رتبهبندی فیلم استودیو جیبلی از بدترین تا بهترین
استودیو جیبلی یکی از مشهورترین و تحسین شدهترین استودیوهای انیمیشنسازی است. این استودیو 35 ساله که اغلب به عنوان پاسخ ژاپن به دیزنی توصیف میشود، افراد بیشماری را با شگفتیهای انیمیشن آشنا کرده و همچنین برخی از پردرآمدترین فیلمهایی را که ژاپن اکران کرده است، تولید کرده است.
آنچه در مورد جیبلی قابل توجه است این است که خروجی آنها چقدر متنوع بوده است. این استودیو در مدت زمان نسبتاً کوتاهی فیلمهای کلاسیک افسانهای فراموشنشدنی با هدف کودکان، حماسههای فانتزی پیچیده و بالغ و درامهای تراژیک و زیبا را در اختیار ما قرار داده است. پس جای تعجب نیست که ببینیم کار آغاز شده توسط دوستان و همکاران قدیمی هایائو میازاکی و ایسائو تاکاهاتا چقدر بر صنعت تأثیرگذار بوده است. همه از گیلرمو دل تورو گرفته تا وس اندرسون تا انیماتورهای Cartoon Saloon تحت تأثیر آثار استودیو جیبلی قرار گرفتهاند.
این موضوع رتبهبندی 23 فیلم بلند آنها را تقریباً غیرممکن میکند، با توجه به تفاوت یک فیلم عجیب و غریب در مورد یک جادوگر جوان با یک درام درباره یک طراح هواپیما در جنگ جهانی دوم، با فیلمی در مورد سگهای راکون تغییر شکل در حال مبارزه با شهرنشینی. بیش از هر چیز، آثار استودیو جیبلی کار بزرگی را برای رمانتیک کردن معمولی انجام میدهند. جایی که هر استودیو یا فیلمساز دیگری بر احساس تمایل به دور شدن از خانه برای داشتن یک زندگی خارقالعاده تمرکز میکند، فیلمهای جیبلی میدانند که جادویی در زندگی روزمره نیز وجود دارد.
به طور خلاصه، تقریباً همه فیلمهای جیبلی ارزش وقت شما را دارند، اما همه دوست دارند چیزها را سازماندهی کنند، بنابراین ما سعی خواهیم کرد یک رتبهبندی کاملاً عینی، قطعی و جهانی از فیلمهای استودیو جیبلی ارائه دهیم. با این حال، قبل از شروع، باید توجه داشت که Nausicaä of the Valley of the Wind را در نظر میگیریم، زیرا این فیلمی است که مستقیماً به تأسیس استودیو جیبلی منجر شد و اکثر تیم خلاق آن بلافاصله پس از آن به جیبلی پیوستند.
بدون مقدمه، در اینجا بهترین فیلمهای استودیو جیبلی ، رتبهبندی شده است.
23. Earwig and the Witch (2020)
اولین فیلم انیمیشن سه بعدی CGI از استودیو جیبلی و امیدواریم آخرین فیلم انیمیشن سه بعدی CGI استودیو جیبلی باشد. گورو میازاکی نشان میدهد که همه چیزها و مواد لازم برای ساختن یک فیلم جیبلی خوب را میداند، اما فیلم فاقد محتوای یک فیلم است. ایدههای جالبی در مورد این احساس وجود دارد که والدینتان دیگر متوجه شما نمیشوند یا به شما اهمیت نمیدهند، که فقط ناامیدکنندهتر میشود که این چیزی بیش از پوششی از بهترین آثار پدر گورو باشد.
22. Tales From Earthsea (2006)
یک گورو بدبخت دیگر. آن را بهعنوان بیتجربهای یا مجموعهای از کتابهایی که تطبیق آنها غیرممکن است، بنویسید. هر چه که باشد، نمیتوان انکار کرد که Tales From Earthsea آنقدر مشغول تلاش برای ترکیب و تطبیق نکات داستانی از کتابهای مختلف است که فراموش میکند داستانی منسجم را تعریف کند. لحظات مضمونی خوبی در اینجا وجود دارد، اما آنها خیلی کم، خیلی دیر به دست میآیند، تا جایی که حتی اژدها برای نگه داشتن چشم شما روی صفحه نمایش به جای هر جای دیگری کافی نیست.
