کتاب بودنبروک ها زوال یک خاندان، نوشته توماس مان – خلاصه و معرفی

0

کتاب بودنبروک ها نوشته توماس مان نویسنده‌ مشهور آلمانی است. توماس مان برنده جایزه نوبل ادبیات است و او را با کتاب کوه جادو می‌شناسند. کتاب بودنبروک ها اولین‌بار در سال ۱۹۰۱ در برلین منتشر و توجه منتقدان را به خود جلب کرد. این کتاب با ترجمه علی‌اصغر حداد منتشر شده است.

کتاب بودنبروک ها روایت زوال و نابودی یک خاندان بزرگ است. این کتاب درباره سقوط یک خانواده اصیل و ثروتمند است. خاندان تاجر لوبکی در طی چهار نسل سقوط می کند. اغلب منتقدان بر این باورند که رمان بودنبروک‌ها جامعه بورژوای آلمان در قرن نوزدهم را در چندین دهه به تصویر می‌کشد و با زبانی غیر مستقیم ویژگی‌های این افراد را نشان می‌دهد. نگاه جزئی‌نگر مان در این کتاب خودش را نشان می‌دهد.

توماس مان در سال ۱۸۹۷ در سن بیست و دو سالگی با بهره‌گیری از سرگذشت خانواده و پدران خود نگارش بودنبروک‌ها را آغاز کرد. توماس‌ مان بر این عقیده است که این زوال با زندگی از یک‌سو و تلطیف روح و اندیشه از سوی دیگر در ارتباط است. از این لحاظ بودنبروک‌ها با ناتورالیسم و تفکر دکادنس رایج در آغاز قرن بیستم قرابت دارد. توماس مان خود این اثر را تنها رمان ناتورالیستی درخور توجهی می‌داند که به زبان آلمانی نوشته شده است و ژرف‌ترین محتوای آن را روان‌شناسی می‌داند، روان‌شناسی زندگی‌ای که توش و توان خود را از دست داده است.


کتاب بودنبروک ها
زوال یک خاندان
نویسنده: توماس مان
مترجم: علی اصغر حداد
نشر ماهی


«فرزندم، در طی روز با پشتکار به دنبال کسب وکار باش، اما چنان کسب وکاری که بتوانیم شب‌هنگام آسوده بخوابیم.»

«ما، طبقهٔ بورژوا، یا آن‌طور که تا به حال رسم بوده بگویند، قشر سوم، می‌خواهیم که از این به‌بعد فقط یک طبقهٔ اشراف وجود داشته باشد، طبقهٔ اشراف مبتنی بر لیاقت افراد، ما اشراف فاسد فعلی را به‌رسمیت نمی‌شناسیم، ما منکر طبقه‌بندی اجتماعی فعلی هستیم. ما می‌خواهیم که هیچ کس رعیت دیگری نباشد و همه فقط تابع قانون باشند! ما خواهان آنیم که امتیازات فردی و استبداد از میان برود! همه باید به‌عنوان فرزندان حکومت از حقوق برابر برخوردار باشند و همان‌طور که دیگر میان انسان‌ها و خدای مهربان واسطه‌ای نیست، باید شهروندان هم با حکومت رابطه‌ای بی‌واسطه داشته باشند! ما خواهان آزادی مطبوعات، آزادی اصناف و تجارت هستیم. ما می‌خواهیم همهٔ انسان‌ها بدون امتیازات ویژه بتوانند با هم رقابت کنند، مزد از آن کسی باشد که لیاقت دارد! ولی ما تحت ستم هستیم، زبان ما را بسته‌اند…

من آدم جاه‌طلبی نیستم، دوست ندارم مدام دنبال پول بدوم، دلم می‌خواهد راحت باشم.

گفت: «دوباره با هم دیدار می‌کنیم.» «بله، این‌طور می‌گویند… آخ فریدریکه، بعضی لحظات این حرف‌ها تسلای خاطری به بار نمی‌آورد. خدا مرا نبخشد، ولی گاهی انسان به عدالت و خوبی، به همه‌چیز شک می‌کند، می‌دانید، زندگی خیلی چیزها را در دل انسان نابود می‌کند، خیلی باورها را به باد می‌دهد. دیدار دوباره… ای‌کاش واقعیت داشته باشد.»

مگر نه آن که هر انسانی زاییدهٔ خطا و لغزش است؟ مگر نه آن که انسان از بدو تولد به محبسی پر از درد و رنج پا می‌گذارد. زندان! زندان! همه‌جا قیدوبند! انسان از میان میله‌های فردیت خود ناامیدانه به دایرهٔ تنگ امکانات بیرونی خیره می‌شود تا سرانجام مرگ از راه برسد و او را به‌سوی رهایی، به‌سوی خانه رهنمون شود. فردیت! آخ، وجود انسان، دارایی‌ها و توان‌اش، یکسر حقیر، دلگیر، ناقص و کسالت‌بار می‌نماید. آدمی با اشتیاقی حسرتبار به دنبال آن چیزیست که در وجودش یافت نمی‌شود، خواهان آن چیزیست که ندارد و نمی‌تواند، و این حسرت رنگ عشق به خود می‌گیرد، زیرا نگران است مبادا به نفرت بدل شود.

