Boanthropy (وقتی شخصی خود را گاو می‌پندازد) – توضیح علائم این بیماری عجیب و نحوه تشخیص و درمان آن

بوانتروپی، یک اختلال روانشناختی غیرمعمول و نادر، با این باور هذیانی که فرد گاو است مشخص می‌شود. در حالی که این وضعیت ممکن است برای اکثر مردم عجیب و غریب به نظر برسد، پیچیدگی‌های روانشناسی انسان و پتانسیل ذهن برای داشتن باور‌ها و ادراکات غیرمنطقی را برجسته می‌کند. درک Boanthropy مستلزم کاوش در تاریخچه، علائم، آسیب‌شناسی، معیار‌های تشخیصی، استراتژی‌های درمانی و اختلالات مشابه است که ویژگی‌های مشترکی با این پدیده روانشناختی جذاب دارد.

عجیب بودن بوانتروپی

Boanthropy به دلیل خاص بودن خود هذیان بسیار عجیب تلقی می‌شود. این یکی از اشکال نادر اختلالات هذیانی است که شامل باور‌هایی است که به طور قابل توجهی با واقعیت متفاوت است. در حالی که اکثر هذیان‌ها شامل باور‌هایی غیرقابل قبول یا غیرمنطقی هستند، این باور که فرد گاو یا گاو است، به طور خاص غیرعادی و سورئال است.

هذیان Boanthropy اغلب شامل این اعتقاد است که فرد مبتلا دارای ویژگی‌ها یا رفتار‌های گاوی است، مانند غر زدن، چرا کردن، یا اعتقاد به داشتن ویژگی‌های فیزیکی یک گاو. این انحراف از واقعیت می‌تواند درک فرد از خود و هویت را مختل کند و منجر به ناراحتی و اختلال قابل توجه در عملکرد روزانه شود.

جنبه دیگری که بر عجیب بودن Boanthropy می‌افزاید، نادر بودن و شیوع محدود آن در جمعیت عمومی است. برخلاف اختلالات روانپزشکی رایج‌تر مانند افسردگی یا اضطراب که میلیون‌ها نفر را در سراسر جهان تحت تأثیر قرار می‌دهند، Boanthropy یک بیماری نادر است که به ندرت در عمل بالینی با آن مواجه می‌شویم. در نتیجه، تحقیقات و درک محدودی از مکانیسم‌های اساسی و رویکرد‌های درمانی برای این اختلال جذاب وجود دارد.

تاریخچه بوانتروپی

اصطلاح “Boanthropy” از کلمات یونانی “boas” (گاو نر) و “anthropos” (انسان) مشتق شده است که منعکس‌کننده این باور هذیانی است که فرد به گاو یا گاو تبدیل شده است. در حالی که ارجاعاتی به پدیده‌های هذیانی مشابه در طول تاریخ یافت می‌شود، شناخت رسمی و توصیف رسمی Boanthropy به عنوان یک اختلال روانپزشکی به اواخر قرن 19 و اوایل قرن 20 برمی گردد.

یکی از اولین موارد ثبت شده از Boanthropy را می‌توان به قرن نوزدهم ردیابی کرد، جایی که گزارش‌هایی از افرادی که هذیان‌های تبدیل شدن به حیوانات، از جمله گاو و گاو را نشان می‌دادند، در ادبیات روانپزشکی مستند شده بود. این موارد اغلب در زمینه اختلالات هذیانی گسترده‌تر یا دوره‌های روان پریشی ارائه می‌شوند و با اختلالات عمیق در فکر، ادراک و رفتار مشخص می‌شوند.

در طول قرن بیستم، گزارش‌های موردی و مشاهدات بالینی دیگری از Boanthropy پدیدار شد که بینش‌های بیشتری را در مورد پدیدارشناسی و تظاهرات بالینی این اختلال نادر ارائه کرد. با این حال، علی‌رغم پیشرفت‌هایی که در تحقیقات روانپزشکی و طبقه‌بندی تشخیصی صورت گرفته است، Boanthropy همچنان یک وضعیت ناشناخته و ناشناخته باقی مانده است، با اجماع محدود در مورد علت، آسیب‌شناسی و استراتژی‌های درمانی بهینه آن.

