آلن دلون (Alain Delon) -افسانه بیتکرار سینمای جهان – در ۸۸ سالگی چشم از جهان فروبست
از زیبایی مرموز تا نقشآفرینیهای جاودانه؛ سفری در زندگی و میراث سینمایی آلن دلون
آلن دلون (Alain Delon)، یکی از چهرههای بیبدیل و افسانهای سینمای جهان، در سن ۸۸ سالگی در خانهاش در دوشی (Douchy) فرانسه، پس از یک دوره طولانی بیماری و در کنار خانوادهاش، به آرامش ابدی پیوست. او نه تنها به خاطر بازیگری بینظیرش بلکه به خاطر زیبایی منحصربهفرد و شخصیت مرموزش، به یک نماد جهانی تبدیل شد که تأثیرش در سینما همچنان پابرجاست.
در سالهای اخیر، دلون با مشکلات جدی سلامتی مواجه شد. در سال ۲۰۱۹، او دچار سکته مغزی شد و از آن زمان بیشتر بهصورت منزوی زندگی میکرد.
دوران کودکی و آغاز راه پرماجرا
دلون در ۸ نوامبر ۱۹۳۵ در شهر سوشو (Sceaux)، واقع در حومه جنوبی پاریس، به دنیا آمد. دوران کودکی او با مشکلات فراوانی همراه بود؛ از جدایی والدینش گرفته تا اخراجهای مکرر از مدارس مختلف. این تجارب سخت او را به شخصیتی پیچیده و سرسخت تبدیل کرد که بعدها در نقشهای سینماییاش نیز بازتاب یافت. پس از خدمت در نیروی دریایی فرانسه و حضور در جنگ هند و چین (Indochina)، دلون به پاریس بازگشت و با انجام کارهای مختلف، از جمله فروشندگی، مسیر خود را به سوی دنیای بازیگری پیدا کرد.
ورود به دنیای سینما و آغاز دوران طلایی
نخستین حضور دلون در سینما به سال ۱۹۵۷ و بازی در فیلم «وقتی زن دخالت میکند» (Quand la femme s’en mêle) بازمیگردد که در آن نقش یک آدمکش را بازی کرد. این نقش، اولین گام او در مسیری بود که او را به یکی از ستارگان بزرگ سینمای اروپا تبدیل کرد. دلون در دهه ۱۹۶۰ با بازی در فیلمهایی چون «ظهر بنفش» (Plein Soleil, 1960)، «یوزپلنگ» (The Leopard, 1963) و «سامورایی» (Le Samouraï, 1967) به شهرت رسید. او در این فیلمها، نقشهای ضدقهرمانانهای را به تصویر کشید که با زیبایی و جذابیت بینظیرش، تضادی عجیب و تاثیرگذار ایجاد میکرد.
یکی از مهمترین نقشآفرینیهای دلون در فیلم «ظهر بنفش» (Plein Soleil) به کارگردانی رنه کلمان (René Clément) بود که در آن نقش تام ریپلی (Tom Ripley)، یک قاتل بیوجدان و جذاب را ایفا کرد. بازی او در این فیلم، نمادی از زیبایی مرموز و جذابیت خطرناک شد که بعدها در نقشهای دیگرش نیز تکرار شد. دلون با چهرهای که گویی بیشتر به یک نقاشی بیجان شباهت داشت تا یک انسان زنده، توانست در نقشهایی همچون قاتل در «سامورایی» (Le Samouraï) یا دلال آثار هنری در «آقای کلاین» (Mr. Klein, 1976) به شدت تاثیرگذار باشد.
روابط عاشقانه
زندگی عاشقانه آلن دلون نیز همیشه در معرض توجه رسانهها بوده است. او در دهه ۱۹۵۰ با رومی اشنایدر (Romy Schneider)، بازیگر معروف اتریشی، وارد رابطهای عاشقانه شد. این رابطه یکی از معروفترین و پرحاشیهترین روابط عاشقانه آن دوران بود، اما در نهایت به جدایی انجامید. این جدایی دلون و اشنایدر تأثیر عمیقی بر هر دو گذاشت و سالها در خاطرهها باقی ماند.
