نوروز: تاریخچه و مراسم پیرامونی آن در ادبیات و ایران کهن
نوشته داوود امیری: در سپدهدم دلانگیز و رؤیا آفرین اولین روز بهار، جشن باشکوه نوروز، رهآورد این فصل خرم و فیروز، یادگار نیاکان بزرگ و نامدار ایران را به هممیهنان عزیز و خوانندگان گرامی تبریک و تهنیت میگوییم. در سال نو برآورده شدن همه آرمانها و آرزوهای شما را آرزومندیم.
نوروز این جوان پرسنوسال، هر ساله با چهرهای برناتر و درخشانتر از قبل بر کناره آسمان کشورمان نمودار میشود و با تاریخ کشورمان همآهنگ و همقدم به پیش گام برمیدارد،. چون زائیده مقتضیات آب و هوا و سرشت نژادی این کشور است.
حافظ شیرینسخن چه زیبا سروده:
می اندر مجلس آصف به نوروز جلالی نوش
که بخشد جرعه جامت جهان را ساز نوروزی
هماکنون که سالی کهن به پایان میرسد و قدم در آستانه سال جدید میگذاریم و هنگام نشاط و شادی طبیعت و پیدایش جلوه گل در بوستان و آغاز نوای بلبل است، با قلبی سرشار از محبت و دلی لبریز از عطوفت، جشن نوروز این پیش درآمد سال نو را به شما دوستان شادباش میگوییم و سلامت و توفیق شما را در این سال جدید آرمان داریم.
من شنیدم که ز ایام، جوان پیر شود
نشنیدم که به یک هفته شود پیر جوان
***
ز کوی یار میآید نسیم باد نوروزی
ازین باد ار مدد خواهی چراغ دل برافروزی
«حافظ»
جشن
واژه جشن از کلمه اوستایی یسنه Yasna میآید این کلمه از ریشه یز Yaz اوستائی و در سانسکریت یج Yaj مشتق میشود به معنای ستایش کردن. به نظر موبد اردشیر آذر گشسب این واژه یعنی جشن قرنها پیش به هندوستان سفر کرد و در آنجا طبق لهجه هندیها شکسته شده و دوباره در حدود پنجاه سال پیش به شکل جشن به عنوان سوغات به ایران برگشته است، اصولا هندیها با بسیاری از واژههای ایرانی توسط هندیها چنین شده است.
در عهد باستان رسم بر این بود که کلیه جشنها را با پرستش اهورا مزدا و آفرینشاه زمان افتتاح میکردند. پیش از آغاز برنامه اصلی جشن، با حضور شرکتکنندگان آیاتی از اوستا و دعای آفرینامه خشتریانه (در آفرینگاهها که موبدان زرتشتی هنگام اجرا مراسم گهنبار میسرایند قسمتی دارد که با واژه مرکب «آفرینامه خشتریانه» آغاز میشود و همان طور که از نامش پیداست آفرین شهریار دادگر میباشد) قرائت میشد. به نظر میآید که واژه جشن که گفتیم به معنای پرستش و ستایش است در آغاز به قسمت اول جشن، یعنی همان، پرستش اهورا و دعای شهریار دادگر، اطلاق میشده، ولی به تدریج کلیه مراسم سرور و شادی به آن نام نامیده شده است.
پژوهشهای دانشمندان و تاریخنویسان چنین میرساند، که باستانیترین جشن آغاز سال، به تقریب در 2600 سال پیش از میلاد، برپا میشده است. در آن زمان مردم بابل، آغاز سال را تا دوازده روز، روزبه میگرفتند، در پیرامون پرستشگاه «مردوک» گرد میآمدند و جشن و شادی برپا میساختند.
پادشاه بابل نیز به بزرگترین پرستشگاههای بابل میرفت، در آنجا کاهن بزرگ تاج و چوگان (افسر) پادشاهی را از دست او میگرفت روبروی بت میگذاشت. پس از آن کاهن با همه توان خود، سیلی سختی، به روی پادشاه مینواخت، به او پرک میداد که برای دیدن خدا بدان جا درآید، و چون پادشاه نزد بت میآمده، از آن «تبرک» میگرفت سپس، بیرون میآمد، روبروی انبوه مردم میایستاد. و کاهن دوباره با چوگان ضربه سختی بر پادشاه میزد، اگر از چشم پادشاه اشک فرو میریخت، آنان را به فال نیک میگرفتند و میگفتند سال نو سال فراوانی و برکت خواهد بود.
ایرانیان باستان به گواهی نویسندگان و دانشمندان خویش و بیگانه، مردمی آزاده، نیرومند راستگو و نیکوکار بودند، و در بین آنها تنبلی و بیکاری، ریاضت و گوشهنشینی، درویشی، دریوزگی و تجرد و رهبانیت مفهوم نداشت. دنیای آنها، دنیای کار و کوشش، دنیای علم وهنر، و خلاصه بهرهور شدن از زندگی مادی و مینوی بود و همواره یکدیگر را به خوشی و سرور دعوت میکردند و هر ماه جشنهایی برپا میکردند. جشنهای ایران باستان به 3 دسته تقسیم میشدند:
1-جشنهای ماهیانه 2-جشنهای سالیانه 3-جشنهای متفرقه، که هرکدام شرح مفصلی مربوط به خود دارند. به ویژه جشنهای ماهیانه. ولی بعضی از نویسندگان جشنها را به دو گروه، مذهبی و ملی تقسیم کردهاند. از جمله جشنهای ملی، جشن نوروز جمشیدی است.
