غرقگی یا flow چیست و چطور به آن برسیم؟
غرقگی روانشناختی یا flow، مفهومی در روانشناسی است که حالتی از تجربه بهینه را توصیف میکند که در آن فرد کاملاً غوطهور شده و درگیر یک فعالیت است. این حالت با احساس تمرکز شدید، درگیری بدون زحمت و احساس “در منطقه” بودن مشخص می شود و حالتی است که در آن افراد آنقدر در کاری که انجام می دهند جذب می شوند که درک گذشت زمان را از دست میدهد و حس رضایت و رضایت عمیقی را تجربه می کنند.
در اینجا برخی از ویژگی های کلیدی جریان روانی آورده شده است:
توجه متمرکز: افرادی که در وضعیت غرقگی هستند، کاملاً بر روی کار مورد نظر تمرکز می کنند و سایر عوامل حواس پرتی را از آگاهی خود حذف می کنند.
حس کنترل: افراد در غرقگی، کنترل بالایی بر اعمال و نتیجه فعالیتهایشان احساس میکنند که منجر به احساس تسلط میشود.
از دست دادن خودآگاهی: در طول غرقگی، افراد کمتر نگران تصور از خود یا نگرانی های خود هستند، که به آنها اجازه می دهد در لحظه حضور کامل داشته باشند.
اقدام بدون زحمت: غرقگی اغلب با این احساس همراه است که این فعالیت نه بیش از حد دشوار است و نه خیلی آسان – چالش برانگیز است اما قابل دستیابی است.
تغییر حس زمان: مردم اغلب گزارش می دهند که به نظر می رسد در حالت غرقگی زمان به سرعت می گذرد یا ممکن است به طور کلی متوجه گذشت زمان نشوند.
انگیزه درونی: فعالیتهای غرقگی معمولاً ذاتاً پاداشدهنده هستند، به این معنی که افراد بهجای دریافت پاداشهای بیرونی، برای شادی و رضایت محض در آنها مشارکت میکنند.
اهداف واضح: تجربه غرقگی اغلب شامل اهداف روشن و بازخورد فوری است که به افراد کمک می کند متمرکز و با انگیزه بمانند.
ادغام عمل و آگاهی: افراد آنقدر در فعالیت جذب می شوند که با آن یکی می شوند و منجر به ادغام یکپارچه کنش و آگاهی می شود.
غرقگی میتواند در طیف وسیعی از فعالیتها، از فعالیتهای هنری مانند نقاشی یا نواختن یک آلت موسیقی گرفته تا ورزش، کار و حتی کارهای روزمره رخ دهد. این حالتی است که بسیاری از مردم به دلیل احساسات مثبت و عملکرد بهتری که به همراه دارد به دنبال دستیابی به آن هستند. روانشناس Mihály Csíkszentmihályi به طور گسترده ای مفهوم غرقگی را مورد تحقیق و ترویج قرار داد و به درک ما از چگونگی تجربه افراد بهینه از تعامل و رضایت در زندگی کمک کرد.
یک بازیکن تنیس دو دست را پشت سر هم میبرد، گویی حرکت بعدی بازیکن مقابل را پیشبینی میکند. نوازندهای میکوشد تا یک نُت را بهتر بنوازد، همچنان که همان قطعه را بارها و بارها تمرین میکند، از خطاهایش دستپاچه نمیشود. دانشمندی متوجه آلارمش که در اتاق کناری صدا میدهد نمیشود، زیرا تمام طول شب به بررسی اطلاعات مشغول بوده است.
در حالی که هر کدام از این اشخاص غرق فعالیتهای متفاوتاند، که خود نیازمند داشتن مهارتها و دانش مشخص است، هر سه آنها در حال تجربه پدیدهای به نام غرقگی هستند، حالت ذهنی منحصر به فردی بدون درگیری آزاردهنده. ممکن است دانشمند یا ورزشکاری حرفهای نباشید، هر کسی میتواند غرقگی را تجربه کند. این چیز خوبیست، زیرا افرادی که غرقگی بیشتری را حس میکنند، سطوح بالاتری از احساسات مثبت، خلاقیت و کامیابی را تجربه میکنند. به علاوه، بنا به تحقیقات، غرقگی رابطه مستقیمی با افزایش بهرهوری، یادگیری بیشتر و دستاوردهای علمی دارد.
اما غرقگی دقیقاً چیست؟ و چگونه میتوانیم آن را در زندگی روزمرهمان بیابیم.
