آثار شکسپیر در سینما
ترجمهٔ: ابو الحسن علوی طباطبائی
«همهٔ جهان همچون صحنهٔ تئاتری است و مردان و زنان همگی بازیگران آن میباشند.»
(از نمایشنامهٔ هر طور که بخواهی-پردهء دوم) ولیام شکسپیر (1616-1564) شاعر و نمایشنامهنویس انگلیسی همواره تأثیر عمیقی بر دنیای نمایش داشته است. اکثر سی و سه نمایشنامهای که به وی نسبت میدهند، نه تنها بارها بر صحنهٔ تئاترهای جهان جاودانی شده، بلکه غالب آنها بر پردههای سینما ظاهر گردیده و شگفتی و اعجاب آفریده است. محبوبترین آثار شکسپیر که با اقتباس مناسب و ارزندهای در سینما درخشش داشتهاند، معمولا آنهائی هستند که مانند رمؤ و ژولیت، رام کردن زن سرکش، هملت، اتللو و مکبث، با عناصری بحثانگیز همراه بودهاند.
از نخستین روزهای پیدایش سینما، توجه فیلمسازان متوجه آثار ارزندهٔ این شاعر و نمایشنامهنویس بزرگ گردید. هیچکس بدرستی نمیداند که تاکنون چند فیلم با اقتباس از نمایشنامههای شکسپیر ساخته شده است.
نسخههای نابود شده، نسخههای غیر اصیل که تحت عناوین و نامهای شکوهمند در نخستین سالهای دوران صامت، عناوین شکسپیری با داستانهای غیر شکسپیری، نسخههای موزیکال مانند فیلم «داستان وستساید»(1960-رابرت وایز)، نسخههای علمی، تخیلی، وسترن، گانگستری، عروسکی و بالاخره اپرائی، چنان قضیهٔ اقتباس از آثار شکسپیر را مغشوش و پیچیده کردند که تقریبا میتوان آثارش را مأخذ و منبع بزرگ هنر هفتم نامید.
در اواسط دههٔ پنجاه میلادی، در مجلهٔ فیلم ریویو اعلام میشود که تاکنون 66 فیلم با اقتباس از 22 نمایشنامهٔ شکسپیر ساخته شده است و در واقع میتوان گفت که آثار و نوشتههای وی همچون کتاب مقدس مسیحیان، همواره بزرگترین سرچشمهٔ سینما و الهامبخش فیلمسازان بوده است، تهیهکنندگان سینما در سالهای نخستین، آثار شکسپیر را موضوعاتی صرفا سینمائی دانسته و با برداشتهای مختلف به کار میپرداختند.
نخستین فیلمی که با اقتباس از آثار شکسپیر ساخته شد، «کینگ جان» نام داشت که توسط «سر هربرت بر بوهمتری» در سال 1899 بلافاصله پس از اجرای نمایشنامه موفقیتآمیز آن در حضور ملکهٔ انگلیس (به تاریخ 20 سپتامبر 1899) به وجود آمد.
سال بعد، صحنهٔ دوئل نمایشنامهٔ «هملت» که توسط «کلمان موریس» و با شرکت «سارا برنارد» ساخته شده بود، در نمایشگاه هنری پاریس (سال 1900) ارائه شد. از آن تاریخ به بعد، فیلمهائی براساس نمایشنامههای شکسپیر در سینمای کلیه کشورهای تولید کنندهٔ فیلم، به ویژه کمپانی ویتاگراف در امریکا، تولید و روانهٔ بازارهای دنیا گردید. این کمپانی در سال 1908 اقدام با ساختن مجموعهای از فیلمهای یک حلقهای با اقتباس از آثار شکسپیر نمود.
بیان برداشت فیلمسازان اولیه از آثار شکسپیر، در نخستین وهله، مشکل بنظر میرسد. غنای شعری نمایشنامهها، قابل بیان به قالبهای سینمائی آنروزگار نبود و متراکم ساختن و یا مختصر ساختن داستانهای پیچیدهٔ نمایشنامهها به صورتی قابل قبول، بدون هرگونه تخریب و منتهی شدن به پوچی کامل امکان نداشت. بتدریج اقتباس از آثار شکسپیر گسترش یافت.
فیلمهای «کمدی اشتباهات»، «رنج بیهودهٔ عشق»، «افسانهٔ زمستانی»، «هیاهوی بسیار برای هیچ» که در همان سالهای نخستین ساخته شدند، ارتباط زیادی با اصل نمایشنامه نداشته و غالبا بدون ارزش بودند. فیلمهای دیگری که بترتیب در سالهای بعد ساخته شدند عبارتند از:
رویا در شب نیمهٔ تابستان، رام کردن زن سرکش، شاه لیریک روستا، شاهلیر یهودی، دختران شایلاک (همان قضیهٔ تاجر ونیزی)، شایلاک امروزی، انتقام یاگو، وقتی مکبث به شهر استکزویل وارد میشود و غیره…
و بعد عناوین عجیب و غریب رمئو و ژولیت:
رمئو و ژولیت در کنار دریا، رمئو و ژولیت در شهر، رمئو میتازد، رمئو در واگن ذغال سنگ، رمئو پیژامهپوش و غیره…که درست شباهت زیادی به فیلمهای ایتالیائی دبارهٔ هرکول، اولوس و وسترنهای اسپاگتی داشت.
یکی از مهمترین محصولات اقتباس شده از آثار شکسپیر، همان صحنهٔ دوئل هملت بود که برای کمپانی مونوسکوپ و بایوگراف امریکا ساخته شد. کارگردان آن بیلی بیلیتز (فیلمبردار گریفیث) بود. «سر هربرت بربوهم تری» بین سالهای 1904 تا 1910 فیلمی را بنام «طوفان» ساخت که اقتباس دیگری بشمار میرفت.
«ژرژ ملیس» فرانسوی نیز دو فیلم را با اقتباس از نمایشنامهٔ ژول سزاور و هملت ساخت که متأسفانه هردوی آنها نابود شده و کوچکترین نشانهای از آنها در دست نیست. طبق گفتهٔ «گاستون ملیس» برادر وی، فیلم یک پردهای 394 فوتی به نام «شکسپیر ژول سزار را مینویسد» با این صحنه آغاز میشود که شکسپیر در حال مطالعه و نوشتن نمایشنامه در اطاق خود است که ناگهان صحنهٔ کشته شدن سزار را در رویا به چشم میبیند. پس از چندین صحنه که بصورت تصاویر روی هم برداشته شده، توطئهگران را میبینیم که نقشهٔ قتل سزار را طرح میکنند و شکسپیر همچون تماشاگر محو تماشای این صحنه است. تنها صحنهای که از این فیلم باقی مانده، آنجائی است که سزار دست خود را بر علیه شورشیان که در میان خرابههای شهر رم قرار دارند، بلند میکند و شکسپیر همچنان در سمت راست کادر فیلم به منظره مینگرد. صحنه، دوباره به اتاق مطالعه شکسپیر برمیگردد و او به قدری تحت تأثیر قرار گرفته که کاردی را برمیدارد و آنرا مستقیما در میان قرص نانی که پیشخدمت برایش آورده فرو میکند. فیلم با مجسمهٔ نیمتنهای از شکسپیر که توسط ملل مختلف با تاجهای گل و بیرقهای رنگین تزئین میشود، پایان میگیرد.
شاید «ملیس» توانسته باشد کار خوبی را در آن روزگار ارائه دهد، ولی اهمیت آن در اینست که عموما در دوران سینمای صامت، هرچه فیلمسازان سعی میکردند که فیلم آنها نزدیکی و شباهت بیشتری با نمایشنامههای شکسپیر داشته باشد، کار آنها به نظر مسخرهتر و خندهآورتر بود، و هرچه اقتباس کمتر صورت میگرفت وگرایش بسوی شبیهسازی بصری زیادتر بود، اثر بهتری عرضه میشد.
