چرا خوشحال نیستم: 12 دلیل برای شاد نبودن شما
افراد بسیار شاد عاداتی دارند که شادی آنها را هر روز حفظ میکند.
پذیرش دائمی عادات جدید سخت است، اما ترک عادتهایی که شما را ناراضی میکند بسیار آسانتر است.
عادتهای بد زیادی وجود دارد که ما را ناراحت میکند. ریشه کن کردن عادات بد زیر میتواند شادی شما را در کوتاه مدت بهبود بخشد:
معاشرت با افراد منفی
افراد شاکی و منفی خبر بدی هستند زیرا در مشکلات خود غوطه ور میشوند و روی راه حلها تمرکز نمیکنند. آنها میخواهند مردم به حزب ترحم آنها بپیوندند تا بتوانند احساس بهتری نسبت به خودشان داشته باشند. مردم اغلب برای گوش دادن به صحبتهای شاکیان فشار میآورند، زیرا نمیخواهند بیاحساس یا گستاخ دیده شوند، اما مرز باریکی بین گوشدادن دلسوزانه و مکیده شدن در مارپیچهای عاطفی منفی آنها وجود دارد. فقط با تعیین محدودیتها و فاصله گرفتن در مواقع ضروری میتوانید از جذب شدن در آن جلوگیری کنید. به این فکر کنید: اگر فردی سیگار میکشید، آیا تمام بعد از ظهر آنجا مینشستید و دود دست دوم را استنشاق میکنید؟ شما از خود فاصله میگیرید و باید همین کار را با افراد منفی گرا انجام دهید. یک راه عالی برای تعیین محدودیتها این است که از آنها بپرسید که چگونه میخواهند مشکلات خود را برطرف کنند.
شما باید تلاش کنید تا اطراف خود را با افرادی احاطه کنید که به شما الهام میبخشند، افرادی که شما را وادار به بهتر شدن میکنند، و احتمالاً شما هم این کار را میکنید. اما در مورد افرادی که شما را به پایین میکشانند چطور؟ چرا به آنها اجازه میدهید بخشی از زندگی شما باشند؟ هرکسی که به شما احساس بیارزشی، مضطرب یا بیالهام شدن میدهد، وقت شما را تلف میکند و احتمالاً شما را شبیه خود میکند. زندگی کوتاهتر از آن است که بتوان با چنین افرادی معاشرت کرد. آنها را رها کنید و هوش هیجانی خود را تماشا کنید.
مقایسه زندگی خود با زندگیهایی که مردم در رسانههای اجتماعی نشان میدهند
مؤسسه تحقیقات شادی آزمایش فیس بوک را انجام داد تا بفهمد چگونه عادات رسانههای اجتماعی ما بر شادی ما تأثیر میگذارد. نیمی از شرکتکنندگان در مطالعه به استفاده از فیس بوک به طور معمول ادامه دادند، در حالی که نیمی دیگر به مدت یک هفته از فیس بوک استفاده نکردند. نتایج قابل توجه بود. در پایان هفته، شرکتکنندگانی که از فیسبوک خارج شدند، رضایت بیشتری از زندگی خود و سطوح پایینتری از غم و تنهایی را گزارش کردند. محققان همچنین به این نتیجه رسیدند که افراد در فیس بوک 55 درصد بیشتر در معرض استرس هستند.
چیزی که باید در مورد فیس بوک و رسانههای اجتماعی به طور کلی به خاطر بسپارید این است که آنها به ندرت واقعیت را نشان میدهند. رسانههای اجتماعی یک نگاه رنگآمیزی به زندگیهایی که مردم میخواهند به تصویر بکشند، ارائه میکنند. من پیشنهاد نمیکنم که رسانههای اجتماعی را رها کنید. فقط آن را کم و با یک دانه نمک مصرف کنید.
کم شدن تجربههای شادیآور یا شگفتیزا
هر روز چیزهای شگفتانگیزی در اطراف شما اتفاق میافتد اگر بدانید به کجا نگاه کنید. فناوری ما را در معرض چیزهای زیادی قرار داده و جهان را بسیار کوچکتر کرده است. با این حال، یک جنبه منفی وجود دارد که زیاد در مورد آن صحبت نمیشود: قرار گرفتن در معرض خطر آنچه را که برای شگفتزده شدن لازم است بالا میبرد. و این مایه شرمساری است، زیرا چیزهای کمی به اندازه تجربه هیبت واقعی نشاطآور هستند. هیبت واقعی فروتنی است. این به ما یادآوری میکند که ما مرکز جهان نیستیم. هیبت همچنین الهامبخش و سرشار از شگفتی است و بر غنای زندگی و توانایی ما برای کمک به آن و جذب شدن در آن تأکید میکند. وقتی هر بار که چیز جدیدی میبینید شانههایتان را بالا میاندازید، سخت است که خوشحال باشید.