غرقگی چیزی فراتر از تمرکز یا توجه کردن است. روانشناسان تا آنجایی پیش میروند که غرقگی را نوعی حالت خودآگاه ذهنی با ویژگیهای متنوع تعریف میکنند. اول، افراد با حالات غرقگی به سادگی مشغول فعالیت میشوند. گویی گذر زمان را حس نمیکنند. به سادگی حواسشان پرت نمیشود. برخلاف چرخههای اهمالکاری، که آغاز یک فعالیت غیرممکن به نظر میرسد، در حین غرقگی، دست کشیدن از فعالیت است که غیرممکن به نظر میرسد. همچنین غرقگی حالات نگرانی یا قضاوت خود را از بین میبرد، و در عوض خلاقیت را پرورش میدهد. و بنا به گزارشات، افراد حس میکنند با چیزی که انجام میدهند یکی شدهاند،
و وضعیت عملکردشان در بهترین حالت است. به علاوه، مطالعات تصویربرداری مغز نشان میدهد که غرقگی با تغییراتی در فعالیت عصبی همراه است، مخصوصاً در نواحیای که در تمرکز، خودشناسی و خودآگاهی نقش دارد.
علیرغم سالها تحقیق، سوالات بسیاری بیجواب مانده است. مغز افرادی که در حالت غرقگیست، چه تفاوتی با آنهایی که در سایر حالات مثل مراقبهاند، دارد؟
آیا غرقگی ناشی از فعالیتهای بدنی همچون ورزشها با غرقگی ناشی از فعالیتهای ذهنی مثل نوشتن یا ریاضیات برابری میکند؟
و دانشمندان همچنان در تلاشند تا درک کنند چرا فعالیتهای مشخصی غرقگی بیشتری را نسبت به سایر فعالیتها جذب میکند. گرچه به قطع نمیدانیم، اما نظریات متعددی وجود دارد.
مثلاً، افراد حین انجام فعالیتهایی که برایشان انگیزه درونی دارد، میزان غرقگی بیشتری را تجربه میکنند. فعالیتهایی که در آن هدف، معنا یا لذتی نهفته باشد. این فعالیت میتواند شرکت در یک سرگرمی موردعلاقه باشد، اما در عین حال وظایف رضایتبخشی برای تکمیل شدن داشته باشد، مطالعه درباره موضوعاتی که برایتان جذاب است، یا حتی انجام کارهای لذتبخش خانه. همچنین، ممکن است یافتن غرقگی در فعالیتهایی که انجام میدهید دشوار باشد زیرا مجبورید یا نمیخواهید آنها را انجام دهید.
تحقیقات دیگر حاکی از سطح متعادلی از مهارتهای شخصی است که چالش عنصر کلید غرقگی در آن است. به بیان دیگر، اگر کاری بسیار ساده باشد، ممکن است حواستان پرت شود یا خسته شوید.
اگر آن کار بسیار دشوار باشد، ممکن است دلسرد شوید. مثلاً بازی کلاسیک و جذاب تتریس با افزایش سرعت پایین آمدن قطعات، سطح مهارت-چالش را متعادل نگه میدارد تا بازیکن حرفهایتر شود.
با این حال، برخی دیگر از تحقیقات بیان میکند که لازم است فعالیتها اهداف واضحی داشته باشند. تا پیشرفتتان در طول مسیر قابل رویت باشد. مثلاً، تمرین کردن یک قطعه موسیقی کمک میکند تا عملکردتان را در هر نت ارزیابی کنید. افراد حین انجام بازیهای شانسی غرقگی را به همین دلیل تجربه میکنند، با اینکه این بازیها به مهارت خاصی نیاز ندارند. بازخورد لحظهای ممکن است برای ترغیب به مشارکت کامل، کافی باشد.
اگرچه هیج دستورالعمل مشخصی برای تضمین غرقگی وجود ندارد،
با انجام مراحلی، میتوانید شانس رسیدن به غرقگی را افزایش دهید. محیط آرامی به دور از عوامل آزاردهنده بیابید. وظایفتان را به بخشهای کوچک و دقیقتر تقسیم کنید تا دنبال کردن و یادگیریشان سادهتر باشد. اهداف نهایی مشخصی تعیین کنید که چالشی باشند اما نه خستهکننده. اگر احساس میکنید کاری کسلکننده است، پارامترهای افزودهای برای ارزشمند شدنش به آن اضافه کنید. مثلاً، هنگامی که ظرف میشورید، تلاش کنید تا آن را در مدت زمان مشخصی به پایان برسانید. زمانی که میدوید، سرعتتان را با ضرب آهنگ تنظیم کنید.
مهمتر از همه، و احتمالاً خستهکنندهتر از همه، بیش از اندازه به رسیدن به غرقگی تمرکز نکنید.
این کار میتواند شما را از رسیدن به آن باز دارد.
این نوشتهها را هم بخوانید