21. امواج اقیانوس (1993)
این از نظر فنی یک فیلم تلویزیونی است که بهعنوان یک تمرین انیمیشن ارزانتر برای برخی از کارکنان جوانتر جیبلی ساخته شده است. هیچ نشانهای از جادو یا هوس در داستان وجود ندارد، اما هنوز هم مالیخولیا و درام ظریفی دارد که استودیو بدون زحمت آن را پاپ میکند. وقتی صحبت از مضامین و موتیفها به میان میآید، به اندازه دیگر فیلمهای فهرست نمیشود، اگر میخواهید فیلمی درباره بیگانگی نوجوانان و احساس انعکاس روابط خاص سالها بعد و فهمیدن اینکه چقدر از برخوردهای خاص اشتباه فهمیدهاید، این است. فیلم جیبلی برای شماست.
20. The Secret World of Arrietty (2010)
هیروماسا یونبایاشی اولین کارگردانی خود را با فیلمی انجام میدهد که بیش از حد تلاشی برای تکرار روزهای شکوه استودیو به نظر میرسد تا صدای تازهای که چیزی جدید را امتحان میکند. داستان فیلم در دنیایی میگذرد که در آن افراد کوچکی که به عنوان “قرض گیرندگان” شناخته میشوند، در کنار انسانها زندگی میکنند و در صورت نیاز، چیزهایی را از آنها “قرض میگیرند”. ما آریتی را دنبال میکنیم، دختری قرض گیرنده که با پسری به نام شو دوست میشود. حتی اگر داستان در مکانهای خاصی وجود نداشته باشد، جلوههای بصری با خلاقیتی که از جیبلی انتظار دارید ظاهر میشود.
19. From Up on Poppy Hill (2011)
گورو که ارزش دیدن را دارد، در مقایسه با سایر آثار این فهرست، درام سادهتری است. فیلم From Up on Poppy Hill دو دانشآموز شبانهروزی را در اوایل دهه 1960 دنبال میکند که برای نجات یک باشگاه از تخریب میجنگند، در حالی که بقیه شهر میراث جنگ جهانی دوم و بازیهای المپیک تابستانی 1964 توکیو را در نظر میگیرد. این فیلم دارای انرژی و حس نوستالژی خاصی برای زمان خاصی در تاریخ ژاپن است که این تجربه را به یک تجربه متمایز تبدیل میکند، حتی اگر هرگز به اوج دراماتیک بقیه تولیدات استودیو نرسد.
18. گربه بازگشت (2002)
این واقعیت که این هنوز هم یکی از فیلمهای خوب جیبلی است نشان میدهد که خروجی آنها چقدر عالی است. بازگشت گربه، فیلم کمیاب جیبلی است که برگرفته از یکی دیگر از فیلمهای قبلی آنها، بهویژه Whisper of the Heart است که بر روی یک شخصیت فرعی از آن فیلم تمرکز دارد. هیرویوکی موریتا، متأسفانه، هیچ میازاکی یا یوشیفومی کوندو نیست، اما او همچنان روایتی جذاب با داستانی خارقالعادهتر از سایر فیلمهای جیبلی میسازد. سرگرمکننده است، اما به نوعی فراموش شدنی است. اگر اهل گربه هستید، حتماً باید این فیلم را تماشا کنید.
17. وقتی مارنی آنجا بود (2014)
فیلمی ظریفتر از فیلمهای قبلی جیبلی ، دومین تلاش کارگردانی یونبایاشی با این وجود به عنوان یک مرثیه جذاب برای استودیو عمل میکند، قبل از اینکه میازاکی بازگشت خود را اعلام کند و به پسرش اجازه دهد فیلم CGI وحشتناکی بسازد. وقتی مارنی بود داستانی پربار در مورد پذیرش گذشته به منظور پیشروی وجود دارد و یک فرزند خوانده 12 ساله را دنبال میکند که برای درمان آسم خود به یک شهر روستایی فرستاده میشود. او در آنجا دوستی با دختر جوانی به نام مارنی آغاز میکند که ممکن است یک روح باشد یا نباشد. این داستان که ظاهراً ساده است، هنوز هم مشت عاطفی سختی دارد، چیزی که شما را غافلگیر میکند، اما بهترین چیزی را که جیبلی نشان میدهد و میتواند انجام دهد، به شما یادآوری میکند.
