زندگینامه فرانک دارابونت -کارگردان مشهور سینما- و حقایقی از زندگیاش

فرانک دارابونت کارگردان، فیلمنامه نویس و تهیه کننده آمریکایی است که بیشتر به خاطر کارش در چندین فیلم و سریال تلویزیونی تحسین شده شناخته شده است. او در 28 ژانویه 1959 در Montebello، کالیفرنیا به دنیا آمد و در لس آنجلس بزرگ شد.
دارابونت کار خود را به عنوان فیلمنامه نویس آغاز کرد و اولین موفقیت بزرگ خود را در سال 1987 با فیلم کمدی ترسناک “یک کابوس در خیابان الم 3: جنگجویان رویا” به دست آورد. او در ادامه چندین فیلم موفق دیگر از جمله “The Blob” (1988)، “The Fly II” (1989) و “The Young Indiana Jones Chronicles” (1992-1993) نوشت.
در سال 1994، دارابونت اولین کارگردانی خود را با فیلم تحسین شده «رستگاری در شاوشنک» که بر اساس داستان کوتاهی از استیون کینگ ساخته شده بود، انجام داد. این فیلم در اکران اولیه خود ناامید کننده باکس آفیس بود، اما از آن زمان به یک کلاسیک محبوب تبدیل شده است و اغلب به عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوران در نظر گرفته می شود.
دارابونت «رستگاری در شاوشنک» را با اقتباس دیگری از کینگ که مورد تحسین منتقدان قرار گرفت، «مایل سبز» (1999) دنبال کرد، که در باکس آفیس نیز موفق بود. او همچنین کارگردانی اقتباسی از بازی ویدیویی محبوب «مه» (2007) را بر عهده داشت.
دارابونت علاوه بر کارهای سینمایی، در تلویزیون نیز موفقیت هایی داشته است. او برای فصل اول سریال پرطرفدار AMC «The Walking Dead» (2010-2011) که بر اساس مجموعه کتاب های کمیک به همین نام ساخته شده بود، به عنوان مجری برنامه فعالیت کرد. او همچنین ساخت و تولید اجرایی سریال کوتاه مدت TNT «شهر اوباش» (2013) را بر عهده داشت.
دارابونت در طول دوران حرفه ای خود نامزد دریافت جوایز متعددی شده است، از جمله سه جایزه اسکار برای کارش در “رستگاری در شاوشنک” و “مایل سبز”. او همچنین برنده جوایز متعددی از جمله جایزه انجمن نویسندگان آمریکا برای فیلمنامه «رستگاری در شاوشنک» شده است.
دارابونت با استیون کینگ رابطه کاری طولانی مدتی دارد و چندین اثر نویسنده را برای نمایش اقتباس کرده است. او علاوه بر «رستگاری در شاوشنک» و «مایل سبز»، فیلم ترسناک «مه» را نیز کارگردانی کرد که بر اساس رمانی از کینگ ساخته شده بود.
اقتباس دارابونت از “رستگاری در شاوشنک” برای کارگردانی که از زمان انتشار رمان اصلی استیون کینگ، “ریتا هایورث و رستگاری شاوشنک” در سال 1982 طرفدار رمان اصلی استیون کینگ بود، کار عشقی بود. او پنج سال روی آن کار کرد. فیلمنامه قبل از اینکه بالاخره به فیلم تبدیل شود.
دارابونت علیرغم موفقیتهای منتقدانه فیلمهایش، رابطهای گاه سخت با استودیوهای هالیوود داشته است. او در مورد ناامیدی خود از صنعت فیلم، به ویژه در مورد نحوه دخالت استودیوها در تصمیمات خلاقانه و استراتژی های بازاریابی، صریح است.
جدایی دارابونت از «مردگان متحرک» پس از فصل اول بحث برانگیز بود. او به دلیل اختلافات خلاقانه توسط AMC از برنامه اخراج شد و بعداً از شبکه به دلیل نقض قرارداد و سود پرداخت نشده شکایت کرد. این دعوا خارج از دادگاه با مبلغی نامشخص حل و فصل شد.
