.

نگاهی به نقش دانشمندان جندی شاپور در نهضت ترجمه

مدت ها پیش از ظهور اسلام، شهر جندی شاپور مرکز علمی درخشانی را در دل خود داشت که با گسترش فتوحات اسلام، در قلمرو مسلمانان قرار گرفت. هنگامی که مسلمانان به علم متوجه شدند این مرکز توانست خدمات گرانقدری در انتقال علوم گوناگون به خصوص پزشکی به مسلمانان ارائه نماید. ارائهٔ این خدمات همزمان با نهضت ترجمه ای بود که مسلمانان آغاز کرده و طی آن کتب علمی زبان های بیگانه را به عربی ترجمه کردند. جندی شاپور نیز در این نهضت به دو گونه سهیم بود. یک جنبه آن بود که دانشمندان جندی شاپور که تا پیش از آن، تالیفات خود را به زبان هایی غیر از عربی می نگاشتند این بار به نگارش به زبان عربی روی آوردند. جنبه دوم آن بود که برخی کتب بیگانه را به عربی ترجمه کردند. در این تحقیق این نتیجه به دست آمد که فعالیت جندی شاپور در جنبهٔ اول بسیار پر رنگ تر از جنبهٔ دوم بوده است و این خود تاکیدی است بر این که علمای جندی شاپور بیشتر خود صاحب دانش و اثر بودند تا آن که ناقل و مترجم صرف آثار دیگران باشند

مقدمه

جندی شاپور شهری بوده در شمال غربی خوزستان که محل آن را بین شوشتر و خرابه های شوش دانسته اند و با محلی که در حال حاضر شاه آباد خوانده می شود؛ تطبیق کرده اند. شهرت این شهر بیشتر به خاطر دارالعلم و بیمارستانی بوده که در طی چندین قرن یکی از بزرگ ترین مراکز علمی و طبی عصر خود بوده است. اگر چه احتمال می رود مدرسهٔ طب جندی شاپور از همان عصر تاسیس شهر در دورهٔ شاپور اول (۲۷۰‌ – ۲۴۲ م) فعال بوده، اما یقین آن است؛ که در دورهٔ شاپور دوم (۳۰۹‌-۳۷۹ م) این مدرسه وجود داشته است (محمدی،

. (3:1350

مسیحیان نسطوری ساکن جزیره (بین النهرین شمالی) نقش مهمی در مدرسهٔ جندی شاپور داشتند.

آنان که تابع کلیسای ارتدکس روم شرقی نبودند؛ قرن ها در شهر ادسا مرکز طبی معتبری داشتند. از نیمهٔ دوم قرن پنجم میلادی به بعد، دولت بیزانس به سرکوب و پراکنده کردن آنان پرداخت که یکی از نتایج آن مهاجرت بسیاری از آنان به قلمرو ایران و به خصوص جندی شاپور بود. این نسطوریان مهاجر، حامل طب یونانی بودند که در جندی شاپور با طبی که از سواحل هند می آمد ترکیب شد (تقی زاده، ۱۳۵۰: ۲۲۱).

هنگامی که خسرو انوشیروان (۵۳۱-۵۷۹ م) به پادشاهی رسید؛ این مرکز فرهنگی، رونق بیشتری گرفت.

انوشیروان در آنجا آموزشگاه تازه ای برای تحقیقات فلسفی و پزشکی بنیان نهاد. وی شیفتهٔ مباحثات فلسفی بود. سعهٔ صدر و آزاد منشی او شامل حال نسطوریان و یعقوبیان گردید و بیشتر استادان این آموزشگاه که از مسیحیان نسطوری بودند نیز ازین امر بهره مند گشتند (الهاشمی، ۱۳۳۹: ۱۹۵). این نسطوری ها ترجمهٔ سریانی کتب بقراط و جالینوس (پزشکان نامدار یونانی) را در دست داشتند و علاوه بر آن ترجمه های کتب علوم و فلسفه و حکمت یونانی را نیز دارا بودند که مرجع دانشمندان جندی شاپور و بعد ها مآخذ عمدهٔ ترجمه های عربی قرون دوم و سوم هجری گردید (تقی زاده، ۱۳۵۰‌: ۲۲۱‌).