16. پونیو (2008)
بدون شک، بچگانهترین فیلم جیبلی تا به امروز، اما به دور از بدترین آن. پونیو ترکیبی از پری دریایی کوچولو و پینوکیو است، این فیلم درباره یک دختر ماهی قرمز به نام پونیو است که پس از برخورد سرنوشتساز با پسری به نام سوسوکه، تصمیم میگیرد که میخواهد انسان شود. این فیلم کاملاً لذت بخش است، با رنگهای روشن و شخصیتهای جذاب کافی برای مجذوب شدن بچههای کوچک و داستانی دلچسب که والدین را در حین تماشا لبخند میزند. مطمئناً، این ممکن است فاقد مضامین سنگینتر سایر فیلمهای میازاکی باشد، اما انیمیشن دستکش و انرژی برقآور پونیو برای جذب شما کافی است.
15. قلعه متحرک هاول (2004)
از نظر بصری، یکی از خیرهکنندهترین ویژگیهای جیبلی است، اما با توجه به اینکه بسیاری از فیلمهای آنها مضامین مشابهی دارند و آنها را بهتر انجام میدهند، کمی زائد به نظر میرسد. قلعه عنوان کاملاً چشمگیر است، یک شاهکار قابل توجه از انیمیشن پر از جزئیات طاقتفرسا، و به تصویر کشیدن فیلم از جادو یکی از منحصر به فردترین تصاویر در سینما است. قدرتهای هاول باستانی و در عین حال فوقالعاده قدرتمند به نظر میرسد. اگرچه این یک “چه میشود اگر؟ ” جذاب باقی میماند. سناریویی ناشی از Mamoru Hosoda از Digimon the Movie میازاکی که در ابتدا قرارداد کارگردانی این فیلم را قبل از اخراج امضا کرده بود، هنوز هم در ترکیب عشق خود به جادو، ماجراجویی و هوس، با واکنشی کوبنده به جنگ در عراق و روشی که خشونت و جنگ روح را از بین میبرد، کار خوبی انجام میدهد. اگر نسخه دوبله این فیلم را تماشا کنید، با بازی لذت بخش بیلی کریستال در نقش یک شیطان آتشی حساس روبرو خواهید شد.
14. همسایگان من یاماداها (1999)
اقتباس ایسائو تاکاهاتا از مانگای محبوب Nono-chan شبیه نسخهای از زندگی توتورو است که موجودات افسانهای را با تصاویر خندهدار زندگی روزمره یک خانواده معمولی مبادله میکند. چیزی که این را خاص میکند، نحوه انیمیشنسازی فیلم است که شبیه به کمیک استریپهای روزنامه است و از رسانه برای روایت داستان به گونهای استفاده میکند که در غیر این صورت نمیتوان تکرار کرد.
13. Nausicaä of the Valley of the Wind (1984)
اگرچه قبل از تأسیس استودیو جیبلی ساخته شد، اما Nausicäa of the Valley of the Wind به بینندگان نگاهی اجمالی به بسیاری از مواردی که استودیو جیبلی را به نیروگاهی تبدیل میکرد، میدهد. این یک نسخه گرافیکی کمتر از شاهزاده خانم مونونوکه است که با این وجود خشم خود را از نحوه رفتار انسان با طبیعت به اشتراک میگذارد. چیزی که Nausicaa را متمایز میکند این است که رویکرد ظریف مشابه Mononoke را به شرورها ارائه نمیدهد. دارد، زیرا هیچ گونه همدردی برای آنها ایجاد نمیکند. داستان فیلم در آیندهای دور اتفاق میافتد، جایی که هوا آنقدر سمی شده است که انسانها مجبور میشوند برای محافظت از خود در برابر حشرات جهشیافته غولپیکر از ماسکهای صورت استفاده کنند و در شهرهای دورأفتاده زندگی کنند. نائوسیکا (Nausicaä) شاهزاده خانمی است که قصد دارد یک جناح نظامی را از احیای یک سلاح باستانی برای تقویت تسلط بشر بر طبیعت باز دارد. اگرچه اگر از قبل مونونوکه را تماشا کنید ممکن است کمی زائد به نظر برسد، اما جهانسازی، طراحی موجودات و پایان خوشبینانهتر Nausicaa این فیلم را به فیلمی تبدیل میکند که ارزش جستجو را دارد.