دارابونت علاوه بر کارهای سینمایی و تلویزیونی، مجموعهدار یادگاریهای سینمایی نیز هست. او مجموعه گستردهای از وسایل، لباسها و سایر اقلام از فیلمهای کلاسیک را جمعآوری کرده است که آنها را در فضایی موزهمانند در خانهاش به نمایش گذاشته است.
جدیدترین پروژه دارابونت مینی سریال «پیاده روی طولانی» است که بر اساس رمانی از استیون کینگ ساخته شده است. این سریال در حال حاضر در حال توسعه است و توسط شرکت Darabont، Darkwoods Productions تولید خواهد شد.
دارابونت به دلیل توانایی اش در اقتباس از کتاب ها و داستان ها در فیلم های موفق مورد تحسین قرار گرفته است. علاوه بر آثار استیون کینگ، او همچنین در سال 2005 از مجموعه کتاب های مصور فرانک میلر “شهر گناه” برای پرده بزرگ اقتباس کرد و فیلمنامه تریلر علمی تخیلی “گزارش اقلیت” (2002) را نوشت که بر اساس یک داستان کوتاه فیلیپ کی دیک.
دارابونت به خاطر توجه دقیقش به جزئیات و تمرکزش روی توسعه شخصیت معروف است. فیلمهای او اغلب دارای سرعت آهسته و عمدی و تاکید بر گفتگو و روابط بین فردی است.
دارابونت علاوه بر کارگردانی و فیلمنامه نویسی، چندین فیلم از جمله «با شکوه» (2001)، «دریای سالتون» (2002) و «گودزیلا» (1998) را نیز تولید کرده است.
دارابونت یک مدافع سرسخت برای حفظ و بازسازی فیلم است. او در چندین ابتکار برای بازسازی فیلم های کلاسیک شرکت داشته است و در مورد لزوم حفظ و حراست از هنر سینما صحبت کرده است.
دارابونت علیرغم موفقیتش در هالیوود، تا حدودی در صنعت فیلمسازی خارجی باقی مانده است. او به خاطر بازی مستقل خود و امتناع از به خطر انداختن دیدگاه هنری خود، حتی در مواجهه با فشار استودیو، شناخته شده است.
دارابونت همچنین یک انسان دوست و حامی اهداف مختلف خیریه است. او مبالغ قابل توجهی را به سازمان هایی مانند بنیاد بین المللی میلوما و صندوق فیلم و تلویزیون کمک کرده است.
دارابونت قبل از فعالیت در سینما، به عنوان دستیار تولید در فیلمهای ترسناک کمهزینه کار میکرد. او کار خود را در صنعت شروع کرد و روی «نبرد فراتر از ستارگان» راجر کورمن (1980) کار کرد و به کار روی چندین فیلم B و کلاسیک کالت ادامه داد.
دارابونت از کودکی طرفدار ژانر وحشت بوده است. او از فیلمهایی چون «شب مردگان زنده» و «جنگیر» به عنوان تأثیرات اولیه یاد کرده و گفته است که از چالش ترساندن تماشاگران لذت میبرد.
دارابونت علاوه بر کارهای سینمایی و تلویزیونی، نویسنده نیز هست. او چندین داستان کوتاه و رمان نوشته است و دو کتاب منتشر کرده است: «دفتر یادداشت یک فیلمنامهنویس» (2011) که برخی از تفکرات او را در مورد هنر فیلمنامهنویسی جمعآوری میکند و «ایندی: داستان ایندیکار» (2013) که به شرح وقایع میپردازد. تاریخچه مسابقات اتومبیل رانی ایندی
دارابونت به دلیل توجه به جزئیات در مورد دقت دوره در فیلم هایش شناخته شده است. او گفته است که زمان زیادی را صرف تحقیق در مورد بازه زمانی و صحنه فیلمهایش میکند و تلاش میکند مطمئن شود که همه چیز از لباسها گرفته تا وسایل و دیالوگها از نظر تاریخی دقیق هستند.
