کالیگولا که بود و زندگینامه او را چطور میتوان توصیف کرد؟
کالیگولا با نام گایوس جولیوس سزار جرمانیکوس به دنیا آمد و در اردوگاههای نظامی پدرش، جرمانیکوس، بزرگ شد. پس از آنکه در دوران جوانی با جنگ افزارهای نظامی آشنا شد و لباس نظامی پوشید، لقب خود را که به معنای چکمه کوچک» است، گرفت.
پدر کالیگولا در ۱۹ میلادی درگذشت و مادر و دو برادر بزرگترش به فرمان امپراتور تیبریوس در پاکسازی سیاسی اعدام شدند. ولی کالیگولا ترتیبی داد که مورد محبت تیبریوس قرار گیرد و همراه با او در جزیره کاپری زندگی کند. تیبریوس درباره کالیگولا گفته بود: «هیچگاه کسی مانند او بردهای خوب یا اربابی ظالم نبوده است.»
کالیگولا با دختر یکی از نجبای رم زناشویی کرد، آن هم به این امید که این کار بخت او را در جانشینی تیبریوس افزایش خواهد داد. لیکن پس از آنکه همسر خود را به هنگام نخستین زایمان از دست داد، همسر فاویوس سوتریوس ساکرو، فرمانده گارد پاسداران امپراتور، را فریفت و به وی وعده داد هرگاه امپراتور شود او را به زنی خواهد گرفت، و این درحالی بود که کالیگولا رفته رفته خودش را به ماکرو نزدیک میکرد و مورد محبت او قرار میگرفت. به گفته سوتریوس، کالیگولا چندی بعد با این قصد که خاتم امپراتوری را از انگشت تیبریوس خارج کند و قدرت را در دست بگیرد وی را مسموم کرد. وقتی زهر بیدرنگ تیبریوس را نکشت، کالیگولا او را با بالش خفه کرد. – به روایتی دیگر، امپراتور را با دستان خودش خفه کرد. یکی از درباریان که این صحنه را دیده و فریاد هشدار سر داده بود، بعدا! به فرمان کالیگولا به چهارمیخ کشیده شد.
اهالی رم از مرگ تیبریوس ناراضی نبودند و کالیگولا مورد علاقه آنان قرار داشت. از پدرش به خوبی یاد میکردند و کشتار خانواده کالیگولا برای او محبوبیت و علاقه ایجاد کرده بود. او، در عین حال، نواده مستقیم امپراتور آگوست بود که اکنون به تاج و تخت دست مییافت و این کار به هیچ کس آسیبی نمیرساند.
اگرچه به خاطر نفرت فراوانی که مردم از تیبریوس داشتند، کالیگولا در ابتدا از محبوبیت برخوردار بود، هفت ماه پس از جلوس بر تخت سلطنت، بیمار شد و چنین به نظر میرسید که بیماری در مغز او تأثیر گذاشته است. وی، پس از بهبود از بیماری، به رشتهای محاکمات به اتهام خیانت نسبت به شخص خودش دست زد. در سال بعد پس از آنکه جملوس و پدرزنش گایوس سیلانوس را متهم به خیانت کرد، هر دو را به خودکشی واداشت. کالیگولا از قدرت روزافزون سوتریوس ماکرو، فرمانده گارد پاسداران امپراتوری که در به قدرت رسیدنش کمک کرده بود، دستخوش ترسی شدید شد و پس از آنکه ماکرو را، به این بهانه که وی را به فرماندهی مصر برخواهد گزید، از شهر رم خارج و دستور بازداشتش را صادر و او را اعدام کرد.
چندی بعد در همان سال، دروزیلا، خواهر مورد علاقه کالیگولا که از زمان نوجوانی با وی رابطه جنسی داشت، درگذشت. کالیگولا سه ماه عزاداری عمومی اعلام کرد که در طول آن هرگونه تفریح و شادمانی، میگساری، استحمام و صرف شام با اعضای خانواده قدغن بود. به یادبود دروزیلا سکه ضرب کرد و او را به مقام خدایی رساند. هر چند پس از مدتی این مقام از او باز پس گرفته شد.