12. فقط دیروز (1991)
زمانی در زندگی هر کسی پیش میآید که میفهمد زندگی آنطور که در دوران کودکی تصور میکرده نبوده است، پس البته تاکاهاتا آن را به فیلم تبدیل میکند. فیلم Only Yesterday زنی را دنبال میکند که در حال انعکاس خاطرات دوران کودکی خود در حین سفر با قطار به سمت حومه شهر است. فیلم مشاهده همه چیز از طبقه اجتماعی، نقش زنان در جامعه ژاپن، شهرنشینی، شکاف نسلی و این سؤال است که آیا با پیروی نکردن از تمام رویاهایی که در کودکی داشتید به گذشته خود خیانت میکنید. اگرچه این کمکلیدترین فیلم جیبلی است، اما همچنان روایتی قدرتمند است، روایتی که شبیه درام مستقلی است که میتواند هر جایزهای را در جشنوارههای فیلم دریافت کند
11. باد برمی خیزد (2013)
این فیلم که قرار است آخرین فیلم میازاکی قبل از بازنشستگی باشد، فیلمی عالی درباره هنرمندی است که میراث خود را بازتاب میدهد. مانند تاکاهاتا با داستان شاهزاده خانم کاگویا، میازاکی عشق خود به هواپیما را برای روایت داستان یک طراح هواپیما در جنگ جهانی دوم میگیرد که بازتابی از یک عمر فیلمهای ضدجنگ است که هرگز به اندازه کافی ضد جنگ دیده نشدهاند. میازاکی با شکوه و دقت به پیچیدگی هواپیماهای دوست داشتنی و صلح طلب بودن که هدف واقعی آن هواپیماها را میداند، نگاهی اجمالی به ما میدهد. باد برمی خیزدپس، همانقدر به فیلمی تبدیل میشود که یک طراح با استفاده از ساختهاش برای مقاصد وحشتناک کنار میآید، همانقدر که فیلمساز با برداشت نادرست از خروجی خلاقانهاش کنار میآید، و به گونهای که هرگز تصورش را نمیکرد، بازتفسیر میشود. ممکن است این فیلم خاموشتر از کار قبلی میازاکی باشد، اما فیلمی فوقالعاده در مورد اجبار به رئالیست شدن است و نگاهی عالی به کار استادی در اوج بازیاش.
10. پورکو روسو (1992)
فیلمی عالی که با صداپیشگی شخصیت اصلی مایکل کیتون در دوبله ایالات متحده، بینهایت بهتر شد، پورکو روسو سادهترین فیلم اکشن/ماجراجویی جیبلی است. این نامهای عاشقانه به حماسههای دوران جنگ جهانی دوم مانند کازابلانکا است که به دنبال یک آس پرنده ایتالیایی در دهه 1930 در حال شکار دزدان دریایی در دریای آدریاتیک است، فقط او چهره یک خوک را نیز دارد. پورکو یکی از به یاد ماندنیترین شخصیتهای جیبلی است، یک ستاره فیلمهای ماجراجویانه و شوونیستی کلاسیک که کاملاً میتوانید همفری بوگارت را ببینید. بازی اگر در دهه 1940 ساخته شده باشد. البته، میازاکی قرار نیست فقط یک فیلم ماجراجویی به ما ارائه دهد، زیرا او همچنین از این فرصت استفاده میکند تا درباره ظهور فاشیسم در ایتالیا در دهه 1930 اظهار نظر کند، با حضور مداوم چهره موسولینی در پسزمینه، صحبت از پلیس مخفی بیشتر شده است. برجسته، صحنهای فلاشبک که خطی بین واقعیتهای خارقالعاده و فوقپایهدار طی میکند، همگی به فریاد تجمعی منتهی میشوند که امروز بسیار قدرتمندتر به نظر میرسد: «ترجیح میدهم خوک باشم تا فاشیست».