منزوی کردن خود
منزوی کردن خود از تماس اجتماعی یک پاسخ بسیار رایج به احساس ناخشنودی است، اما تحقیقات زیادی وجود دارد که میگوید این بدترین کاری است که میتوانید انجام دهید. این یک اشتباه بزرگ است، زیرا معاشرت، حتی زمانی که از آن لذت نمیبرید، برای خلق و خوی شما عالی است. همه ما آن روزها را داریم که فقط میخواهیم روکش را روی سرمان بکشیم و از صحبت کردن با کسی امتناع کنیم، اما لحظهای که این به یک تمایل تبدیل میشود، روحیه شما را از بین میبرد. توجه داشته باشید که وقتی ناراحتی شما را غیراجتماعی میکند، باید خود را مجبور کنید که از آنجا بیرون بیایید و با هم درآیید. شما فوراً متوجه تفاوت خواهید شد.
سرزنش کردن
برای شاد بودن باید احساس کنیم که بر زندگی خود مسلط هستیم، به همین دلیل است که سرزنش کردن با شادی بسیار ناسازگار است. وقتی دیگران یا شرایط را به خاطر اتفاقات بدی که برایتان میافتد سرزنش میکنید، به این نتیجه رسیدهاید که کنترلی بر زندگی خود ندارید، که برای خلق و خوی شما وحشتناک است.
کنترل کردن
سخت است که بدون اینکه کنترل زندگی خود را کنترل کنید، خوشحال باشید، اما میتوانید با نارضایتی خود از طریق تلاش برای کنترل بیش از حد، این موضوع را در جهت دیگری پیش ببرید. این به ویژه در مورد مردم صادق است. تنها کسی که میتوانید در زندگی خود کنترل کنید، شما هستید. وقتی آن میل آزاردهندهای را برای دیکته کردن رفتار دیگران احساس میکنید، به ناچار در صورت شما منفجر میشود و شما را ناراضی میکند. حتی اگر بتوانید در کوتاه مدت کسی را کنترل کنید، معمولاً نیاز به فشار به شکل زور یا ترس دارد، و این گونه رفتار کردن با مردم باعث نمیشود احساس خوبی نسبت به خودتان داشته باشید.
شکایت کردن
شکایت کردن، و همچنین نگرش قبل از آن، آزاردهنده است. شکایت کردن یک رفتار خودتقویتکننده است. با صحبت کردن – و در نتیجه فکر کردن – در مورد بد بودن چیزها، دوباره باورهای منفی خود را تأیید میکنید. در حالی که صحبت در مورد چیزهایی که شما را آزار میدهد میتواند به شما کمک کند احساس بهتری داشته باشید، بین شکایت از درمانی بودن و تشدید ناراحتی وجود دارد. فراتر از اینکه شما را ناراضی میکند، شکایت کردن، دیگران را از خود دور میکند.
تحت تأثیر قرار دادن
مردم لباسهای شما، ماشینتان و شغل شیکتان را دوست دارند، اما این بدان معنا نیست که آنها شما را دوست دارند. تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن دیگران منبع ناراحتی است، زیرا به منشأ چیزی که شما را خوشحال میکند نمیرسد، پیدا کردن افرادی که شما را دوست دارند و شما را همانگونه که هستید میپذیرند. همه چیزهایی که در تلاش برای تحت تأثیر قرار دادن مردم به دست میآورید نیز شما را خوشحال نمیکند. اقیانوسی از تحقیقات وجود دارد که نشان میدهد چیزهای مادی شما را خوشحال نمیکند. وقتی عادت به تعقیب چیزها میکنید، احتمالاً ناراضی خواهید شد زیرا، فراتر از ناامیدی که پس از بدست آوردن آنها تجربه میکنید، متوجه میشوید که آنها را به قیمت چیزهای واقعی که میتوانند شما را خوشحال کنند، به دست آوردهاید، مانند دوستان، خانواده، و مراقبت خوب از خود.
