وقتی فیلم تماشا می‌کنیم، چه صحنه‌هایی از فرط غیرواقعی یا غیرمنطقی بودن، ما را آزار می‌دهد؟

خب، قرار نیست فیلم‌ها به تمامی واقع‌نما باشند. در واقع حدی از تخیل و بزرگ‌نمایی و تلاش‌هایی در جهت دراماتیزه کردن و قهرمان یا ضدقهرمان‌پروری در فیلم‌ها لازم و ضروری هستند.

اما وقتی هر چیز، از حدی بگذرد، می‌تواند آزارنده باشد و تبدیل به یک امتیاز منفی شود.

ما اغلب وقتی این صحنه‌های غیرواقعی یا غیرمنطقی را در فیلم‌ها می‌بینیم، بعد از به پایان رسیدن فیلم، فراموششان می‌کنیم، اما در اینجا سعی می‌کنم، تعدادی از آنها را با شما مرور کنم تا جرقه‌ای زده شود که شما در تکمیل این فهرست به ما کمک کنید. لطفا کامنت بگذارید.

1- وقتی بزن بهادرهای دشمن، آنقدر مؤدب هستند که یکی یکی به قهرمان حمله می‌کنند و اجازه می‌دهند که او تک به تک، آنها را ناکار کند!

2- حالا تصور می‌کنیم که واقعا ابرقهرمان‌های زن به مدد هوش و تکنیک از پس همه مردهای گردن‌کلفت آموزش‌دیده برآیند، اجباری است که در صجنه‌های درگیری اینقدر آراسته و پیراسته باشند؟

3- قطارها فشنگ شکلیک می‌شوند، بی‌آنکه یکی از آنها قهرمان فیلم را مکدر کند!

4- شهرهای فرنگی، رسما یک فیلتر رنگی خاص دارند. برای مثال گویی آمریکای لاتین، همیشه باید با این ته‌رنگ نمایش داده شود:

5- مادر خانواده غذای انبوهی درست می‌کند که برای سیر کردن همسایه‌ها هم کافی به نظر می‌رسد، اما این مقدار غذا فقط برای همسر و دو کودک خردسال تهیه شده:

6- تعداد سکانس‌های بیمارستانی فیلم و سریال‌های داخلی و خارجی که بسیار است و تعداد آنهایی که مبتنی بر واقعیت هستند، اندک است. مثلا در اینجا به یکی از اشتباهات رایج اشاره می‌کنیم: پزشکان حاضر همه کار را خودشان می‌کنند، رگ بیمار را می‌گیرند، او را زیر دستگاه MRI می‌برند، عکس‌ها را تفسیر می‌کنند. پس چه نیازی به پرستار و تکنسین‌ها و تخصص‌های مرتبط است؟!

7- می‌توانی این سرور فوق‌امن را هک کنی؟!
– چرا که نه! 10 ثانیه کلیک رندم رو کیبورد و نفوذ …

8- در صحنه‌های آتش‌سوزی، دود کسی را خفه نمی‌کند. قهرمان‌های داستان دقایق زیادی با هم صحبت می‌کنند و قبل از رسیدن نوک شعله‌های آتش، راهی برای فرار پیدا می‌کنند.

9- در جریان مبارزه‌ها، ضربه‌های مهلکی به سر یکی می‌خورد، بیهوش می‌شود و دو دقیقه بعد چنان مبارزه می‌کند انگار که ضربه‌ای در کار نبوده.

10-برای ساعت‌ها و روز قهرمان‌ها در جنگل‌ها و بیشه‌های سرگردانند، اما آرایش صورت قهرمان‌های زن و آراستگی صورت قهرمان‌های مرد، خدشه پیدا نمی‌کند.

11- زن‌ها خیلی وقت‌ها نوزادهای 4 ماهه می‌زایند!

12- خدمتکار زیباروی داستان با ساعات کار روتین، آپارتمانی زیبای دو اتاق خوابه دارد یا به راحتی از پس هزینه‌های دو کودک خود برمی‌آید!

