فهرست چیزهایی که تا همین 20 – 30 سال پیش در ایران و جهان معمولی بودند، اما الان کارها و خریدها و خدمات لوکس محسوب میشوند!

اوضاع اقتصادی کلی دنیا خوب نیست. از یک سو میل و اشتیاق همه به کمتر کار کردن و بیشتر داشتن و به خصوص سخت گرفتن به هم بیشتر شده و از سوی دیگر، درآمدها آنچنان افزایش نیفتادهاند. در این میان برخی کشورها با تورمهای باورنکردنی دست به گریبان هستند و مردمانشان در تامین غذای خانواده و سرپناه اجازهای ماندهاند، چه رسد به چیزهای دیگر.
در اینجا فهرستی را با هم مرور میکنیم که بیشتر خلاصه کمبودهای کنونی فرنگیهاست، اما بسیاری از آنها در مورد ما صدق میکند:
لباسها کمکیفیت شدهاند. پیراهنی از همان برند داخلی سابق را بخرید و ببینید که چقدر از نظر دوخت و پارچه پایینتر آمدهاند.
پولهایی که ماهانه برای چیزهای اشتراکی باید بدهیم. ما دو سه دهه پیش از این پولهای نمیدادیم. مثلا برای اشتراک سرویسهای استریم یا سرور یا فی..رشکن!
قبلا خیلیها در 7 روز هفته و بسیاری ساعات در دسترس بودند. اما الان خودمان و دیگران به ما وقت میدهند، حتی اگر آدمی کاملا معمولی باشند و مشاغل مدیریتی نداشته باشند.
قبلا خانوادهها با یک عضو شاغل با صرفهجویی و چند سال پسانداز و وام میتوانستند منزلی بخرند. اما الان خرید خانه معمولی هم رویا شده است:
سابق بر این برای خرید میوه و سبزیجات حساب و کتابی نمیکردیم، اما الان آنها را هم باید با حساب و کتاب بخریم!
قبلا نرمافزاری از روی سی دی نصب میکردید و کرک درست و درمانی داشت یا اصلا قانونی اپلیکیشنی میخریدید و تمام! اما الان برای استفاده از بسیاری از ویژگیها باید حق اشتراک ماهانه بپردازید!
قبلا وسایل خیلی بیشتر عمر میکردند. مثلا یک یخچال ارج یا آزمایش را یک عمر یک خانواده استفاده میکردند؛ اما الان عمر مفید وسایل الکترونیک چند ساله شده و بعد از چند سال خراب شدن آنها یا آمدن مدلهایی با ویژگیهایی خیلی متفاوت باعث میشوند، عوضشان کنیم!
سال به سال وسایل کمتر قابل تعمیر میشوند. دیگر آن زمان گذشت که در خانواده تلویزیون خانه را باز کند. الان بسیاری از گوشیها به خصوص در ایران که نمایندگی مستقیم ندارد به سختی تعمیر میشوند.
مبلمان خانه از چوب واقعی بود. الان ممکن است مدلها خیلی فرق کرده باشند، اما تا جایی که امکان دارد از چوب کمتر استفاده میشود و حتی از پلاستیکهای چوبنما استفاده زیادی میشود.
سفر قشر متوسط به کشورهای همسایه یا اروپا میتوانست صورت بگیرد. اما الان برای خیلیها دیگر غیرممکن شده.
انجام گیم مشترک بدون اینترنت معمول بود و برای گیم به خانه هم میرفتیم. الان نه ان صمیمیت مانده و نه بازیهای آنلاین،اجازه ادامه این سبک را میدهند.
دریافت نامهای که با دست نوشته شده باشد. در گنجه خانه پدری و مادریتان شاید نامههایی از این دست بیابید. اما شما آخرین بار کی نامه با دست خط خود فرستادهاید؟ اصلا تا حالا فرستادهاید؟!
حتی در سرویس اکانومی هم جایی برای پاها بود! اما الان بیشتر خطوط هوایی مسافرین را فشرده حمل میکنند!
-یک زمانی حدود 30 درصد درآمد خود را به عنوان اجازه پرداخت میکردیم، اما الان بیشتر خانوادهها دست کم 70 درصد درآمد ماهانه را برای اجازه خانههایی کوچکتر و قدیمیتر و دورتر کنار میگذارند!
-یک زمانی واقعا امکان داشت کسی از 18- 20 سالگی مستقل شود. اما الان خیلیها تا دهه چهارم یا حتی پنجم زندگی خود به خاطر فشار اقتصادی با پدر و مادر خود زندگی میکنند.
– میزان آگهیهایی که از در و دیوار بر سرمان میریزند کمتر بود. اما الان سایتها و پیجها و بیلبوردها در هر سوی شهر آگهی بر سرمان آوار میکنند و در داخل خود برنامهها هم آگهی از زبان مجریها گذاشته میشود. همین یوتیوب را در نظر بگیرید. زمانی اینقدر آگهی نداشت.