منفی گرایی
زندگی همیشه آنطور که شما میخواهید پیش نمیرود، اما وقتی کار به پایان برسد، شما هم مانند بقیه 24 ساعت در روز دارید. افراد شاد وقتشان را حساب میکنند. به جای شکایت از این که اوضاع میتوانست یا باید میبود، به همه چیزهایی فکر میکردند که باید بابت آن شکرگزار باشند. سپس بهترین راه حل موجود برای مشکل را پیدا میکنند، با آن مقابله میکنند و ادامه میدهند. هیچ چیز مانند بدبینی به ناراحتی دامن نمیزند. مشکل نگرش بدبینانه، جدا از آسیبی که به خلق و خوی شما وارد میکند، این است که به یک پیشگویی خودشکوفایی تبدیل میشود: اگر انتظار چیزهای بد را دارید، احتمال اینکه چیزهای بدی به دستآورید، بیشتر است. افکار بدبینانه را تا زمانی که تشخیص ندهید که چقدر غیرمنطقی هستند به سختی از بین میرود. خود را مجبور کنید به حقایق نگاه کنید، و خواهید دید که اوضاع آنقدرها هم که به نظر میرسد بد نیست.
غفلت از تعیین اهداف
داشتن اهداف به شما امید و توانایی میدهد که به آیندهای بهتر نگاه کنید، و تلاش برای رسیدن به آن اهداف باعث میشود احساس خوبی نسبت به خود و تواناییهایتان داشته باشید. تعیین اهدافی که چالش برانگیز، خاص (و قابل اندازهگیری) باشند و بر اساس ارزشهای شخصی شما هدایت شوند، مهم است. بدون هدف، به جای یادگیری و بهبود خود، فقط به این فکر میکنید که چرا همه چیز هرگز تغییر نمیکند.
تسلیم شدن به ترس
ترس چیزی نیست جز یک احساس ماندگار که توسط تخیل شما ایجاد میشود. خطر واقعی است. این هجوم ناراحتکننده آدرنالین است که وقتی تقریباً جلوی اتوبوس میروید دریافت میکنید. ترس یک انتخاب است. افراد شاد این را بهتر از هر کسی میدانند، بنابراین ترس را بر سر خود میاندازند. آنها به احساس سرخوشی که از غلبه بر ترسهای خود میگیرند معتاد هستند.
وقتی همه چیز گفته شود و انجام شود، از شانسهایی که استفاده نکردید بسیار بیشتر از شکستهای خود افسوس خواهید خورد. از ریسک کردن نترسید. من اغلب میشنوم که مردم میگویند: “بدترین چیزی که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد چیست؟ آیا تو را خواهد کشت؟ » با این حال، مرگ بدترین چیزی نیست که ممکن است برای شما اتفاق بیفتد. بدترین اتفاقی که ممکن است برای شما بیفتد این است که به خودتان اجازه دهید تا زمانی که هنوز زنده هستید در درون خود بمیرید.
ترک حال
مانند ترس، گذشته و آینده محصول ذهن شماست. هیچ مقدار احساس گناه نمیتواند گذشته را تغییر دهد و هیچ مقدار اضطراب نمیتواند آینده را تغییر دهد. افراد شاد این را میدانند، بنابراین روی زندگی در لحظه حال تمرکز میکنند. اگر دائماً در جای دیگری هستید و قادر به پذیرش کامل واقعیت (خوب یا بد) همان لحظه نباشید، رسیدن به پتانسیل کامل خود غیرممکن است. برای زندگی در لحظه، باید دو کار انجام دهید:
1) گذشته خود را بپذیرید. اگر با گذشتهات صلح نکنی، هرگز تو را رها نمیکند و آیندهات را میسازد. افراد شاد میدانند که تنها دلیل خوب برای نگاه کردن به گذشته این است که ببینند چقدر پیشرفت کردهاید.
۲) عدم اطمینان آینده را بپذیرید و از خود انتظارات غیر ضروری نداشته باشید. نگرانی جایی در اینجا و اکنون ندارد. همانطور که مارک تواین یک بار گفت:
“نگرانی مانند پرداخت بدهی است که بدهی ندارید. ”
ما نمیتوانیم ژنهایمان را کنترل کنیم و نمیتوانیم همه شرایطمان را کنترل کنیم، اما میتوانیم خود را از شر عادتهایی خلاص کنیم که هدفی جز بدبخت کردن ما ندارند.