علائم بوانتروپی

علامت اولیه Boanthropy وجود یک باور هذیانی است که فرد به گاو یا گاو تبدیل شده است. این توهم ممکن است به طرق مختلف ظاهر شود، از جمله:

شناسایی با ویژگی‌های گاو: افراد مبتلا به بوانتروپی ممکن است با ویژگی‌ها یا رفتار‌های گاو، مانند غر زدن، چرا کردن، یا اتخاذ موضع چهارپا، شناسایی قوی داشته باشند. آن‌ها ممکن است اعتقاد داشته باشند که دارای ویژگی‌های فیزیکی یا ویژگی‌های یک گاو هستند، علی‌رغم شواهدی که خلاف آن را نشان می‌دهد.

اختلال در هویت شخصی: باور هذیانی گاو یا گاو بودن می‌تواند احساس خود و هویت فرد را مختل کند و منجر به سردرگمی، پریشانی و اختلال در عملکرد اجتماعی و شغلی شود. آن‌ها ممکن است برای تطبیق هویت گاوی درک شده خود با خودپنداره انسانی خود تلاش کنند و باعث ناراحتی روانی قابل توجه و مشکلات بین فردی شود.

مقاومت در برابر شواهد متناقض: افراد مبتلا به Boanthropy معمولاً با وجود شواهد متناقض یا استدلال‌های منطقی بر خلاف آن، اعتقاد ثابت و سفت و سختی به هویت گاوی خود دارند. آن‌ها ممکن است تلاش‌های دیگران برای به چالش کشیدن یا رد باور‌های هذیانی خود را رد کنند، که منجر به درگیری بین فردی و تیره شدن روابط با خانواده، دوستان و ارائه‌دهندگان مراقبت‌های بهداشتی می‌شود.

اختلال عملکردی: باور هذیانی به گاو یا گاو بودن می‌تواند توانایی فرد را برای انجام فعالیت‌های روزمره زندگی، حفظ شغل و تعاملات اجتماعی به طور قابل توجهی مختل کند. آن‌ها ممکن است از موقعیت‌های اجتماعی کناره‌گیری کنند، بهداشت شخصی را نادیده بگیرند، یا رفتار‌های منطبق با هویت گاوی درک شده خود داشته باشند، که باعث تشدید اختلال عملکردی و انزوای اجتماعی می‌شود.

آسیب‌شناسی بوانتروپی

آسیب‌شناسی Boanthropy پیچیده و چند وجهی است و شامل اختلالاتی در فرآیند‌های شناختی، ادراکی و عاطفی در مغز است. در حالی که مکانیسم‌های عصبی-بیولوژیکی دقیق زیربنای Boanthropy هنوز به خوبی شناخته نشده است، عوامل متعددی ممکن است در ایجاد و حفظ این اختلال هذیانی نقش داشته باشند:

عدم تعادل عصبی شیمیایی: اختلال در سیستم‌های انتقال‌دهنده عصبی، مانند دوپامین، سروتونین و گلوتامات، ممکن است در پاتوفیزیولوژی Boanthropy نقش داشته باشد. تغییرات در سیگنال دهی دوپامین، به ویژه، در شکل‌گیری و تداوم باور‌های هذیانی در اختلالات روان پریشی مانند اسکیزوفرنی نقش دارد.

تحریف‌های شناختی: افراد مبتلا به Boanthropy ممکن است تحریف‌های شناختی مانند سوگیری تأیید، توجه انتخابی و سوگیری‌های اسنادی را نشان دهند که به حفظ باور هذیانی آن‌ها کمک می‌کند. این فرآیند‌های شناختی می‌توانند اعتقاد فرد را به هویت گاوی خود تقویت کنند و توانایی آن‌ها را برای ارزیابی انتقادی اطلاعات متناقض کاهش دهند.

عوامل روانی اجتماعی: عوامل استرس زای روانی اجتماعی، تجربیات آسیب‌زا، و تعارضات بین فردی ممکن است در شروع و تشدید Boanthropy نقش داشته باشند. افرادی که پریشانی یا آشفتگی عاطفی قابل توجهی را تجربه می‌کنند ممکن است بیشتر مستعد ایجاد باور‌های هذیانی به عنوان مکانیزم مقابله یا دفاع در برابر درد روانی باشند.

