فیلم بینوایان- خلاصه داستان، نقد و بررسی – Les Misérables 2012
بینوایان LES MISERABLES
کارگردان: تام هوپر بازیگران هیو جکمن (ژان والژان)، راسل کراو (ژاور)، آن هاتاوی (فانتین) آماندا سیفرید (کوزت بزرگسال)، ساشا بارون کوهن (تناردیه)، هلنا بونهم کارتر (مادام تناردیه). ۱۵۷ دقیقه درجه نمایشی:. PG-13
«برایم عدالتی بنیاد کنید که همه را تبرئه میکند، جز داوران را.» نیچه
رمان پرحجمی که ویکتور هوگو (1885-1802) نویسندهٔ فرانسوی در سال ۱۸۶۲، تحت عنوان بینوایان، به دست چاپ و انتشار سپرده زیباترین و والاترین احساسات بشری را در کنار کریهترین و پستترین رذایل انسانی توأمان دارد. بینوایان که به حق بهترین اثر ادبی فرانسه لقب گرفته، از سنخ رمانهای تاریخی است؛ رمانی سرشار از ساده دلیها، سخنان احساساتی، درسهای اخلاقی اما همواره پرتوان و پرشور. شخصیتهای رمان بیشتر صور نوعیاند تا موجوداتی زنده. آنها یکپارچه و مطلقاند و واقع نما نیستند اما مجموع آنها کلیتی را میسازد که به شدت واقعی است. هوگو خیر را جز در توبه کردن و کفاره دادن نمیداند و شر را صرفا معلول جامعه تلقی میکند جان مایهٔ بینوایان این است که شر و بدی در وجود خود ما نیست و پیروزی خیر تنها با پیروزی کل جهان حاصل میشود و نه با پیروزیهای فردی.
رمان بینوایان از زمان انتشارش تاکنون دست مایه صدها کار تلویزیونی، تئاتری و سینمایی قرار گرفته است. نسخههای تئاتری بینوایان در غالب کشورهای جهان (و از جمله در ایران خودمان توسط آقای بهزاد غریب پور) به روی صحنه رفته است. جدای از سریالهای تلویزیونی که هر ده پانزده سال یکبار بر اساس کتاب بینوایان ساخته میشود (و معروفتریناش هم مینی سریالی است که فرانسویها در سال ۲۰۰۰ با بازیگری ژرارد دوپاردیو ساختند)، سینما هم از دیرباز تاکنون به ساختن نسخههای سینمایی از روی بینوایان مشغول بوده است. اولین فیلم بینوایان در سال ۱۹۳۵ به کارگردانی ریچارد بولسلاوسکی و با بازیگری چارلز لافتون ساخته شد، طی دهههای بعد شش نسخهٔ سینمایی دیگر ساخته شد که معروفترین آنها را لوئیس مایلستون (در سال ۱۹۵۲)، کلود للوش (در سال ۱۹۹۵) و بیل آگوست (در سال ۱۹۹۸) کارگردانی کردند.
غنای ادبی بینوایان به حدی بالاست که تقریبا همهٔ نسخههای سینمایی ساخته شده از روی آن، آثار ارزشمندی از کار درآمدهاند. اما شاید معروفترین اقتباس نمایشی از کتاب بینوایان، نسخهٔ تئاتری موزیکالی باشد که در سال ۱۹۸۵ در لندن و دو سال بعد در برادوی نیویورک به روی صحنه رفت. این تئاتر موزیکال که از حیث موفقیت تنها قابل قیاس با موزیکالهای تئاتری شبح اپرا و گربهها بود به خاطر موسیقی آکنده از احساس شوئنبرگ و اشعار تغزلی هربرت کرتزمر و إجراهای جاندار بازیگراناش جایگاه رفیعی در تاریخ تئاترهای موزیکال دارد. هالیوود تقریبا از اوایلهای ۱۹۹۰ در فکر ساختن یک فیلم سینمایی بر اساس نسخهٔ تئاتری موزیکال بینوایان شونبرگ /کرتزمر بود اما مشکلات گوناگون اجازهٔ انجام این کار را نداد و تنها در سال ۲۰۱۱ بود که شرایط لازم برای ساخته شدن فیلم مهیا شد، وظیفهٔ کارگردانی به نام هوپره کارگردان فیلم موفق و اسکاری سخنرانی پادشاه سپرده شد و هو پر هم تصمیم گرفت که روح و جان نسخهٔ موزیکال را به نسخهٔ سینمایی منتقل کند. فیلم از بسیاری جهات،