نوروز جمشیدی
حکیم عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری در نوروزنامه خود درباره این جشن چنین مینویسد:
سبب نام نهادن نوروز از آن بوده است که چون بدانستند آفتاب را دو دور بود، یکی آنکه هر سیصد و شصت و پنج شبانه روز و ربعی به اول دقیقه حمل بازآید و چون جمشید آن روز را دریافت نوروز نام نهاد و جشن آئین آورد و پس از آن پادشاهان و دیگر مردمان به او اقتدا کردند. چون آن وقت را پادشاهان عجم دریافتند از بهر بزرگداشت آفتاب آن را نشانه کردند و آن روز را جشن ساختند و عالمیان را خبر دادند تا همگان آن را بدانند و آن تاریخ را نگاهدارند. بر پادشاهان واجب است آئین و رسم ملوک را به جای آرند. از بهر مبارکی و بهر تاریخ و خرّمی کردن در اول سال، هرکه روز نوروز جشن کند و به خرمی پیوندد، تا نوروز دیگر عمر در شادی گذراند.
همو در جای دیگر نوروزنامه راجع به برگزاری جشن نوروز در روزگار باستان چنین نوشته است:
آئین ملوک عجم از گاه کیخسرو، تا به روزگار یزدگرد شهریار که آخر ملوک عجم بود، چنان بوده که روز نوروز نخست موبدان موبد پیش ملک آمدی با جام زرین پر میو انگشتری و درمی و دیناری خسروانی و یکدسته خوید (غلات و سبزیجات) سبز رسته و تیر و کمانی و دوات و قلمی و اسبی و تازی و غلام خوبروئی و ستایش نمودی و نیایش کردی او را به زبان پارسی به عبارت ایشان و چون موبدان موبد از آفرین بپرداختی چاشنی (مزه کردن باده به علامت پیش مرگ) کردی و جام به ملک دادی و خوید در دست دیگرش نهادی و دینار و درم در پیش تخت او بنهادی و بدینسان خواستی که روز نوروز و سال نو هرچه بزرگان دیدار بر آن افکنند، تا سال دیگر شادان و خرم با آن چیز در کامرانی بمانند.
البته شرح و وصف هرکدام از موارد ذکر شده، در متن بالا، خود بحثی جداگانه میطلبد که در این نسخه جایش نیست و هر جزء و شی آن دارای فلسفه خاصی و نیت جداگانه است.
در روایات زرتشتی و بیشتر نویسندگان ایرانی و عرب بنیاد نوروز را به جمشید پادشاه پیشدادی نسبت دادهاند و حتی امروز هم این جشن در بین عوام به نام نوروز جمشیدی معروف است که از اول بهار یعنی از روز هرمز فروردینماه آغاز میشود، روانشاد فردوسی طوسی، در شاهکار خود، شاهنامه میگوید:
چو این کارهای وی آمد به جای
ز جای مهی برتر آورد پای
به فر کیانی یکی تخت ساخت
چه مایه برو گوهر اندر نشناخت
که چون خواستی، دیو برداشتی
ز هامون به گردون برافراشتی
چو خورشید تابان، میان هوا
نشسته بر او شاه فرمانروا
جهان انجمن شد بر تَختِ او
از آن بر شده فرّه بخت او
به جمشید بَر گوهر افشاندند
و آن روز را روزِ نو خواندند
سر سالِ نو، هرمز فروردین
برآسوده از رنج تن دل ز کین
به نوروزِ نو، شاه گیتی فروز
بر آن تخت بنشست فیروز روز
بزرگان به شادی بیاراستند
میو رود و رامشگران خواستند
چنین جشن فرخ از آن روزگار
بمانده از آن خسروان یادگار
جمشید کیست؟
جمشید پادشاه داستانی ایرانی را در کتب قدیمه هندیان و پارسیان، جمشاد و جم الشاذ و جمشید، نگاشتهاند. نام پدرش را حمزه و ابوریحان «ویونجهان» و برخی مانند جاحظ پرویز «جهان» و بیرونی و فردوسی، طهمورث دانستهاند. جمشید در سانسکریت یمه Yama و در اوستائی یم Yima و در اوستا، خشات khashaeta به معنای درخشان خوانده شده و اندکاندک یم به «جم» و خشات به «شید» مبدل شده و آنگاه، به صورت جمشید، درآمده است.
اسم پدرش در سانسکریت ویوسونت و در اوستا ویونهت و و یونگهان آمده، که معرب آن ویونجهان است.
جمشید از پادشاهان مشترک اقوام هند و ایرانی بوده است و زمان او را به تقریب میتوان، بیش از دو هزار سال پیش از میلاد، حدس زد.
جشن فروردین یا بهار جشن، نوروز جمشیدی است. از بزرگترین اعیاد ایران و ایرانی به شمار میآید. نه غلبه اسکندر مقدونی، نه تاخت و تاز اعراب بدوی و نه کشت و کشتار چنگیز مغول و نه تیمور تاتار هیچ کدام نتوانستهاند این جشن ملی را ریشهکن کنند، چرا که با طبیعت و همینطور طبیعت این ملت همبستگی دارد و امروز هم پس از گذشت هزاران سال هرکس که ایرانی است، از هر مذهب و فرقهای هم که باشد، نوروز را جشن ملی خود میداند و در بزرگداشت آن از جان و دل میکوشد.
وقایع مهم تاریخی نوروز:
راجع به فضیلت این جشن باستانی، احادیث و اخبار زیاد است و اینک مختصری از آن را برمیشماریم. در کتاب سماء و العالم از علاّمه مجلسی نوشته شده: از حضرت صادق علیه السلام روایت شده که فرمودهاند:
در آغاز فروردین حضرت آدم آفریده شده و آن روز فرخندهای است برای طلب حاجات و برآورده شدن آرزوها و دیدن پادشاهان و کسب دانش، زناشوئی، مسافرت، و خرید و فروش. در آن روز خجسته، بیماران رو به بهبودی میگذارند و نوزادها به آسانی تولد مییابند و روزیها فراوان میشوند.
