فیلم پسرانی از برزیل – معرفی و بررسی و نقد – The Boys from Brazil 1978

سال تولید : ۱۹۷۸
کشور تولیدکننده : آمریکا و انگلستان
محصول : فاکس قرن بیستم
کارگردان : فرانکلین ج. شفنر
فیلمنامه‌نویس : هیوود گولد، برمبنای رمانی نوشته آیرا لوین.
فیلمبردار : هانری دکا.
آهنگساز(موسیقی متن) : جری گُلداسمیت.
هنرپیشگان : گریگوری پک، لارنس اولیویر، جیمز، لیلی پالمر، یوتا هیگن، رُزمری هریس، جان روبینستاین و استیو گوتنبرگ.
نوع فیلم : رنگی، ۱۲۳ دقیقه.

ازرا لیبرمن، یک شکارچی سالخورده نازی، متوجه می‌شود که یک سازمان مخفی از جنایتکاران جنگی رایش سوم و نئونازی ها در پاراگوئه جلسات مخفیانه برگزار می کنند. دکتر جوزف منگله، پزشک بدنام آشویتس، بخشی از این سازمان است. او پروژه ای مرموز را برای ترور نود و چهار کارمند دولتی سالخورده، سطح پایین و مرد در کشورهای مختلف در سراسر جهان رهبری می کند.

لیبرمن پس از بررسی چند مورد مرگ مشکوک کارمندان دولت، با شگفتی متوجه می شود که پسرخوانده مردان مرده، که اکنون نوجوان هستند، شباهت عجیبی دارند، از جمله چشمان آبی و موهای سیاه. به نظر می رسد که با استفاده از نمونه هایی از DNA آدولف هیتلر، منگله نود و چهار نوزاد شبیه سازی شده را برای فرزندخواندگی به نقاط مختلف جهان فرستاده است، به این امید که یک یا چند کودک مانند هیتلر اصلی باشند و رایش چهارم را آغاز کنند. با هر نوزاد، منگل تلاش کرده تا شخصیت هیتلر را با انتخاب والدین خوانده‌ای مشابه پدر و مادر بداخلاق خود هیتلر بازسازی کند. مرگ پدران طوری طراحی شده بود که دوران کودکی هیتلر را تقلید کند.

مافوق منگل با احساس کشف قریب الوقوع پروژه را خاتمه می دهند. منگل با عصبانیت قول داد که به تنهایی ادامه دهد. او به روستایی پنسیلوانیا سفر می کند، جایی که یکی از کلون های هیتلر، بابی ویلوک نوجوان، در مزرعه ای با والدینش زندگی می کند. منگله پدر پسر را درست قبل از ورود لیبرمن به قتل می رساند. این دو مرد با هم مبارزه می کنند و لیبرمن مورد اصابت گلوله قرار می گیرد و به شدت زخمی می شود، اما موفق می شود خانواده شریر دوبرمن پینچر را آزاد کند. تا زمانی که بابی از مدرسه به خانه برسد، سگ‌های آموزش‌دیده منگل را کنار می‌کشند.

منگله با افتخار ریشه پسر را فاش می کند، اما بابی به داستان شک می کند. بابی که پدرش را به قتل رسانده، به سگ‌ها دستور می‌دهد تا دکتر نازی را بکشند و با سردی تماشای مردن مرد.

لیبرمن بعداً در حالی که از جراحاتش در بیمارستان بهبود می‌یابد، فهرست اسامی منگله و محل نگهداری پسران دیگر را می‌سوزاند و اعلام می‌کند که کلون‌ها کودکان بی‌گناهی هستند که ممکن است هنوز بزرگ شوند و بی‌آزار باشند.

عامل اصلی در خاطر ماندن این اقتباس از رمان لوین، نه کارگردانی کُند و متوسط شفنر، بلکه بازی‌های عالی اکثر بازیگران از اولیویرِ سال خورده گرفته تا گوتنبرگِ جوان و تازه‌نفس و موسیقیِ مثل همیشه غیرقابل پیش‌بینیِ گُلداسمیت است. اولیویر که پیش از این با ایفای نقش یک جنایتکار نازی در دونده ماراتون (جان شله‌زینجر، 1976) درخشیده بود، این بار در نقش یک شکارچی نازی‌ها، الگوبرداری شده از شخصیت واقعی سیمون ویزنتال، ظاهر می‌شود. مضمون اصلی، همان دورن مایه همیشگی آثار لوئن، «چیرگی شربرخیر» است؛ «شر»ی که با موقعیت گُنگ و دوپهلوی پایان فیلم بر عالم‌گیر شدن آن تأکید می‌شود. پسران برزیل مثل بچه رُزمری (رومن پولانسکی، 1968) جزو آن دسته آثار لوین است که در آن عوامل و عناصر «شر» در قالب یک «تشکل» تجلی می‌یابند (در آثار دسته دیگر مثل بوسه‌ای پیش از مردن، جیمز دیردن، 1991، اسلیور، فیلیپ نویس، 1993 و دام مرگ، سیدنی لومت، 1982، «شر» در وجود یک فرد متبلور می‌شود). «نئو نازی»ها در اینجا همان کارکرد جمع «شیطان پرستان» بچه رُزمری را دارند.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]