دارابونت یکی از طرفداران پر و پا قرص سینمای کلاسیک است و گفته است که به خصوص به فیلم های دهه 1930 و 1940 علاقه دارد. او از فیلمسازانی مانند جان فورد، هاوارد هاکس و فرانک کاپرا به عنوان تأثیرات اولیه بر آثارش یاد کرده است.
دارابونت علیرغم عشقی که به ژانر ترسناک دارد، گفته است که به خاطر خودش طرفدار گور نیست. او معتقد است که خشونت باید در فیلمها بههیچوجه استفاده شود و تنها زمانی که در خدمت داستان باشد.
دارابونت در سال 2018 به دلیل مشارکت در ژانرهای علمی تخیلی و فانتزی از طریق فیلم ها و کارهای تلویزیونی خود، وارد تالار مشاهیر علمی تخیلی و فانتزی شد.
اولین کار دارابونت در صنعت فیلم به عنوان دستیار تولید در فیلم ترسناک کمهزینه “شب جهنمی” (1981) بود که لیندا بلر در آن بازی کرد.
دارابونت به این شهرت دارد که در تولیدات خود بسیار عمل می کند. او به خاطر درگیر بودن در تمام جنبه های فرآیند فیلمسازی، از مراحل نگارش و پیش تولید گرفته تا پس از تولید و بازاریابی، شناخته شده است.
دارابونت گفته است که او به داستان هایی در مورد رستگاری و شانس های دوم کشیده شده است. بسیاری از فیلمهای او، از جمله «رستگاری در شاوشنک» و «مایل سبز»، مضامین امید، بخشش و امکان تغییر را بررسی میکنند.
دارابونت علاوه بر فعالیت در سینما و تلویزیون، از طرفداران کتاب های مصور و رمان های گرافیکی نیز هست. او از «دیده بانان» آلن مور و «شوالیه تاریکی بازگشته» اثر فرانک میلر به عنوان برخی از کمیک های مورد علاقه خود یاد کرده است.
طبق گزارش ها، فیلم مورد علاقه دارابونت در تمام دوران «پل روی رودخانه کوای» (1957) به کارگردانی دیوید لین است.
دارابونت به خاطر اخلاق کاری قوی و کمال گرایی اش معروف است. او گفته است که اغلب ساعات طولانی را سر صحنه فیلمبرداری می گذراند و همیشه در تلاش است تا فیلم هایش را به بهترین شکل ممکن بسازد.
دارابونت همکاری دیرینه ای با بازیگر تیم رابینز داشته که در فیلم های «رستگاری در شاوشنک» و «مایل سبز» بازی کرده است. این دو برای اولین بار در فیلم “باب رابرتز” (1992) که دارابونت نویسندگی و رابینز کارگردانی کرد، با یکدیگر همکاری کردند.
دارابونت به این شهرت دارد که در مورد پروژه هایی که انجام می دهد بسیار گزینشگر است. او گفته است که فقط میخواهد روی داستانهایی کار کند که به آنها علاقه دارد و صرفاً به خاطر ساختن آن علاقهای به ساخت فیلم ندارد.
دارابونت به دلیل توجه به جزئیات در طراحی صحنه و طراحی تولید مشهور است. او گفته است که بر این باور است که ظاهر و احساس یک فیلم به اندازه داستان و شخصیتها مهم است و برای ایجاد فضای مناسب برای فیلمهایش از نزدیک با طراحان تولیدش همکاری میکند.
دارابونت علاوه بر کارهای سینمایی و تلویزیونی، چندین موزیک ویدئو را نیز کارگردانی کرده است. او ویدیوی آهنگ Thunderstruck را توسط گروه AC/DC در سال 1990 کارگردانی کرد و همچنین ویدیوهایی را برای آهنگهای «Love’s a Loaded Gun» از آلیس کوپر و «The Future’s So Bright, I Gotta Wear Shades» از تیمبوک 3 کارگردانی کرد. .