از سلمان فارسی نقل شده که گفته است:
نخستین روز فروردین هورمزد نام دارد که از نامهای خداوند و روزی بسیار مبارک است. باز هم از حضرت صادق علیه السلام چنین روایت میشود:
در روز نوروز خوب شستوشو کنید و خود را پاک نگهدارید و بهترین جامهها را بپوشید و بوهای خوش به کار برید و سپاس خدا را به جا آرید، زیرا در آن روز پیغمبر اسلام در دشت (غدیر خم) برای ولایت علی علیه السلام از مردم بیعت گرفت و در آن روز حضرت علی به مردم نهروان غالب شد و هم در این روز امام دوازدهم (عج) که از دیدهها پنهان است، ظاهر میشود و خداوند او را یاری میکند. وقتی که جشن نوروز میرسد ما منتظر هستیم که از جانب خدا پیروزی و شادی برسد چرا که آن روز به ما اختصاص دارد و پارسیان آن را نگاهداری کردهاند ولی شما مقام آن را به هدر بردهاید، و خوب نگاه نداشتهاید. در همین کتاب از حضرت امام موسی بن جعفر علیه السلام نقل شده که:
این روز بسیار قدیمی است، روز نوروز، خدا از بندگان پیمان گرفت تا او را پرستش کنند و برای او شریک قائل نشوند و به آئین فرستادگانش در آیند و دستورشان را بپذیرند و آن را اجرا نمایند، آن روز نخستین روزی است که خورشید بتابید و بادهای باردهنده وزیدن گرفت و گلهای روی زمین به وجود آمد و آن روزی است که جبرئیل بر پیغمبر اسلام نازل شد و آن روزی است که ابراهیم بتها را شکست و آن روزی است که پیغمبر اسلام حضرت علی را بالای دوش گرفت تا بتهای قریش را که در خانه کعبه بود، از بالا به پائین انداخت.
گویند در همان روز بوده که جمشید بر تخت خسروی نشست.
در کتاب آئین مزدیسنا، علت بزرگ شمردن جشن نوروز، از این قرار است:
1-شت زرتشت در این روز از سوی اهورا مزدا، به پیمبری برگزیده شد و برای راهنمایی گمراهان برخاسته و درهای نیکبختی را به روی مردم گشاد.
2-کیومرث که نخستین پادشاه باشد، در نوروز از مادرزاده شد.
3-هوشنگ شاه پیشدادی نیز در همین فرخنده روز پا به عرصه وجود نهاد.
4-تهمورث در این روز فرخ، دیوان تبهکار و مردمان مردم آزار را به بند نهاد.
5-فریدون شاه در این روز کشور پهناور ایران را در میان فرزندان خود تقسیم کرد.
6-سام نریمان در این روز در پی سرکوبی مردم آزاران برخاست و بنیان تبهکاران را واژگون وآسایش مردم کشور را پایدار کرد.
7-کیخسرو پور سیاوش در همین روز از مادرزاده شد.
8-کیخسرو در این روز فرخنده، افسر پادشاهی را به لهراسب بخشود.
9-شاه گشتاسب و بانو کیاتون و جاماسب در این روز فرخنده آئین نازنین «مزدیسنا» را پذیرفته و از پیامبر پارسی پیروی کردند.
نظری دیگر درباره نوروز
مرتضی راوندی در جلد اول کتاب تاریخ اجتماعی ایران آورده است:
قدمت اعیاد و جشنهای باستانی ایران بهطور صریح معلوم نیست، ظاهرا از عهد ساسانیان جشنهای سالانهای در میهن ما معمول بود که بیشتر مربوط به امور دهقانی بوده و هریک از آنها یادگار یکی از وقایع تاریخی یا پهلوانی عهد قدیم به شمار میرفته است.
در این اعیاد مخصوصا در عید نوروز و مهرگان ضمن اجرای تشریفات مذهبی، مردم به خوشی و شادمانی مشغول میشدند و با نواختن آهنگهای نوروز بزرگ، نوروز کیقباد، نوروز خردک و ساز نوروز و باد نوروز و غیره با خواندن آوازها جشنی بزرگ برپا میکردند.
-کلمه نوروز از دوره ساسانیان متداول شده است و تنها عیدی است که از دیرباز تاکنون مورد علاقه و استقبال مردم بوده است. عید نوروز که آن را «نوک روز» میگفتند شش روز متوالی دوام داشت. در این مدت زحمتکشان دست از کار میکشیدند و به شادی و طرب میپرداختند. در روز اول مالیاتهای وصول شده را نزد شاه میآوردند. شاه به عزل و نصب حکام میپرداخت و سکه میزد، و آتشکدهها را پاک و طاهر میکردند و هرکس خانه و کاشانه خود را آراسته میساخت. مردم صبح زود برمیخاستند و به کنار نهرها و قناتها میرفتند و پس از شستشو به یکدیگر آب میپاشیدند و شیرینی تعارف میکردند و صبحگاهان قبل از آنکه کلامی ادا کنند، شکر میخوردند و برای سلامتی به بدن روغن میمالیدند. اغلب شعرا و مورخین راجع به این عید و مراسم آن مطالبی ذکر کردهاند و اغلب تصور میکنند که از قدیم این عید به روز اول بهار گفته میشده درحالیکه برخی معتقدند که عید نوروز از عهد ساسانی متداول شده و از آغاز امر به روز اول بهار گفته نمیشده و جایگاه ثابتی، در سال شمسی نداشته است، بلکه مانند محرم، سال عربی با گذشت زمان در فصول اربعه سیر میکرده است. لیکن بعدها برای اینکه مبداء ثابتی به دست آید، روز اول فروردین را نوروز خواندند و این کار ظاهرا به امر ملکشاه سلجوقی در سال 467 ه. قمری پس از مشاوره با منجّمین زمان صورت گرفته است، و از این پس مقامات رسمی دولتی اول بهار را نوروز خواندهاند.