دلون در سال ۱۹۶۴ با ناتالی دلون (Nathalie Delon)، بازیگر و مدل فرانسوی، ازدواج کرد. این ازدواج باعث تولد فرزندشان، آنتونی دلون، شد. اما این ازدواج نیز دوام نیاورد و آنها در سال ۱۹۶۹ از هم جدا شدند. پس از این جدایی، دلون وارد روابط متعددی شد که همواره در رسانهها مورد توجه قرار میگرفت. او از برخی از این روابط صاحب فرزندان دیگری نیز شد، از جمله کریستین بولونیه (Christian Boulogne) از خواننده و بازیگر نیکو، و آنوشکا دلون (Anouchka Delon) و آلن-فابین دلون (Alain-Fabien Delon) از رابطهاش با روزالی فن بریمن (Rosalie van Breemen)، مدل و بازیگر هلندی.
جنجالها و حاشیهها
زندگی آلن دلون همیشه با جنجالها و حاشیههای متعددی همراه بوده است. یکی از بزرگترین جنجالهای زندگی او به ماجرای مارکویچ (Markovic Affair) بازمیگردد. این ماجرا در دهه ۱۹۶۰ رخ داد و شامل اتهامات قتل و سوءاستفاده از مواد مخدر در محافل بالای جامعه فرانسه بود. دلون در این ماجرا دخیل شناخته شد، اما هیچگاه بهطور رسمی متهم نشد.
دلون همچنین به خاطر دیدگاههای سیاسیاش بارها مورد انتقاد قرار گرفت. او از جبهه ملی فرانسه (National Front) حمایت میکرد و نظرات جنجالی درباره مسائل اجتماعی از جمله ازدواج همجنسگرایان و مجازات اعدام را ابراز میکرد. این اظهارنظرها باعث شد که او همواره در مرکز توجه و بحثهای عمومی قرار گیرد. با این حال، دلون توانست از طریق نقشهای سینماییاش همچنان در قلب طرفدارانش جایگاهی ویژه داشته باشد.
اوج و افول در سینما
دلون در طول دوران حرفهای خود با کارگردانان بزرگی همچون لوکینو ویسکونتی (Luchino Visconti)، ژان-پیر ملویل (Jean-Pierre Melville) و رنه کلمان (René Clément) همکاری داشت. فیلمهای او نه تنها در فرانسه بلکه در سراسر جهان مورد توجه قرار گرفتند. در سال ۱۹۶۳، دلون با بازی در نقش تانکردی (Tancredi) در فیلم «پلنگ» (The Leopard) ساخته ویسکونتی، موفقیت بزرگی را تجربه کرد. او در این فیلم نقش یک اشرافزاده جوان و پرشور را ایفا کرد که در تضاد با جهان پر زرق و برق و روبهزوال اطرافش، به دنبال هویت و معنای جدیدی بود.
اما شاید یکی از بهیادماندنیترین نقشهای دلون در فیلم «سامورایی» (Le Samouraï) به کارگردانی ژان-پیر ملویل (Jean-Pierre Melville) باشد. دلون در این فیلم نقش یک قاتل حرفهای و بیاحساس به نام جف کاستلو (Jef Costello) را ایفا کرد که با سکوت و سردیاش، تصویری فراموشنشدنی از یک شخصیت مرموز و خطرناک را به جای گذاشت. این فیلم نه تنها از نظر سینمایی، بلکه از نظر زیباییشناسی نیز تحسینشده است و دلون را به عنوان یکی از چهرههای اصلی سینمای نوار فرانسه معرفی کرد.
دوران پایانی و بازگشت به تلویزیون
در دهه ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، با افول تدریجی ستارهاش در سینما، دلون به تلویزیون روی آورد و در مینیسریالهایی همچون «فابیو مونتاله» (Fabio Montale, 2002) و «فرانک ریوا» (Frank Riva, 2003-2004) به ایفای نقش پرداخت. او در این مجموعهها نقش کارآگاهان مسن و باتجربهای را بازی کرد که بازتابی از سالهای طولانی تجربه او در سینما بود. با این حال، او هرگز نتوانست موفقیتهای دهههای پیشین خود را تکرار کند.