«ملیس» در فیلم «هملت»(1907) کار بهتری ارائه میدهد. این فیلم با صحنهٔ گورستان آغاز میشود و به اتاق هملت بازمیگردد که در آنجا روح پدر را میبینیم و از پسر میخواهد برای انتقام وی بپا خیزد. بعد شبح «اوفیلیا» را میبینیم که گلهائی بهطرف او پرتاب کرده و ناپدید میشود و هملت بیهوش میگردد. و بعد او را میبینیم که دیوانه شده است. فیلم با صحنهٔ دوئل و کشته شدن همگی پایان مییابد. در همان سالها «ویل بارکو» در انگلستان نسخهٔ دیگری از هملت با شرکت «چارلز ریموند» ساخت. در آن سالها اقتباسهای سینمائی فراوانی از آثار شکسپیر در امریکا و فرانسه و همچنین ایتالیا صورت گرفت. در سال 1914 در ایتالیا فیلمی دربارهٔ «ژول سزار» در پانزده صحنه و با بیست هزار هنرپیشه و سیاهی لشگر ساخته شد که در حال حاضر موجود نیست. کمپانی ویتاگراف در پایان سال 1908 هفت فیلم مجزا از یکدیگر براساس نمایشنامههای شکسپیر ساخت.
به این ترتیب اقتباسهای سینمائی از آثار شکسپیر تا امروز ادامه یافته و به صور گوناگون و در زمانهای مختلف و با هنرپیشگان و کارگردانهای متفاوت ساخته شدهاند، ولی امروزه نیز مسئلهٔ اقتباس صحیح سینمائی، حشو زوائد و اضافه کردن بعضی قسمتها بیش از گذشته مطرح است؛ به خصوص آنکه باید توجه داشت که این آثار، توسط شکسپیر، برای اجرا بر صحنهٔ تئاتر نوشته شدهاند. ذیلا به بررسی آثار مهمّ سینمائی اقتباس شده از نمایشنامههای شکسپیر میپردازیم:
1-رمئو و ژولیت
این نمایشنامه از محبوبترین کارهای وی از نظر فیلمسازان است که مکررا در فیلمهای مختلف جلوه کرده است. در سال 1903 کمپانی ویتاگراف یک فیلم یک پردهای و در سال 1908«ماریو کاسرینی» نسخهٔ دیگری از آن را با شرکت «پل نپزر» و «فلورانس لاورنس» ساختند. نسخهٔ صامت دیگر این فیلم در انگلستان با شرکت «گادفری تیرل» و «مری مالون» تولید گردید. «رمئو و ژولیت» کمدی، در سال 1920 با نسخهٔ معروفی اثر «ارنست لوبیچ» در آلمان آغاز میشود. در سال 1921«ویل راجرز» نقش بدل رمئو را بصورت یک گاوچران عاشقپیشه ایفا میکند و بالاخره «بن تور پین» کمدین معروف، در سال 1924 نقش رمئوی چپ چشم را در فیلمی به کارگردانی «مک سنت» ایفا میکند.
در اواخر سالهای دههٔ سی و اوایل سالهای دههٔ چهل، اقتباسهای سینمائی فراوانی از این نمایشنامه در آرژانتین، اسپانیا، مکزیک، مصر و هندوستان به عمل آمد. در نسخهٔ فرانسوی به کارگردانی «آندره کایات» بسال 1948 که فیلمنامهٔ آن با همکاری «ژاک ریوت» نوشته شده است، «آنوک امه» و «سژر رجیانی» نقش دو شخصیت اصلی را ایفا میکنند.
برای ساختن نسخهٔ معروف این فیلم به کارگردانی «جرج کیوکر» که زمینهٔ تدارکاتی عظیمی داشت، یک گروه از متخصصین راهی ایتالیا شده و کار نمونهبرداری از تابلوهای نقاشی، آثار معماری و طرحهای هنری را از موزههای آن سرزمین به انجام رساندند تا بتوانند صحنهپردازی فیلم را طبیعیتر جلوه دهند. آرایش و لباس بازیگران با الهام از مدلهای فلورانسی تهیه شد، چهارصد نفر سیاهی لشگر را با لباسها و تجهیزات دورهء رنسانس آراسته و آماده ساختند. تبلیغاتی که دربارهٔ فیلم صورت میگرفت، آنرا کلمه به کلمه از متن اصلی میدانست. فقط دو صحنه از فیلم حذف گردیده و سکانسهائی مانند فرار رمئو از ورونا و مراسم تدفین «ژولیت» با گفتاری که با نظارت یکی از شکسپیرشناسان معروف بنام «پروفسور ویلیام استرانگ جونیور» تهیه شده بود، همراه بود. جملاتی که دارای کلمات مشکل و سنگین بودند، حذف شده و خلاصه فیلم برداشت خاصی از نمایشنامه بود. آنچه فیلم برداشت خاصی از نمایشنامه بود. آنچه فیلم فاقد آن بود، تصور و تخیلات بود. بالکن و مهتابی معروف نمایشنامه بیش از اندازهٔ معمولی ارتفاع داشت و یک مانع واقعی محسوب میشد. نقشهای اصلی فیلم به عهدهٔ «لسلی هوارد» و «نرما شیرر» بود. نقش رمئو قبلا به «کلارک گبیل» و «لاورنس اولیویه» پیشنهاد شده بود که هردو از قبول آن امتناع ورزیده بودند و «اولیویه» اصولا عقیده داشت که هرگز نمیتوان آثار شکسپیر را بر پردهٔ سینما زنده کرد، کارگردان در این فیلم، توجه زیادی به غنای شعری نمایشنامه داشت. تهیه کنندهٔ این فیلم «ایروینگ تالبرگ» بود. در سال 1954«رناتو کاستلانی» کارگردان مشهور ایتالیائی، نسخهٔ دیگری از این نمایشنامه را به فیلم برگرداند که در جشنوارهٔ سینمائی و نیز موفق به ربودن جایزهٔ بزرگ گردید. متن نمایشنامه با اقتباس آزاد توسط کارگردان مورد بهرهبرداری قرار گرفته بود، مانند نسخهٔ قبلی، کلیه تدارکات صحنهای و نمایشی اجرا گردید. دکور بالکن و تالار رقص از قصرهای قدیمی ونیز، و لباسها و تزئینات از تابلوهای نقاشی قرن پانزدهم ایتالیا گرفته شده بود. هدف دوربین در بیشتر صحنهها ثبت اشکال هنری به صور گوناگون بود و متأسفانه هیچیک از این تدارکات و تجهیزات نتوانست عامل مؤثری بوده و عذری بر نکات خسته کنندهٔ فیلم باشد. نقش رمئو توسط «لاورنس هاروی» ایفا میشد. متن اصلی نمایشنامه کوتاه شد و در پایان صحنهها، دیزالو جانشین بعضی از سخنان بازیگران میشد. بعضی از صحنهها جنبه تخیلی بخود گرفته بودند. و بطور کلی این اثر، اثری بود از نظر سینمائی حقیر، که بدون ارزشهای هنری ارائه شده بود.
در کشور شوروی، در سالهای 1954 و 1966، دو نسخه از این فیلم بصورت رقص باله ساخته شد. در سال 1961 نیز «پیتر یوستینف» هنرمند معروف سینما، فیلمی را با نام «رومانوف و ژولیت» ساخت که اثری هجوآمیز بود. فیلم داستان وست ساید» در سال 1962 برداشت جدیدی از این اثر در قالب موزیکال، بشمار میرفت که در خیابانهای نیویورک اتفاق میافتاد.
«فرانکو زفیرلی» نیز در سال 1968 نسخهٔ کاملتر و بهتری از آن را ارائه داد که بر رنگها و ظاهر تجملی شهر و رونا تأکید داشته و بخشی از زوائد نمایشنامه را حذف کرده است و در مجموع اثری است کاملا سینمائی که خاطرهٔ آن در یادها مانده و خواهد ماند.