نوروز حقیقی:
نوروز حقیقی، یا نوروز حقیقت، مربوط به حرکت خورشید در برجهای دوازدهگانه و دوباره بازگشتن به نخستین درجه برج حمل در آغاز بامداد روز هرمز است که به حساب حکیم عمر بن ابراهیم خیام 1461 سال طول میکشد و به این گردش، «دوربزرگ» نام نهادند، و اما در نوروز عادی، همین نوروزهایی که نقطه اعتدال بهاری در ساعات و دقایق مختلف مشخص و سال تحویل میشود، این حرکت زمین و حلول آفتاب در «دورکوچک» روی میدهد. ابوریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود درباره پرتو خورشید نوروز حقیقی نوشته:
فرخندهترین ساعات، آن ساعات آفتابست که در صبح نوروز، فجر سپید به منتها نزدیکی خود میرسد و مردم به نظر کردن بر آن تبرک میجویند.
برای توضیح بیشتر لازم است بگوئیم، نوروز حقیقی یعنی نوروزی که حلول خورشید به نقطه اعتدال بهار و نخستین دقیقه برج حمل، در سر ساعت 6 بامداد نخستین روز ماه فروردین، یا برابر ماه «ادوکنیش» هخامنشی باشد، که تنها نوروز حقیقی است، که در سال 487 پیش از میلاد، در افق تخت جمشید میتوانست اتفاق بیفتد و بس، زیرا با حسابهای دقیق، و جدولهایی که دانشمندان هیئت و نجوم فراهم آوردهاند، معلوم میشود که در سال 487 پیش از میلاد تحویل سال در روز 28 مارس [البته اکنون 20 یا 21 مارسگریگوری با اول حمل برابر است، و حساب 28 مارس مربوط به پیش از اصلاح تقویم توسط پاپگریگور بوده است] به افقگریینویچ لندن، ساعت 2 و 39 دقیقه نیمه شب و به افق تخت جمشید که حدود 3 ساعت و 21 دقیقه با آن اختلاف داشته، بوده است که برابر ساعت 6 بامداد نخستین روز ماه «آدو کنیش» هخامنشی یا همان روز هرمزد فروردینماه اوستایی که همان اول فروردین میباشد، اتفاق افتاده است. لازم به توضیح است که از زمانی که کیومرث، حساب سال شمسی را پیدا کرد، تا چهار صد و بیست و یکمین سال سلطنت جمشید، دور 1461 ساله مزبور به آخر رسید، و فروردین به حمل اول برگشت. حال شاید سؤال شود، چرا ساعت 6 بامداد سال نو تحویل میشده و چرا نیم روز محل را در نظر نمیگرفتند، که در نیمروز آفتاب در رأس نصف النهار قرار داشته و از دید محاسبات نجومی، بهتر و دقیقتر و آسانتر بوده است. در پاسخ باید گفت که ایرانیان آغاز شبانهروز را از دمیدن آفتاب در بامداد امروز تا طلوع آفتاب از افق فردا، میدانستند و برای آن اهمیتی خاص، قائل شدند و بدین جهت ساعت 6 بامداد که هم آغاز روز و هم آغاز ماه و هم آغاز سال شمرده میشد، از تحویلهای دیگر، مهمتر بوده است.
نوروز در جهان طبیعت:
همانگونه که میدانیم نوروز در سرآغاز فصلی قرار دارد، که با تجدید و حیات گیاهان، هم آهنگ است-همه زندگانی نویی را از سر میگیرند و آرایش تازهای مییابند- طبیعت سبزی و خرمی را بازجسته از پژمردگی و افسردگی رهائی مییابد و به جهش و کوشش میگراید، پرندگان رهایی مییابند از رنج سرمای کشنده زمستان با درک هوای معتدل بهاری و در پرتو درخشان خورشید جانفزا، زندگانی نویی را برای خود آغاز و به افزایش نسل و نژاد خود رغبت مییابند، آبهای بسته با غریو شادی از کوهها سرازیر و چهارپایان دلخسته از زمستان، به چمنزارها و بیابان سرسبز روی میآورند و به جست و خیز میپردازند. آدمیان نیز که در جهان آفرینش، دارای درک و احساس بیشتر و شکوفاتری هستند به گونه دیگر خود را سرشار از خوشی و کامکاری میسازند و چه آثار ارزنده و دلپذیری که در این فصل از احساسات تراوش نکرده و نمیکنند. شعرای این سرزمین، هرکدام در این مقوله سخن، اندوه و احساسات خود را، در شکلهای چکامه و غزل و… بروز دادهاند:
استاد منوچهر دامغانی بند ذوق را در طبیعت گشوده و چنین گفته:
بر لشکر زمستان نوروز نامدار
کردست برای تاختن قصد کارزار
جوی است پر صنوبر و کوه است پر سمن
راغ است پر بنفشه و باغ است پربهار
این باغ و راغ ملکت نوروز ماه شد
این کوه و کوهپایه و این جوی جویبار
سعدی:
علم دولت نوروز به صحرا برخاست
زحمت لشکر سرما ز سر ما برخاست
بر عروسان چمن بست صبا هر گهری
که به غواصی ابر از دل دریا برخاست
طبق باغ پر از نقل و ریاحین گردید
شکر آنرا که از تب و سرما برخاست
نوروز در مذهب زرتشت:
بنا به تعالیم زرتشت، خلقت جهان در مدت یکسال و در شش چهره (نوبت) انجام یافته است، بدین ترتیب:
1-در چهل و پنجمین روز از نوروز آسمان آفریده شد.
2-یکصد و پنج روز پس از نوروز آب به وجود آمد.
3-یکصد و هشتاد روز پس از نوروز زمین آفریده شد.
4-دویست و ده روز از گذشت نوروز رستنیها آفریده شد.
