معرفی و خلاصه کتاب کار عمیق ، قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته | کال نیوپورت
کتاب کار عمیق؛ قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته اثر کال نیوپورت است. او در کتاب کار عمیق دربارهی کار عمیق و متمرکز، و نتایجی کار کردن به صورت متمرکز حرف زده است.
کار عمیق از زمان انتشار در لیست پرفروشهای نیویورک تایمز، وال استریت ژورنال و آمازون قرار گرفته است. شما میتوانید این کتاب را با ترجمهی ناهید ملکی تهیه کنید و کارتان را متحول کنید.
چرا بدون کار عمیق و متمرکز، نمیتوان به نتایج آنچنانی رسید؟ کال نیوپورت در کتاب کار عمیق میگوید که «تمرکز» در دنیای پرآشوب امروز، حلقه مفقوده موفقیت است. کار کردن در دنیایی که به علت پیشرفت بالای تکنولوژی در دسترس بودن، یکی از جذابیتهای آن به شمار میرود. سخت شده است. بسیاری از اوقات ما تمام وقت و انرژیمان را صرف دنیای مجازی میکنیم و نتیجهی چندانی هم عایدمان نمیشود. گاهی اوقات هم، افرادی را که چندین کار همزمان انجام میدهند، تحسین میکنیم. دوست داریم خودمان هم با انجام همزمان و یا سریع چندین کار، بازدهیمان را بیشتر، و در وقتمان صرفهجویی کنیم. اما مشکل بزرگی در این نگرش وجود دارد؛ هیچ نتیجه مهم و قابل افتخاری با این شیوه به دست نمیآید!
کال نیوپورت در کتاب کار عمیق به توضیح این مسالهی مهم پرداخته است که چطور میتوان از زمانی که هر روز بیهوده صرف مجازی میکنیم، بکاهیم و به کار عمیق بپردازیم. کال نیوپورت در فصل اول کتاب مثالهایی از زندگی افراد موفق و کار عمیق به روش آنها زده است. در فصلهای دوم و سوم کتاب کار عمیق، با توضیح دادن مفهوم و قواعد کار عمیق، نحوه و قدرت تمرکز کردن بر یک کار مشخص را بیان کرده است.
کتاب کار عمیق
قوانینی برای تمرکز در دنیایی آشفته
نویسنده: کال نیوپورت
مترجم: ناهید ملکی
نشر نوین
اکثر مردم تصور میکردند (و هنوز هم برخی این تصور را دارند) که استراحت کردن باعث شاد شدن آنها میشود. ما میخواهیم کمتر کار کنیم و زمان بیشتری را در تختخواب صرف کنیم. اما نتایج مطالعات ESM چیکسنتمیهایی نشان میدهد که این تصور اشتباهی است که بیشتر مردم مرتکب آن میشوند: به طرز عجیبی، لذت بردن از کارها، واقعاً آسانتر از لذت بردن از زمانهای آزاد است
البته که کار عمیق، محدود به اتفاقات تاریخی یا فرار از تکنولوژی نیست. مدیرعامل مایکروسافت، بیل گیتس، دو بار در سال، «هفتهٔ تفکر» برگزار میکند که طی آن، خودش را از دیگران جدا میکند (اغلب در کلبهای کنار دریاچه)، تا به جز مطالعه و فکر کردن به اندیشههای بزرگ، کار دیگری انجام ندهد.
برای تولید در بالاترین سطح خودتان، نیاز دارید که مدت طولانی با تمرکز کامل و بدون حواسپرتی روی یک وظیفه، کار کنید. به بیان دیگر، نوع کاری که عملکرد شما را بهینه میکند، کار عمیق است. اگر عمیق بودن به مدت طولانی، برایتان راحت نباشد، دشوار خواهد بود که عملکردتان را به سطح بالایی از کیفیت و کمیت برسانید که به طور فزایندهای برای پیشرفت حرفهای ضروری است.
مارک تواین هم، بسیاری از ماجراهای تام سایر را در اتاقکی ییلاقی در نیویورک نوشت که تابستان را در آنجا میگذراند. اتاقک تواین، آن قدر از خانهٔ اصلی دور بود که خانوادهاش برای صدا زدن او در هنگام وعدههای غذایی از شیپور استفاده میکردند. با ورق زدن تاریخ، به وودی آلنِ فیلمنامهنویس و کارگردان میرسیم. آلن در دورهای ۴۵ ساله، یعنی بین سالهای ۱۹۶۹ تا ۲۰۱۳، ۴۴ فیلم را نوشت و کارگردانی کرد و ۲۳ بار نامزد جایزه اسکار شد؛ که کارنامهای شگفتآوری به حساب میآید. او در طول این دوره هیچ کامپیوتری نداشت و تمام نوشتههایش را با ماشین تحریر دستیاش و بدون وسایل الکترونیکیِ حواسپرتکن تکمیل میکرد. پیتر هیگز، فیزیکدان نظری، نیز مانند آلن از کامپیوتر استفاده نمیکند و کارش را در چنان انزوا و بیارتباطیای انجام میدهد که وقتی اعلام کردند برنده جایزه نوبل شده است، روزنامهنگاران نمیتوانستند او را پیدا کنند. از سوی دیگر، جِی. کِی رولینگ از کامپیوتر استفاده میکرد، اما وقتی مشغول نوشتن رمانهای هری پاتر میشد، به صورت بسیار جدی از رسانههای اجتماعی دوری میکرد؛ با اینکه این دوره، با پیشرفت تکنولوژی و محبوبیت آن در میان چهرههای رسانهای همزمان شده بود.