دلون در سال ۲۰۰۵ به خاطر خدماتش به سینمای جهان، به عنوان افسر لژیون دونور (Legion of Honor) فرانسه معرفی شد. این افتخار، نشانهای از تاثیر عمیق و ماندگار او بر سینما بود. در سالهای پایانی زندگیاش، دلون بیشتر به عنوان یک چهره جنجالی در رسانهها ظاهر میشد تا یک بازیگر فعال. اختلافات خانوادگی او و اخبار مربوط به وضعیت سلامتیاش بارها به تیتر اخبار تبدیل شد.
وداع با سینما و میراث ماندگار
آخرین حضور عمومی دلون در سال ۲۰۱۹ و در جشنواره فیلم کن (Cannes Film Festival) بود که در آن نخل طلای افتخاری (Honorary Palme d’Or) را دریافت کرد. او در این مراسم با سخنرانیای احساسی، به نظر میرسید که با دنیای سینما خداحافظی میکند. دلون که در آن زمان به شدت بیمار بود، در سخنانش از دوران حرفهای خود یاد کرد و احساساتش را با حضار به اشتراک گذاشت.
آلن دلون با بیش از ۹۰ فیلم در کارنامهاش، میراثی بینظیر در تاریخ سینما به جا گذاشته است. او با بازی در نقشهایی که مرزهای زیبایی و وحشت را در هم میآمیخت، توانست نه تنها به عنوان یک بازیگر بلکه به عنوان یک نماد فرهنگی در ذهنها باقی بماند. اگرچه دیدگاههای سیاسی و زندگی شخصی او بارها مورد نقد قرار گرفت، اما نقشآفرینیهایش همچنان به عنوان یکی از درخشانترین و بهیادماندنیترین دورههای سینما در خاطرها باقی خواهد ماند.
یاد و خاطره آلن دلون، این چهره افسانهای سینما، برای همیشه در دل دوستداران هنر هفتم باقی خواهد ماند و نقشهای ماندگار او همچنان الهامبخش نسلهای آینده خواهد بود.
فهرست فیلمهای آلن دلون
- وقتی زنی دخالت میکند – Quand la femme s’en mêle – 1957
- زیبا باش اما خفه شو – Sois belle et tais-toi – 1958
- کریستین – Christine – 1958
- زنان ضعیف هستند – Faibles femmes – 1959
- راه جوانی – Le chemin des écoliers – 1959
- روکو و برادرانش – Rocco e i suoi fratelli – 1960
- ظهر بنفش – Plein Soleil – 1960
- شادی زندگی – La ciociara – 1961
- عشقهای مشهور – Les amours célèbres – 1961
- عشق در دریا – Amour à la mer – 1962
- کسوف – L’Eclisse – 1962
- Carom Shots – Carambolages – 1962
- شیطان و ده فرمان – Le Diable et les Dix Commandements – 1962
- خانه شادی – Les Félins – 1963
- هر شمارهای میتواند برنده باشد – Mélodie en sous-sol – 1963
- پلنگ – Il Gattopardo – 1963
- لاله سیاه – La Tulipe noire – 1964
- L’Insoumis – L’Insoumis – 1964
- رولز-رویس زرد – The Yellow Rolls-Royce – 1964
- زمانی که دزد بودم – Once a Thief – 1965
- آیا پاریس در حال سوختن است؟ – Paris brûle-t-il? – 1966
- تگزاس آنسوی رودخانه – Texas Across the River – 1966
- فرمانده گم شده – Lost Command – 1966
- ماجراجویان – Les Aventuriers – 1967
- Diabolically Yours – Diaboliquement vôtre – 1967
- سامورایی – Le Samouraï – 1967
- ارواح مردگان – Histoires extraordinaires – 1968
- خداحافظ رفیق – Adieu l’ami – 1968
- دختری سوار بر موتورسیکلت – The Girl on a Motorcycle – 1968
- جف – Jeff – 1969
- دسته سیسیلیها – Le Clan des Siciliens – 1969
- استخر – La Piscine – 1969