5-دویست و نود روز پس از نوروز، جانداران آفریده شدند.
6-و بالاخره سیصد و شصت و پنج روز، پس از نوروز، انسان آفریده شد.
چون با آفرینش انسان کار خلقت به حد کمال رسید، از این جهت به سپاسگزاری از این داده اهورائی، جشن وشادی مقرّر گشته است.
در مورد مراحل خلقت در باب یکم و دوم سفر پیدایش کتاب تورات، آمده که «یهوه» خدای بنی اسرائیل در شش روز آسمانها، زمین، روشنائی، آب، گیاه، خورشید ماه، ستارگان و جانوران و در پایان مردم را بیافرید و در روز هفتم (شنبه-سبت) بیاسود.
نوروز در حقیقت دنباله گهنبار ششم زرتشتیان است که این گهنبار در پنج روز پایانی سال خورشیدی و بلافاصله بعد از آن، روز اول سال جدید خورشیدی و عید باستانی نوروز آغاز میشود.
فروردین به زبان پهلوی به معنای ماه آغاز رستن نبات است. ایرانیان قدیم، جشن فروردگان را که صورت پهلوی آن فرورتیکان و وجه تسمیه آن انتساب آن به فروشی یا فرودت یا فرورد با فروهر است، در پایان اسفندماه، به افتخار ارواح نیاکان و کسان و بستگان برپا میداشتند و روانهای نیکوکاران را در این ایام به دعای خیر یاد میکردند. جشن عود ارواح در نزد ایرانیان ده روز بود که از بیست و پنج اسفند شروع و تا آخر پنجمین روز از ایام خمسه مسترقه ادامه مییافت.
در جلد نخست «یشتها» درباره جشن نوروز فروردین چنین نوشته شده:
جشن نوروز هنگام نزول فروهرهاست از آسمان به زمین، برای سرکشی و دیدار بازماندگان خود، در همین کتاب اضافه شده؛ نظیر این جشن در سایر ادیان نیز موجود بوده و آن را به نام «عید اموات» میخواندهاند. مثلا، هندوان ستایش ارواح نیاکان خود را به نام ستایش پتیارا ، واجب میشمارند و همچنین رومیان فروهر یا ارواح نیاکان خود را به نام مانس ، میستودند و هدیه و فدیه هر ساله در ماه فوریه میدادند و جشن بزرگی میگرفتند.
اما جشن فروردین یا نوروز، در نزد زرتشتیان جشن فروردگان است. آنان در این جشن، خانهها را پاک میکنند و بوهای خوش در صحن خانه میپراکنند و جامههای نو میپوشند و گل و شربت و شیرینی در خانه مینهند و نماز میگذراند و در خوانچهای هفتسین میچینند. این جشن ده روز ادامه دارد. ابو ریحان بیرونی نیز مدت این جشن را ده روز دانستهاست و اکنون هم بین زرتشتیان در ده روز آخر سال متداول است.
ابو ریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه مینویسد:
در اوقات فروردگان، ایرانیان مخصوصا مردم فارس و خوارزم در اتاق مخصوص مرده و در بالای بام خانهها برای پذیرایی فروهرهای نیاکان خود غذا میگذارند و بوی خوش بخور میکنند.
همینطور ابو عثمان جاحظ در کتاب المحاسن و الاضداد مینویسد:
نوروز فروردجان یا فروردگان، معرف و یادگار اساس مذهبی این جشن است. در اجرای تشریفات حتی سلاطین هم کوتاهی نمیکردند، چنانکه انوشیروان سفیر ژوستینین را در مدت ده روز جشن فروردگان، به حضور نپذیرفت و سرگرم اجرای تشریفات جشن مذکور شد.
نوروز در مصر:
در میان قبطیان مصر-مصریان اصلی که متدین به آئین مسیح هستند-جشنی با عنوان «نیروز» یا همان روز مرسوم است که در اول سال قرار دارد و نصارای شام آن را «قلنداس» مینامند.
قبطیان در این جشن مراسمی نظیر ایرانیان قدیم[برافروختن آتش و ریختن آب به یکدیگر] اجرا میکنند که عوام مسلمین نیز در این جشن شرکت مینمایند و شاید این عید را مصریان قدیم بر اثر تابعیت متمادی خود از ایرانیان اخذ و حفظ کردهاند، زیرا میدانیم، در زمان کمبوجیه دومین شاهنشاه هخامنشی آن مملکت به تصرف ایران درآمد و همچنان در دست ایرانیان بود تا آنکه حمله اسکندر به آن خاتمه داد.
«بلوغ الارب چاپ بغداد ص 387 ج 1»
مراسم پیرامون نوروز:
چون نوروز یکی از آداب ملی بسیار قدیمی ماست ازاینرو برای شرح گسترده آن باید از قدیمترین ایام تاریخی شروع کنیم. متأسفانه قدیمترین اطلاعات ما راجعبه نوروز، از زمان سلاطین هخامنشی فراتر نمیرود و در نتیجه باید از این زمان به شرح مراسم نوروز پرداخت، البته در هر سلطه و دوران اجرای مراسم میشده. شاید مراسمی که در دوران شاهان هخامنش برپا میگردید، پر تبوتاب ترا از دوران ساسانیان یا اشکانیان بوده باشد، ولی مهم این است که این مراسم به هر کیفیتی که بوده اجرا میشدهاست.
الف-خانه تکانی
از جمله مراسمی که هنوز میان قاطبه ایرانیان باقی مانده و آن را با علاقه تام و تمام اجرا میکنند، مراسم خانه تکانی در اواخر اسفندماه است. خانهدارانی که هنوز سنّتهای اجدادی را رها نکردهاند، در این فعالیت چند روزه، همه جای خانه را و همه اثاث آن را به دقّت پاک میکنند، جامه کهنه را به در میآورند و جامه نو به تن و در انتظار سال نو، روز شماری میکنند. بیتردید، این مراسم بازمانده همان است که زرتشتیان در انتظار فرود آمدن فروهرها در روزهای فروردگان انجام میدادند. منتها نزد ایرانیان مسلمان، مفهوم دینی خود را از دست داده و به صورت یک سنّت دیرین باقی مانده است.