چرا من خوشحال نیستم؟ 5 مرحله برای کشف دلیل
در دنیای متنوع ما، جایی که هرکسی میخواهد از بین مردم متمایز شود و درباره همه چیز نظرات خاص خود را دارد، یک ایده نسبتاً جهانی وجود دارد که همه ما – صرف نظر از سن، نژاد، مکان، جنسیت – از آن استقبال میکنیم…
همه ما میخواهیم شاد باشیم.
ما میخواهیم احساس کنیم که مهم هستیم، دوست داریم، مورد قدردانی قرار میگیریم، بدون مشکل، بیدغدغه و از نظر مالی امن هستیم. و این به یکی از وسواسآمیزترین تلاشهای جامعه ما تبدیل شده است – شاد بودن، به هر قیمتی، به هر وسیله.
خوشبختی دارای مزایای بیچون و چرای است – که توسط مطالعات بیشماری پشتیبانی میشود – تقریباً برای همه چیز در زندگی ما – از وضعیت روحی یا جسمی ما، مشاغل، روابط، امور مالی.
اگرچه صنعت خودیاری با توصیههایش در مورد چگونگی رسیدن به این وضعیت آرزویی هنوز لحظههای درخشانی را سپری میکند، اما هیچکس (که من از آن آگاه هستم) معجون جادویی – آن یک چیز یا عمل یا فکر – را ارائه نکرده است. که میتواند همه ما را برای همیشه راضی و کامل کند.
البته، همه ما همچنین به اندازه کافی آگاه هستیم که تشخیص دهیم هیچ راه حلی برای همه وجود ندارد. و این اغلب ترکیبی از کارهایی است که هر یک از ما باید عمداً روزانه انجام دهیم تا به آن مکان مسحورکنندهای برسیم که همه چیز به شدت روشن و شاداب است.
دلیل وجود پادزهرهای متعدد برای احساس غمگینی این است که ممکن است میلیونها توضیح مختلف و تفاوتهای ظریف در مورد اینکه چرا یک نفر ناراضی است وجود داشته باشد. این تقریباً یک علت، مسیر و تجربه برای همه متفاوت است.
این را با پدیده «تردمیل لذتبخش» درج کنید [1]– و در نهایت به دنبال چیزی بیوقفه (و نسبتاً خستهکننده) میشوید که، رک و پوست کنده، هیچ کس قادر به تعریف دقیق آن با شرایط قابل اندازهگیری نیست.
دومین مشکل شادی این است که همه ما آنقدر به خود هدف وابسته میشویم – آن حالت اتوپیایی که میخواهیم «روزی» به آن برسیم.
طبیعتاً، میتوانید تمام زندگیتان را در انتظار بگذرانید تا سرانجام خوشبختی در خانهتان را بزند، امیدوار باشید، پیشبینی کنید، در نارضایتی همیشگی وجود داشته باشید – و آن لحظه ممکن است هرگز فرا نرسد.
و سپس، با نگاهی به گذشته، ممکن است از خود بپرسید – آیا من واقعاً آنقدر بدبخت بودم یا قربانی شوق شادی شدم؟
یعنی چگونه میتوانید بفهمید که آیا واقعاً ناراضی هستید، اگر شادی برای همه معنی متفاوتی دارد، اندازهگیری مستقیم آن غیرممکن است و نسبتاً زودگذر است؟
بنابراین، بیایید از ابتدا شروع کنیم – و علت ناراضی بودن، علائم و درمان را بررسی کنیم.
چقدر ناراضی هستم
به گفته سایت سلامتی Mind Body Green، برخی از رایجترین تظاهراتی که شما خوشحال نیستید عبارتند از:
- احساس میکنید به خوبی دیگران نیستید
- احساس قربانی شرایطی که خارج از کنترل شماست
- احساس میکنید زندگی روزمره شما بیمعنی و وظیفه محور است
- احساس درماندگی، ناامیدی یا بدبین بودن
- از قلب خود با دیوارهای فولادی محافظت کنید
- سعی میکنی خودت را جا بیاندازی و تعلق داشته باشی، اما به ندرت احساس میکنی
- احساس شکست از چالشهایی که در زندگی با آن روبرو هستید
- احساس افسردگی، اضطراب یا نگرانی مزمن
- احساس میکنید از شما به اندازه کافی قدردانی نمیشود
اگر در یک روز معمولی به نظر شما میرسد، پس شما آدم خوشحالی نیستید، دوست من.