یک بازنشستگی ساده زیاد رویایی نبود. اما الان مردم ماندهاند که در صورت بازنشسته شدن چطور زندگی کنند؟!
الان بازیها و فیلمها و سریالها را دانلود میکنید، اما زمانی یک فرایند عذابآور ولی به صورت متناقض دوستداشتنی داشت. دوست شما باید با غرور و فخر مثلا وی اچ اس فیلم برنده اسکار آن سال را به شما میداد. انگار که خودش در تولید فیلم نقش داشته! یا نوار کاست جدید را با گرفتن امتیازهایی برای شما کپی میکرد. اما همین سخت به دست آمدنها باعث میشدند که هم دوستیهای شکل بگیرد و هم قدر همه چیز را بدانیم. الان چند فیلم هاردتان را ندیدهاید؟!
– داشتن خانه ویلایی و باغچهای پر از گل و درخت میوه
– خرید برای سرگرم شدن، حتی اگر یک خرید ساده بود. اما الان باید همه چیز را با حساب و کتاب خرید.
-یاد گرفتن مهارتهایی که مستقیم نه به آزمونهای آینده ما ربطی داشت و نه پولی برایمان در بر داشت. اما الان کسی برای این مهارتها پول و وقتی کنار نمیگذارد.
-دیدن خانمهایی که صورتهایشان شبیه هم نباشد. اما الان خیلیها به لطف تزریق ژل و اعمال زیبایی و آرایشهای غلیط شبیه هم شدهاند.
-خواندن کتاب برای دانستن و لذت بردن. اما الان مدتهاست که مثلا رمان خواندن را خیلیها به چشم تلف کردن وقت میبینند.
-عکاسی با دوربینهای آنالوگ که گرچه هزینه و وقت خود را میبرد، اما لطفی داشت.
-داشتن حریم خصوصی: اما الان حریم خصوصی از بین رفته و فعالیتهای اینترنتی و رفت و آمد و تراکنشها و همه چیز شما میتواند تحت نظر قرار بگیرد.
– درونگراها برای خلوت کردن کافی بود تلفن را از مدار خارج کنند. اما الان ممکن است دهها نوتیفیکیشن ببینند یا غفلتا در حین دیدن تلگرام پیامی را چک کنند و مجبور شوند که پاسخ بدهند!
-دوستیها و بگو بخندهای بیآلایش – اما الان بسیاری از دوستیها هدفدار و برای ایجاد شبکهای برای استفاده در آینده انجام میشود و شوخیهای ساده هم تفسیر میشود.
-خرید گجتهایی که هدفون و شارژر داشتند. اما یک دفعه و به سردمداری اپل و تقلید سایر شرکتها اینها از جعبه گجتها غیب شدند.
-مسافرت و رستوران رفتن بدون اینکه همراه شما تقاضای گرفتن دهها عکس از شما بکند.
-تراکنش به صورت عادی به خارج و ویزا گرفتن تبدیل به یک فرایند دشوار و گاه غیرممکن شده
-ارزش دانش و دانستن- در مقابل الان همه تظاهر میکنند که دانش شما را دوست دارند و در عمل ثروت شما است که میتواند بقیه را تحت تاثیر قرار بدهد.
– نوشیدن آب شیر بدون استفاده از دستگاه تصفیه آب یا بدون نیاز به خرید آب معدنی
-ازدواجهای بدون حسابگری که مثل الان شبیه معملات اقتصادی پرخطر و تظاهر و جلوهفروشی نبودند!
-اینترنت دیال آپی که دست کم سایتی را باز میکرد!
-مردم قادر به نوشتن و خواندن متنها طولانی بودند، اما الان برای هیچ، شتابزده هستند و دستهایشان بی اختیار با سرعت بالا اسکرول میکند.
– وب 2.0 با امید ایجاد خرد جمعی دیجیتال ایجاد شد اما عملا تبدیل به نسخهای از وب تبدیل شده که تجمیع حماقتها و فحاشیها و محیط مناسبی برای رشد سلبریتیهاست و نه متفکرها! توییتر و اینستاگرامتان را بنگرید تا درک کنید چه میگویم.
– از محیط زیست هنوز چیزهایی باقی مانده بود. اما الان به لطف اینترنت و فهرست شدن همه مناطق بکر و نقشههای اینترنتی، تا جایی که مردم توانستهاند دورترین و بکرترین نقاط را تبدیل به زبالهدانی کردهاند!
نوشتههایتان درد دارتر شده و من این را بیشتر دوست دارم.
خیلی هاشون منفی هم نبودند
بالاخره بشر پیشرفت میکنه و تغییر میکنه
گذر روزگار خیلی عجیب به سمت و سویی میره که انسانیت رو از انسان بگیره و کمرنگ و کمرنگترش کنه…