ب-کاشتن سبزه
کاشتن سبزی یا سبزه که باشکوهترین و زیباترین آئین است، نشانه امیدواری وتخم امید کاشتن، در دل روزگاران زندگی است، که نزد عام وخاص، مرسوم بودهاست. در قدیم، این آئین بدینگونه انجام میشد: در صحن هر خانه بر هفت ستون هفت نوع از غلات را میکاشتند و هریک از انواع غلات را که بهتر میرویید، دلیل قوت آن نوع غله در سال جدید میگرفتند، اما در زمان ما سبزه که معمولا گندم، جو، ماش یا عدس است در بشقابی گذاشته میشود و روی آن را با دستمالی مرطوب میپوشانند، تا روز برپایی مراسم، سبز و پای سفره هفتسین، گذارده شود، بعضیهم روی کوزهای، تخم شاهی یا سبزیهای دیگر قرار میدهند، و در روز پایان جشن آن را میشکنند.
پ-چهارشنبه سوری
چهرشنبه سوری، یا چهارشنبه آخر سال یکی دیگر از مراسم باستانی مربوط به جشن نوروز میباشد که در آن آتشافروزی میکنند-شاید اولین کسی که این رسم را بنیاد نهاد هرمز دلیر شاپور پسر اردشیر پایکان باشد-اجرای این آتشافروزی در میان زرتشتیان به ویژه در روستاهای ایران با تشریفات خاصی انجام میگیرد که شرح تمامی آنها باعث طول کلام میشود. البته پوشیده نیست که عنصر آتش در نزد ایرانیان دارای احترام بهسزائی بوده و آن را فروغ یزدانی و «آذرایزد» میخواندند. در روایات باستانی آمده، چون در شب چهارشنبه آخر سال، در احادیث به نحوست یاد شده، آتش را که نماینده فروغ یزدانی و پاککننده هر پلیدی است میافروزند، تا نحوست و پلیدیها را از میان برده. ایرانیان با این باور، هنوز این رسم کهن را برپا میدارند. در این شب زن و مرد، پیر و جوان بوته جمع میکند و در صحن خانهها یا کوچه و معابر، آتش میافروزند و از روی آن میپرند و این کلمهها را در هنگام پریدن از روی آتش به زبان میرانند:
زردی من از تو، سرخی تو از من.
و شادابی و صحت مزاج را آرزو میکنند و در پایان شب دختران دمبخت برای گشوده شدن بخت خود، به در خانهها میروند با کاسه و قاشقی صدا درمیآورد و تقاضای هدیه یا خوراکی و چیزهایی که شگون داشته باشند میکنند و روی خود را همان طور پوشیده نگاه میدارند، تا چیزی دریافت کنند و بروند. در بیشتر روستاها، رسم این است که پس ازانجام آتشافروزی دوشیزگان خاکستر آتش را از خانه بیرون میبرند در کناره دیواری میریزند، پس دوشیزه به کنار در خانه خود میآید و در میزند، در این هنگام از درون خانه سؤال میشود: کیه در میزنه؟
آن دوشیزه پاسخ میدهد: منم.
ازاو میپرسند: از کجا آمدهای؟
دوشیزه پاسخ میدهد: عروسی.
دوبار از او میپرسند: با خود چه آوردهای؟
آن دوشیزه میگوید: تندرستی.
مراسم آتشافروزی، تنها در ایران معمول نیست، بلکه در سرزمینها و در میان پیروان دیگر نیز این جشن معمول است. در پیروان فرقه کاتولیک مسیحیت چند روزپیش ازعید «فصح» روزیکه چهارشنبه خاکستر خوانده میشود، آتشافروزی میکنند، همچنین در کشورهایاسکاندیناوی، هر ساله در فصلتابستان در تاریخ 24 ماه ژوئن که مصادف با شب ولادت «یوحنا» است، جشن آتشافروزی معمول و متداول است. در هندوستان نیز آتشافروزی در شب آخر سال با شکوه و جلال خاصی اجراء میشود.
در ایران یکی از تشریفات ویژه این جشن، شب نشینی تا دیر هنگام و شکستن آجیل مشکلگشا است که در اغلب نقاط ایران مخصوصا در میان مردمان شمال کشورمان-که تا حدودی ازتجاوز بیگانگان بیشتر در امان بوده و عادات و اخلاق ملی و باستانی را بیشتر حفظ کردهاند-بیش از سایر نقاط معمول است. در مورد آجیل مشکل گشا، روایاتی وجود دارد، اما تفحص در آن به موهوم پرستی میگراید.