پس از آنکه مراسم عزاداری پایان یافت، کالیگولا مدتی از اداره امور کشور دست کشید و اوقات خود را صرف بازیها، ضیافتها و نمایشهای عمومی کرد. با کنار هم قرار دادن صدها قایق پلی به درازای پنج کیلومتر بر روی خلیج ناپل ساخت و چندین روز روی این پل اسب سواری کرد، و بدون توجه به هزینههای کلان، کشتیهای پارویی بزرگ و ویلاها و خانههای ییلاقی وسیع ساخت. مهمانانی که به ضیافتهای او دعوت میشدند، در بشقابهای طلایی غذا میخوردند. خود او مرواریدهای گرانبها را در سرکه حل میکرد و در یک جرعه مینوشید. ثروتی را که تیبریوس باقی گذاشته بود، کالیگولا ظرف شش ماه بر باد داد. به منظور جمعآوری پول، یک بار دیگر محاکمات قلابی به اتهام خیانت را تجدید کرد (کسانی که به اتهام خیانت محکوم میشدند ثروت خود را به نفع دولت از دست میدادند). کالیگولا هرروز پیش از آغاز کار دادگاه، مبلغ پولی را که نیاز داشت اعلام میکرد. او در یک بعداز ظهر بیش از چهل نفر را محکوم کرد تا مبلغ مورد نیاز خود را تأمین کند. پس از آن شکوه سر داد که روز خسته کنندهای داشته است. او شهروندی روم را از بسیاری از ثروتمندان سلب کرد تا بتواند املاکشان را مصادره کند. برخی دیگر مجبور شدند خود او را وارث خودشان تعیین کنند و سپس غذای گوشتی زهرآلود بخورند. کالیگولا همچنین پس از باخت در قمار، شخصاً اموال دولتی را میفروخت. یکی از سناتورها که در حین حراج به خواب رفته بود، وقتی بیدار شد دریافت کالیگولا سر تکان دادنهای او را در خواب به جای موافقت با بهای اعلام شده تلقی کرده و اکنون مالک سیزده گلادیاتور با قیمت گزاف شده است. دیگران ناچار میشدند هر شیئی را به بهایی که قادر به پرداخت آن نبودند، بخرند. درنتیجه، آنانی که ورشکست شده بودند، به ناچار خودکشی میکردند.
کالیگولا دستور اعدام اشخاص را به دلیل گناههای جزئی و حتی بیگناه صادر می کرد. برادرش، تیبریوس، را بدون اخطار قبلی به مرگ محکوم کرد. برخی از سناتورها را محرمانه به جوخه اعدام سپرد و، انگار که همچنان زندهاند، به فراخواندن آنان ادامه داد و سپس اعلام کرد آنان دست به خودکشی زدهاند. گفته میشد داییاش، کلودیوس، تنها به این علت از مرگ نجات یافته بوده که همواره میخندیده و از کارهای وحشیانه کالیگولا ناراحت نمیشده است. وی به این بهانه که گوشت مجرمان ارزانتر از گوشت در دکانهای قصابی است، آنان را طعمه شیران میساخته است. پس از یک مسابقه پرتاب نیزه، بازماندگان را واداشت در برابر مجازات مرگ، لوحههای موم اندود را با زبان خود بلند کنند. ولی این داستان که کالیگولا اسب خود را به شغل کنسولی منصوب کرد، احتمالا بیاساس است. هرچند به یکی از اسبان طویله خود خانهای با اسباب و اثاث و خدمتکاران متعدد بخشید و به همه همسایگان دستور داد سرو صدا نکنند تا اسب بتواند به آسودگی بخوابد.
کالیگولا با هر مرد یا زنی که به هوسهای غیر عادیاش تن درمیداد، عشقبازی میکرد. نرفتن زیر بار این گونه هوسها، بسیار غیرعاقلانه تلقی میشد، زیرا کالیگولا جزئیات رفتار همخوابهاش را در برابر عموم شرح میداد. یکی از این معشوقهها، زنی به نام کالونیا، نه زیبا بود و نه جوان و نیز مادر سه فرزند. اهالی رم این زن را مشاهده کردند که با شنل سیاهی بر دوش، کلاهخود بر سر و سپری در دست در کنار کالیگولا اسب میراند. وی همچنین دوست داشت او را برهنه به دوستانش نشان بدهد. هنگامی که کالونیا دختری زایید، کالیگولا با او ازدواج کرد، هرچند این زن در بیبند و باری انگشت نما بود.
رفتار کالیگولا شیوه زندگی آرام شهر را به شدت بر هم زد. او دستور داد درهای انبارهای گندم را ببندند تا مردم دستخوش گرسنگی شوند و قدر عافیت بدانند. در سیرک رم در میان جمعیت بلیتهای رایگان پخش کرد که موجب ازدحام گردید و بسیاری زیر دست و پا کشته شدند. مسابقههایی میان درندگان با اشخاص چلاق و معلول ترتیب میداد. هنگامی که یکی از مسابقهدهندگان لب به شکایت گشود، دستور داد زبانش را ببرند و او را به میدان مسابقه برگردانند. در میدان مسابقه، برخی اشخاص، بیآنکه مردم پیشتر چیزی درباره جرم آنان شنیده باشند، محکوم به مرگ و با چنگال درندگان پارهپاره میشدند. یک نویسنده مشهور را به اتهام واهی بیاحترامی به امپراتور، در وسط میدان زندهزنده سوزاندند و برگزارکننده مسابقه گلادیاتورها را، به علت اینکه بوی بسیار بدی از بدنش به مشام میرسید، دستور داد به زنجیر بکشند و تا چند روز شکنجه کنند. شکنجه این فرد وقتی پایان یافت که کالیگولا نتوانست بیش از آن بوی متعفن مغز پریشان شده او را تحمل کند.