2-اتللو
این نمایشنامهٔ سوگانگیز و معروف شکسپیر، همواره یکی از منابع ارزشمند فیلمسازان بشمار رفته است. در سال 1902 نخستین نسخهٔ سینمائی اقتباس شده از این نمایشنامه ساخته شد. در سال 1907 اقتباس دیگری از آن در ایتالیا و سال بعد در امریکا انجام شد. در سالهای 1909 و 1914 دو نسخهٔ معروف ایتالیائی که جنبهٔ سینمائی بیشتری داشت، ساخته شد. در اطریش نیز اقتباسهائی با شباهت بسیار به اپرای «وردی» ساخته شد. در آلمان، به سال 1923، «دیمتری بوشویتسکی» فیلمی با نام «اتللو» با شرکت «امیل یانینگز» و «ورنر کراس» ساخت «یانینگز» بازیگر معروف سینما، در این اثر توانست کیفیت حیوانصفتی اتللو را مجسم سازد، ولی قادر به ارائهٔ نجابت شخصیت او نگردید. نقش «یاگو» توسط «کراس» دیگر هنرپیشهٔ معروف کلاسیک آلمان به صورت نیروئی در جهت نابودی بشر بدلیل بیفکری و بیخردی، به خوبی ایفا شد و این نقش را با جنبشهای ناآرام و دائمی ارائه داد. طبق گفتهٔ «رنه کلر»، نقش اتللو توسط «یانینگز» که لبهای کلفت، سیاهرنگ و خشن نیز دارد، در واقع بیانگر کودکی است که تحت اراده و خواستهٔ «یاگو» عمل میکند، چشمان مضطرب و دستهای لرزان او حکایت از حسادتی ریشهدار دارد. او در مورد «کراس» بازیگر نقش «یاگو» نیز میگوید:
«کارگردان، وی را همچون دلقکی نشان میدهد که در سراسر قصر سرگردان است. گاهی از حرکت بازایستاده و همچون مردگان خاموش میشود، ولی ناگهان از جا برخاسته و شرارت آغاز میگردد. وی بخوبی توانسته کلمات و احساسات یاگو را به صورت حرکات سینمائی تعبیر و ترجمه کند».
در پایان فیلم اتللو، پس از کشتن «دزدمونا» با یک ضربه «یاگو» را نیز به هلاکت رسانده و بالاخره خود را نیز کشته و بر روی اجساد سایرین درمیغلطد. «رنه کلر» کلیهٔ این اعمال را لازمهٔ فیلم دانسته و این اثر را یک سمفونی مصور از درونمایهای شکسپیری میداند. ولی بطور کلی، آزادی در این اقتباس بقدری افراطی است که در درک سینمائی کارگردان دچار تردید میشویم؛ حتی در صحنهای، خود کارگردان وارد کادر فیلم شده، کتاب را بسته و صرفا به تصاویری از نمایشنامه که در وی زنده شده و باعث خلق این اثر گردیدهاند، میاندیشد.
نخستین نسخهٔ ناطق سینمائی «اتللو» در سال 1946 در انگلستان ساخته شد. سینمای شوروی نیز به سال 1955 فیلم جالب توجهی در این مورد به کارگردانی «سرگئی یوتکهویچ» ساخت، موسیقی متن آن، اثر «آرام خاچاطوریان» بود و ایفاگر نقش اتللو «سرگئی باندارچوک» بازیگر و کارگردان معروف شوروی بود که تأکید وی بیشتر بر ارائهٔ نجابت و اصالت اتللو بود و فیلم از جهت بصری از قدرتی عظیم برخوردار بود. لازم به تذکر است که دوبلهٔ فیلم به زبان انگلیسی برای انگلستان و امریکا، بواسطهٔ بکارگیری متن اصلی نمایشنامه و کلام شکسپیر موجب تخریب فیلم گردید؛ به ویژه آنکه آوازها و ترانهها و همچنین فضای فیلم روشی بود. درونمایهٔ اساسی اتللو غالبا در نسخههای جدید با عنواین گوناگون مورد بهرهبرداری سینماگر واقع شده است:
فیلمهای «مردان خدا نیستند»(1937) اثر «الکس کوردا»، «جوبال»(1955)، وسترن معروف «دلمر دیوز» و «سراسر شب»(1961)، اثر «بازیل دردن» از آن جملهاند.
در فیلم «زندگی دوباره»(جرج کیوکر- 1948) که بازسازی دیگری از این نمایشنامه است، «دونالد کولمن» در نقش بازیگر تئاتر ظاهر میشود. نقش اتللو که وی در صحنهٔ تئاتر آنرا ایفا میکند، در زندگی خصوصیاش نیز تأثیر عمیقی برجا میگذارد.
و اما فیلم «اتللو» قابل بحث، نسخهای است که در سال 1951 توسط «اورسن ولز» ساخته شده و نشانگر شخصیت بارز هنرمندانهٔ وی است. وی در مورد اقتباس از این اثر تئاتری، راهی را برگزید که مقتضیات سینمائی ایجاب میکرد. «ولز» به گفتهٔ «جوزپه وردی»-که اپرای معروفی از این اثر دارد-توسل میجوید که: «اپرای اتللو همچون نمایشنامهٔ اتللو نیست. بدون تردید نمیتوانست بدون نوشتهٔ شکسپیر بوجود آید، ولی در درجهٔ اول یک اپرا محسوب میشود. امیدوارم که فیلم اتللو نیز یک اثر سینمائی باشد.» اپرای اتللو با نمایشنامهٔ آن تفاوت داشت. «ولز» نیز به همین دلیل مصمم شد که اثری کاملا سینمائی بسازد به تصویر درآوردن یک متن شکسپیری جسارت و جرأت و شجاعت میخواست و اینها، همه در «ولز» بحد کافی وجود داشت. او برپایهٔ معماری تصویری و سوگانگیز را بنا نهد، و اثر او حاوی کلیهٔ زیبائیهائی است که در سنگهای سخت ستونهای ونیز و برجوباروهای «موقادیر» دیده میشود. او حظ داستانی معمولی نمایشنامه را برهم زده و فیلم را از پایان آغاز میکند، شاید به این دلیل که ژرفای سقوط قهرمان را از بلندی عظمتی که در مراسم تدفین وی مشاهده میکنیم، به دست دهد. این دنیای سوگانگیز قهرمانان شکسپیر همواره وجود داشته و به عقیدهٔ وی، هرچه مقام آدمی بلندمرتبهتر باشد، سقوط وی هولناکتر است، و این فیلم بخوبی روشنگر آن است.
فیلمبرداری این اثر در سال 1948 در ونیز و موقادیر (کشور مغرب) اغاز و پس از چهار سال که طی آن کار فیلمبرداری مکررا بواسطهٔ نداشتن سرمایهٔ کافی قطع شد، مجددا ادامه یافت و در سال 1952 در جشنواره سینمائی ونیز عرضه شده و برندهٔ نخل طلائی گردید.
فیلم از نظر تصویری با تضادهای ظریف و برجسته در ونیز و موقادیر (بجای قبرس) فیلمبرداری شد و در واقع، اثری زادهٔ اندیشه است با زیبائیهای بصری بسیار درخشان.
«ولز» در فیلمهایش همواره زوایائی را برمیگزیند که از نظر خود وی، به عنوان یک عامل افزایندهٔ شدت درام اعجابآور است و در فیلم «اتللو» نیز این امر به کار گرفته شده که تفاوت میان سینما و تئاتر را مشخص سازد. به جز موسیقی متن کسالتبار و اثرات صوتی که غالبا موجب نارسائیهائی در گفتار فیلم میشود، چندین ابتکار باارزش وی قابل ذکر است:
1-مراسم تدفین، مانند پایان داستان، بر تیتراژ فیلم مقدم است و همچون یک کادر در برابر درام قرار میگیرد.