چرا من خوشحال نیستم؟
مهمترین نشانهای که نشان میدهد همه چیز عالی نیست (حداقل در ذهن شما) احساس «چیزی از دست رفته» است. ممکن است ندانید که چیست، اما احساس میکنید توخالی و ناقص است. و شما آگاه هستید که باید اتفاقی بیفتد تا دوباره زنده شوید.
البته، یافتن دلیل ناراحتیهایتان برای تجویز (برای خودتان) گامهای درست برای بهبود همه چیز حیاتی است.
بنابراین، در اینجا برخی از رایجترین دلایلی وجود دارد که چرا ممکن است احساس سنگینی کنید، یا “مثل اینکه شادی از زندگی من گرفته شده است. ”
فقدان معنا
همه کسانی که در تجارت مشاوره شادی هستند به شما خواهند گفت که این یکی از دلایل اصلی (نه بزرگترین) احساس بد است. به خصوص برای زندگی حرفهای ما، عدم اهمیت میتواند یک رویا باشد.
مقالهای عالی در نیویورک تایمز در مورد فارغ التحصیلان هاروارد صحبت میکند که سالانه 1.2 میلیون دلار حقوق دریافت میکنند، اما همچنان احساس بدبختی میکنند و در دام آنچه که آنها به عنوان “تلف کردن زندگیام” توصیف میکنند، احساس میکنند.
به عبارت ساده، شما ممکن است احساس ناراحتی کنید زیرا به «چرا» در زندگی خود نیاز دارید، همانطور که در پست قبلی هم نوشتم چگونه در زندگی گیر نکنیم و زندگی پربارتری داشته باشیم.
برهم زنندگان شادی
حتی مشکلات درک شده برای بسیاری از ما میتواند کاملاً واقعی باشد. با این حال، بدون شک، هر گونه عارضه شخصی، مالی، شغلی و جسمی میتواند آرزوهای خوشبختی شما را به شدت کاهش دهد.
مجموعه تمام مسائل یا دیوارهایی که میتوانید با آنها برخورد کنید میتواند بسیار گسترده باشد. به عنوان مثال، شما از ظاهر خود خوشتان نمیآید، پول کافی به دست نمیآورید، هیچ دوست یا فرد مهمی ندارید، سلامتی شما شکننده است.
همه اینها میتوانند موانع جدی برای یک نوع زندگی بدون مزاحمت و شادی باشند.
عدم عزت نفس و عزت نفس
چند سال پیش (2003)، مقالهای از روانشناس روی باومایستر، دنیای علم را تکان داد. با عنوان “آیا عزت نفس بالا باعث عملکرد بهتر، موفقیت بین فردی، شادی یا سبک زندگی سالمتر میشود؟ ” این ایده (با حمایت تحقیقاتی) ارائه شد که عزت نفس و شادی با هم مرتبط هستند. [4]
به طور خاص، عزت نفس بالا منجر به شادی بیشتر میشود.
علاوه بر این، به گفته گری واینرچوک، نویسنده و سخنران مشهور آمریکایی، دلیل اصلی ناراضی بودن مردم این است که به خود احترام نمیگذارند – یعنی به عقاید دیگران بالاتر از نظرات خود ارزش قائل هستند. البته، منطقی است – و مطمئناً برای بسیاری از ما نیز صادق است.
شخصیت
ارتباط با موارد بالا مانع دیگری برای خوشبین شدن بیوقفه است، که ممکن است غلبه بر شخصیت شما کمی چالش برانگیز باشد، حتی اگر ممکن باشد.
البته، نه برای صنعت خودیاری که با این فرض رشد میکند که شما میتوانید با قدرت اراده خود، به طور کلی یک فرد متفاوت شوید. یعنی نسخه بسیار بهتری از شما فعلی.
اما آنچه که خردمندان به ما نیز میگویند این است که شما یا به دنیا آمدهاید که یک نوع آدم نقرهای باشید یا نیستید.
