سریال بلک میرر – فصل ششم – قسمت سوم: آواتار- سوژه خوبی که سریال خیلی سرسری کار کرد

نمی‌شود گفت که قسمت سوم سیزن جدید بلک میرر چیز بدی است، اما در حد و اندازه‌های بلک میرری نیست. این هم شاید سندرمی باشد که سریالی به واسطه کیفیت خیلی خوب قسمت‌های قبلی‌اش نمی‌تواند قسمت متوسط بسازد. قسما متوسطی که باز هم از خیلی سریال‌های بهتر است.

ایده این قسمت از سریال این بوده  آواتارهای فناورانه دنیای آینده بوده. دو فضانورد که ظاهرا خیلی از زمین دور هستند برای غلبه بر مشکلات روانشناختی مجهز به آواتارهایی هست که میلیون‌های کیلومتر آن طرف‌تر با آنها در اترباط هستند. آنها وقتی می‌خوابند آوارتارشان فعال می‌شود. آواتار آنها یک ربات انسان‌واره پیشرفته است، همه حس و حال آنها را به خانواده‌شان منتقل می‌کند و آن دو می‌توانند همسر و بچه‌هایشان را ببینند و در ساعات خوابشان در فضاپیما به نوعی زمینی باشند.

اخطار اسپویل

همه چیز خوب پیش می‌رود تا اینکه گروهی از آدم‌های شرور که آواتارها را چیزی مصنوعی و خلاف قوانین طبیعی می‌دانند به خانه یکی از آنها حمله می‌کنند، دست آواتار را قطع می‌کنند و بعد همسر و بچه‌های او را می‌سوزانند. طبعا این اتفاق ترسناک را فضانورد می‌بیند و در هم می‌ریزد.

فضانورد دوم که دلسوخته سرنوشت ناگوار دوستش شده، اجازه می‌دهد که فضانورد نگون‌بخت ساعاتی محدود از طریق آواتار او ارتباط زمینی داشته باشد و زن و بچه‌اش را مثل یک دوست ببیند و بعد قرار می‌شود از آنجا که این فشانورد دستی در طراحی و نقاشی دارد، منظره‌ای از خانه آنها بکشد.

همه چیز معصومانه به نظر می‌رسد تا اینکه مشخص می‌شود آواتار فضانورد در فکرهایی فراتر از نقاشی است و دلباخته همسر فضانورد شده است.


ایده داشتن آواتار پیش از این در داستان‌های سای فای و سریال و فیلم‌های متعددی به صورت‌های مختلف عنوان شده است. اگر شما بتوانید حسگرهایی پیشرفته روی تن یک ربات انسان‌واره سوار کنید و قادر به دادن فرمان بی‌درنگ به ربات باشید ، در واقع شما و ربات یکی می‌شوید.

اما این یکی شدن پارادوکس‌هایی هم ایجاد می‌کند. اگر شما از طریق ربات کاری غیرقانونی کنید، تکلیف چیست. از طرفی انسان‌هایی که با ربات در تماس هستند ربات را باید شما بپندازند و مانند یک انسان با آن رفتار کنند یا شبحی از شما و آن طور که در سریال اشاره می‌شود تکلیف عشق و عاشقی از طریق ربان انسان‌واره چه می‌شود؟

در سریال البته این طور تصور می‌شود که انسان‌ها و ربات‌هایشان بی‌درنگ با هم تماس دارند و این حقیقت کنار گذاشته که در فاصله میلیون‌های میلومتری تعامل بی‌درنگ به خاطر محدودیت سرعت نور و پالس‌های ناممکن است. بگذریم از اینکه چنان پهنای باند ایستایی چطور می‌خواهد تامین شود. (حالا شاید برای این دومی راه حل‌هایی باشد.)

اگر ربات انسان واره ما روی دسترسی به افکار ما در فضای ابری داشته باشد، آیا تبدیل به یک نسخه جاودان ما نمی‌شود؟

همین حالا هم درصد قالب توجهی از علایق و اندیشه‌های خود را می‌توانیم وارد یک فضای ابری کنیم. ممکن است بپندازیم که این اطلاعات و ترچیجات ناقص هستند، اما به هر حال خیلی وقت‌ها کامل‌تر از بهترین تصورات نزدیک‌ترین دوستان ما از ما هستند و در آینده امکان داشتن یک ذهن ابری به گمان من خیلی آسان خواهد شد.

اما در مورد ربات انسان‌واره یک مقداری فناوری کند عمل کرده و نیاز به جهش‌هایی در این قسمت دارد.

تصور کنید که روزی به انسان‌واره خود بتوانید به سفر بروید یا با او همخانه شوید یا  انسان‌واره‌ای کاملا شبیه با شما اما از نظر جنستی متفاوت تبدیل به همسر مجازی شما شود!

به هر حال قسمت سوم بلک میرر بیشتر شبیه یک طرح داستان خام کامل نشده با پایانی محو و شاید غیرمنطقی بود. متاسفانه باید بگویم که قسمت چهار بلک میرر آنقدر شعیف بود که من مردد هستم چیزی در مورد آن بنویسم یا خیر. این قسمت بیشتر یک اپیزود اجتماعی – ترومای روانی ساده بود تا یکی از قسمت‌های بلک میرر.

1 دیدگاه

  1. حس خوبی است بعد از دیدن هر اپیزود دیدگاه شما را هم بخوانم. اتفاقا منتظر بودم ببنم در مورد اپیزود چهارم چه فکر می‌کنید.
    در حد بلک میرور نبود فعلا اپیزود دوم به نظر خوب بود (عالی نه).
    هنوز اپیزود پنجم را ندیده‌ام تا بتوان جمع‌بندی کرد اما به نظر می‌رسد تا حدودی این فصل از نفس افتاده است.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]