2-توطئهٔ قتل کاسیو در یک حمام عمومی قرون وسطائی اجرا میشود.
3-در صحنهٔ آخر «ولز» شمع را با دستش خاموش کرده و سپس با لحنی کنایهآمیز و نیشدار با دستمال ابریشمی دزدمونا را خفه میکند.
به این ترتیب میبینیم که تلاش «ولز» برای ساختن فیلم، در واقع براساس شناختهائی است که او بر هدفهای شکسپیر برداشته است و توانسته اثری تئاتری در قالب صحیح سینمائی ارائه کند؛ سینمائی که بعدها به دفعات مورد بازسازی «اتللو» سازان قرار گرفته است.
نسخهٔ دیگری از این فیلم در سال 1965 در انگلستان به کارگردانی «استوارت بورگ» با شرکت «لاورنس اولیویه»«مگی اسمیت» و «فرانک فینلی» ساخته شد.
اصولا فکر به فیلم درآوردن یک محصول تئاتری از نظر کسانی که نمیتوانند نمایشنامه را بر صحنه ببینند، همواره امری جالب توجه بوده است. کارگردان فیلم برای آنکه از این اثر تئاتری، فیلمی کامل ارائه کند، در واقع دست به مصالحهای جاهطلبانه میزند. روش اتخاذشده در این کار، تبدیل تئاتر به یک محیط استودیوی فیلمبرداری است. نمایشنامه برای ضبط در دوربینهای فیلمبرداری که در نقاط مختلف صحنه قرار گرفته است، قسمت به قسمت، مکررا اجرا شده است. بعد با زاویهها و برشها و مقداری تکنیک سینمائی که براین نمایشنامه اعمال شده-گاهی با دلیل و منطق و زمانی نامربوط-با کمال تعجب، بسیار لطیف و جالب توجه ارائه میشود. بازی «لاورنس اولیویه»، خود، نقطهٔ ثقل داستان است. او هنرپیشهای است که به تفاوت میان بازی روی صحنه و در برابر دوربین فیلمبرداری بخوبی آشنا است.
در این فیلم، دوربین همچون عامل واسطه و تداخل کار میکند. از نظر بازی هنرپیشگان، آنچه میبینیم نمیتواند نقشآفرینی سینمائی باشد، بلکه بازتابی از اشعهٔ مجهول تکنیک تئاتری است. اهمیت و ارزش فیلم بطور کلی در ضبط یک تئاتر بسیار خوب اثر»«جان دکستر» و نقشآفرینی حیرتآور «لاورنس اولیویه» است. آخرین نسخهای که از این فیلم ساخته شده، به کارگردانی «فرانکو زفیرلی» در سال 1984 میباشد که آنهم اقتباسی از اپرای «جوزپهوردی» است.
3-هملت
این معروفترین نمایشنامهٔ «ویلیام شکسپیر» از آغاز تاریخ سینما مکرره به صورت فیلم درآمده است. در سال 1908«و.ج.پارکر» نخستین نسخهٔ آنرا با شرکت «چارلز ریموند» ساخت. «رناتو کاستلانی» در ایتالیا نیز نسخهٔ دیگری در همانسال کارگردانی کرد. دانمارکیها نیز در سال 1910، فیلمی با اقتباس از این نمایشنامه ساختند. «ریچارد بر تن» نیز در سال 1964 در فیلمی به کارگردانی «جان گیلگاد» به نقش هملت ظاهر شد. این فیلم، مستقیما از یک نسخهٔ تئاتری اقتباس شده بود که با قرار دادن دوربینهای الکترونیکی در طول مدت نمایش در اطراف صحنه فیلمبرداری شد. در سال 1970 نیز «تونی ریچاردسون» کارگردان معروف انگلیسی، از اجرای تئاتری این فیلم نسخهٔ دیگری بوجود آورد که در آن «نیکول ویلیامسون» و «ماریان فیثفول» ایفای نقش میکردند. فیلم بیشتر بر جنبههای روانشناسی تأکید داشت.
در سال 1948 نخستین فیلم ناطق هملت به کارگردانی «سر لاورنس اولیویه» تهیه و کارگردانی شد که خود وی نیز در آن به ایفای نقش پرداخت. در این فیلم، استفادهٔ فراوان کارگردان از تکنیکهای سینمائی (بخصوص حرکت دوربین) در برابر سبک تئاتری فضا و صحنههای داخلی و لباسها، از تأثیر متن اصلی نمایشنامه میکاهد، ولی فیلم را بطور کلی میتوان یکی از آثار خوب این هنرمند بزرگ معاصر دانست. وی خود گفته است که: «من نمایشنامهٔ هملت را بیش از آنکه به صورت یک تابلوی نقاشی ببینم، به صورت یک تصویر حکاکی شده و برجسته میبینم. فیلم با خود افسانه آغاز میشود و سوگنامهٔ زندگی شخصی است که نمیتوانست تصمیم بگیرد.» زمان فیلم اصلی که «اولیویه» ساخته، چهار ساعت بود، ولی مجبور شد که مقداری از آنرا کم کند و این تدوین و پرش، موجب نابودی قسمتهائی از فیلم گشت و از شدت و گیرائی اصلی نمایش کاست. حتی پرسوناژهائی نظیر «کورنلیوس»، «فورتینبراس» و غیره حذف شده و یا مانند نمایشنامه معرفی نشدند و حتی قسمتهائی از عبارت هملت و سایرین حذف شده و نوعی کاوش روانکاوانه در بررسی دیوانگی هملت ایجاد شده بود.
«اولیویه» سعی کرده است قطعات توصیفی نمایشنامه را بخوبی ترسیم کند و درعینحال تلاش میکند که توصیف اصلی شکسپیر را حفظ کند. در فیلم «هملت» مسموم کردن پادشاه واقعی، نبرد دریائی هملت، و زندگی اوفیلیا و مرگ او به خوبی نشان داده شده است. پیچیدگی و تضاد در قلب هملت نهفته است و تلاش کارگردان برای گشودن اسرار درون روح وی به سبک فروید عملی بیهوده محسوب میشود. لباس پرسوناژها با تغییر حالت و روحیهٔ آنها و فضای نمایش تغییر مییابد. لباس تیره وگرفتهٔ هملت هنگامی که میخواهد غرور خود را در زیرکیاش بیان کند، بدل به لباسی برودری دوخته شدهٔ طلائی و نقرهای میگردد.
«هملت» سوگنامهٔ عظیم ویلیام شکسپیر است که با قدرت و عظمت تمام توسط «اولیویه» و همراه با هنرپیشگان معروف به فیلم برگردانده شده است. ظرافت نمایشنامهٔ اصلی در این اتر به خوبی به چشم میخورد. در این فیلم میتوان به خوبی عمق و تفاوت پرسوناژها را که به ندرت در صحنهٔ تئاتر احساس میشود، مشاهده کرد. «گریگوری کوزنیتسف» کارگردان معروف، از متن نمایشنامهٔ اصلی گرفته شده بود، فیلمی را با شرکت «اینکوکنتی اسموکتونفسکی» ساخت. موسیقی متن آن توسط «دیمیتری شوستاکویچ» ساخته شد.
این نسخه، بدون تردید، بهترین اثری است که تاکنون از این نمایشنامه اقتباس شده است. کارگردان، با دانش عمیقی که از شکسپیر داشته، تعبیری شخصی ولی بسیار مؤثر از آن را با آگاهی از وضعیت دانمارک و ارتباط آن با نمایشنامهٔ اصلی ارائه کرده است.