13- انفجاری بزرگ رخ می‌دهد و موج افجار آدم‌ها را پرت می‌کند. اما آنها با کمی گیجی و خاک و خلی شدن برمی‌خیزند. این انفجارها گویی ترکش‌های متعدد هم ندارند و جز کوفتگی ضایعه‌ای برای قهرمان‌ها بر جا نمی‌گذارند.

14- تصویر دوربین مداربسته نظارتی مجرم را به صورت محو و غیرقابل شناسایی نشان می‌دهد و بعد به درخواست کارآگاه پلیس، تصویر با کیفیت 4K‌ شفاف می‌شود!

15- در بارها و کلوب‌های خیلی شلوغ، آدم‌ها بی هیچ دردسری به راحتی صحبت می‌کنند و صدای دیگران به آسانی به گوششان می‌رسد.

16- دانشمندان فیلم‌ها خیلی وقت‌ها در چند رشته به طور همزمان خبره هستند. مثلا همزمان در حد عالی شیمی و فیزیک و زیست‌شناسی می‌دانند.

17- خانه‌های بسیار تمیز و مرتبی که در آنها 3-4 بچه بازیگوش هستند!

18- خودروهایی که علیرغم کج و کوله شدن محور و شاسی، همچنان توانایی رانده شدن را دارند.

19- افتادن در آب منجمد رودها یا دریاها و نمردن از کاهش شدید درجه حرارت یا هایپوترمی.

20- معمولا ماشین‌ها به راحتی جای پارک پیدا می‌کنند. حتی در شهر شلوغی همچون نیویورک

21- صدا خفه‌کن‌های اسلحه‌های تقریبا به کلی صدای شلیک را حذف می‌کنند. در عالم واقع آنها فقط صدای شلیک را کم می‌کنند.

22- دانش‌آموختگان حقوق ، همان طور که پزشکان صحنه‌های بیمارستانی را غیرواقعی می‌بینند، با صحنه‌های دادگاه مشکل دارند.