- The Love Mates – Les Caïds – 1970
- Easy, Down There! – Doucement les basses – 1970
- بورسالینو – Borsalino – 1970
- دایره سرخ – Le Cercle rouge – 1970
- ترور تروتسکی – The Assassination of Trotsky – 1971
- Fantasia chez les ploucs – Fantasia chez les ploucs – 1971
- آفتاب سرخ – Soleil Rouge – 1971
- بیوه کودرک – La Veuve Couderc – 1971
- یک پلیس – Un flic – 1972
- نخستین شب آرامش – La prima notte di quiete – 1972
- معالجه با شوک – Traitement de choc – 1973
- اسلحهٔ بزرگ – Tony Arzenta – 1973
- عقرب – Scorpio – 1973
- انبارهای سوخته – Les Granges brûlées – 1973
- نسل اربابان – Les Seigneurs – 1973
- دو مرد در شهر – Deux hommes dans la ville – 1973
- بورسالینو و شرکا – Borsalino & Co – 1974
- سینههای یخی – Les Seins de glace – 1974
- زورو – Zorro – 1975
- کولی – Le Gitan – 1975
- داستان یک پلیس – Flic Story – 1975
- بومرنگ – Boomerang – 1976
- آرماگدون – Armaguedon – 1977
- آقای کلاین – Monsieur Klein – 1976
- مرد عجول – L’Homme pressé – 1977
- مرگ یک مرد فاسد – Mort d’un pourri – 1977
- باند – Le Gang – 1977
- توجه، بچهها نگاهمان میکنند – Attention, les enfants regardent – 1978
- کنکورد… فرودگاه ۷۹ – The Concorde… Airport ’79 – 1979
- پزشک – Le Toubib – 1979
- سه مرد برای کشتن – Trois hommes à abattre – 1980
- تهران ۴۳ – Tehran 43 – 1981
- برای پنهان کردن یک پلیس – Pour la peau d’un flic – 1981
- شوک – Le Choc – 1982
- ضارب – Le Battant – 1983
- داستان ما – Notre histoire – 1984
- سوان عاشق – Un amour de Swann – 1984
- حرف یک پلیس – Parole de flic – 1985
- گذرگاه – Le Passage – 1986
- پلیس خفته را بیدار نکن – Ne réveillez pas un flic qui dort – 1988
- ماشین رقص – Dancing Machine – 1990
- موج نو – Nouvelle vague – 1990
- بازگشت کازانووا – Le retour de Casanova – 1992
- یک جرم – Un crime – 1993
- تدی خرسه – L’Ours en peluche – 1994
- صد و یک شب – Les cent et une nuits de Simon Cinéma – 1995
- روز و شب – Jour et nuit – 1996
- نیمه شانس – Une chance sur deux – 1997
- بازیگران – Les Acteurs – 1999
- فرانک ریوا – Frank Riva – 2003 (مجموعه تلویزیونی)
- آستریکس در بازیهای المپیک – Astérix aux Jeux Olympiques – 2008
- Happy New Year, mothers! – Happy New Year, mothers! – 2012
نوجوونی ما دهه شصتی ها رو ساخت این مرد. زیبا، جذاب، مرموز، چشمانی نافذ و شخصیت کاریزماتیک در فیلمها. در اون زمان اغلب ما دسترسی به هیچ منبعی از فیلم و سریال نداشتیم جز تلویزیون. و تلویزیون هم کاری به فیلم و سریالهای دهه ی نود نداشت. تو سینمای دنیا، برد پیت، دی کاپریوها اومده بودن و من و امثال من تا سالها خبر نداشتیم. ولی همیشه آلن دلون تو تلویزیون بود. فیلمهاش با تمام سانسوری که میشد، من و سایر دختران نوجوان همکلاسیم رو میخکوب و مجذوب میکرد و تا چندین روز در موردش حرف میزدیم. آلن دلون آخرین جذاب کلاسیک بود. یک جذاب اصیل و طبیعی. روحش شاد و در آرامش باد تا ابد.