جنبه اعتقادی آن، برای به دست آوردن مراد و رفع حاجات است و معتقدند که اگر در شب چهارشنبه آخر سال، با حضور قلب و صفای باطن، آجیل مشکلگشا را تهیه و در میان مردم تقسیم کنند، به مرادشان خواهند رسید. در کل باید گفت خیرات و مبرات به هر عنوان و عقیدهایکه انجام شود، کاری بایسته است و اثرات شایسته هم خواهد داشت:
تو نیکی میکن و در دجله انداز
که ایزد در بیابانت دهد باز
ت-حاجی فیروز
در طلیعه نوروز، در دورههای پیشین، یعنی در آن هنگامی که هنوز مردمان دارای روح نشاط و سرور و به اصول و سنن باستانی خود علاقمند بودند، چند روز پیش از جشن نوروز، دستهای از مردمان با نشاط، که د رصدد تهیه مقدمات فرارسیدن عید نوروز بودند و به دور هم گرد میآمدند، شتر و یا اسبی را آماده میکردند و جوانی خوشصورت و نیک سیرت و پاکطینت، را از میان خود برمیگزیدند و به آن جوان «میرنوروز» یا «حاجینوروز» لقب میدادند. و جوانانیکه در رکاب حاجیفیروز حرکت میکردند همگی دلزنده و خوش گذران بودند، این دسته با تار و تنبور و کرنا و شیپور با خواندن ترانه، در کوچه و بازار به گردش در میآمدند:
حاجیفیروز-بله
میرنوروز-بله
سالی یه روز-بله
در مکانی که شتر یا اسب حاجی فیروز به زمین مینشست یا میایستاد، صاحب خانه یا دکان، بایستی سور و سات حاجیفیروز و بقیه دوستان او را تهیه میکرد و با کمال ادب و احترام تقدیم میداشت البته این میرنوروز، با میرنوروزی که حافظ در بیت:
سخن در پرده میگویم چو گل از غنچه بیرون آی
که بیش از پنج روزی نیست حکم «میرنوروزی»
آورده، تفاوت دارد. میرنوروزی که حافظ ذکر کرده آنطور بوده که سلطان یک نفر را انتخاب میکرد و در ایام نوروز بر مسند حکومت مینشاند و پس از پنج روز او را به قتل میرساند. در کتاب سینوهه پزشک مخصوص فرعون چنین 1 آمده:
وقتی سینوهه و نوکرش به مداوای پادشاه جوانان بابل رفتند، نزدیک ایام نوروز بود.
پادشاه پس ازبهبود بیماریشکه دندان درد بود، از سینوهه تقاضا میکند نوروز را در کشور او بگذارند و سینوهه هم میپذیرد. پادشاه بابل، نوکر سینوهه را که مردی سبزهرو بود، میرنوروز مکند و او نیز به حکم داوری مینشیند و احکام جالبی صادر میکند. بعد از پنج شش روزبه قتل برسد، باتدبیر سینوهه نوکرش از مرگ حتمی میگریزد.
در آن دوران مادرانیکه دارای دختری جامانده وترشیده و سیاه بختی بودند، و برای دخترانشان خواستگاری پیدا نمیشد، وقت را مغتنم میشمردند، حاجی فیروز و دار و دسته را به فال نیک میگرفتند و دخترانشان را درآبانبار یا پستوها پنهان میکردند و بر لباسشان هفتگره میردند و به محض اینکه صدای تارو تنبور حاجیفیروز را میشنیدند، (مادران) از خانه بیرون میدویدند و پسر نابالغی را که در عقب سر دار و دسته حاجیفیروز مشغول شادی بود، بهطور ناگهانی میربودند و به داخل خانه خود میبردند و از او میخواستند نزد دخرت در پستو یا آبانبار رود و آن را هفت گره را از لباس دخترشان باز کند و عقیده بر این بود که او را از زندان تجرد رهایی میدهد و شوهر خوبی برای دختر پیدا خواهد شد.
و اما خود حاجیفیروز، یک حلقه طناب بلندی در دست راست میگرفت و یک باز شکاری سفید بر دست چپ خود مینشاند، وقتی که از کنار خانهای عبور میکرد، طناب خود را از روزنه بخاری یا اجاق و یا بادگیر خانه و یا از بالای در حیاط خانه، به داخل خانه میانداخت. صاحب خانه با مشاهده طناب میدانست حاجیفیروز چیزی را طلب میکند و فورا هر چیزی که به دستش نزدیک بود طناب میبست و حاجیفیروز، طناب را به سوی خودش میکشید و از روی هر چیزی که به طناب بسته شده بود فال میگرفت مثلا: اگر جارویی بود آن را به فال بد و اگر نان شیرینی یا خوراکی بود آن را به فال نیک تعبیر میکرد.
در سرزمین سرسبز و پرنشاط آذربایجان به ویژه در شهرستان تبریز و رضائیه (ارومیه)، رسم بر این است که از بالای بام خانه، به روی حاجیفیروز و دار و دسته از لحاظ خوش آمد و شگون، آب میپاشند. البته این رسم از دوران ساسانیان بر جای مانده که در جشن نوروز، مردم به روی یکدیگر آب میپاشیدند. این رسم کهن هنوز هم در میان زرتشتیان و ارامنه میهنمان معمول است. ارامنه همه ساله در روز (31 تیرماه) به روی همدیگر آب میپاشند، آن را جشن آب پاشی میگویند و زرتشتیان هفتمین روز تیر یعنی تیرگان را جشن میگیرند و به یکدیگر آب هم میپاشند که در قدیم این جشن در نزدیک چشمه یا جایی طبیعی انجام میگرفت و بسته به رسم و آئین منطقه خود، اجرای مراسم میشد. ریختن آب در قرون اسلامی، به صورت گلاب پاشیدن، باقی ماند، ابو ریحان بیرونی درباره این رسم، افسانه عجیبی نقل میکند که نشأت گرفته از اوستاست. حاجیفیروز هم در شهرستانهای مختلف، در ارتباط با آداب و سنن همان شهرستان، شکل و شمایل و حرکات خاصی دارد و ترانههای محلی خاص خود را میخواند. حاجیفیروز در دوره صفویه[با اینکه آن دوران، دوران انحطاط اخلاقی و غرور ملی و فرهنگی ایران نام نهاده شد و رکودش بیش از دوران تسلط مقدونیها و اعراب و مغول و سایر مهاجمین برای ایران بود] و همینطور در دوران نادر شاه افشار و در دوران قاجاریه اجرای مراسم میکرد.