خویشاوندان کالیگولا وادار شدند شاهد اعدام فرزندانشان باشند. یکی از آنان را با تخت روان به جایگاه اعدام آوردند و او التماس کرد به اندازهای بیمار است که نمیتواند شاهد چنین مراسمی باشد، اما کالیگولا اعتنایی نکرد. یکی دیگر پس از شرکت در مراسم اعدام به صرف شام دعوت شد و کالیگولا کوشید او را خوشحال کند و از دلش دربیاورد. به شخصیتهای بلند پایه داغ زدند و آنان را مانند حیوانات وحشی در قفس آهنین زندانی و یا با اره به دو نیم کردند. کالیگولا فرمان داد یکی از سناتورها را قطعه قطعه کنند و شهوت خونخواریاش هنگامی تسکین یافت که اعضای بدن و دل و روده سناتور را پس از آنکه ساعتها در خیابانهای رم به زمین کشیده بودند، در سینی بزرگی نهادند و زیر پای او گذاشتند. او حتی از این واقعیت اندوهگین بود که چرا دوران سلطنتش با یک مصیبت بزرگ مشخص نشده است و میگفت فرمانروایی آگوست به خاطر از دست دادن سه لژیون سرباز زیر فرمان پوپلیوس، کوینتیلیوس و اروس در جنگل توتوبورگ شهرت یافته است.
او بیشتر وقتها، به عنوان سرگرمی در حین صرف غذا، دستور شکنجه و سر بریدن را صادر میکرد. در مراسم گشایش یک پل، شماری از جمعیت تماشاگر را به درون رودخانه هل داد و از تکه چوبی بلند استفاده کرد تا مطمئن شود همه آنان غرق شدهاند. او مردم را تنها به این بهانه که در حین بازیها سروصدا راه انداخته و مزاحم او شدهاند، با ضربه چماق میکشت و چکش بر سر قربانیان معبد میکوفت. وی دستور داد دستهای بردهای را که متهم به دزدی شده بود ببرند و به گردنش بیاویزند. سپس او را، درحالی که اعلامیهای درباره جرمی که مرتکب شده بود به گردنش بسته بودند، در ضیافتی به معرض نمایش بگذارند.
کالیگولا در سال ۳۹ میلادی به آلمان رفت و در آنجا توطئهای را که کائتولیوس، فرماندار نظامی، برای کشتن او ترتیب داده بود کشف کرد و به جای او امیلیوس لپیدوس، شوهر سابق دروزیلا و فاسق آگریپینای جوانتر، را منصوب کرد. توطئهگران اعدام و آگریپینا و لیویلا تبعید شدند.
کالیگولا یک سال بعد به کشور گل – فرانسه – حملهور شد و آن را غارت کرد. سپس نقشه حمله به انگلستان را کشید و حتی چند فروند کشتی پارویی را از رم به دریای مانش آورد. ولی هنگامی که خودش به کرانه دریای مانش رسید رضایت داد سربازانش در ساحل به جمعآوری صدفهای دریایی بپردازند و آنها را غنیمت جنگی از دریای فتح شده تلقی کنند. در این میان مجلس سنا را توبیخ و سناتورها را متهم کرد در حالی که او زندگیاش را در صحنه نبرد به خطر انداخته است، آنان با رفتن به تئاتر و زندگی راحت در ویلاهایشان، فتوحات او را نادیده انگاشته اند!
کالیگولا، پیش از بازگشت به رم، تصمیم گرفت لژیونهای رومی را به قتلگاه بفرستد و دستور داد بدون اسلحه در میدان بزرگی گرد آیند. هنگامی که سربازان دریافتند منظور او چیست، کالیگولا به ناچار پا به فرار گذاشت. با وجود این حادثه، او به عنوان فاتح و جهانگشا وارد رم شد. وی، به منظور پرداخت هزینههای هنگفتی که متحمل شده بود، مالیاتهای جدیدی بر دعاوی قضایی، دستمزد باربران، ازدواج و درآمد روسپیان – حتی روسپیانی که خودش به خودفروشی واداشته بود – وضع کرد. کالیگولا در کاخش روسپی خانهای تأسیس کرده و زنان نجیب رومی را به خودفروشی وا میداشت و آنان را برهنه در معرض نمایش عموم قرار میداد. به مشتریان دایم روسپی خانهها وامهایی با بهره کلان میداد.