9. پوم پوکو (1994)
استودیو جیبلی فیلمهای عجیب و غریب زیادی دارد، اما هیچ فیلمی به اندازه فیلمی با کیسه بیضههای جادویی تانوکی عجیب و غریب نیست.
درست شنیدی اگرچه قبر کرم شب تاب بدترین و تاریکترین فیلم ایسائو تاکاهاتا است، اما این نسخه او از شاهزاده خانم مونونوکه است – یک کمدی تاریک خشمگینانه درباره طبیعت که در برابر توسعه حومه شهر واکنش نشان میدهد. دفاع از طبیعت گروهی از تانوکیها (یا سگهای راکون) هستند که از تسخیر ساخت و سازهای مجاور نمیترسند تا با استفاده از کیسه بیضههای بزرگ خود برای تغییر شکل، ترس از خدا را در وجود مردم ایجاد کنند. این تاکاهاتا است، شما نباید روی پوم پوکو حساب کنیدپایانی شاد دارد، به ویژه با توجه به اینکه فیلم حول یک ساختمان مسکونی واقعی در اطراف توکیو است که در زمان اکران فیلم وجود داشت. مقدار شگفتانگیزی از وحشت بدن، تنش جنسی در میان تانوکی، و قتل بدون پشیمانی وجود دارد که در یک فیلم کودکان انتظار دارید، اما نمیتوان منکر اشتیاق عفونی تاکاهاتا برای پیامی شد که بارها و بارها در آثار استودیو جیبلی مطرح میشود. توسعه و گسترش شهری خطرات جبران ناپذیری را متوجه طبیعت میکند و وقتی آن را از دست دادیم، خود را از دست میدهیم.
8. قلعه در آسمان (1986)
از نظر فنی اولین عنوان مناسب استودیو جیبلی ، و آغاز بسیاری از تروپهایی است که استودیو سالها تکرار میکرد. یک بار دیگر، داستان به اندازه کافی ساده است و پسر و دختری را دنبال میکند که سعی میکنند قبل از اینکه گروهی از دزدان دریایی به آنها برسند، یک کریستال جادویی و یک قلعه در آسمان پیدا کنند. و یک بار دیگر، داستان فقط نقطه شروعی برای کاوش بزرگتر در مورد مبارزه بین طبیعت و فناوری ساخت بشر است که به بخش بزرگی از کار جیبلی تبدیل میشود. این یکی از فیلمهای نادر جیبلی است که یک شخصیت شرور کاملاً قابل تشخیص و غیرهمدل را نشان میدهد، اما در عین حال یک شخصیت شرور نفرتانگیز و سرگرمکننده برای تماشا است. اگر هیچ چیز دیگری، Castle in the Sky ارزش تماشای آن را دارد تا چه اندازه بر فیلمهای دیگر تأثیر گذاشته است، بهویژه در زیباییشناسی استیمپانکمانندش، که در همه چیز میتوان یافت. آتلانتیس: امپراتوری گمشده، تا غول آهنین و WALL-E.
7. Grave of the Fireflies (1988)
همچنین به عنوان فیلمهای جیبلی که به بچهها نشان نمیدهید یا برای افرادی که نمیخواهند هر 5 دقیقه یکبار گریه کنند، شناخته میشود، Grave of the Fireflies یکی از قویترین فیلمهای تاکاهاتا است، و با این وجود باید مردم آن را تجربه کنند. تمام سنین. این فیلم دو خواهر و برادر را در ماههای پایانی جنگ جهانی دوم روایت میکند که پس از مرگ مادرشان در یک حمله هوایی با وحشتهای وصف ناپذیری روبرو میشوند. اشتباه نکنید، این دور از هوس توتورو یا کیکی است، اما یک فیلم ضدجنگ تیره و تار است که شما را با داستانی از دست دادن، درد و همچنین عشق غافلگیر میکند. حتماً دستمال کاغذی زیادی در دست داشته باشید. به دلیل مسائل مربوط به مجوز، Grave of the Fireflies در HBO Max در دسترس نیست اما در صورت تقاضا در دسترس است.