تأثیرات فرهنگی و محیطی: باور‌های فرهنگی، آموزه‌های دینی و هنجار‌های اجتماعی ممکن است بر محتوا و بیان باور‌های هذیانی در افراد مبتلا به بوانتروپی تأثیر بگذارد. عوامل فرهنگی می‌توانند تفسیر افراد از تجربیات خود را شکل دهند و بر اعتبار فرهنگی و پذیرش باور‌های هذیانی آن‌ها در بافت اجتماعی تأثیر بگذارند.

تشخیص بوانتروپی

تشخیص Boanthropy شامل یک ارزیابی جامع روانپزشکی، از جمله ارزیابی کامل از وضعیت روانی فرد، سابقه بیماری فعلی، و زمینه روانی اجتماعی است. ملاحظات تشخیصی کلیدی برای Boanthropy عبارتند از:

وجود باور هذیانی: معیار اولیه تشخیصی برای Boanthropy وجود یک باور هذیانی ثابت و پایدار است که فرد به گاو یا گاو تبدیل شده است. این توهم ممکن است با باور‌ها یا رفتار‌های مرتبط با هویت گاوی درک شده فرد همراه باشد.

مدت زمان و تأثیر بر عملکرد: باور هذیانی به Boanthropy معمولاً برای یک دوره طولانی باقی می‌ماند و باعث ناراحتی یا آسیب قابل توجهی در زمینه‌های اجتماعی، شغلی یا سایر زمینه‌های عملکرد می‌شود. شدت و تأثیر هذیان بر زندگی روزمره فرد، ملاحظات مهمی در تشخیص دقیق است.

حذف سایر علل: سایر علل بالقوه باور‌های هذیانی، مانند اختلالات روان پریشی، اختلالات خلقی با ویژگی‌های روان پریشی، اختلال روان پریشی ناشی از مواد یا شرایط عصبی، باید از طریق یک ارزیابی جامع روانپزشکی و ارزیابی تشخیصی رد شوند.

اطلاعات جانبی: اطلاعات جانبی از اعضای خانواده، مراقبان، یا منابع دیگر ممکن است بینش‌های ارزشمندی را در مورد شروع، سیر و تأثیر باور هذیانی بر عملکرد و رفتار فرد ارائه دهد. گرفتن سابقه وثیقه می‌تواند به تایید وجود Boanthropy کمک کند و برنامه‌ریزی و مداخله درمانی را راهنمایی کند.

استراتژی‌های درمانی برای بوانتروپی

درمان Boanthropy معمولاً شامل یک رویکرد چند رشته‌ای، از جمله دارودرمانی، روان‌درمانی، و مداخلات حمایتی با هدف کاهش پریشانی، مدیریت علائم و بهبود عملکرد کلی است. در حالی که هیچ درمان خاصی برای Boanthropy وجود ندارد، استراتژی‌های زیر ممکن است در نظر گرفته شود:

دارو‌های ضد روان پریشی: دارو‌های ضد روان پریشی، مانند آنتاگونیست‌های دوپامین (مانند هالوپریدول، ریسپریدون، الانزاپین)، ممکن است برای کمک به کاهش علائم روان پریشی و کاهش شدت باور‌های هذیانی در افراد مبتلا به بوانتروپی تجویز شوند. این دارو‌ها با مسدود کردن گیرنده‌های دوپامین در مغز عمل می‌کنند و می‌توانند به تثبیت خلق و خو و بهبود عملکرد شناختی کمک کنند.

درمان شناختی-رفتاری (CBT): درمان شناختی-رفتاری (CBT) ممکن است با کمک به افراد برای به چالش کشیدن و ارزیابی مجدد باور‌های هذیانی خود، شناسایی تحریفات شناختی، و توسعه راهبرد‌های مقابله‌ای برای مدیریت علائم روان پریشی، در درمان Boanthropy مفید باشد. تکنیک‌های CBT، مانند بازسازی شناختی، آزمایش واقعیت و آزمایش‌های رفتاری، می‌توانند به افراد کمک کنند تا بینشی نسبت به شرایط خود پیدا کنند و تأثیر تفکر هذیانی را بر عملکرد روزانه‌شان کاهش دهند.