در این تحقیق که به روش کتابخانه ای انجام شده به چگونگی شرکت تحصیل کردگان جندی شاپور در نهضت ترجمه پرداخته شده و تلاش می شود بدین سوال ها پاسخ داده شود که آنان به چه روش هایی به نهضت ترجمه یاری رسانده و چه افرادی از آنان در این مساله سهیم بوده اند؟

۱- نهضت ترجمه

در نیمهٔ دوم قرن اول هجری، اعراب مسلمان رفته رفته به علومی که در سرزمین های مفتوحه موجود بود توجه نشان دادند. در نتیجهٔ این توجه، ترجمهٔ کتب از دیگر زبان ها به زبان عربی، به صورتی محدود در دوره ی امویان آغاز شد اما در دورهٔ عباسی (پس از ۱۳۲ هجری) به صورت یک حرکت واقی درآمد (عظیمی اعتمادی، ۱۳۷۶‌: ۱۳۵‌). نخستین گام مهم در نهضت ترجمهٔ جهان اسلام توسط دومین خلیفهٔ عباسی، منصور (۱۳۶-۱۵۸‌) برداشته شد. او در دوران حکومت ۲۲ سالهٔ خود، در توسعهٔ دانش و هنر کوشش فراوان نمود و دستور داد کتاب های یونانی را ترجمه کنند. او افرادی را به نزد امپراتور روم فرستاد تا برخی کتب را از آن سرزمین بیاورند (خسروی و دیگران، بی تا: ۵۵). دومین قدم مهم در این راه توسط خلیفه هارون الرشید(۱۹۳‌-

۱۷۰‌) و با کمک برمکیان برداشته شد. او کتب قدیمی ای را که در هنگام حمله به آنقره، عموریه و دیگر بلاد روم به دست آورده بود را به بغداد انتقال داد و فرمان به ترجمهٔ آنها داد (القنوجی، ۱۹۹۹: ۱/۳۴۶). بنا بر روایاتی بیت الحکمه نیز که یک دار الترجمهٔ بزرگ بود در زمان وی تاسیس شد. اما اوج نهضت ترجمه و فعالیت بیت الحکمه در زمان خلافت مامون (۱۹۸-۲۱۸) بود. او کتب یونانی بسیاری را از سرزمین روم و جزیرهٔ سیسیل به بغداد آورد و فرمان داد آن ها را ترجمه کنند (خسروی و دیگران، بی تا: ۵۵).

در این دورانی که خلفای عباسی به دانش و فرهنگ توجه نموده به ایجاد مراکز علمی و ترجمهٔ علوم به زبان عربی پرداختند؛ مدرسهٔ جندی شاپور در این راه کمک شایانی نمود و بدین ترتیب به انتقال میراث علمی و فرهنگی عظیمی به جامعهٔ اسلامی یاری رساند (محمدی، ۱۳۵۰: ۱۱).

۲-جندی شاپور و انواع ترجمه

در بادی امر چنین انتظار می رود که جندی شاپور به عنوان مهم ترین مرکز علمی و طبی قلمرو اسلامی در آن عهد، نقشی اساسی در نهضت ترجمه داشته باشد اما در واقع، قضاوت در این خصوص بدین سادگی نبوده و بستگی به تعریفی دارد که از ترجمه مد نظر باشد. اگر منظور از شرکت در نهضت ترجمه، برگرداندن آثار نویسنده ای توسط یک مترجم به زبان عربی باشد باید گفت نقش جندی شاپور در این زمینه چندان پررنگ نبوده و تنها فرد مهم در این زمینه، یوحنا بن ماسویه است که او نیز با یک واسطه به جندی شاپور وصل می شود نه آن که تحصیل کردهٔ واقعی جندی شاپور باشد. اما جندی شاپوریان به شیوه دیگری نیز در نهضت ترجمه شرکت داتند و آن بدین صورت بود که آثار خود را که تا پیش از این به زبان های غیر عربی نوشته می شود این بار به زبان عربی نگاشتند.