6. همسایه من توتورو (1988)
نکتهای که در مورد استودیو جیبلی وجود دارد این است که برای هر فرد و هر موقعیتی یک فیلم دروازه وجود دارد. فرقی نمیکند شما یک روح پیر سختشده باشید که عاشق کپرهای جنگ جهانی دوم است، یک نوجوان سرکش، یا یک کودک جوان و تأثیرپذیر، یک فیلم جیبلی وجود دارد که میتوانید روی آن وسواس داشته باشید. وقتی صحبت از بچههای جوان میشود، هیچ جایی بهتر از «همسایه من توتورو» برای شروع وجود ندارد. به طور جدی سعی کنید این فیلم را برای بچهها نشان دهید و 1) پس از گوش دادن به آهنگ تم عالی و جادویی فیلم دیوانه نشوید و 2) آنها را به استودیو جیبلی معتاد نکنید. اگر چیزی وجود دارد که میازاکی در آن فوقالعاده خوب است، ساختن فیلمهای قابل تماشای شگفتآوری است که در آن اتفاقات زیادی رخ نمیدهد، اما پس از 100 بار تماشا همچنان جذاب و لذت بخش است.
دلیلی وجود دارد که توتورو به طلسم استودیو جیبلی تبدیل شده است، و دلیلی وجود دارد که این موجود جانور/روح جادویی بسیار شایان ستایش، نوازشانگیز و وصفناپذیر به یک نماد جهانی تبدیل شده است. این آرامترین فیلم میازاکی است، شاهکاری از فیلمسازی آرامشبخش با داستانی ساده که با هوی و هوس و تخیل دو خواهر جوان به دنبال فرار از واقعیت تلخ خود هستند.
5. Whisper of the Heart (1995)
فقط استودیو جیبلی میتواند فیلمی درباره خودشکوفایی یک دختر نوجوان بسازد که حول آهنگ «مرا به خانه ببر، جادههای روستایی» جان دنور متمرکز شده و آن را حاکم کند. متأسفانه این اولین و تنها فیلم ساخته شده توسط یوشیفومی کوندو است که به عنوان جانشین میازاکی آماده میشد اما چند سال پس از اکران فیلم درگذشت. این فیلم نزدیکترین فیلمی است که جیبلی به یک فیلم عاشقانه درست میکند، به دنبال نویسندهای مشتاق 14 ساله به نام شیزوکی که بیشتر وقت خود را صرف خواندن و تصویر کردن ماجراهای خارقالعاده میکند تا اینکه خودش آنها را دنبال کند. هنگامی که او با یک سازنده جوان مشتاق ویولن آشنا میشود، فوراً او را دوست میدارد و الهام میگیرد که از او پیروی کند و بدون توجه به خواستههایش به دنبال اشتیاق خود برود.
چیزی که این فیلم را در میان فیلمهای جیبلی برجسته میکند این است که چگونه اهمیت فرآیند خلاقانه را در چگونگی درک جوانان از دنیای آشفته و همچنین اینکه چقدر دشوار و غیر مستقیم میتواند باشد، در بر میگیرد. شیزوکی یک الماس سخت است و در نهایت با آن کنار میآید. شخصیتهای فیلم Whispers of the Heart بدانند که همیشه افرادی بهتر از آنها وجود خواهند داشت و آنها هنوز به هنرمندان درجه یک جهانی تبدیل نشدهاند، اما با آن مشکلی ندارند، زیرا این تنها شروع سفر آنهاست و آنها باید همه آن را تجربه کنند. دلیلی وجود دارد که تصاویر این فیلم به انیمیشن پسزمینه «دختر لوفی» تبدیل شد، کانالی که به جلسات الهام بخش دانشجویان و خلاقان جوان بیشماری دامن زد. به علاوه، آیا اشاره کردم که طرح داستان حول سرود جان دنور برای احساس راحتی و تعلق میچرخد؟ زیرا «مرا به خانه ببر، جادههای روستایی» برای روزها در سرتان گیر کرده است.
4. Spirited Away (2001)
دلیلی وجود دارد که Spirited Away نزدیک به دو دهه پس از اکران خود به عنوان پرفروشترین فیلم انیمه باقی ماند و چرا این اولین فیلم جیبلی بود که برنده جایزه اسکار شد. برای شروع، این شاید در دسترسترین فیلم جیبلی باشد که مضامین معنوی هایائو میازاکی را بارها و بارها مورد بررسی قرار میدهد، با یک برداشت مدرن ساده و در عین حال بسیار مؤثر از داستان “isekai” جادوگر شهر اوز که اکنون در انیمههای تلویزیونی فصلی بسیار برجسته است. . ما چیهیرو، دختر ۱۰ سالهای را دنبال میکنیم که خود را در نوعی استراحتگاه برای موجودات و ارواح ماوراء طبیعی گرفتار میبیند و باید راهی برای رهایی والدینش از یک نفرین وحشتناک پیدا کند.