دارابونت از طرفداران پر و پا قرص خودروهای کلاسیک است و مجموعه ای از خودروهای قدیمی دارد. او گفته است که در اوقات فراغت خود از رانندگی و سر و کله زدن با ماشین لذت می برد.
دارابونت گفته است که او به سمت داستان هایی در مورد مردم عادی در موقعیت های فوق العاده کشیده می شود. بسیاری از فیلمهای او، مانند «رستگاری در شاوشنک» و «مایل سبز»، شخصیتهایی را به تصویر میکشند که با چالشهای به ظاهر غیرقابل عبور مواجه هستند و باید قدرتی برای غلبه بر آنها پیدا کنند.
دارابونت به خاطر عشقش به داستان سرایی قدیمی شهرت دارد. او گفته است که معتقد به قدرت روایت است و فکر می کند که داستان نویسی خوب می تواند مردم را به هم پیوند دهد و موانع فرهنگی و زبانی را پشت سر بگذارد.
دارابونت منتقد سرسخت سیستم استودیوهای هالیوود بوده است. او گفته است که معتقد است صنعت سینما بیش از حد بر روی سود متمرکز شده و بیش از حد ریسک گریز است و این باعث شده است که خلاقیت و اصالت در فیلمهای اصلی وجود نداشته باشد.
دارابونت علیرغم انتقاداتش از این صنعت، یک فیلمساز تجاری موفق نیز بوده است. «مایل سبز» بیش از 280 میلیون دلار در سراسر جهان فروخت و «مردگان متحرک» به یکی از موفقترین سریالهای تلویزیونی تاریخ تبدیل شد.
دارابونت جوایز متعددی را برای کارهایش در سینما و تلویزیون دریافت کرده است. او علاوه بر نامزدی جایزه اسکار برای «رستگاری در شاوشنک» و «مایل سبز»، جوایز امی را نیز برای فیلمهای «مردگان متحرک» و «سرگذشت ایندیانا جونز جوان» دریافت کرده است.
دارابونت گفته است که از آثار فیلمسازان کلاسیک هالیوود مانند فرانک کاپرا، هاوارد هاکس و جان فورد الهام گرفته است. او گفته است که معتقد است این فیلمسازان حس انسان دوستی و همدلی داشتند که اغلب در فیلم های مدرن وجود ندارد.
دارابونت در چندین پروژه شرکت داشته است که هرگز ساخته نشدند. اینها شامل اقتباسی از ری بردبری «تواریخ مریخی»، یک فیلم بیوگرافی از کمدین فانی بریس، و نسخه سینمایی بازی ویدیویی محبوب «BioShock» است.
دارابونت به دلیل توجه به جزئیات در هنگام انتخاب بازیگر مشهور است. او گفته است که معتقد است بازیگر مناسب می تواند همه چیز را در یک فیلم ایجاد کند و حاضر است تمام تلاش خود را برای یافتن بازیگر مناسب برای یک نقش انجام دهد.
دارابونت از طرفداران ادبیات کلاسیک است و گفته است که اغلب به سمت داستان هایی کشیده می شود که امتحان خود را پس داده اند. او علاوه بر استفن کینگ، آثاری از دیگر نویسندگان کلاسیک مانند ری بردبری و رابرت بلوخ را برای نمایش اقتباس کرده است.
دارابونت گفته است که او را به داستان هایی در مورد افراد فرودست و افراد خارجی جذب کرده است. او گفته است که دوست دارد تجربیات شخصیت هایی را که به حاشیه رانده شده یا توسط جامعه نادیده گرفته شده اند و باید برای یافتن جایگاه خود در جهان تلاش کنند، کشف کند.
دارابونت از طرفداران ژانر وسترن است و گفته است که شباهت های زیادی بین وسترن و ژانر وحشت می بیند. او از آثار فیلمسازانی چون جان فورد و سرجیو لئونه به عنوان تأثیرگذار بر آثارش یاد کرده است.
