تاریخچه و چگونگی نامگذاری توهم کنترل (Illusion of Control)
توهم کنترل (Illusion of Control) به عنوان پدیدهای روانشناختی، اولین بار توسط روانشناس مشهور الن لانگر (Ellen Langer) در سال ۱۹۷۵ مطرح شد. لانگر در تحقیقات خود نشان داد که افراد در بسیاری از موارد بهطور غیرمنطقی باور دارند که میتوانند بر رویدادهای تصادفی یا غیرقابل کنترل تأثیر بگذارند. این پدیده بهویژه در موقعیتهایی دیده میشود که افراد احساس میکنند کنترل یا تأثیر مستقیمی بر نتیجه دارند، حتی اگر این کنترل واقعی نباشد. لانگر این مفهوم را بهطور تجربی در مطالعات خود با استفاده از بازیهای شانسی و آزمونهای مربوط به احتمال و شانس بررسی کرد و نشان داد که افراد در چنین شرایطی تمایل دارند تا باور کنند که میتوانند نتایج را پیشبینی یا کنترل کنند.
نامگذاری این پدیده به دلیل ماهیت خاص آن انجام شده است؛ توهم کنترل به حالتی اشاره دارد که افراد به اشتباه تصور میکنند که میتوانند بر عواملی که خارج از کنترل آنهاست تأثیر بگذارند. این نامگذاری نشاندهنده خطای شناختی است که افراد را به این باور نادرست میرساند که میتوانند بر نتایج اتفاقات تصادفی تأثیر بگذارند. در تحقیقات لانگر، این توهم در موقعیتهایی مانند بازیهای شرطی، سرمایهگذاری، یا حتی رانندگی مشاهده شد. افراد معمولاً بر اساس اعمال یا تصمیمات خود احساس میکنند که بر رویدادهای تصادفی کنترل دارند، در حالی که در واقع هیچ کنترلی بر این نتایج ندارند.
با گذر زمان، پدیده توهم کنترل به یکی از موضوعات کلیدی در روانشناسی اجتماعی و اقتصاد رفتاری تبدیل شد. تحقیقات بیشتری نشان داد که این پدیده در حوزههای مختلف زندگی مانند بازیهای شانسی، تجارت و تصمیمگیریهای مالی دیده میشود. همچنین، توهم کنترل به عنوان یکی از عوامل مهم در مخاطرات شناختی و سوگیریهای شناختی معرفی شد که بر تصمیمگیریهای افراد تأثیر میگذارد. امروزه، این پدیده بهطور گستردهای مورد مطالعه قرار میگیرد و بهویژه در مواردی که افراد باید با عوامل غیرقابل پیشبینی یا غیرقابل کنترل روبهرو شوند، نقش مهمی ایفا میکند.
توضیح و مفهوم توهم کنترل
توهم کنترل به این باور نادرست اشاره دارد که افراد فکر میکنند میتوانند بر رویدادهای تصادفی یا غیرقابل کنترل تأثیر بگذارند. این پدیده زمانی به وقوع میپیوندد که فرد در شرایطی قرار میگیرد که احساس میکند اعمال و تصمیماتش میتواند بر نتایج تأثیر بگذارد، در حالی که این نتایج کاملاً وابسته به شانس یا تصادف هستند. در حقیقت، افراد در چنین موقعیتهایی اعتماد به نفس و خودبزرگبینی بیشتری از تواناییهای خود نشان میدهند، حتی اگر هیچ کنترلی بر نتیجه نهایی نداشته باشند. این نوع خطای شناختی به ویژه در فعالیتهایی مانند قمار و سرمایهگذاریهای پرریسک مشاهده میشود.
یکی از عوامل کلیدی در توهم کنترل، احساس ناآگاهی از احتمالات و شانسی بودن اتفاقات است. افراد معمولاً با توجه به سابقه تصمیمگیریهای گذشته، باور میکنند که میتوانند نتایج آینده را کنترل کنند. برای مثال، یک فرد ممکن است با فشار دادن یک دکمه در بازیهای شانسی فکر کند که با مهارت بیشتری میتواند نتیجه را تغییر دهد، در حالی که این تصمیمات هیچ تأثیری واقعی بر نتیجه ندارند. این توهم نشاندهنده تمایل انسان به یافتن الگوهای معنادار در رویدادهای تصادفی است که در بسیاری از موارد، به اشتباه موجب اعتماد به توانایی خود در کنترل این رویدادها میشود.
توهم کنترل همچنین در حوزههای مختلفی مانند پیشبینیهای مالی و بورس نیز مشاهده میشود. سرمایهگذاران ممکن است به اشتباه باور کنند که میتوانند با تحلیلهای خود بر روندهای بازار تأثیر بگذارند، حتی اگر این تحلیلها بر پایه شانس یا عوامل غیرقابل پیشبینی باشند. این پدیده به ویژه در میان افرادی دیده میشود که خود را آگاهتر از دیگران میدانند و به همین دلیل، بر تصمیماتشان بیش از حد اعتماد دارند. این اعتماد به کنترل، معمولاً منجر به خطرات مالی و تصمیمگیریهای غیرمنطقی میشود.