«کوزنیتسف» داستان هملت از زبان شکسپیر را هم بسیار پیچیده و هم بسیار ساده میداند. پیچیده به این دلیل که هوش و خرد شکسپیر به اعماق حوادث تاریخی و جنبش نامرئی روح آدمی راه یافته و آنرا بخوبی مورد بررسی قرار داده است، و ساده به این دلیل که خود نمایشگر زندگی است. وی سعی دارد که قهرمان این سوگنامه را از عقدههای روحی که وابسته به طبیعت او است، دور نگه دارد و آنچه را که به عنوان عقیدهٔ وی آشکار میشود، نتیجهٔ مستقیم محیط افراد وی بداند. هملت در برابر جامعهای که خیانت و دروغ و ریا از کالاهای مورد تقاضای بازار آنست، عصیان میکند. او فیلسوفی است بدبین و نموداری است از بدبینیها و تردیدها و رنجها و آلام یک انسان عصر جدید که در ورطهٔ یک سیستم اجتماعی و اقتصادی ویژهٔ غیر قابل درمان قرار گرفته و مرگطلبی برای وی نوعی جبر به شمار میرود. تهیهٔ این فیلم سالها وقت کارگردان را گرفت، تدوینهای وی، ادغام و ارتباط صحنه، تماما بر این هدف مبتنی است که جان و روح این نمایشنامه را بر روی پردهء سینما زنده کند. او میخواست تصویرهای شاعرانهٔ اثر را با تصاویر سینمائی بیان کند. «تئاتر فیلم شده» و «تئاتر سینمائی شده» دو نوع کار سینمائیاند. «اولیویه»، در حقیقت، یک تئاتر را فیلم کرده و «کوزنیتسف» یک تئاتر را به سینما آورده است.
4-ژول سزار
شخصیت «ژول سزار» به استثنای چند فیلم کوتاه اولیهٔ ایتالیائی و حماسههائی چون «کلئوپاترا»(1963) بطور کلی از طریق نمایشنامهٔ اصلی شکسپیر بر پردهٔ سینما ظاهر شده است. در دوران سینمای صامت، ده فیلم با اقتباس از این نمایشنامه ساخته شد که اولین آن در سال 1908 توسط «لوبن» و دیگری در سال 1915 بوسیلهٔ کمپانی امریکائی «وستون» ساخته شد.
در سال 1949«دیوید برادلی» در امریکا کارگردانی نسخهای از آن را بر عهده گرفت و نقش» بروتوس» نیز به خود وی محول شد. در این فیلم «چارلتون هستون» در نقش «آنتونی» ظاهر شد. این نسخهای آزمایشی بود و اصلا از نظر تجاری به نمایش عمومی درنیآمد.
در سال 1953«جوزف ال منکه ویچ» سینماگر بزرگ امریکائی، فیلم دیگری از این نمایشنامه را اقتباس و کارگردانی نمود. این اثر بواسطهٔ بازسازی یک نمایشنامهٔ شکسپیری به نحوی برجسته و عالی، با اقبالی غیر منتظره روبرو شد؛ به این ترتیب که کارگردان سعی کرده بود متن نمایشنامه را تابع عناصر تصویری کند و توانسته بود درگیریهای شخصی وانگیزههائی را که کانون هستهٔ مرکزی نمایشنامه را تشکیل میدهند، بخوبی نشان دهد؛ با نقشآفرینی بازیگرانی چون «جان گیلگاد»(کاسیوس)، «جیمزمیسون»(بروتوس) و بخصوص «ادموند اوبراین»(کسکا). و بالاخره نقش برجسته و کامل (مارک آنتونی) که توسط «مارلون براندو» ایفا شده بود، بسیار ارزنده است. پذیرش نقشی که «مارلون براندو» ارائه میدهد، برای کسانی که شکسپیر را با نظرگاه سنتی و قراردادی مینگرند، مشکل مینمود. ولی برای گروه کثیری، نوعی نقشآفرینی دلخواه، هنرمندانه، زیرکانه و عمیقا پرجنبش محسوب میشد. این نسخه از «ژول سزار» توسط «جان هاوسمن» که قبلا نمایشنامهٔ آنرا با سبک و لباس جدید در نیویورک بروی صحنه آورده بود، ساخته شد. وی برای آنکه موازنهای بین نمایش و اوضاع سیاسی مورد گفتگوی مردم آن روزگار یعنی فاشیسم برقرار کند، تصمیم گرفت اثری سینمائی سیاه و سفید بسازد و این موضوع را به کمپانی «مترو» پیشنهاد کرد که فورا مورد قبول واقع شد. شاید دلیل انتخاب رنگ سیاه و سفید، ایجاد موازنهای بین داستان فیلم و فیلمهای خبری بود که مثلا موسولینی را در حال سخنرانی در بالکن عمارتی نشان میداد. وفاداری به متن اصلی نمایشنامه، فوق العاده است. حشو زوائد، به ویژه، با دقّت و زیرکی انجام گرفته است. صحنههای نمایشگر جمعیّت شهر کمتر نشان داده میشود، نماهای درشت فراوان است و قتل سزار با درشتنمایی چهرهٔ قاتلین و توطئهگران نشان داده میشود و نه فقط با تصویری از خود جسد. از دیگر نکات جالب توجه و فراموش نشدنی فیلم، موسیقی متن آنست که توسط «میکلوش روژا» ساخته شده است و بسیار مناسب است. بازی هنرپیشگان نسبت به رهبری کارگردان، از ارجحیّت خاصی برخوردار است.
نسخهٔ 1970 این فیلم، انگلیسی است که توسط «استورات بورک» با شرکت «جان گیلگاد»(سزار)، «چارلتون هستون»(مارک آنتونی)، «جیسون روباردز»(بروتوس)، و «ریچارد جانسون»(کاسیوس) کارگردانی شده است و می [] واند در مقام مقایسه به کار «منکیه ویچ» حاوی نکات جالبی باشد. نحوهٔ بکارگیری قراردادی تکنی کالر و پردهٔ عریض، هرچند به سکانسهای پرتحرک یاری میدهد، ولی عناصر انسانس را شدیدا تحت الشعاع قرار داده است.
5-رام کردن زن سرکش
این نمایشنامه در دوران سینمای صامت دقیقا هشت بار توسط فیلمسازان مورد استفاده قرار گرفت. یکی از مشهورترین آنها نسخهای است که در «استودیو بایوگراف» در سال 1908، توسط «د.و.گریفیث» و با شرکت «» فلورانس لاورنس» ساخته شد و دیگری نسخهٔ انگلیسی آن به سال 1911 است که در «استراتفورد» اجرا شده و در همان محل نیز فیلمبرداری شد. نخستین نسخهٔ ناطق این اثر در سال 1929، به واسطهٔ شرکت دو بازیگر معروف «داگلاس فربنکس» و «مری پیکفورد» شهرت دارد. نقش ایفاشده «پتروکیو» توسط «فربنکس» بواسطهٔ خصوصیات جسمانی وی، مناسبت بسیار داشت. ولی برعکس، نقش «کاترینا» که توسط «پیکفورد» بازی میشد، بسیار مصنوعی و نامناسب بود.
فیلم مزبور از نظر جزئیات دکور و تزئینات صحنهای و لباس، در ردیف آثار جالب توجه و تماشائی «فربنکس» محسوب میشود.
در سال 1955 محصول مشترک ایتالیا و فرانسه را داریم. در سال 1961 در روسیه نیز فیلمی از یک نمایشنامه که در تئاتر ارتش شوروی اجرا شده بود، ساخته شد. در سال 1948 نسخهٔ تئاتری موزیکال که با اجرائی به سبک جدید تنظیم شده بود، با موفقیت کمنظیری روبرو شد. در سال 1953 کمپانی متروگلدین مایر از روی این فیلم، فیلم دیگری ساخت.