راستی کسانی که یکنواختی دریا را ترجیح می‌دهند، چه‌طور آدم‌هایی هستند؟ فکر کنم این آدم‌ها مدت‌زمانی دراز با نگاهی عمیق در پیچیدگی مسایل درونی دقیق شده‌اند و در نتیجه از ظواهر بیرونی فقط خواهان نمودی بسیط و ساده هستند.

کسی که از اقبال بلند برخوردار است، نیازی به دانستن این چیزها ندارد. ولی آن که یکه وتنها در اعماق تاریکی دل به رؤیا سپرده است، نیازمند این‌گونه مطالب است.

مگر آرمان‌ها برای آنند که برآورده شوند؟ نه، ابدآ! دل آدمی از امید آکنده است و نه از حسرت دستیابی به ستاره‌ها. در زندگی زیباتر از امید چیزی نیست. به قول روشفوکو امید با همهٔ فریبندگی دست‌کم ما را در مسیری دلپذیر به پایان زندگی رهنمون می‌شود.

«جوانی و پیری بسته به احساس درونی انسان است. وقتی بخت به تو رو می‌کند، وقتی به آنچه دلخواه‌ات بوده است می‌رسی، خیلی کند و دیر، تازه متوجه می‌شوی که آن چیز خوب و دلخواه چه دردسرهای ریز و درشتی با خود آورده است، با چه اضافات مزاحم و ناخوشایندی همراه است، می‌بینی غبار واقعیت روی آن نشسته است، و این غبار که در عالم خیال اصلا فکرش را نمی‌کردی، می‌شود خورهٔ جانت، خورهٔ جانت.»

به آرامش و زندگی یکنواخت نیاز دارم و تو این را خوب می‌دانی. آدمی مثل من برای جنب وجوش و تنوع ساخته نشده. قبول داری؟ پس مرا از این گردش معاف کن.»

«مونیخ شهر کار و جنب وجوش نیست. در مونیخ همه فکر راحتی و بخور و بخوابند، سرشان به پیمانهٔ آبجو گرم است. در مونیخ کسی موقع غذا تلگراف نمی‌خواند، نه، نمی‌خواند.

حاضران گیلاس‌های خود را به امید آن که در کنار هم زندگی خوشی داشته باشند به هم زدند. همه شاد و سرخوش بودند.

پسندیده نیست همه مثل هم باشند. هر کس به شیوهٔ خودش.

«ما، طبقهٔ بورژوا، یا آن‌طور که تا به حال رسم بوده بگویند، قشر سوم، می‌خواهیم که از این به‌بعد فقط یک طبقهٔ اشراف وجود داشته باشد، طبقهٔ اشراف مبتنی بر لیاقت افراد، ما اشراف فاسد فعلی را به‌رسمیت نمی‌شناسیم، ما منکر طبقه‌بندی اجتماعی فعلی هستیم. ما می‌خواهیم که هیچ کس رعیت دیگری نباشد و همه فقط تابع قانون باشند! ما خواهان آنیم که امتیازات فردی و استبداد از میان برود! همه باید به‌عنوان فرزندان حکومت از حقوق برابر برخوردار باشند و همان‌طور که دیگر میان انسان‌ها و خدای مهربان واسطه‌ای نیست، باید شهروندان هم با حکومت رابطه‌ای بی‌واسطه داشته باشند! ما خواهان آزادی مطبوعات، آزادی اصناف و تجارت هستیم. ما می‌خواهیم همهٔ انسان‌ها بدون امتیازات ویژه بتوانند با هم رقابت کنند، مزد از آن کسی باشد که لیاقت دارد! ولی ما تحت ستم هستیم، زبان ما را بسته‌اند… چی می‌خواستم بگویم؟ بله،

«اسمولت، در یک کلام بگو ببینم شماها چه می‌خواهید؟» «بله جناب کنسول، من فقط عقیدهٔ خودم را می‌گویم: ما جمهوری می‌خواهیم. این عقیدهٔ من است.» «ولی بدبخت، مگر حالا جمهوری ندارید؟» «بله جناب کنسول، پس یکی دیگر هم می‌خواهیم.»

«جوانی و پیری بسته به احساس درونی انسان است. وقتی بخت به تو رو می‌کند، وقتی به آنچه دلخواه‌ات بوده است می‌رسی، خیلی کند و دیر، تازه متوجه می‌شوی که آن چیز خوب و دلخواه چه دردسرهای ریز و درشتی با خود آورده است، با چه اضافات مزاحم و ناخوشایندی همراه است، می‌بینی غبار واقعیت روی آن نشسته است، و این غبار که در عالم خیال اصلا فکرش را نمی‌کردی، می‌شود خورهٔ جانت، خورهٔ جانت.»

