen Hunt در فیلم «What Women Want» نیز یکی از موفقترین فیلمهای کمدی-رمانتیک دهه ۲۰۰۰ شد. مل گیبسون در پشت دوربین نیز با بازیگرانی چون «اندرو گارفیلد» Andrew Garfield در فیلم «Hacksaw Ridge» همکاری داشت و هدایت بازی او را برعهده گرفت. بسیاری از بازیگران از تجربه کاری با او بهعنوان فرصتی برای رشد حرفهای یاد کردهاند. حتی بازیگرانی که با او اختلافنظر سیاسی یا شخصی داشتند، معمولاً از استعداد و تمرکز حرفهایاش تمجید کردهاند. این همکاریها نقشی مهم در شکلگیری پرستیژ سینمایی گیبسون داشتهاند.
۹- تجربه مل گیبسون در دوبله و صداپیشگی در انیمیشنهای معروف
مل گیبسون علاوه بر حضور در سینمای زنده، تجربه موفقی نیز در دنیای صداپیشگی (Voice Acting) داشته است. یکی از معروفترین نمونههای آن، صدای او در نقش «جان اسمیت» John Smith در انیمیشن «پوکاهونتاس» Pocahontas محصول دیزنی است. او در این فیلم نهتنها صداپیشگی کرد بلکه بخشهایی از آوازهای شخصیتش را نیز خودش اجرا کرد. صدای گرم و منعطف گیبسون بهخوبی با شخصیت شجاع و آرام جان اسمیت همخوانی داشت. استقبال از این نقش صداپیشگی نشان داد که او توانایی اجرای متفاوتی در مدیومهای غیرسنتی دارد. پس از آن، پیشنهادهای دیگری هم در زمینه انیمیشن به او داده شد، اما او ترجیح داد بیشتر بر سینمای داستانی متمرکز باشد. گیبسون در مصاحبهای گفت که صداپیشگی چالشی جالب بوده چون باید تنها با صدا، شخصیت را زنده کرد. این تجربه باعث شد بسیاری از مخاطبان کودک و نوجوان هم با صدای او آشنا شوند. در مجموع، ورود او به دنیای انیمیشن، بُعد دیگری از توانمندیهایش را به نمایش گذاشت.
۱۰- بازتاب شخصیت واقعی مل گیبسون در انتخاب نقشهایش
مل گیبسون معمولاً نقشهایی را انتخاب کرده که با نوعی مبارزه شخصی یا درونی همراه هستند. چه در نقش «ویلیام والاس» در «شجاعدل» باشد، چه در نقش پلیسی زخمخورده در «Lethal Weapon»، همگی بار سنگینی از خشم، عدالتطلبی و استقلال در خود دارند. این ویژگیها با شخصیت واقعی او همراستا هستند؛ کسی که همواره بهخاطر باورهایش ایستاده، حتی اگر هزینه سنگینی بپردازد. انتخاب چنین نقشهایی نشان میدهد که او سینما را نه فقط برای سرگرمی، بلکه برای ابراز نگرش شخصیاش به جهان بهکار میگیرد. در بسیاری از مصاحبهها گفته که علاقهای به نقشهای ساده و سطحی ندارد. او ترجیح میدهد شخصیتهایی را بازی کند که در مرز خیر و شر، ایمان و تردید، و قدرت و ضعف حرکت میکنند. این رویکرد باعث شده بازیهای او عمق روانشناختی و احساسی بیشتری داشته باشند. مخاطبان هم غالباً حس میکنند که در پس نقشها، بخشی از خود مل گیبسون را میبینند. بههمین دلیل، بسیاری از فیلمهایش اثری ماندگار روی ذهن مخاطب باقی میگذارند.