ولی بدون تردید، بهترین اقتباسی که از این نمایشنامه بعمل آمده، همان اثر «فرانکو زفیرلی» است که محصول مشترک ایتالیا و امریکا است و تعبیر خاص کارگردان را از این داستان به عنوان اثری کمدی و بسیار جالب توجه نشان میدهد. فیلم از نظر بصری درخشان است و با ذوق و استعداد زیبا و کمنظیری در رنگهای ملایم زرد، قهوهای و قرمز فیلمبرداری شده است. شهرهای «ورونا» و «مسینا» در نسخهٔ تئاتری، در اینجا تبدیل به «پادوآ» گشته است.
شاید در میان سینماگران نتوان هیچکس را همچون «زفیرلی» دانست که تا این اندازه در مورد استفاده از آثار شکسپیر فعالیت داشته باشد، ولی در اقتباسهای تئاتری و سینمائیاش مانند «رمئو و ژولیت» و «هیاهوی بسیار بر سر هیچ» سبک جدیدی را عرضه کرده و برداشت ابتکاری و زندهای از نظر به سینما درآوردن آثار تئاتری داشته است. «زفیرلی» در اقتباس خود از این نمایشنامه، با حذف کلیهٔ زوائد و دوبارهسازی بعضی از قسمتها، شکلی تازه و منطقی به آن بخشیده است.
«کریستوفر اسلای» که در نمایشنامهٔ اصلی، در قسمت پیشپرده و مقدمه قرار داشته، از میان رفته است و داستان از ورود «پتروکیو» به «پادوآ» آغاز میشود. در بیشتر فصلهای فیلم، نوهی میزانسن و پرداخت صحنهای دیده میشود که با استفادهٔ دقیق از کلیهٔ بازیگران، حتی سیاهی لشگرها که در زمینهٔ کادر فیلم قرار دارند، بوجود آمده است و همین باعث ایجاد طرحی نو در حرکات فیلم میشود که از نظر زیباشناسی، دلپذیر و از جهتنمایشی، پرارزش است.
جمعبندی و آمار نهائی
چنانچه قبلا اشاره شد نمایشنامههای «ویلیام شکسپیر» تقریبا در 270 نسخهٔ سینمائی بطور مستقیم یا غیرمستقیم و 25 نسخهٔ جدید (داستان امروزی) عرضه شدهاند و البته تعداد بیشماری فیلمهای تمثیلی نیز از روی آثار وی ساخته شدهاند. لذا تعجبی نخواهد داشت اگر بگوئیم « هملت» تاکنون 39 نسخه سینمائی و «رومئو و ژولیت»28 نسخهٔ سینمائی دارد و «مکبث» تا بحال 26 بار به فیلم برگردانده شده است. در فهرست زیر، نام هر فیلم که از روی نمایشنامههای مربوطه ساخته شده، همراه با تاریخ تولید و کشور تولیدکننده آمده است:
هملت
فرانسه-1900-با شرکت سارا برنارد (زن به نقش هملت)
فرانسه-1907-با شرکت «ژرژملیس»
ایتالیا-1908-با 3 نسخه در شهرهای رم- میلان و کورنریو
فرانسه-1909
ایتالیا-1910-با شرکت «دامته کاپلی»
فرانسه-1910 با شرکت «ژاک گریتیالات»
دانمارک-1910-با شرکت «آلوین نیوس»
انگلستان-1912-با شرکت «چارلز ریموند»
فرانسه-1913-با شرکت «پل موند سولی»
انگلستان-1913-با شرکت «سرجانستون- فوریس-رابرتسون»
ایتالیا-1914-با شرکت «همیلتونا-ریوله»
امریکا-1914-با شرکت «آلانازیموا» (هنرپیشهٔ زن به نقش هملت)
ایتالیا-1917-با شرکت «روگرو روگری»
آلمان-1920-با شرکت «آستانیلسون» (هنرپیشهٔ زن در نقش هملت)
هندوستان-1928
امریکا-1933-با شرکت «جان باریمور»(این فیلم کامل نیست و تنها یک حلقهٔ آزمایشی از پردهٔ اول صحنهٔ پنجم و پردهٔ دوم صحنهٔ دوم گرفته شده است)
هندوستان-1935-با شرکت «سهراب مودی»
انگلستان-1948-با شرکت «سرلاورنس اولیویه»
هندوستان-1954-با شرکت «کیشور ساهو»
امریکا-1958-(محصولی از بیلور تئاتر)
امریکا-1959-(تولید 16 مم دائره المعارف بریتانیکا)
آلمان-1960-با شرکت «ماکسمیلین شل» (در نقش هملت)
لهستان-1960-فیلم کوتاه به کارگردانی «یرژی کاواله رویچ»
امریکا-1964-با شرکت «اینوکنتی اسموکتونفسکی»
غنا-1965-با نام «هامیل آکا، هملت تونگو» با شرکت «کوفی میدلتون مندز»
مجارستان-1965-(نقاشی متحرک)
انگلستان-1969-با شرکت «نیکول ویلیامسون»
امریکا-1970-با شرکت «ریچارد چمبرلن»
برزیل-1970-با شرکت «دیوید کارداسو»
امریکا-1971-با شرکت «دیوید سوشت» 16 مم
کانادا-1971-با شرکت «دیک مک کنا، کارولین جانسون»(موزیکال)
ایتالیا-1973-با شرکت «کارملوبند»
ترکیه-1977-(هملت مؤنث) با شرکت «فاطمه قیرک»
انگلستان-1978-با شرکت «آنتونی و دیوید مییر»
نسخههائی از هملت با داستان مدرن و امروزی نیز در سال 1959 در آلمان با شرکت «هاردی کروگر»، در فرانسه بسال 1961 بنام «اوفیلیا»، در ایتالیا بسال 1967 بنام «او میخواست پادشاه یونان باشد» با شرکت «آنجلوس تئودور و پولوس»، و همچنین در سال 1968 یک وسترن اسپاگتی با شرکت «اینو جیرولامی» ساخته شده است. ضمنا براساس داستان نمایشنامهٔ «هملت» در سالهای 1915 در انگلستان،1916 در امریکا و الیتالیا و همینطور تا سال 1952 فیلمهائی با اشاره به این داستان به صورت تمثیلی تولید شده است.
آنتونی و کلئوپاترا
ایتالیا در سال 1908، فرانسه در سال 1910، ایتالیا در سال 1913، انگلستان در سال 1951، سویس در سال 1965 و انگلستان در سال 1972
هر طور که بخواهی
در امریکا به سال 1905 و 1908(اولی با نام «هفت دوره») و همچنین به سال 1912، که مجموعا سه نسخه تولید شده است. سینمای انگلستان نیز دو نسخهٔ جداگانه در سالهای 1915 و 1936 با اقتباس از این نمایشنامه ساخته است.
کمدی اشتباهات
این نمایشنامه تنها در سال 1908 در امریکا و در سال 1964 در تلویزیون آلمان ساخته شده است، ولی نسخهٔ اقتباسی آن با نام «پسران سیراکیوز» در سال 1940 در امریکا تولید شده است.
کوریولانوس
از روی این نمایشنامه، به سال 1963 یک محصول مشترک ایتالی-فرانسه با نام «رعد جنگ» داریم.
هانری چهارم، ششم و هفتم
در انگلستان بسال 1961(16 مم)، در امریکا بسال 1917(16 مم) و همچنین فیلمی بنام ẓCampanadas a Media nocheẒ محصول مشترک اسپانیا و سویس که در سال 1966 توسط «اورسن ولز» ساخته شده و البته بخشی از آن براساس این نمایشنامه است. «هانری ششم» تنها در سال 1961 بصورت 16 مم در انگلستان به فیلم برگردانده شده است و «هانری هشتم» در سال 1911 در انگلستان و در سال 1912 در امریکا با نام «کاردینال ولسی» بصورت فیلم تولید شده است.