باید گفت که اگرچه این یک فیلم برای کودکان است، اما واقعاً ترسناک است. چیهیرو کشف اتفاقی که برای پدر و مادرش افتاده صحنهای ترسناک، ترسناک و زشت است که حال و هوای بقیه فیلم را ایجاد میکند و بسیاری از دهها روح در صورت تماشای زودهنگام میتوانند باعث کابوسهای شما شوند. البته، این هنوز هم جیبلی است، بنابراین لحن عجیبی در فیلم وجود دارد که تصاویر ترسناک را کاملاً متعادل میکند، زیرا بر روی داستان دوران بلوغ خود چیهیرو متمرکز میشود. روندی که در جیبلی وجود دارد این است که قهرمانهای زن آنها به گونهای قدرتمند و آسیبپذیر هستند که هیچ استودیو دیگری موفق به انجام آن نمیشود، و این نیز از این قاعده مستثنی نیست. از نظر انیمیشن، Spirited Away یک شگفتی واقعی است که دهها شخصیت منحصر به فرد و به یاد ماندنی را به گونهای زنده میکند که رقیب هر فیلم انیمیشن دیگری است.
3. داستان شاهزاده خانم کاگویا (2013)
آخرین فیلم توسط ایسائو تاکاهاتا، بنیانگذار جیبلی ، شاهزاده خانم کاگویا، اقتباسی از یکی از قدیمیترین داستانهای فولکلور ژاپن است و نقطه اوج زیبایی از موضوعاتی است که تاکاهاتا در طول زندگی حرفهای خود کاوش کرده است. این فیلم روایتی نسبتاً ساده در مورد دختری جادویی دارد که توسط یک کشاورز در داخل یک ساقه بامبو پیدا شده است، که چگونه بهطور باورنکردنی سریع بزرگ میشود و خود را در دنیایی از انتظارات اجتنابناپذیر اجتماعی به دام میاندازد. خارج از خفاش، این فیلم دارای یک سبک بصری بسیار متمایز است که بر خلاف هر چیز دیگری است که توسط جیبلی انجام شده است، با پسزمینههای آبرنگ زیبا و مینیمال که به فیلم حسی بیزمان و رویایی میدهد، و خطوط زغالی با دقت کشیدهشدهای که شبیه هنر ژاپن باستان است.
چیزی که این فیلم را خاص می کند، اختراع مجدد تاکاهاتا از داستان سنتی شاهزاده خانم کاگویا است، به گونه ای که به عنوان تفسیری بر فیلم های قدرتمند پاپ دیزنی در سال های اخیر عمل می کند. این فیلم داستانی غم انگیز از انتظارات و نقش های مردسالارانه است، اما همچنین بر آسیب های روانی هنگفتی که برای کسانی که سعی در سرپیچی از آنها دارند، می پردازد، چیزی که دیزنی بیشتر از آن اجتناب می کند. این انعکاس مالیخولیایی در طبیعت زودگذر کودکی و دردهای بزرگ شدن است، اوج استادی در انیمیشن که جرأت ساخت فیلم های انیمیشنی بدون پایان خوش یا دیدگاه های مثبت را داشت. گرچه نه به اندازه Grave of the Fireflies و نه به خشم پوم پوکو، این تاکاهاتا است که به تاریکی خیره شده است که دههها کار خود را با آن القا کرده است و تصمیم میگیرد که این چیزی باشد که به خاطرش به یاد میماند. بلکه از ما میخواهد که لحظههای شادی را در میان همه غمها در آغوش بگیریم، زیرا چه کسی میداند که چه تعداد از آنها را داریم.