انگار این‌بار هم طبق معمول خوشحالی پیش از پایان کار شیرین‌تر بود. چون معمولا هر چیز خوبی که انتظارش را می‌کشی، خیلی دیر مهیا می‌شود، دیر به دستت می‌رسد، و آن‌وقت دیگر فرصتی نیست که از آن لذت ببری.


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

ریز علی خواجوی فرنگی‌ها: چگونه کیت شلی یک قطار را نجات داد؟

در سال 1901، راه آهن شیکاگو و شمال غربی، پل جدیدی را بر روی رودخانه Des Moines در بون، آیووا، در آمریکا افتتاح کرد. این پل رسماً پل راه‌ بون نام گرفت، اما اما مردم محلی به سرعت به آن لقب پل‌های بالای کیت شلی را دادند، به یادبود بانوی قهرمان…

عکس‌های جالبی از ساخت و سازها و اقدامات معماری نافرجام

مجموعه زیر به ظاهر مفرح یا حتی خنده‌دار است اما هر یک گویای نبود نقشه، مغز طراح یا ذهنی است که به صورت ساده کار را در ذهن شبیه‌‌سازی کند.مشابه این جمله مشهور را که عیب برنامه، در حین انجام آن بیرون می‌آید را در عمرمان زیاد شنیده‌ایم و…

مهم نیست این تابستان چقدر گرم است، برهنه نخوابید! مشکلات سلامتی بی‌لباس خوابیدن

بر اساس تحقیقات یک شرکت فروش تشک آنلاین به نام Casper حدود ۲۸.۵ درصد از آمریکایی‌های گفته‌اند که هر شب، هفتگی، ماهانه یا هر چند وقت یکبار برهنه می‌خوابند. اما ۷۱.۵ درصد دیگر گفتند که همیشه با لباس می‌خوابند.واضح است که برهنه خوابیدن…

حجم‌ها و مجسمه‌های زیبا ساخته شده با صفحات کتاب‌های قدیمی

ما انسان‌ها استفاد تخیل هستیم، اما در موارد معدودی این تخیل‌های خود را به صورت نقاشی یا حجم، زنده می‌کنیم و در معرض تماشای دیگران قرار می‌دهیم.اِما تیلور، هنرمند مقیم بریتانیا، این تجربه را در مجسمه‌هایی از جنس کتاب به صورت باورنکردنی…

تصور کنید که این شخصیت‌های مشهور سینمایی توسط بازیگر مشهور دیگری بازی می‌شدند – پاسخ میدجرنی

در حاشیه فیلم‌های بزرگ همیشه می‌خوانیم که قرار بوده که نقص اصلی یا یک نقش فرعی مهم را کس دیگری بازی کند و آن بازیگر به سبب اینکه فیلم را کم‌اهمیت تلقی کرده یا درگیر پروژه دیگری بوده یا مثلا دست‌آخر ترجیح کارگردان، هرگز به نقش رسیده است.…

این هنرمند با خلاقیت‌های خوب خیابان‌های پر از کسالت و یکنواختی را زیبا کرده و یک لحظه لبخند بر لب…

خیابان‌های پر از سر و صدا و چهره‌های خمو، خیابان‌هایی با تزئینات و پیام‌های فوق‌العاده تکراری، خیابان‌هایی که زحمت با شادی‌های اندک مردم شریک می‌شوند و مردم را یک آن با هم می‌کنند. این است توصیف شاید بدبینانه خیابان‌های ما.ما واقعیت این…
آگهی متنی در همه صفحات
دکتر فارمو /جراح تیروئید / پزشکا /تعمیر فن کویل / سریال ایرانی کول دانلود / مجتمع فنی تهران / دانلود فیلم دوبله فارسی /خرید دوچرخه برقی /خرید دستگاه تصفیه آب /موتور فن کویل / شیشه اتومبیل / نرم افزار حسابداری / خرید سیلوسایبین / هوش مصنوعی / مقاله بازار / شیشه اتومبیل / قیمت ایمپلنت دندان با بیمه /سپتیک تانک /بهترین دکتر لیپوماتیک در تهران /بهترین جراح بینی در تهران / آموزش تزریق ژل و بوتاکس / دوره های زیبایی برای مامایی / آموزش مزوتراپی، PRP و PRF /کاشت مو /قیمت روکش دندان /خدمات پرداخت ارزی نوین پرداخت / درمان طب / تجهیزات پزشکی / دانلود آهنگ /داروخانه اینترنتی آرتان /اشتراك دايت /فروشگاه لوازم بهداشتی /داروخانه تینا /لیفت صورت در تهران /فروش‌ دوربین مداربسته هایک ویژن /سرور مجازی ایران /مرکز خدمات پزشکی و پرستاری در منزل درمان نو / ثبت برند /حمل بار دریایی از چین /سایت نوید /پزشک زنان سعادت آباد /کلاه کاسکت / لمینت متحرک دندان /فروشگاه اینترنتی زنبیل /ساعت تبلیغاتی /تجهیزات پزشکی /چاپ لیوان /خرید از آمازون /بهترین سریال های ایرانی /کاشت مو /قیمت ساک پارچه ای /دانلود نرم افزار /

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.