11 دیدگاه

  1. نکات خوبی بودند که همیشه ازشون آزار میبینم به شخصه. یه مثال از آراستگی رو در فیلم دزدان دریایی کاراییب یادم هست که همیشه مردان اون زشت و کثیف و بهم ریخته هستند و زنانش تمیز و خوشگل و مرتب.
    چند نکته دیگه.
    نمیشه یه آدم همزمان خوشگل و خوشتیپ باشه، موفق باشه، دانا باشه، قوی باشه و … . به طور کلی، احتمال اینکه یه نفر هم عاقل باشه هم هیکل خیلی خوب و بدن ورزیده و قدرت بدنی بالا داشته باشه یکم کم هست. حالا همه اینا به کنار. والا آدم وقتی تو کارش خیلی غرق میشه، نمیشه خیلی تو خونواده داشتن هم موفق باشه. یجورایی حالت جمع جبری داره. تو فیلما همه هم تو کارشون موفقن هم تو زندگی شخصی.
    در تیراندازیها، خب طرف نمیره که روی سقف بشینه. دراز میکشه. چرا تیراندازی رو از پایین به بالا شروع نمیکنن.
    هر آدمی بعد از یکم بزن بزن به نفس نفس میوفته و کلن حرکاتش تا یه مدت تند هست. اینا چطور بعد یه دعوای سنگین مصمم قدم میزنن و راه میرن؟
    از این متنفرم طرف همزمان شکم شیش تیکه داره، تیپ خوب میزنه، ولی از شدت افسردگی از فوت عشقش، جواب رد به یه دختر خوشگل میده. خب اگر افسرده هست، دیگه اون شکم رو نداره. اگر نیست، جواب رد نمیده.
    چرا وقتی میدونن یه اسنایپر منتظره طرف از کنار پنجره رد بشه با سرعت از پنجره رد میشن؟ خب از زیر پنجره برن با خیال راحت.
    شرلوک هولمز چطوری از فاصله بیست متری، دونه های خورد شده بیسکوییت رو روی یقه هیات منصفه میبینه که از اون تشخیص بده طرف چی خورده؟ چطوری با دستکش رطوبت رو تشخیص میده؟ چطوری میفهمه اون تابلوی نقاشی تقلبیه در حالیکه برای فهمیدنش نیاز داشته تمام اطلاعات پروازها رو بلد باشه؟ به طور کلی تمام فیلمهای کارآگاهی از این اغراقهای وحشتناک دارن.
    جواب سریع دادن :| . طرف یچیزی میگه، سریع هم جوابش داده میشه. بابا یکم فکر کن روی حرفش بعد جواب بده.
    به زور میخوان دو شخصیت که به هم نمیخورن رو با هم وصلت بدن. مثل راس و ریچل در فرندز.
    میخوان با پایانهای عجیب، بگن غیرمترقبه هستند. مثل آخر مینی سریال sharp objectives.
    تو فیلمی مثل knives out، طرف دروغ میگه بالا میاره. همینجاش مسخره هست. بعد تو صحنه آخر یه ربع بعد دروغ گفتن بالا میاره. خیلی مسخره میشه خب.
    از قابل پیشبینی بودن متنفرم. خیلی فیلمها و سریالها هم برام قابل پیشبینی هستند. حتی جدیدا برخی از کتابها هم این مشکلو دارن.
    چرا یه سری حرکات اضافه انجام میشه؟ تو فیلم سرخپوست طرف دستش روغنی شده و سیاهه، بعد میره تو یه اتاق قایم بشه، موقع راه رفتن دستشو میزنه به دیوار.
    چرا تو دعواها شخص ضعیفتر ضربه به جای حساس نمیزنه؟ خب فلج میشه میره دیگه.
    چرا طرف یه مشت خاک تو چشمش میریزه دو دقیقه بعد درست میشه؟من یه روز باد تند اومد یچیزی رفت تو چشمم، یه روز دید نداشتم.
    دوباره بگم چرا همه اونایی که قوی هسنتد، همزمان خوشگلم هستند؟ بتمن، تمام شخصیتهای مارول و دی سی، و … .
    به طور کلی هم، فیلمهای آمریکایی هرجا کم میارن از موسیقی خوب، و صحنه های نود استفاده میکنن تا جذب مخاطب داشته باشن.

    چه دل پری داشتم. تمام اینا که گفتم و مواردی هم که شما گفتید بسیار برام آزاردهنده هستند. یادم بیاد بازم میگم.

    1. … چطوری همزمان خوش هیکل و ورزیدن بازیگرای مرد، و صبح تا شب مشغول کار اداری یا چیز دیگه هستن، کی‌وقت داشته ورزش کنه ماهیچه درست کنه؟

    2. وقتی طرف آسیب میبینه، مثلا کتک میخوره، یا تیر میخوره، بعد یکم آه و ناله درست میشه و میره میجنگه.
      کت شلوار و کراوات میپوشن و میجنگن. من یه وسطی بازی میکنم باید سوییشرتمو دربیارم.
      مثلا کل کشور دنبال یه مامور قدیمی هستن. بعد میگن فقط تو میتونی تو این کار برامون کار کنی. فقط تو رو داریم. یعنی یه کشور فقط یه نفرو داره که کارشونو راه بندازه.
      یجورایی منطقی نیست برام که آدمهایی که همه عمرشون سرباز بودن و جنگیدن و مامور مخفی و اینا بودن، احساس داشته باشن.