«اگر زندگیام را به نحوی سازماندهی کنم که بتوانم زمانهای طولانی، متوالی و بدون وقفهٔ زیادی به دست آورم، میتوانم رمان بنویسم. [اگر به جای آن، زمانهای پراکندهٔ زیادی داشته باشم] چه چیزی جایگزین آن میشود؟ به جای رمانی که مدتی طولانی زبانزد خواهد بود… یک دسته از پیامهای الکترونیکی وجود خواهد داشت که برای افراد مختلف فرستادهام.»
در این اقتصاد جدید، سه گروه مزایای خاصی خواهند داشت: کسانی که میتوانند به خوبی و خلاقانه با ماشینهای هوشمند کار کنند؛ کسانی که در کاری که انجام میدهند، بهترین هستند و کسانی که به سرمایه دسترسی دارند.
بنت در سال ۱۹۱۰ در کتاب خودیاری کلاسیکش با عنوان «نحوه زندگی در ۲۴ ساعت شبانه روز» مینویسد: «فردی را در لندن در نظر بگیرید که در دفتری کار میکند، ساعتهای اداریاش از ده صبح تا شش بعد از ظهر است و هر صبح و شب، پنجاه دقیقه را در حال سفر بین خانه و دفتر کارش سپری میکند». وی یادآور میشود که این کارمند فرضی از لندن، حدود شانزده ساعت در شبانهروز خارج از محیط کاری است. برای بنت، این زمان زیادی است، اما اکثر مردمی که در این وضعیت قرار دارند، به طور غمانگیزی، پتانسیل آن را درک نمیکنند. او شرح میدهد: «اشتباه بزرگ و عمیقی که کارمند نوعی مدنظر من، در رابطه با روزش انجام میدهد، این است که حتی اگر به طور خاص از کارش لذت هم نبرد، همچنان بر در نظر گرفتن آن ساعتها از ده تا شش، به عنوان «روز» اصرار دارد و ده ساعت قبل از آنها و شش ساعت پس از آنها را چیزی جز مقدمه و موخره نمیداند.»
نیل استیونسن نویسنده معروف داستانهای تخیلی در سبک سایبرپانک است که به شکلگیری فهم عمومی ما از عصر اینترنت کمک کرده است. وبسایتش هیچ آدرس ایمیلی ارائه نمیکند و نوشتهای دارد که میگوید چرا به صورت عمدی در رسانههای اجتماعی، حضور فعال ندارد. استیونسن این کنارهگیریها را به این صورت توضیح داده است: «اگر زندگیام را به نحوی سازماندهی کنم که بتوانم زمانهای طولانی، متوالی و بدون وقفهٔ زیادی به دست آورم، میتوانم رمان بنویسم. [اگر به جای آن، زمانهای پراکندهٔ زیادی داشته باشم] چه چیزی جایگزین آن میشود؟ به جای رمانی که مدتی طولانی زبانزد خواهد بود… یک دسته از پیامهای الکترونیکی وجود خواهد داشت که برای افراد مختلف فرستادهام.»
پس از سی روز از این انزوایی که به خودتان تحمیل کردهاید، در مورد هریک از سرویسهایی که به طور موقت ترک کردهاید، از خودتان دو سؤال زیر را بپرسید: 1) آیا اگر میتوانستم در سی روز گذشته از این سرویس استفاده کنم، این روزها به طور قابلتوجهی بهتر میشدند؟ 2) آیا برای مردم اهمیت داشت که از این سرویس استفاده نمیکردم؟ اگر پاسخ شما به هر دو سؤال، «نه» باشد، این سرویس را به طور دائم ترک کنید. اگر پاسختان، یک «بله» واضح بود، پس به استفاده از این سرویس بازگردید. اگر پاسختان، مشروط یا مبهم بود، بستگی به شما دارد که به این سرویس برگردید یا نه، هر چند من تشویقتان میکنم که به سمت ترک آن بروید. (همیشه میتوانید بعدا دوباره به آن بپیوندید.)
انگیزهٔ این استراتژی، به رسمیت شناختن این موضوع است که عادت کار عمیق، نیازمند این است که با زمانتان با احترام رفتار کنید. قدم خوبِ ابتدایی برای دستیابی به این احترام، این توصیه است: از قبل تصمیم بگیرید که با هر دقیقه از روز کاریتان چه کار خواهید کرد. در ابتدا طبیعی است که در برابر این ایده مقاومت کنید، زیرا بدون شک آسانتر است که اجازه دهید نیروهای دوقلوی هوس درونی و درخواستهای بیرونی، زمانبندی شما را هدایت کنند. اما اگر میخواهید به پتانسیل واقعی خودتان، به عنوان کسی که خالق چیزهای مهم است، نزدیک شوید، باید بر این بیاعتمادی به ساختار غلبه کنید.