ث-مراسم جشن
هنگام تحویل سال، همه افراد خانواده بعد از رفتن به گرمابه و پوشیدن لباس نو و معطر کردن خود، دور سفره هفتسین مینشینند، و پس از آغاز شدن سال جدید (که در روزگاران قدیم 3 توپ متوالی شلیک میشد، به نشاط تحویل سال) به رسم تهنیت یکدیگر را میبوسیدند، گاه به هم شکر هدیه میدادند. به ویژه در مهرگان، هدیه دادن شکر از رسوم بسیار قدیمی است که ابو ریحان بیرونی در کتاب آثار الباقیه خود از قول «آذرباد»، موبد بغداد افسانهای نیز در این باب میکند. این رسم، شاید، از زمان ساسانیان تجاوز نکند.
رفتن کوچکتران نزد بزرگتران و دادن نوروزانه (دست لاف-عیدی) از طرف بزرگان و پدران به خردتران و فرزندان و پاشیدن گلاب و صرف شیرینیهای متنوع، مراسمی است که انجام میشود و همه برای همه آرزوی سال پرباری را دارند. برای آنان که دیدارشان میسر نبود تبریکنامههایی میفرستادند، که امروزه هم معمول است.
بر سر سفره هفتسین، چراغ یا شمع-قرآن کریم، آینه، آب، نارنج و ترنج، تخممرغ پخته و رنگین، سیب، اسفنددانه (گیاه مقدس ایرانی) و هفت چیز که با حرف «سین» شروع شده باشد، به اضافه کاسه آبی که درونش سیم و زر انداخته باشند، ترتیب میدهند. البته در قدیم رسم بر این بود که بر سر سفره نوروزی علاوه بر آنچه گفته شد، هفت چیز از بهترین دادههای الهی را بر سر سفره عید حاضر نمایند و هیچ اصراری نداشتند که حرف اولش «سین» باشد یا چیز دیگر. بعضی ازمحققین میگویند، در زمان قدیم در سر سفره نوروزی هفت شین قرار میدادند، مانند شمع، شراب، شربت و شیرینی و غیره که باور کردنی نیست، عدهای دیگر مانند آقای اردشیر جهانیان و سرگرد مراد اورنگ معتقدند: هفت سین از هفت چین گرفته شده یعنی هفت چیز چیده شده از درخت مانند میوه و بعضی دیگر مانند موبد رستم شهرزادی بر این عقیده استوارند که بر سر سفره عید نوروز، باید دادههای هفت امشاسپندان حاضر باشد. تعبیرات هرچه باشد، قدر مسلّم این است که عدد هفت در بین ایرانیان، عدد مقدسی به شمار میرود و کلماتی چون هفت خوان، هفت کواکب، هفت طبقه زمین، هفت طبقه آسمان، هفت ملک مقرب، هفت شهر عشق و حتی هفته و مانند آن همگی شاهد این مدعاست و همگی نماینده عظمت و تقدس این عدد، در بین ایرانیان باستان و امروز است.
در روزگاران قدیم برابر نوشتههای تاریخ نویسان ایرانی و عرب مدت عید نوروز یک ماه ادامه داشت. عدهای دیگر، نوروز را به دو قسمت کردهاند، پنج روز اول را نوروز عامه و بقیه را نوروز خاصه نامیدند. بههرحال یک ماه بودن نوروز فقط صورت درباری داشت و نزد عامه مردم شاید از سیزده روز تجاوز نمیکرد. در پنج روز اول فروردین، جشن نوروز صورت عمومی و ملی داشت و عموم ملت ایران و پارسی نژادان از شادکامی و خرمی بهرهمند و کامیاب میشدند. نوروز خاصه را «نوروز بزرگ»، «جشن بزرگ» و روز ملک» نیز مینامیدند. اما امروزه، نوروز آهنگ دیگری دارد، در شهرستانها شاید تا بیست و یک روز ادامه داشته باشد ولی در تهران بیش از دوازده روز طول نمیکشد و روز آخر برای اجرای مراسم به کشتزارها و باغهای بیرون شهر میروند.
برپایی سیزده نوروز، خلاصه سیزده روز جشن و سرور دیدوبازدید در سفر و حضر، حتی نزد ایرانیان خارج از کشور معمول و همان حالت ملی و مذهبی خود را با مراسمی مانده از دوران پیش حفظ کرده است. بالاخره نوروز، همان رنگ و بوی خود را حفظ کرده و خواهد کرد و همیشه در شهرهای ایران و در بین ایلات و عشایر و کوهنشینان و دهاقین شور و شعف خود را همراه دارد و هر کجا نسبت به رسوم قومی محلی خود، هلهلهای برپا میکنند و مراسم برگزاری جشن هرچه با شکوهتر انجام میشود.
بر چهره گل نسیم نوروز خوش است
در صحن چمن روی دلافروز خوش است
از دی که گذشت هرچه گویی خوش نیست
خوش باش و ز دی مگو که امروز خوش است
«خیام»
برگرفته از:
(1) نوروز نامه، منسوب به: عمر بن ابراهیم خیام نیشابوری، به کوشش: علی حصوری؛
(2) نوروزنامه، گردآورده: یحیی ذکاء؛
(3) نوروز و بنیاد نجومی آن در همبستگی با تخت جمشید، نوشته یحیی ذکاء؛
(4) جشنهای باستانی ایران، تألیف: علی خوروش دیلمانی،
(5) آیین برگزاری جشنهای ایران باستان، نگارش: موبد اردشیر آذر گشسب
(6) گاهشماری و جشنهای ملی ایرانیان، بقلم: دکتر ذبیح اللّه صفا؛
(7) تاریخ اجتماعی ایران (جلد اول) تألیف: مرتضی راوندی؛
(8) دیوان حافظ، به کوشش: دکتر قاسم غنی و علامه قزوینی؛
(9) ماهنامه هوخت (گفتار نیک): شماره 1 فروردینماه 1348
منبع: شماره فروردین 71 مجله چیستا