ژول سزار
نسخهٔ سینمائی این نمایشنامه در سال 1907 در فرانسه و همچنین در سالهای 1908 دوبار در امریکا ساخته شد. ایتالیا در سالهای 1909، 1910،1913 و 1916 در برگرداندن این نمایشنامه به صورت فیلم تلاش کرده است. سینمای انگلستان در سالهای 910،1911، 1918،1926 و 1945 و همچنین در سالهای 1951،1953 و 1969 این نمایشنامه را به صورت فیلم سینمائی ارائه کرده است. و بالاخره نسخههای تولید شدهٔ امریکائی آنکه شرح دو مورد مهم آن بیان گردید و مربوط به سالهای 1913،1949(16 مم) و 1953 میباشند.
ضمنا نسخهٔ اقتباسی و امروزی آن با نام «یک جنایت قابل احترام» به سال 1960 در انگلستان ساخته شده است.
کینگ جان-شاهلیر
نمایشنامهٔ کینگ تنها در سالهای 1899 وء 1914 در انگلستان (دوّمی با نام «هیوبرت و آرتور») به فیلم برگردانده شده است.
و اما «شاهلیر» بجز نسخههای 1909 امریکا،1910 ایتالیا،1912 ایتالیا،1916 امریکا،1929 آلمان و 1957 آلمان (16 مم) و دو فیلم که به سالهای 1970 در انگلستان و در همانسال در امریکا (16 مم) ساخته شده است، در سال 1967 توسط «کوزنیتسف» در شوروی به فیلم برگردانده شد. موسیقی متن آن نیز همچون «هملت» اثر «دیمتری شوستاکویچ» است.
از روی این نمایشنامه در سینمای امریکا دو نسخهٔ اقتباسی به نامهای «شاهلیر یهودی» (1935) و همچنین فیلم وسترن معروف «نیزهٔ شکسته»(1954) اثر «دلمردیوز» ساخته شده است.
جدیدترین نسسخهٔ امریکائی آنکه توسط کمپانی کانن در دست تولید است، احتمالا به کارگردانی «ژان لوکگدار» خواهد بود.
مکبث
فیلمهای اقتباس شده از این نمایشنامهٔ معروف در سالهای 1905 و 1908 در امریکا و 1909 و 1910 در ایتالیا و فرانسه و همچنین در سالهای 1911 الی 1916 نسخههائی در انگلستان، آلمان و امریکا ساخته شده است.
در ایتالیا به سال 1918 فیلمی با نام «لیدی مکبث» و به دنبال آن در سالهای 1918 در ایتالیا،1922 در آلمان و انگلستان،1938 در هند،1945 در انگلستان (16 مم) و 1946 (16 مم)،1948 و 1950 فیلمهائی در این خصوص در امریکا تولید گردید. مجددا در سالهای 1953(انگلستان) و 1955(تلویزیونی در امریکا) اقتباسهائی از این اثر بعمل آمد. فیلم معروف ژاپنی «سریرخون» اثر «کوروساوا» (1957) نیز بر همین اساس است. کشور آلمان غربی در سال 1971 دو نسخه از این نمایشنامه را به صورت فیلم درآورده است که دومی بصورت اپرا میباشد. در سال 1974 نیز در افریقای جنوبی، در ساختن فیلمی با اقتباس از این نمایشنامه، تلاشهائی بعمل آمده است.
نسخههای سینمائی این نمایشنامه با داستان نو و اقتباسی در سال 1952 در فرانسه با نام ẓLe Rideau RougeẒ و در امریکا به سال 1955 با عنوان «جومکبث» ساخته شده است. همچنین یک فیلم تمثیلی از مکبث بنام ẓThe Real Thing at lastẒ به سال 1916 در انگلستان ساخته شد.
کلوخ انداز را پاداش سنگ است (Measure For Measure)
از این نمایشنامهٔ معروف در سال 1909 در امریکا،1913 در ایتالیا و در سال 1942 در ایتالیا با عنوان ẓDente Per DenteẒ و بالاخره در سال 1963 در تلویزیون آلمان غربی با نام “Zweierlei Mass اقتباسهائی سینمائی به عمل آمده است.
هیاهوی بسیار بر سر هیچ
این نمایشنامهٔ کمدی شکسپیر برای نخستینبار، در کشور چکسلواکی به فیلم درآمد. در سال 1956 و 1973 سینمای شوروی دو نسخه جداگانه از این نمایشنامه را ارائه کردهاند و بالاخره سینمای آلمان شرقی نیز به سال 1963 فیلمی با همین نام تولید کرده است. فیلم امریکائی ẓWet PaintẒ (1926) نیز اقتباسی از این نمایشنامه با یک داستان امروزی است.
تاجر ونیزی
از این نمایشنامهٔ معروف، برای اولینبار، در سال 1901 در فرانسه با عنوان ẓUne mesaventure de ShylockẒ یک اقتباس سینمائی به عمل آمده است. بعدها در امریکا (1908)، ایتالیا (1910)، امریکا (1912) و (1914)، فرانسه (1913)، انگلستان (1916) و (1922) و (1927)، آلمان (1923) و هند (1941) نسخهٔ سینمائی این اثر ساخته شد. فیلم «تاجر ونیزی» محصول مشترک ایتالیا و فرانسه در سال 1952 شهرت بینظیری یافت. در امریکا به سال 1971 یک نسخهٔ 16 مم از این فیلم ساخته شده است. آخرین نسخهٔ اقتباسی از این فیلم به سال 1977 در هنگکنگ بعمل آمده که عنوان آن «یک پوند گوشت» میباشد.
زنان خوشبخت ویندسور
در سال 1910 در امریکا نخستین نسخهٔ سینمائی اقتباس شده از این نمایشنامه ساخته شد. در کشور فرانسه به سال 1911 و با عنوان «فالستاف» و در سال 1917 در آلمان (به صورت اپرا) تهیه شد. فیلم «فالستاف»(انگلستان- 1923)، و «زنان خوشبخت ویندسور» آلمان (1935)، و فیلمهای ساخته شده توسط جمهوری دمکراتیک آلمان (1950) و جمهوری لیختناشتاین (1964) نیز از آن جملهاند. معروفترین اقتباس از این اثر در سال 1966 توسط «اورسن ولز» میباشد که محصول مشترک اسپانیا و سویس بوده و بنام ẓCampanadasa MedianocheẒ میباشد و البتّه تنها بخشی از آن تحت تأثیر این نمایشنامه است.
رؤیا در شب نیمهٔ تابستان
از این نمایشنامهٔ کمدی معروف در سال 1909 در کشورهای امریکا و فرانسه برای اولینبار فیلمهائی ساخته شد که صامت بود. ایتالیا و آلمان در سالهای 1913 در این خصوص فعالیتهائی داشتند. آلمان، مجددا در سالهای 1917 و 1925 فیلمهائی از این نمایشنامه ساخت. نسخههای امریکائی این فیلم به سالهای 1929،1935،1954(16 مم)،1962،1966 (بصورت باله) و 1970(16 مم) مربوط میشود. در انگلستان نیز این اقتباس سینمائی از سال 1953(16 مم) آغاز شد، نسخههای دیگر آن مربوط به سالهای 1958(تلویزیونی)،1968 و بالاخره 1978 میباشد. لازم به تذکر است که در سال 1957، یک نسخهٔ عروسکی بلند از این فیلم در چکسلواکی ساخته شده است.
اتللو
این اقتباس معروف که شرح آن قبلا گذشت، در دوران سینمای صامت، با تهیهٔ نسخههائی در آلمان (1907)، ایتالیا (1907)، دانمارک (1908)، امریکا (1908)، اطریش (1908) بصورت اپرا، ایتالیا (1909)(در سه نسخهٔ متفاوت)، دانمارک (1912)، ایتالیا (1914)، آلمان (1918) و (1922) آغاز شد. در سال 1932، سینمای امریکا یک نسخهٔ ناطق به زبان عربی ساخت. انگلستان نیز در سالهای 1946 و 1953(16 مم) و بالاخره 1965 به تولید این فیلم پرداخت. کشورهای مراکش (1955) و شوروی (1956) و (1960-بصورت باله) و بالاخره (1967-کارتون) به این نمایشنامه پرداختهاند.