در تلاش برای بازگشت به زندگی هستید؟
البته میتوانید روی خودتان کار کنید تا نیمه پر لیوان (در مقابل نیمه خالی) را ببینید. اما ممکن است هرگز به رفاقت کسی نرسید که تازه با خلق و خوی بیدغدغهتری به دنیا آمده است.
توقعات غیر منطقی بالا
بر اساس تحقیقات، داشتن انتظارات بالا از خودتان میتواند مفید باشد. [5]این منجر به عملکرد بالاتر میشود – پدیدهای به نام اثر پیگمالیون.
با این حال، داشتن توقعات بیش از حد از خود ممکن است نتیجه معکوس داشته باشد. شما میتوانید با بسیاری از مشکلات سلامت روان روبرو شوید – افسردگی، خود خرابکاری، خود تنبیهی، و غیره و میتواند در تمام زمینههای زندگی شما سرایت کند.
مطمئناً موردی برای تحقیقات آینده است.
گرایشهای اجتماعی
شاید حداقل چند مقاله طول بکشد تا همه دلایلی که باعث میشود ما احساس ناراحتی کنیم (حتی یک کتاب! ) فهرست شود.
بنابراین، برخی از دلایل دیگر ناراضی بودن از زندگی شما میتواند این باشد: ساعتهای طولانی در محل کار، نان فرهنگی همیشه روشن توسط اینترنت، افزایش زمان صفحه نمایش، یا بیحوصلگی از زندگی (یعنی عدم هیجان).
اعتیاد به بدبختی
ظاهراً میتوانید به ناراحتی نیز اعتیاد پیدا کنید. یعنی برخی از افراد احساسات منفی را دوست دارند و «از ناراضی بودن خوشحال هستند». واقعاً نگرانکننده است.
دلایل غیرقابل توضیح
یا، گاهی اوقات، برای این موضوع نمیتوانید انگشت خود را روی یک چیز یا روی هیچ چیز بگذارید – مطمئناً نمیدانید چه چیزی باعث ناراحتی شما میشود و نه اینکه چه چیزی شما را خوشحال میکند. به نظر میرسد همه چیز است – تمام زندگی شما به هم ریخته است.
اما این پایان ماجرا نیست. مهمترین سؤالاتی که باید از خود بپرسید عبارتند از:
چرا؟ دلیل ناراحتی من چیست؟
چون وقتی نمیدانید چه چیزی خراب است، نمیتوانید آن را تعمیر کنید، درست است؟
5 گام برای فهمیدن دلیل خود
بنابراین، اگر بیشتر علائم بالا را علامت بزنید، به احتمال زیاد در حال حاضر در سرزمین رویایی زندگی نمیکنید.
در اینجا توصیه من در مورد چگونگی پیدا کردن تودههای خود در خمیر است.
1. به معنای “شاد” برای شما فکر کنید
شادی میتواند اشکال مختلفی داشته باشد – لذت لذت بخش، رضایت از زندگی، برآورده شدن آرزو. همه اینها – به طور جداگانه یا با هم – میتوانند نقوشی از شادی را به ما برسانند.
و از آنجایی که زندگی ما بسیار متنوع است، موارد فوق برای هر یک از ما به دنبال کارهای متفاوتی خواهد بود.
برای مثال، شادی لذتآمیز آخر هفته من به معنای خواندن کتاب یا نوشتن است، در حالی که برای شخص دیگری، معاشرت، پیادهروی یا خرید در مرکز خرید است.
یا، رضایت از زندگی من میتواند این باشد که خانوادهای بزرگ داشته باشم و از این طریق در دنیا اثری بگذارم. برای دیگران، ممکن است به دنبال شهرت و ثروت باشد. اما در هر صورت، گرفتار «تلههای روایی» جامعه نشوید اینکه یک چک حقوقی بزرگتر، خانه، شغل خاص، شخص و غیره به شما جریانی بیپایان از سعادت میدهد. این نمیشود، علم بارها و بارها تأیید میکند.
بنابراین، هنگامی که بدانید تابلوی دید شادی شما چگونه به نظر میرسد، تصور بهتری از آنچه در زندگی شما “از دست رفته” است خواهید داشت.
2. دوباره از انتظارات خود بازدید کنید
همانطور که قبلاً اشاره کردم، انتظارات غیرمنطقی که شما یا دیگران برای خود در نظر گرفتهاید، میتوانند شما را از احساس شادی بازدارند.