  2. من هم با بعضی از موارد این لیست خیلی مشکل دارم. مورد دیگه‌ای که به ذهنم می رسه موقع نشون دادن برنامه ها و کدها، کلی نمودار نشون داده می شه که مرتباً کم و زیاد می شن و عقب و جلو و…
    در صورتی که برنامه نویس ها اکثرا با یک صفحه‌ی ترمینال یا cmd حاوی متن سر و کار دارن و نمودار های این چنین گرافیکی سخت ساخته می شه و به صورت محدود برای نمایش به عموم به وجود میان…

  3. سلام. اینکه بازیگرها پشت به هم مدتها دیالوگ می گویند. در زندگی واقعی معمولا آدمها رو در رو صحبت می کنند.

  4. یکی از موارد که فراموش شده شلیک به داخل آب است… طبق قوانین فیزیک گلوله در آب مسیر زیادی نمی تواند طی کند!…اما در فیلم های اکشن گلوله تا عمق دریا نفوذ می کند!

  5. ‏تو این فیلما این چمدونا رو میندازن رو تخت که ببندن یا باز کنن من حرررص می خورما!آخه لامصب ته چمدون نکبته! کثاااافت محضه! میندازی رو تخت؟؟اه!
    ‏نوجوونا به خاطر تغییرات هورمونی جوش درمیارن دماغشون گنده میشه زشت میشن بعد توی فیلما یه سری نوجوون می‌بینی انقد زیبا ساخته و پرداخته شدن
    ‏دیدین یارو می‌شینه تو اولین تاکسی که پیدا می‌کنه می‌گه فلان ماشینو تعقیب کن؟ من اگه راننده تاکسی بودم بهش می‌گفتم گمشو بیرون سلام کردن یاد گرفتی برگرد.
    من همیشه تو این فیلما حرص اون وقتایی رو می‌خورم که یارو مثلا می‌خواد اثر انگشتشو از رو تفنگ پاک کنه. یه جوری از سر شکم‌سیری دستمال می‌کشه انگار مامانش مجبورش کرده کمکش کنه. بابا لامصب زندگیت به اون مساله وابسته‌س، دل به کار بده مثل آدم پاکش کن. اصلا بردار ببر بشورش. اه.
    تو همه فیلما و سریالا یه سکانس هست که یکی سوار ماشین میشه می‌گازه میره یکی هم یه 200 متر دنبالش میدوه تا خسته میشه دستشو میگیره به زانوهاش. ندو خب اسکل. اون ماشینه تو آدمی. نمیرسی بهش
    چرا آدم بدا وقتی میخوان قهرمانو بکشن قبلش نیم ساعت با یارو لاس میزنن تا طرف یا خودشو نجات میده یا نجاتش میدن؟بزن بکش طرفو دیگه
    من نمی‌فهمم تو این فیلما چجوری یارو از زنش جدا می‌شه می‌ره حلقه‌شو میندازه تو رودخونه. بابا بفروش برو یه چیزی بخر بزن به یه زخمی.
    چرا وقتی غذا میسوزه جای این که اجاق رو خاموش کنن غذا رو از رو اجاق بر میدارن و بعدشم دستشون میسوزه ؟
    وقتی یکی از ماشین پیاده میشه، اگه فیلمبرداریو از کفشاش شروع کنن برن بالا یعنی شخصیت مهمیه
    تو فیلما بعضی وقتا از قسمت دریچه هوا فرار میکنن یا میرن تو ساختمون، دریچه هم همیشه عین آیینه تمیزه و گرد و خاک نداره.
    خون آشامها تو فیلما همیشه خوشگل، خوش لباس و مرتبن، و توی آیینه هم انعکاسشون دیده نمیشه. چطوری خودشون رو مرتب میکنن اونوقت؟

  6. در صحنه های درگیری با سلاح
    یه نفر انقدر تیر شلیک میکنه که وزنش از وزن خودش که قراره خشابارو حمل کنه بیشتر میشه
    گویی خشابش به انبار تسلیحات یه ارتش وصله!

    در مورد بمبای ساعتی هم همیشه یه down counter دارن که لطف میکنه زمان باقی مونده رو میگه!
    و یه سیم قرمز و یه سیم آبی!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]