در مجموع، توهم کنترل نشاندهنده یکی از سوگیریهای شناختی است که در آن افراد تمایل دارند تواناییهای خود را در کنترل رویدادهای تصادفی و غیرقابل پیشبینی بیش از حد ارزیابی کنند. این پدیده میتواند به اشتباهات تصمیمگیری و مخاطرات مالی منجر شود و نشان میدهد که افراد اغلب تمایل دارند تا باور کنند که زندگی و نتایج آن بیشتر از آنچه که واقعاً هست، در کنترل آنها قرار دارد. مقابله با این پدیده نیازمند آگاهی از احتمالات و پذیرش محدودیتهای انسانی در کنترل اتفاقات تصادفی است.
مثالهای ملموس تاریخی یا در سینماها و کتابها
یکی از برجستهترین مثالهای توهم کنترل در تاریخ، بحران مالی ۲۰۰۸ است که بسیاری از سرمایهگذاران و تحلیلگران مالی به اشتباه باور داشتند که میتوانند تغییرات بازار را پیشبینی و کنترل کنند. این افراد با اعتماد به نفس بیش از حد به تواناییهای خود در پیشبینی روندهای مالی، سرمایهگذاریهای بزرگی انجام دادند که در نهایت به بحران و از دست رفتن میلیاردها دلار سرمایه منجر شد. توهم کنترل در اینجا به وضوح نشاندهنده اشتباهات تصمیمگیری ناشی از عدم درک کافی از ریسکها و احتمالات بازار بود.
در دنیای سینما، فیلم «21» (بیست و یک) به خوبی به توهم کنترل میپردازد. داستان فیلم درباره گروهی از دانشجویان است که از روشهای ریاضی و تحلیل کارتها برای برنده شدن در قمار استفاده میکنند. آنها با اینکه موفق میشوند در برخی مواقع نتایج را به نفع خود تغییر دهند، اما در نهایت به دلیل شانس و تصادف، کنترل اوضاع از دستشان خارج میشود. این فیلم نشان میدهد که حتی با وجود استراتژیها و مهارتها، همچنان شانس و تصادف نقش مهمی در نتیجه بازیهای شانسی دارد.
کتاب «Thinking, Fast and Slow» نوشته دنیل کانمن نیز یکی از منابع معروف در زمینه بررسی پدیده توهم کنترل است. کانمن در این کتاب به بررسی سوگیریهای شناختی و خطاهای ذهنی میپردازد و توهم کنترل را به عنوان یکی از عوامل اصلی تصمیمگیریهای نادرست معرفی میکند. او توضیح میدهد که افراد به اشتباه باور میکنند که میتوانند رویدادهای غیرقابل پیشبینی را کنترل کنند و این باور به خطرات مالی و تصمیمگیریهای اشتباه منجر میشود.
یکی دیگر از مثالهای ملموس از توهم کنترل در قمار دیده میشود. بسیاری از قماربازان به اشتباه باور دارند که با اعمال خاص یا الگوهای رفتاری میتوانند نتیجه بازی را تغییر دهند. به عنوان مثال، فشار دادن دکمههای دستگاه بازی با شدت یا ترتیب خاص، به عنوان راهی برای کنترل نتیجه تصور میشود، در حالی که نتیجه کاملاً به شانس بستگی دارد. این مثال بهوضوح نشاندهنده توهم کنترل و تأثیر آن بر تصمیمگیریهای افراد است.
در فیلم «Limitless» (بیحد و مرز)، شخصیت اصلی با استفاده از دارویی به تواناییهای ذهنی فوقالعادهای دست مییابد و تصور میکند که میتواند بر تمامی جنبههای زندگیاش کنترل داشته باشد. او با این تصور که تواناییهای جدیدش به او کنترل کامل بر رویدادهای زندگی میدهد، تصمیمات خطرناکی میگیرد. با این حال، داستان فیلم نشان میدهد که حتی با وجود مهارتها و تواناییهای بالا، همچنان کنترل کامل بر زندگی و رویدادها غیرممکن است.
یکی از دیگر مثالهای مرتبط با توهم کنترل، سرمایهگذاریهای پرریسک در بازار بورس است. بسیاری از سرمایهگذاران با اعتماد به تحلیلهای خود و بدون در نظر گرفتن عوامل تصادفی، به اشتباه باور میکنند که میتوانند نتایج بازار را پیشبینی کنند. این اعتماد بیش از حد به کنترل شخصی معمولاً به خسارات سنگین مالی منجر میشود و نشاندهنده قدرت توهم کنترل در تصمیمگیریهای انسانی است.