همین امر ما را بر این می دارد که نوع دومی از شرکت در نهضت ترجمه را تعریف نماییم و ترجمهٔ آثار خود به عربی را نیز شرکت در نهضت ترجمه به شمار آوریم. در بخش های بعدی به صورت مجزا به این شیوهٔ شرکت جندی شاپوریان در نهضت ترجمه پرداخته خواهد شد.

۱-۲- جندی شاپوریان و ترجمهٔ آثار خود

جندی شاپوریان در نگارش اولین دسته ها از کتب طبی به زبان عربی بسیار فعال بودند. این فعالیت ها به

خصوص توسط خاندان بختیشوع، شاپور بن سهل، عیسی بن صهار بخت و یوحنا بن ماسویه صورت گرفت.

۱-۱-۲- خاندان بختیشوع

ابن العبری نویسندهٔ مختصر الدول در خصوص آغاز شهرت این خاندان می نویسد: «خلیفه منصور را در معده ضعفی پدید آمد، غذایش هضم نمیشد و میلش کاهش یافته بود. پزشکان هر چه دارو میدادند بیماری شدت بیشتری مییافت. او را از جیورجیس بن بختیشوع جندی شاپوری خبر دادند که او برترین پزشکان زمان است.

منصور فرمان به احضار او داد. عامل او در جندی شاپور او را با اکرام تمام نزد منصور فرستاد. پزشک ‌ عازم بغداد شد و بیمارستان را به پسر خود بختیشوع سپرد و همراه شاگرد خود عیسی پسر شهلاثا راهی دربار خلیفه شد. چون به بغداد وارد شد خلیفه فرمان احضار داد. چون به حضرت آمد به زبان فارسی و عربی او را ثنا گفت. منصور را از حسن بیان و ظاهر آراسته او خوش آمد و گفت که بنشیند. از او چیزهایی پرسید. و پزشک همه را در عین آرامش پاسخ داد. آنگاه منصور از بیماری خود گفت. جیورجیس گفت به یاری خدا چاره این مهم خواهم کرد. خلیفه فرمان داد خلعتی جلیل بر او پوشند و ربیع حاجب را گفت که او را در بهترین جایی از خانه خود منزل دهد و چنان اکرامش کند که یکی از خواص اهل بیت خلافت را. جیورجیس همچنان به معالجه مشغول بود تا خلیفه از آن بیماری نجات یافت. (ابن العبری، ۱۳۷۷: ۱۷۱)

در سال ۱۵۲ جیورجیس بیمار شد، بیماریی صعب. خلیفه فرمان داد تا او را به دار العامه آوردند و خود پیاده به عیادتش رفت و از حالش پرسید. جیورجیس گفت: اگر امیر المؤمنین اجازت دهد به شهر خود بازگردم تا زن و فرزندم را ببینم و اگر مردم مرا در گورستان پدرانم به خاک بسپارند. منصور گفت: ای حکیم از خدای بترس و مسلمان شو، من بهشت را برای تو ضمانت میکنم. جیورجیس گفت: من به آنجا راضی هستم که پدرانم در آنجایند، خواه بهشت باشد و خواه دوزخ. منصور از گفتار او در خنده شد. سپس گفت: از آن وقت که تو را دیده ام از همه بیماریهایی که مرا آزار میداد رها شده ام. جیورجیس گفت: من شاگرد خود عیسی را نزد امیر المؤمنین میگذارم، او در این صناعت چیره دست است. خلیفه فرمان داد ده هزار دینار به او دهند و اجازه بازگشتنش داد و خادمی با او فرستاد و گفت اگر در راه مرد او را به خانه اش برساند تا در آنجا به خاک سپرده شود، آنچنانکه او خود میخواسته است. جیورجیس زنده به دیار خود رسید (ابن العبری، ۱۳۷۷: ۱۷۱). کتاب الکناش نوشته وی می باشد که توسط شاگردش به نام عیسی صهار بخت شرح داده شده و اکنون در دست است (صفا، ۱۳۷۸: ۱/۱۱۷).

