یک دانشمند صحنههای مرگ توصیف شده توسط شکسپیر را «غیرواقعی» و اغراقشده توصیف کرده

شکسپیر بیش از 70 شخصیت خود را را در صحنههای توصیف شده با مرگ مواجه کرد، از جمله با چاقو زدن، مارگزیدگی و سر بریدن، اما حتی شکسپیر هم گاهی اشتباه میکرد.
تجزیه و تحلیل علمی آثار کامل شکسپیر نشان داده است که کلئوپاترا پس از انتخاب مرگ توسط مار با سرعت غیرواقعی مرده است.
قتل پدر هملت منطقی نبود، این مرگ با ریختن سم در گوش او رخ داد. در واقع این سوال شخصی من بود که واقعا ریختن سم در گوش، به سرعت کشنده است؟! حالا این دانشمند میگوید که به سبب نفوذ کم سم در رگها، این نوع انتخاب شیوه قتل، چندان هم منطقی نبوده است.
چیز دیگر: ژولیت نمی توانست چیزی بخورد که او را برای 42 ساعت کامل مرده نشان دهد، اگرچه سمی از یک ماهی پف کرده میتوانست این کار را کند، اما این مدت مرگ موقتی را نمیتوانست توجیه کند.
ژولیت در اثر مشهور شکسپیر، مرگ خود را با یک معجون جعل میکند که ظاهراً او را برای ساعتهای میمیراند. او از یک ماده شیمیایی به نام تترودوکسین استفاده کرد که در ماهی بادکنکی یافت میشود و میتواند باعث کنید شدید تنفس و ضربان قلب شود.
ژولیوس سزار در اثر شکسپیر 33 ضربه چاقو خورد. در صورتی که در واقع با ۲۳ ضربه چاقو کشته شد.
در زمان شکسپیر، زمانی که میانگین امید به زندگی در انگلستان 35 سال بود، اعدام جنایتکاران در ملاء عام برگزار میشد و سرهای بریده مجرمها بر روی سنبلههای جنوب رودخانه تیمز به نمایش گذاشته میشد. مردم هم علاقه زیادی به این مراسم داشتند.
پس این انتظار عمومی به نمایشنامههای شکسپیر هم راه پیدا میکرد و برای سرگرم کردن خوانندگان، مرگها ترسناک میشدند، مثلا در تیتوس آندرونیکوس، دو مرد کشته شده پخته میشوند و این غذا به مادرشان خورانده میشود.
مرگ پدر هملت که توسط برادرش کلودیوس با ریختن سم در گوش کشته شد، یک مثال دیگر است.
نام این سم، «هبنون» یا «هبونا»بود و در واقع با آن مکانیسم نمیتوانست باعث مرگ شود، زیرا موم گوش و غضروف مانع از ورود این ماده به بدن میشد.
در تراژدی آنتونی و کلئوپاترا، کلئوپاترا، ملکه مصر، عشق زندگی خود را از دست داده است و در شرف از دست دادن امپراتوری خود است، بنابراین ترتیبی میدهد که یک مار سمی یا “اسپ” را در یک سبد انجیر به او تحویل دهند. طول یک مار کبری مصری به 1.5 متر میرسد که تحویل مخفی آن را در یک سبد انجیر بسیار سخت می کند. زهر مار با مهار مکانیسم تنفسی باعث مرگ میشود، اما این خفهشدن به زمان نیاز دارد، نه اینکه به فاصله کوتاهی بمیرد. به علاوه او دردناکترین جای بدن را هم انتخاب کرده بود.
شکسپیر ممکن است از طریق تاجران ژاپنی در مورد تترودوکسین ماهی بادکنکی شنیده باشد، که فوگو – ماهی پف کرده – را می خوردند و اگر به درستی قطعات سمی آماده نمیشد، در معرض خطر فلج و مرگ قرار میگرفتند. اما در نمایشنامه نشان داده میشود که سم ۴۲ ساعت وقفه تنفسی و علاپم مرگ کاذب میدهد و بعد آن بدون عوارض جانبی به زندگی برمیگردید.
اما در نهایت، یک مرگ دور از انتظار در اثر شکسپیر وجه علمی دارد: مرگ ناشی از یک قلب شکسته.
مامیلیوس، که کودکی در داستان زمستانی است ظاهراً پس از اینکه پدرش به طرز ظالمانهای مادرش را زندانی میکند، بر اثر قلبی شکسته میمیرد. در پزشکی واقعا یک نوع کاردیومیوپاتی داریم که متعاقب حوادث استرسزای شدید میتواند رخ دهد و در مورادی منجر به مرگ شود. این نوع مشکل عضله قلب Takotsubo cardiomyopathy نام دارد.
همچنین لیدی کاپولت پس از شنیدن خبر تبعید پسرش رومئو به دلیل دلشکستگی جان خود را از دست میدهد، مرگ او هم با «سندرم قلب شکسته» توجیه میشود.