2. سرویس تحویل کیکی (1989)
مانند اکثر فیلم های جیبلی ، داستان سرویس تحویل کیکی بسیار ساده است: کیکی یک جادوگر جوان در حال آموزش است که مشتاق ترک خانه در سن 13 سالگی است تا در یک شهر ساحلی به همراه بهترین دوستش، گربه سیاه سخنگو به نام جیجی. این فیلم دارای انیمیشنهای فوقالعادهای است، بهویژه در مناظر زیبا که چندین شهر واقعی را در شهر ساحلی خیالی که کیکی به عنوان پایگاه عملیات خود انتخاب میکند، ترکیب میکند.
جایی که کیکی میدرخشد، کاوش در آن لحظه در نوجوانی شماست، جایی که متوجه میشوید چیزهایی وجود دارد که نمیتوانید از دیگران کمک بخواهید و مجبورید به بزرگسالان تکیه نکنید. کیکی ممکن است مشتاق ترک خانه و بزرگ شدن باشد، و در ابتدا، یک سیستم پشتیبانی عالی آماده کمک به او دارد، اما در نهایت، مشکلی پیش میآید که فقط کیکی میتواند آن را بفهمد و او وارد افسردگی میشود که برای همیشه او را زخمی میکند. این یک فیلم نادر است که درک میکند که توانمند شدن به این معنا نیست که نمیتوانید آسیبپذیر باشید. که بزرگ شدن یک امر تنهایی است، که روابط تکامل می یابد و تغییر می کند، و ما نمی توانیم با آن مبارزه کنیم. این یک فیلم پیچیده از نظر احساسی است که شبیه هیچ کاری است که توسط یک استودیوی انیمیشن در غرب ساخته شده است، و یکی از آن فیلمهایی است که میتواند در لحظه مناسب شما را تحت تاثیر قرار دهد و زندگی شما را تغییر دهد، زیرا چگونه دید شما را هم به انیمیشن و هم به زندگی تغییر میدهد. این فیلم را به بهترین فیلم جیبلی تبدیل کرد. به علاوه، نسخه دوبله فیل هارتمن را صداپیشگی جیجی دارد و او کاملاً لذت بخش است
1. پرنسس مونونوکه (1997)
بهترین فیلم استودیو جیبلی همچنین عصبانیترین و بزرگترین فیلم آن است – هر چه باشد، این اولین فیلم جیبلی با رتبه PG-13 در ایالات متحده است. اگرچه پرنسس مونونوکه نسبتاً در اوایل تاریخ استودیو ساخته شد، اما شاهزاده خانم مونونوک به خوبی موضوعات استودیو را تا آن مرحله، از نابودی جهان طبیعی و جایگاه بشر در آن، تا داستان بلوغ و برجسته شدن در قانون جیبلی ، در بر می گیرد. .
شاهزاده مونونوکه آهیتاکا را دنبال می کند، شاهزاده ای از یک قبیله کوچک که پس از حمله یک موجود بزرگ گراز مانند آلوده و نفرین شده است، و تلاش های او برای آشتی دادن درگیری فزاینده بین انسان های فریبکار که نمی توانند خود را از هتک حرمت طبیعت برای کسب سود باز دارند، دنبال می کند. و خدایان انتقامجوی طبیعت که میخواهند انسانهایی را که با آن درگیر هستند، نابود کنند. فیلم سوالات بزرگی میپرسد، اما از دادن پاسخهای آسان خودداری میکند، و این در هیچ کجا واضحتر از فقدان یک شرور آشکار نیست. مطمئناً ریشه یابی در برابر جنگل زدایی ویرانگر لیدی ابوشی و تعقیب روح بزرگ جنگل آسان است، اما رفتار انسانی و حتی فمینیستی او با کسانی که برای او کار می کنند شخصیت بسیار پیچیده تری را نشان می دهد.
از نظر بصری، این یک استاد کلاس برای نشان دادن کارهایی است که انیمیشن می تواند از نظر ساخت دنیایی باورپذیر و در عین حال خارق العاده انجام دهد. به همین ترتیب، اکشن در این فیلم حتی پس از گذشت چندین دهه از اکران آن، همچنان پیشگامانه باقی مانده است. این نه تنها از لحاظ داستانی و موضوعی پیچیده ترین فیلم جیبلی است، بلکه تصاویر و برخورد آن با افراد شرور در همه چیز از جنگ ستارگان گرفته تا افسانه کورا بسیار تأثیرگذار است.