فرزند او به نام جبراییل بن بختیشوع نیز از پزشکان ماهر بود و هنگامی که خلیفهٔ بعد از منصور، هادی بیمار شد او را از جندی شاپور به بغداد فراخواند اما او زمانی به بغداد رسید که هادی درگذشته بود. هارون الرشید جانشین هادی که می خواست مهارت او را بیازماید فرمان داد مقداری ادرار خر در قاروره ای (ظرف مخصوص نمونه گیری) ریخته و بدو نشان دهند. سپس از او پرسید برای صاحب این ادرار چه دارویی مناسب است؟ جبراییل بن بختیشوع پاسخ داد: «جو». این پاسخ باعث خندهٔ حضار شد (الذهبی، ۲۰۰۳: ۴/۱۰۷۸).

با وجود مهارت جبراییل بن بختیشوع، اما مرگ هارن الرشید به اشتباه وی در معالجه نسبت داده می شد و ظاهرا این اتهام صحت دارد چرا که از سوی پزشک دربار هند به نام منکه ایراد می شد که در چند مورد برتری علمی خود بر بختیشوع را نشان داده بود. بلعمی در این خصوص می نویسد: «رشید از گرگان برفت ماه صفر به سال صد و نود و سه و به طوس شد و به طوس اندر بمرد. و گورش به طوس است. و میان جبراییل بن بختیشوع و منکه خلاف افتاد به دارویی که رشید را بدادند، و غلط بود. و رشید آن شب که بمرد خواست که جبراییل بن بختیشوع را بکشد. گفت: یا امیر المؤمنین، مرا زمان ده، اگر فردا بهتر نشوی مرا بکش. منکه آنجا ایستاده بود.

بیرون آمد و بخندید و گفت: ابن بختیشوع این ملک را بفریفت، این ملک خود امشب بمیرد. چگونه کشد فردا او را! همچنان بود. و رشید آن شب بمرد »(بلعمی، ۱۳۷۸: ۴/۱۲۰۸؛ شبانکاره ای، ۱۳۸۱: ۱/۳۶۴). وی تالیفات

متعددی دارد از جمله:

رسالهٔ إلی المأمون فی المطعم والمشرب کتاب المدخل إلی صناعهٔ المنطق کتاب فی الباه

رسالهٔ مختصره فی الطب کناشه

کتاب فی صنعهٔ البخور (ابن القفطی، ۲۰۰۵: ۲۰۱)

فرزند او بختیشوع نیز به مامون خدمت کرد و کتابی در طب به نام «التذکره» نوشت (ابن القفطی،

. (187:2005

خاندان بختیشوع سالیان دراز نسل به نسل در خدمت خلفای عباسی بودند و مقام مهمی در بین پزشکان بغداد و دربار خلیفه داشتند. (قدیانی، ۱۳۸۷: ۱/۱۷۹) از تألیفات متعدد آنان در علم طب که ذکر آنها در کتب حکما و اطباء آمده اینک اثری مشهود نیست جز الکناش جورجیس. (صفا، ۱۳۷۸: ۱/۱۱۷‌).

