کتاب آلیس در سرزمین عجایب – تخیل محض نویسنده یا تاثیر مواد مخدر؟!

در صد و پنجاهمین سالگرد انتشار کتاب آلیس در سرزمین عجایب، به قلم لوئیس کارول، ریاضیدان و فیلسوف بریتانیایی، این کتاب هنوز در کانون بحث و تفسیرهای زیادی قرار دارد.

در دهه ۱۹۶۰ میلادی که مصرف مواد مخدر توهم زا در غرب رواج زیادی یافت، سئوالهایی درباره نقش مواد مخدر در تدوین این کتاب مطرح شد.

دکتر هتر ورتینگتون، استاد ادبیات کودکان در دانشگاه کاردیف در این باره می گوید: “از زمان رواج یافتن مصرف مواد روانگردان مثل ال اس دی در دهه ۶۰ میلادی، این فرضیه که ممکن است بخشهای سورئال این داستان تحت تاثیر مصرف مواد مخدر نوشته شده باشند، ، در بین مردم مطرح شد.”

ظن و گمان نسبت به نقش مواد مخدر در خلق این اثر، تنها مسئله جنجالی این کتاب نبود.

شخصیت پردازی دختر بچه های برهنه و نیمه برهنه هم این شک را در دل برخی خواننده ها بوجود آورد که لوئیس کارول ممکن است دچار اختلال پدوفیلی بوده.

برخی هم می گویند که او برای منعکس کردن شخصیت خود این کتاب را نوشته است.

گفته می شود که او با هویت خود مشکل داشته است. برای همین هم زمانی که آلیس وارد سرزمین عجایب می شود مدام خودش را زیر سئوال می برد.

اما کسانی مانند آذر نفیسی، نویسنده و استاد دانشگاه جانز هاپکینز باور دارند در نقد مغرضانه این کتاب زیاده روی شده در صورتی که متن از نظر ادبی یک شاهکار است.

خانم نفیسی می‌گوید: “لوئیس کارول به ما نشان می دهد که چگونه ادبیات واقعیت را زیر سئوال می برد و دنیای جدیدی را به ما نشان می دهد. آلیس وارد دنیایی می شود که همه چیز دور از عادت ها و منطق اوست و او مدام همه چیز را زیر سئوال می برد همانطور که موجودات آن سرزمین هم او را زیر سئوال می برند.”

“ما به چیزهایی که عادت نداریم واکنش منفی نشان می دهیم. نه به خاطر اینکه وجود ندارند بلکه در دنیایی که ما به آنها عادت کردیم وجود ندارند. این عادت شکنی است که کتاب لوئیس کارول را پایه و اساس ادبیات و هنر می کند.”

داستان کتاب، داستان دختر بچه ای ده ساله به نام آلیس است. او از طریق لانه خرگوشی به زیر زمین می رود و وارد یک دنیای عجیب و غریب می شود.

آلیس به دنبال خرگوش به راه می افتد و با ملکه قلبها (یا همان بی بی دل در کارتهای پاسور) آشنا می شود.

آلیس برای اینکه در حالت جسمی خود تغییر ایجاد کند و کوچک و بزرگ شود، شربت سحرآمیز می نوشد و قارچ جادوئی می خورد.

جو داستان به قدری از واقعیت دور است که سالهاست موضوع بحث و تفسیر بوده است.

خانم نفیسی گفت: “ذهنیتی که در این داستان وجود دارد درگیر تخیلاتی که از مواد مخدر بوجود آمده نیست. ذهنیتی است که خیلی منظم است و به خاطر این نظم است که او توانسته است نظم شکنی کند. مثلا اگر پیکاسو به سبک نقاشی کلاسیک وارد نبود هیچگاه نمی توانست سنت شکنی کرده و سبک کوبیسم را خلق کند.”

آذر نفیسی عقیده دارد که مسئله اصلی داستان لوئیس کارول این است که خواننده را از دنیای واقعیت به تخیل می برد، به طوری که واقعیت معنی قبلی خود را از دست می دهد.

او گفت این داستان ” آنچه که در دنیای واقعی است را با دید تازه ای به ما نشان می دهد. وقتی ما از دنیای تخیل بر می گردیم هیچ چیز واقعیت قبلی را ندارد و هیچ خرگوشی فقط خرگوش نیست.”


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]