بیشتر اپرایی است تا موزیکال، رقصهای کمی در فیلم وجود دارد و دیالوگها هم بسیار اندک است، دیالوگها فقط وقفهای مابین ترانهها ایجاد میکنند، ظاهرا تعدادی از ترانههای نسخهٔ موزیکال در نسخهٔ سینمایی حذف یا کوتاه شده اما ترانههای اصلی حفظ شده و یک ترانهٔ جدید هم، که بیشترین امید را برای کسب جایزه اسکار دارد. به فیلم اضافه شده است، بینوایان از وجه بصری، واقعا چشمگیر و پرزرق و برق است. طراحی صحنه و لباس فوق العاده زیبا و تماشایی است. هوپر کار بینظیری برای بازآفرینی فرانسه نی قرن نوزدهم انجام داده و این ویژگی خط تمایز میان نسخهٔ سینمایی و نسخهٔ تئاتری است سال ۱۹۸۵ که بینوایان موزیکال در ((وستاند)) لندن به روی صحنه رفت، بسیاری ان دوستداران کتاب بینوایان دچار نگرانی شدند زیرا بخشهای زیادی از کتاب حذف یا کوتاه شده بود، فیلم هوپر هم به ناگزیر بسیاری از بخشهای کتاب را حذف یا کوتاه کرده است. گام و ضرباهنگ فیلم، اندکی نامتوازن است به طوری که دو سوم اولیهٔ فیلم از حیث احساسی تماشاگر را بیشتر درگیر خود میکند تا یک سوم پایانی بر خلاف تصوره نبرد در سنگرها گیراترین سکانس فیلم نیست.
داستان در فرانسهٔ ۱۸۱۵ آغاز میشود. ژان والژان (هیو جکمن) پس از تحمل ۱۹ سال زندان به جرم دزدیدن یک قرص نان، آزاد میشود. او پس از نقض شرط آزادی خود، تصمیم میگیرد که زندگی خوبی را در پیش بگیرد. او نام خود را عوض میکند تا از تعقیب بازرس ژاور بیرحم و سمج (راسل کراو) در امان بماند هشت سال میگذرد. ژان والژان حالا یک کارخانه دار ثروتمند و شهردار شهر مونتفرمی است. او ریسک افشا شدن هویت واقعیاش را میپذیرد و فاحشهای به اسم فانتین (آن هاتاوی) را از خطر دستگیر شدن نجات میدهد.
فانتین مبتلا به یک بیماری مرگبار است، اما قبل از این که او بمیرد، ژان والژان موافقت میکند که دختر کوچک وی را که کوزت (ایزابل آلن) نام دارد به فرزندخواندگی بپذیرد، با نزدیک شدن بازرس ژاور، ژان والژان مجبور به فرار میشود، او این بار کوزت را هم به همراه خودش میبرد. تقریبا یک دهه میگذرد، حالا کورت دختر جوانی است (با بازی آماندا سیفرید) که دلباختهٔ ماریوس (ادی ردمین) شده، ماریوس یک انقلابی است و مسایل خاص خودش را دارد. رسیدن کورت و ماریوس به یکدیگر در گروی حل چند مسئله است و… بازیها همگی خوب و عالی است.
حتی ضعیفترین خوانندگان، ساشا بارون کوهن و هلنا بونهم کارتر، بهتر از آن چیزی ظاهر شدهاند که انتظار میرفته هوپر در یک اقدام شجاعانه و غیر کلیشهای، آواز خوانی بازیگراناش را مستقیما در صحنه و جلوی دوربین ضبط کرده و از شیوهٔ قدیمی ضبط آواز در استودیو و لبزنی جلوی دوربین احتراز کرده است. هیچ دوبله یا لبزنیای در کار نیست، در بازی فیلم مستحق دریافت جایزه اسکارند: هیو جکمن در نقش ژان والژان و آن هاتاوی در نقش فانتین، آوازخوانی هر دوی آنها غیرمنتظره و تحسین برانگیز است.
این اجراهای خوب نمونهای است از زحمات و مشقاتی که بازیگران شاخص آمریکایی برای کسب مهارتهای لازم جهت اجرای نقشهایش متحمل میشوند. شاید تنها بازیگری که نتوانسته در جمع ستارگان فیلم درخشش لازم را داشته باشد راسل کراو است، آماندا سیفرید و ادی ردمین هم خوباند گرچه خوانندگیشان بهتر از بازیگری است.
بینوایان تام هوپر فیلمی است که دوستداران سینما برای مدت یک ربع قرن منتظر اکراناش بوده اند، فیلم آنقدر خوب هست که بگوییم ارزش بیست و پنج سال انتظار کشیدن را داشته است.
منبع: نشریه دنیا تصویر