روان درمانی حمایتی: روان درمانی و مشاوره حمایتی ممکن است حمایت عاطفی، اعتبار و راهنمایی را برای افرادی که با Boanthropy و خانواده‌هایشان کنار می‌آیند فراهم کند. مداخلات روان درمانی متمرکز بر تقویت مهارت‌های مقابله‌ای، بهبود روابط بین فردی و تقویت حس امید و انعطاف‌پذیری می‌تواند مکمل درمان‌های دارویی و بهبود نتایج کلی درمان باشد.

آموزش و حمایت خانواده: مشارکت دادن اعضای خانواده و مراقبان در فرآیند درمان می‌تواند به افزایش حمایت اجتماعی، بهبود ارتباطات و تسهیل پیروی از توصیه‌های درمانی کمک کند. برنامه‌های آموزشی روانی با هدف آموزش اعضای خانواده در مورد بوانتروپی، علائم آن و گزینه‌های درمانی می‌تواند انگ را کاهش دهد، درک را افزایش دهد و همکاری در مدیریت این بیماری را ارتقا دهد.

خدمات حمایتی جامعه: خدمات حمایتی مبتنی بر جامعه، مانند گروه‌های حمایتی، سازمان‌های همتا، و گروه‌های حمایت از سلامت روان، می‌توانند منابع ارزشمند و حمایت اجتماعی را برای افراد با Boanthropy و خانواده‌هایشان فراهم کنند. مشارکت در شبکه‌های حمایت از همتایان و به اشتراک گذاشتن تجربیات با دیگرانی که تجربیات مشابهی دارند، می‌تواند احساس انزوا را کاهش دهد، توانمندسازی را تقویت کند و حس تعلق را در جامعه تقویت کند.

بیماری‌های مشابه با بوانتروپی

هذیان کوتارد: هذیان کوتارد که به عنوان سندرم جسد راه رفتن نیز شناخته می‌شود، یک اختلال روانپزشکی نادر است که با این باور هذیانی مشخص می‌شود که فرد مرده، وجود ندارد یا اندام‌های حیاتی یا عملکرد‌های بدن خود را از دست داده است. در حالی که از نظر محتوا و مضمون هذیان از Boanthropy متمایز است، هذیان کوتارد از نظر وجود باور‌های نادرست ثابت و مداوم در مورد هویت یا یکپارچگی بدنی خود شباهت‌هایی دارد.

هذیان کپگراس: توهم کپگرا یک اختلال روانپزشکی نادر است که با این باور هذیانی مشخص می‌شود که فرد آشنا، مانند یکی از اعضای خانواده یا دوست، با یک فریبکار یا شیاد با ظاهری یکسان جایگزین شده است. در حالی که از نظر محتوا و مضمون هذیان از Boanthropy متمایز است، هذیان Capgras از نظر وجود باور‌های نادرست ثابت و مداوم در مورد هویت یا ظاهر دیگران شباهت‌هایی دارد.

هذیان فرگولی: هذیان فرگولی یک اختلال روانپزشکی نادر است که با این باور هذیانی مشخص می‌شود که افراد مختلف در واقع همان فرد در لباس مبدل یا هویت‌های متفاوتی هستند. در حالی که از نظر محتوا و مضمون هذیان از Boanthropy متمایز است، هذیان Fregoli از نظر وجود باور‌های نادرست ثابت و مداوم در مورد هویت یا ظاهر دیگران شباهت‌هایی دارد.

Lycanthropy بالینی: Lycanthropy بالینی یک اختلال روانپزشکی نادر است که با این باور هذیانی مشخص می‌شود که فرد به یک گرگینه یا حیوان دیگر تبدیل شده یا دارای ویژگی‌های آن است. لیکانتروپی بالینی از نظر محتوا و مضمون هذیان از Boanthropy متمایز است، اما از نظر وجود باور‌های نادرست ثابت و مداوم در مورد هویت یا شکل فیزیکی فرد، شباهت‌هایی دارد.

سندرم اکبوم (انگل هذیانی): سندرم اکبوم که با نام انگل هذیانی نیز شناخته می‌شود، یک اختلال روانپزشکی نادر است که با این باور هذیانی مشخص می‌شود که فرد با وجود شواهد خلاف آن، آلوده به انگل یا حشرات است. در حالی که از نظر محتوا و مضمون هذیان از Boanthropy متمایز است، اما سندرم اکبوم از نظر وجود باور‌های نادرست ثابت و مداوم در مورد وضعیت جسمانی یا وضعیت سلامت فرد شباهت‌هایی دارد.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]