برای یک چیز، آرزوها اغلب میتوانند منسوخ شوند. آنچه ده یا پنج سال پیش (یا حتی شش ماه پیش) میخواستید ممکن است به وضعیت امروز شما مرتبط نباشد و باید در یک کابینه ذهنی ثبت شود.
موضوع دیگر این است که فرهنگ ما به همه ما فشار تصاعدی وارد میکند تا عملکرد بیشتر و بهتری داشته باشیم، سعی کنیم 24 ساعت شبانه روز را به 30 ساعت در روز تبدیل کنیم تا به دنبال تمجید و شناسایی باشیم. هر نتیجهای که کمتر از طلا به دست بیاورد، با محرومیت برای افراد باحال، با دریافت کمتر در مزایا، پاداش و حتی قدردانی مجازات میشود.
در نتیجه، اضطراب، افسردگی و همه دوستان تاریک آنها شروع به خزش در ذهن ما میکنند و هر چیز دیگری را که ممکن است باعث شادی و رضایت ما شود را رنگآمیزی میکنند.
بنابراین، انجام ممیزی دورهای از انتظارات شما – اعتبار و اهمیت آنها در فهرست شادی شما، برای جلوگیری از گسترش ناراحتی به زندگی شما بسیار مهم است.
3. روش تفکر خود را بررسی کنید
در قلب نظریه رفتار عاطفی منطقی (REBT)، که توسط روانشناس آمریکایی آلبرت الیس در سال 1956 تأسیس شد، این ایده است که هرگز رویداد واقعی ما را ناراحت نمیکند. این تفسیر و افکار ما در مورد آن است. با استنباط، تغییر افکار ما اضطراب ما را کاهش میدهد (و امیدواریم که به طور کلی برطرف شود).
اجازه دهید این کشش را بیشتر کنیم. تفکر مثبت (نه هذیانی) مدتهاست که در مورد سلامت روان برنده اعلام شده است. اگر متوجه شدید که در مارپیچ گفتگوهای درونی منفی در حال پایین آمدن هستید، باید فوراً جلوی خود را بگیرید. تله ناراحتی است
اما انجام چنین پلیس آگاهانه همیشه کار آسانی نیست، البته. روانشناسان به ما میگویند که میتواند به یک عادت تبدیل شود. ما میتوانیم به خودمان بیاموزیم که منفی گرایی را فرو بنشانیم، و کارهای زیادی میتوان انجام داد
قدردانی را فراموش نکنید. این بهترین شات شادی است.
4. مزایا و معایب خوب قدیمی
اگرچه ممکن است برای فهمیدن اینکه آیا ناراضی هستید یا نه، روشی کمتر جذاب به نظر میرسد، لیست جوانب مثبت و منفی مدت زیادی است که وجود دارد – و هنوز هم ابزاری عالی است که به شما امکان میدهد مسائل را از نزدیک بررسی کنید، گزینههای جایگزین را ارزیابی کنید. و به پاسخهای رضایت بخشی برسیم.
جالب توجه است، همانطور که تاریخ به ما میگوید، این اختراع به بنجامین فرانکلین در قرن هجدهم نسبت داده شده است. او که به دلیل بهره وری خود بدنام بود، تمرینات مثبت و منفی را تقریباً برای همه چیز در زندگی خود به کار برد.
زیبایی روش در سادگی آن نیز نهفته است. بنابراین، به تخته طراحی برگردید و شروع کنید به قلم زدن چیزهایی که دوست دارید و نمیپسندید (شما را ناراضی میکند) در مورد زندگی خود، و چیزهایی که مطمئناً میدانید امروز شما را خوشحال میکند.
از زیرمجموعه «چیزهایی که من را در مورد زندگی من ناراضی میسازند»، فکر کنید چه کاری میتوانید انجام دهید تا این موارد را در امتداد پیوسته به سمت روشنتر حرکت دهید.
ممکن است تعجب کنید که متوجه شوید در ساختن خوشبختی خود بیشتر از شانس، شرایط یا دیگران حرف دارید.
5. پاکسازی ذهنی
سلامت روان این روزها اغلب در کانون توجه است. و به حق.
روشی که ما به بدن و ذهن خود اهمیت میدهیم به طور مستقیم با بسیاری از نتایج زندگی ما ارتباط دارد.