جزییات مالیاتهای جدید وی هیچگاه منتشر نشد. هنگامی که کالیگولا را به انتشار جزییات مالیات واداشتند، قانون مزبور با حروف ریز در یک راهروی باریک نصب شد که خواندن و رونوشت برداشتن از آن ناممکن بود. چندی بعد نیز کالیگولا به مصادره مستقیم اموال مردم پرداخت و شکایت کرد به اندازهای بیچیز شده است که توانایی تهیه جهیزیه برای دختر نوزادش را ندارد.
کالیگولا ادعای خدایی میکرد و معبدها و پیکرههایی را برای پرستش خودش برپا کرده بود. پیکرههای رومیان نامدار و برجسته ویران و حتی پیکرههای امپراتور آگوست برچیده شد… وی حتی به فکر افتاد اشعار هومر را از بین ببرد و دستور داد همه آثار ویرژیل را از کتابخانهها جمعآوری کنند. میگفت اسناد به خدایی رساندن جولیوس سزار و امپراتور آگوست کهنه و منسوخ شده است و فرمان داد پیکره خودش را در معبد اورشلیم قرار دهند تا یهودیان بتوانند به پرستش او بپردازند. در برابر این فرمان شگرف، فرماندار وقت یهودیهکشی کرد و تا زمانی که کالیگولا زنده بود، پیکر او در معبد اورشلیم نصب نشد.
یکی از معشوقههای کالیگولا به نام کایسونیا، به منظور نیرو بخشیدن به او در عشقبازی، وی را به مواد مخدر معتاد کرد و این کار کالیگولا را بیش از پیش دستخوش بیثباتی روانی ساخت. او بیشتر وقتها لباس زنانه میپوشید و آرایش میکرد و گاهی لباس یکی از خدایان با ریش زرد یا ونوس یا یک سردار فاتح را میپوشید و سینه پوش فلزی اسکندر را، که از تابوت او برداشته بود، به سینهاش نصب میکرد. او همچنین با آواز خواندن و رقصیدن در انظار عمومی و ظاهر شدن در صحنه تئاتر با هنرپیشگان زیبا، رسوایی به پا میکرد.
کالیگولا پیشتر مورد تهدید لژیونهای رومی مقیم آلمان، که بر ضد او قیام کرده بودند، قرار گرفته بود. اکنون به عمد از نزدیکترین دوستانش روی گردان شد و تهدید کرد اگر مردم او را سزاوار مرگ میدانند، خودکشی خواهد کرد. درباره مرگ وی در آینده نزدیک پیشگوییهایی به عمل میآمد. در این هنگام نمایشنامهای به معرض تماشای عموم گذاشته شد که قتل یک پادشاه – در این مورد فیلیپ مقدونی پدر اسکندر – را نشان میداد.
کالیگولا در ۲۴ ژانویه ۴۱ میلادی در بازیهای پالاتینا شرکت کرد و در ضمن آن دست کم سی بار مورد اصابت خنجر گارد امپراتوری و توطئهگران بلندپایه قرار گرفت. او، درحالی که بر روی زمین به خود میپیچید، با ضربه شمشیری که به زیر شکمش فرو رفت، جان سپرد. همسرش، کیسونیا، نیز با ضربههای کارد به قتل رسید.
توطئه گران مغز دخترش را به دیوار پاشیدند.
کالیگولا در هنگام مرگ تنها بیست و نه سال داشت و کمتر از چهار سال سلطنت کرده بود. جنازهاش را مخفیانه به باغ خانواده لامیان بردند و در تل هیزمی که به سرعت آماده کرده بودند، سوزاندند. هنگامی که خواهران کالیگولا از تبعید برگشتند، بقایای جسد وی را جمعآوری کردند و به شیوهای مناسب در کوره سوزاندند و خاکستر آن را در گورستان خانوادگی قرار دادند. آنگاه کلودیوس، دایی کالیگولا، که وی را به عنوان اسباب خنده حفظ کرده بود، به مقام امپراتوری رسید.
زندگی و جنایات
۱۲ میلادی – در ۳۱ اوت در آنتیوم – انزیوی امروزی در ایتالیا به دنیا میآید.
۱۹ میلادی – پدرش جان میسپارد.
۳۳ میلادی به مادر و برادرانش اعدام میشوند.
۳۷ میلادی – تیبریوس را به قتل میرساند و تاج و تخت او را تصاحب میکند.
۳۸ میلادی – ولیعهد قانونی میشود و کسانی را که در هنگام در دست گرفتن قدرت به او کمک کردهاند اعدام میکند.
۳۹ میلادی – شوهرخواهرش را اعدام میکند و یک پل قایقی بر روی خلیج ناپل میسازد.
۴۰ میلادی به کشور گل – فرانسه امروزی – را غارت میکند.
۴۱ میلادی – در ۲۴ ژانویه در رم به دست گاردهای امپراتوری و توطئهگران بلندپایه به قتل میرسد.
این نوشتهها را هم بخوانید