این استراتژی به طور خاص، بر رسانههای اجتماعی متمرکز میشود، زیرا در میان ابزارهای مختلف شبکهای که میتوانند زمان و توجه شما را جلب کنند؛ این سرویسها اگر بدون محدودیت استفاده شوند، میتوانند به شدت تلاشتان برای کار عمیق را نابود کنند. آنها اطلاعات شخصیسازی شده را در زمانبندی متناوب و پیشبینیناپذیری ارائه میدهند. این موضوع، آنها را به شدت اعتیادآور میکند و بنابراین میتوانند به شدت به تلاشهای شما برای زمانبندی و موفقیت در هر تمرکزی آسیب بزنند. با توجه به این خطرات، ممکن است انتظار داشته باشید که بیشتر دانشورزان، از این ابزار به طور کامل دوری کنند؛ به خصوص کسانی مانند برنامهنویسان کامپیوتر یا نویسندگان که معیشتشان صریحاً به نتیجهٔ کار عمیق بستگی دارد.
«تئوری ما این بود که وقتی افراد مدت زمان زیاد و بدون وقفهای در اختیار دارند، نتایج بهتری را شاهد هستیم.» برای آزمایش این تئوری، شرکت ۳۷ سیگنال، کاری بنیادین را انجام داد: این شرکت به کارکنانش اعلام کرد که کل ماه ژوئن را عمیقاً روی پروژههای خودشان کار کنند. این ماه، دورهای بدون هر گونه تعهدات کمعمق بود، بدون جلسات گزارش وضعیت، یادداشت و خوشبختانه، پاورپوینت. در پایان این ماه، شرکت «روز ارائه» برگزار کرد که در آن کارکنان ایدههایی که روی آنها کار میکردند را ارائه کردند. فرید با خلاصه کردن این آزمایش در مقالهای در نشریهٔ شرکت، آن را موفقیت نامید. روز ارائه، موجب شناسایی دو پروژه شد که خیلی زود در مدار تولید قرار گرفتند
کار عمیق، خستهکننده است؛ زیرا شما را وادار میکند از نهایت تواناییهایتان استفاده کنید. روانشناسان عملکرد، به طور گسترده در این زمینه تحقیق کردهاند که هر فردی تا چه حدی از این تلاش را میتواند در یک روز مشخص تحمل کند. آندرس اریکسون و همکارانش در مقالهٔ مکتبآفرینشان در مورد تمرین سنجیده، این مطالعات را بررسی کردند. آنها یادآوری میکنند که برای کسی که در این تمرینات، تازهوارد است (به ویژه کودکی که در مراحل اولیه توسعهٔ مهارتی تخصصی قرار دارد)، یک ساعت در روز، یک حد معقول است. اما برای کسانی که با سختیهای این فعالیتها آشنا هستند، این محدودیت تا چهار ساعت افزایش پیدا میکند، اما به ندرت بیشتر میشود.
تمام فعالیتها، بدون در نظر گرفتن اهمیتشان، زمان و توجه محدود شما را به صورت یکسان مصرف میکنند. بنابراین اگر به فعالیتهای کماثر توجه کنید، زمانی را که میتوانید به فعالیتهایی که تأثیرگذاری بیشتری دارند، اختصاص دهید، از آنها میگیرید. این یک بازی حاصلجمع صفر است. و چون هنگامیکه وقتتان را در فعالیتهای با تأثیر زیاد سرمایهگذاری میکنید، نسبت به زمانی که در فعالیتهای کماثرتر سرمایهگذاری میکنید، اساساً پاداش بیشتری به دست میآورید، هرچه قدر که آن را به سمت دومی ببرید، سود کلی شما کاهش مییابد. دنیای کسبوکار، این فرمول ریاضی را درک میکند. به همین دلیل است که دیدن شرکتی که مشتریان بدون فایدهاش را بیرون میکند، غیرعادی نیست.
کلید این است که از صراحت کافی در مورد این بهانه خودداری کنید، تا درخواستکننده فرصت بیاثر کردن آن را نداشته باشد. مثلاً اگر، دعوتنامهٔ سخنرانی وقتگیری را با این بهانه که سفرهای برنامهریزی شدهٔ دیگری تقریباً در همان زمان دارم، رد کنم، جزئیات را ارائه نمیدهم؛ زیرا ممکن است درخواستکننده را قادر کند تا راهی برای مطابقت رویدادش با تعهدات من ارائه نماید. به جای آن فقط میگویم: «به نظر جالب میرسد، اما به دلیل تداخل زمانبندیام نمیتوانم در آن شرکت کنم.» همچنین، در هنگام رد کردن این گونه تعهدات، این گونه پاسخ میدهم: «متاسفم من نمیتوانم به جمع شما بپیوندم، اما خوشحال میشوم هنگامی که پیشنهادات سایر افراد را دریافت کردید، نگاهی به برخی از این پیشنهادات بیندازم و افکارم را در مورد آنها ارائه دهم.» کنار کشیدن صریح، بهترین کار است.