تمثیلهائی از این نمایشنامه، به صورت فیلم، در سالهای 1909 و 1920 در ایتالیا، و در سالهای 1913 و 1918 به ترتیب در امریکا و آلمان بعمل آمده است.
انگلستان (1936): Men are not Gods
امریکا (1947): A Double Life
امریکا (فیلم وسترن 1355): جوبال
انگلستان (1961): سرتاسر شب
امریکا (1973): Catch my soul
ریچارد دوّم
فیلمی از این نمایشنامه، برای نخستینبار در سال 1955 در تلویزیون امریکا ساخته شد. فیلمهای بعدی عبارتند از: تاج توخالی (انگلستان-1961-16 مم)، برادر خطرناک (انگلستان-1961-16 مم)، و شکار خرس (انگلستان-1961-16 مم). و همچنین بخشی از فیلم ẓCampanadas a MedianocheẒ اثر «اورسن ولز» که در سال 1966 توسط کشورهای اسپانیا و سوئیس ساخته شد، براساس نمایشنامهٔ مذکور میباشد.
ریچارد سوّم
در سالهای سینمای صامت، از این نمایشنامه فیلمهائی در سالهای 1908(امریکا)،1911 (انگلستان)،1912(فرانسه)،1913(امریکا) و 1914(فرانسه) ساخته شد. ولی مهمترین فیلمها با شرکت «لاورنس اولیویه» در سال 1955 تهیه شد. در کشور فرانسه نیز به سال 1971 و 1973 فیلمی بنام ẓEssais Pour Richard IIIẒ ساخته شد. آخرین نسخهٔ سینمائی این اثر، مربوط به سال 1973 در کشور مجارستان میباشد.
-رمئو و ژولیت
چنانچه قبلا اشاره شد، این نمایشنامه از پراقتباسترین آثار شکسپیر در سینما است. در سالهای سینمای صامت، در سالهای 1900 (فرانسه)،1908(امریکا)،1908(ایتالیا) (انگلستان)،1909(آلمان-بصورت اپرا)، 1911،1912،1913(ایتالیا)،1914 (فرانسه)، امریکا 1916 و 1917(امریکا)- مدلهای خمیری شکل متحرک-را شامل میشود. در سال 1935 و 1940 در امریکا و 1943 در مکزیک فیلمهای دیگری در این مورد ساخته شدند. در کشور مصر به سال 1945 فیلمی بنام ẓShuhuda Al GaramẒ در این مورد ساخته شد. هندوستان 1947، آرژانتین بسال 1954، شوروی به سال 1954(بصورت باله)، انگلستان در سالهای 1965 و 1966(دومی بصورت باله) ایتالیا به سال 1968، امریکا به سال 1977، یک نسخه از این فیلم را ساختند که با رقص به بیان موضوع میپرداخت. سینمای انگلستان در سال 1970 با ساختن یک فیلم وقیح و شرمآور از زندگی جنسی رمئو و ژولیت، قدمی در راه پیشبرد سینمای وقاحتنگار (پورنوگراف) برداشت.
فیلمهای که با سوژهای دیگر براساس این نمایشنامه ساخته شده عبارتند از:
فرانسه (1948): Les Amants de Vernone
امریکا (1961): رومانوف و ژولیت
امریکا (1962): داستان وستساید
کوبا (1971): Un Reablo Para Romeoy Juliet
رام کردن زن سرکش
نسخههای صامت اقتباس سینمائی از این نمایشنامه، در سالهای 1908(امریکا)، (ایتالیا)، 1911(انگلستان) و (فرانسه)،1913(ایتالیا)، 1914(دانمارک)، انگلستان 1915 و 1923 (انگلستان) و 1929(امریکا) ساخته شد. سال 1941 در ایتالیا آغاز تولید نخستین نسخهٔ ناطق آن است و سپس در مجارستان (1943)، مکزیک (1946)، هند (1955) مکزیک (1949 با نام (El Charroy la dama، اسپانیا (1955 با نام (La fierecilla domada و شوروی (1961 با نام (Ukroschtschenie Stropti woi فیلمهائی در این زمینه ساخته میشود.
همچنین یک نسخه از این نوع فیلم (محصول مشترک امریکا و ایتالیا) بسال 1966 ساخته شده که قبلا شرح داده شد. آخرین نسخهٔ این فیلم مربوط به سال 1971 در امریکا است که بصورت 16 مم تهیه شده است.
فیلمهای دیگری که با سوژه متفاوت ولی براساس داستان این اثر ساخته شدهاند عبارتند از:
انگلستان (1933): You Made Me Love
امریکا (1953): Kiss me Kate
مکزیک (1959):
Ltas Tuerate oue el amor
طوفان
فیلمهای اقتباس شده از این نمایشنامه در دوران صامت، در کشورهای زیر تهیه شد:
انگلستان (1905)، (1908)، امریکا (1911) و فرانسه (1912). در سال 1967، سینمای ایتالیا با فیلم Ariel loguitur و انگلستان در سال 1979 تولید کنندهٔ آخرین نسخههای آن هستند.
تنها فیلمی که براساس این نمایشنامه ساخته شده است، فیلم «سیارهٔ ممنوعه»(1956- محصول امریکا) میباشد.
شب دوازدهمین
این نمایشنامهٔ کمدی شکسپیر در دوران صامت تنها در سال 1910 در امریکا اقتباس شده است. در سال 1953 یک نسخهٔ 916 مم از این نمایشنامه در انگلستان ساخته شد. یکبار دیگر در سالهای 1969 و 1974 در انگلستان یک فیلم تلویزیونی بهمین نام تولید شد. در شوروی به سال 1956، در آلمان غربی به سال 1962 و در جمهوری دمکراتیک آلمان به سال 1963 نیز نسخههائی از این فیلم ساخته شده است. آخرین فیلم امریکائی این نمایشنامه،16 مم و مربوط به سال 1970 میباشد.
در سال 1974 نیز فیلمی براساس این نمایشنامه بنام ẓNoche de reyesẒ در اسپانیا تهیه شده است.
افسانهٔ زمستان
در سالها صامت سینما به ترتیب در امریکا (1910)، ایتالیا (1910) و (1913) و آلمان (1914) نسخههائی از این نمایشنامه به فیلم برگردانده شد. در سال 1953 در تلویزیون انگلستان یک نسخهٔ 16 مم و همچنین در سال 1962 یک نسخهٔ 16 مم دیگر ساخته شده است. آخرین نسخهٔ این فیلم مربوط به سال 1966 در انگلستان است.
فیلمهای دیگری که با اقتباس از آثار شکسپیر ساخته شدهاند عبارتند از: ẓTwo GentlemenẒ of VeronaẒ که در سال 1963 توسط تلویزیون انگلستان ساخته شده و همچنین یک نسخهٔ سینمائی از نمایشنامه ẓCymbelineẒ به سال 1913 در امریکا ساخته شده است.
از نمایشنامههای زیر، اثر «ویلیام شکسپیر» تاکنون هیچگونه فیلمی ساخته نشده است:
تیتوس آندرونیکوس-رنج بیهودهٔ عشق- شاهنامه آخرش خوش است-تیمون آنتی پریکیلز-دو خویشاوند نجیب.
در میان نسخههای عجیبتر سینمائی که با اقتباس از «هملت»، بزرگترین نمایشنامهٔ شکسپیر ساخته شده است، شاهزادهٔ دانمارک در حالیکه به صورت یک ششلولبند تغییر شکل داده است، در غرب وحشی ظاهر میشود. نام فیلم ẓQuella Sporca Storia del WestẒ است که در سال 1968 در ایتالیا تهیه شده است.