به هم ریختگی ذهنی میتواند به یک مانع سلامتی تبدیل شود. تفکر بیش از حد، کینههای قدیمی، وقایع گذشته، همگی میتوانند احساس برتری و رضایت را بسیار چالش برانگیز کنند.
انجام یک پاکسازی روانی یک بار در ماه میتواند راه حلی برای قرار دادن خود در مسیر بازیابی شادی باشد.
برای رویارویی با ترسهای خود به گذشته سفر کنید، از شر افرادی که شما را پایین میآورند خلاص شوید، خود را از هرگونه توشه احساسی رها کنید. این به شما کمک میکند تا قلدر را در سر خود ساکت کنید.
فهرستی دورهای از همه چیزهایی که شما را مضطرب و بینظم میکند، تهیه کنید. چرا به چیزهایی که میدانید به هر حال شما را غمگین میکنند نگه دارید؟
مگر اینکه شما یکی از آن معتادان بدبختی باشید که در بالا ذکر کردم (که مستلزم مداخله رادیکالتر است)، حمل بار عاطفی بدون انجام کاری برای تخلیه آن، یک رفتار ضد شادی است.
مشاوره پاداش
پیدا کردن پاشنه آشیل شادی ما گاهی اوقات میتواند امری دشوار باشد. برای بهتر کردن آن نیاز به زمان، تلاش آگاهانه و یک میل صادقانه است. همچنین اشاره به این دارد که ما آمادهایم وارد قلمرو خودیاری شویم و گامهای واقعی برای بهبود وضعیت خود برداریم.
اما تحقیقات به ما میگوید که این یک علت گمشده نیست. این امکان وجود دارد که به طور مداوم خود را خوشحال کنید.
در اینجا چند پیشنهاد جهانی وجود دارد:
یکی از کارهایی که میتوانید انجام دهید این است که معنایی را به زندگی خود بازگردانید. و بهترین راه برای انجام این کار این است که روایت را ورق بزنیم. نمونه موردی-داستان بازدید جان اف کندی از ناسا در سال 1962. او با یک سرایدار برخورد کرد و وقتی از او پرسیدند که چه کار میکنید، او پاسخ داد: “من کمک میکنم مردی را روی ماه بگذارم. ”
گرچن روبین، گورو شادی، به ما میگوید که دو مسیر اصلی وجود دارد که زندگی رضایت بخشتری را به دنبال دارد:
یک راه از طریق روابط ما است – داشتن پیوندهای قوی و احساس تعلق.
راه دیگر از طریق ایجاد خودشناسی بهتر است – یعنی چه چیزهایی ما را خوشحال میکنند یا ما را ناراحت میکنند. و روش زندگی خود را بر اساس ارزشها و اهداف خودمان قرار دهیم نه دیگران.
این احساس که ما در حال پیشرفت نیستیم یک شادی کوبنده قطعی است. ما باید عاقلانه مقایسه کنیم، علایق خود را پیدا کنیم و تجربیات خود را متنوع کنیم. اینها قرصهای جادویی نیستند، بلکه فرصتهایی هستند که وقتمان را در اینجا ارزشمند و پربار کنیم.
افکار نهایی
مشخص کردن خوشبختی بسیار سخت است.
هیچ تعریف واحدی از رضایت وجود ندارد، و نه یک راه برای “رفع” آن. این یکی از آن چیزهایی است که شما نمیتوانید کمیت آن را تعیین کنید و عجیب و غریب است.
بیشتر و بیشتر از دنیای علم زمزمه میشنویم که شاید بهترین راه برای خوشبختی، پذیرش شکستها و کاستیهای شما، ناقص بودن زندگی است.
دانستن اینکه چه چیزی ما را ناراضی میکند، البته برای یافتن راه حل مناسب برای هر یک از ما ضروری است. احساس ناراحتی دائمی خوب نیست و نیاز به بررسی دقیقتر دارد.
در نهایت مراقب این تله روایی باشید که اگر ناراضی هستید، مشکلی برای شما پیش آمده است. ممکن است حداقل برای مدتی طبیعی باشد. در غیر این صورت، اگر آنها را در پس زمینه روزهای غمانگیز نبینید، چگونه از لحظات برجسته زندگی خود قدردانی میکنید؟
یا همانطور که لئونارد کوهن خواننده بزرگ به ما میگوید:
«در همه چیز شکافی وجود دارد. اینطوری نور وارد میشود. »