دارابونت منتقد سرسخت رفتار هالیوود با نویسندگان است. او گفته است که معتقد است فیلمنامهنویسها اغلب کمتر بها داده میشوند و دستمزد کمتری دریافت میکنند و صنعت باید برای حمایت از آنها بیشتر تلاش کند.
دارابونت با وجود شهرتش به عنوان یک فیلمساز جدی، جنبه بازیگوشی دارد. او به خاطر گنجاندن علایم ناپیدا و ارجاع به فیلمها و برنامههای تلویزیونی مورد علاقهاش در آثارش شناخته شده است و گفته است که از بازی با قراردادهای ژانر و انتظارات مخاطبان لذت میبرد.
زندگی شخصی فرانک دارابونت
فرانک دارابونت در مورد زندگی شخصی خود بسیار خصوصی بوده است و اطلاعات زیادی در مورد خانواده یا روابط او در دسترس نیست. او از سال 1987 تا 2007 با کارین واگنر، هنرمند آرایشگر هالیوود ازدواج کرد. این زوج هیچ فرزندی نداشتند.
دارابونت معروف است که خارج از کارش از خود کم نشان میدهد و اغلب در انظار عمومی ظاهر نمیشود یا مصاحبه نمیدهد. او گفته است که ترجیح می دهد کارش حرف اول را بزند و پشت دوربین راحت تر از جلوی آن است.
دارابونت در اوقات فراغت خود به عنوان گردآورنده یادگاری های فیلم و ماشین های قدیمی شناخته می شود. او همچنین در طول سال ها در فعالیت های خیریه مختلف از جمله بنیاد بین المللی میلوما و صندوق فیلم و تلویزیون شرکت داشته است.
بهترین فیلم های فرانک دارابونت
فرانک دارابونت کارگردان بسیار مورد احترامی است و بسیاری از فیلمهای او از ژانرهای کلاسیک خود محسوب میشوند. در اینجا برخی از بهترین فیلمهای او با توجه به استقبال منتقدان و استقبال تماشاگران آورده شده است:
The Shawshank Redemption (1994) – این فیلم اغلب به عنوان یکی از بهترین فیلم های تمام دوران در نظر گرفته می شود. این فیلم با بازی تیم رابینز و مورگان فریمن بر اساس رمانی از استیون کینگ ساخته شده است. این فیلم داستان مردی است که به ناحق زندانی می شود و دوستی او با یک زندانی دیگر.
The Green Mile (1999) – یکی دیگر از اقتباس های استیون کینگ، این فیلم با بازی تام هنکس و مایکل کلارک دانکن. داستان یک افسر مجازات اعدام را روایت می کند که با یک زندانی که هدیه ای معجزه آسا دارد پیوند برقرار می کند.
The Mist (2007) – این فیلم ترسناک بر اساس رمانی از استیون کینگ ساخته شده است و توماس جین و مارسیا گی هاردن در آن بازی می کنند. داستان گروهی از مردم را روایت می کند که در یک سوپرمارکت توسط یک مه مرموز که شامل موجودات مرگبار است گیر افتاده اند.
The Majestic (2001) – این فیلم با بازی جیم کری و ادای احترامی به سینمای کلاسیک هالیوود است. داستان فیلمنامهنویسی را روایت میکند که حافظهاش را از دست میدهد و خود را در شهر کوچکی میبیند که شیفته سینمای قدیمیاش است.
گزارش اقلیت (2002) – این تریلر علمی تخیلی با بازی تام کروز و بر اساس داستان کوتاهی از فیلیپ کی دیک ساخته شده است. داستان یک افسر پلیس است که برای یک واحد پیشگیری از وقوع جرم در آینده کار می کند که می تواند جنایات را قبل از وقوع پیش بینی کند.
همه این فیلمها مورد تحسین منتقدان قرار گرفتند و موفقیتهای تجاری در باکس آفیس بودند.