۲-۱-۲-شاپور بن سهل

شاپور پسر سهل رئیس بیمارستان جندی شاپور از فضلای عصر خود بود و صاحب تصانیف مشهور، از جمله کتاب اقرابادین است که در بیمارستانها و دکانهای داروفروشی در عین اطمینان از آن استفاده میکردند. این کتاب بیست و دو باب داشت. او نیز مسیحی بود. (ابن العبری، ۱۳۷۷: ۲۰۴) کتاب الأقراباذین و قوی الأطعمهٔ ومضارها ومنافعها و الرد علی حنین و القول فی النوم والیقظهٔ از نوشته های او هستند(الزرکلی، ۲۰۰۲: ۳/۶۹؛ ابن الندیم،

. (2/528:1997

۳-۱-۲- عیسی بن صهاربخت

او از مردم جندی شاپور و شاگرد جرجیس بن بختیشوع بود. چون زمانی از بازگشت جورجیس از بغداد به جندی شاپور گذشت؛ منصور دوباره او را به بغداد فراخواند اما او که دچار مشکلاتی در سلامتی بود از عیسی بن صهار بخت خواست نزد منصور برود اما او امتناع کرد و در بیمارستان جندی شاپور ماند. او نوشته هایی در طب دارد (ابن القفطی، ۲۰۰۵: ۲۴۷)؛ کتاب قوی لأدویهٔ المفرده علی الحروف (ابن الندیم، ۱۹۹۷: ۳۵۹) یکی از آن هاست.

کتاب دیگر او شرحی است که بر کتاب الکناش جورجیس نوشته و اکنون موجود می باشد (صفا، ۱۳۷۸: ۱/۱۱۷).

۴-۱-۲- یوحنا بن ماسویه و تالیف

او تحصیل کردهٔ واقعی جندی شاپور نیست بلکه علم خود را از پدرش که از فارغ التحصیلان جندی شاپور بود فرا گرفت بنابراین می توان او را به صورت غیر مستفیم دانش آموختهٔ جندی شاپور دانشت. وی کتب بسیاری تالیف کرد اما چون عمدهٔ شهرت وی به دلیل ترجمهٔ کتب یونانی است معرفی کامل وی به بخش بعدی

یعنی بخش ترجمهٔ آثار دیگران موکول شده و در اینجا تنها به ذکر تالیفاتش اکتفا می شود:

الکمال والتمام، الکامل، الحمام، دفع ضرر الأغذیهٔ، الاسهال، عج الصداع، السدر والدوار، کتاب لم امتنع الأطباء من علاج الحوامل فی بعض شهور حملهن، محنهٔ الطبیب، مجسهٔ العروق، الصوت والبحهٔ، ماء الشعیر، الفصد والحجامهٔ، المره السوداء، علاج النساء اللاتی لا یحبلن، السواک والسنونات، إصلاح الأدویهٔ المسهلهٔ، الحمیات مشجر، القولنج (ابن الندیم، ۱۹۹۷: ۱/۳۵۷). احتمالا برخی از این تالیفات نیز ترجمهٔ آثار دیگران بوده است.

۲-۲- ترجمهٔ کتب دیگران توسط جندی شاپوریان: یوحنا بن ماسویه و ترجمهٔ آثار یونانی

یوحنا فرزند ماسویه و از تبار مسیحیان سریانی بود (الزرکلی، ۲۰۰۲: ۸/۲۱۱). پدر او ماسویه به مدت سی سال در بیمارستان جندی شاپور طبابت می کرد و در نتیجهٔ اختلافش با رییس بیمارستان، جبراییل بن بختیشوع از آنجا اخراج شد. او برای جلب رضایت بختیشوع به بغداد رفت اما در این کار توفیق نیافت و در آنجا به طبابت پرداخت. وی به خصوص در چشم پزشکی حاذق بود. طولی نکشید که شهرتش بالا گرفت و مورد توجه دربار هارون الرشید قرار گرفت. (ابن ابی اصیبعه، بی تا: ۱/۲۵۵) یوحنا پسر او که از طبیبان مشهور شد، در آن وقت کودک بود» (سبزواری، ۱۳۸۳: ۶۷۸-۶۷۵).

یوحنا به دلیل نبوغش در پزشکی مورد توجه خلفا واقع شد و به عنوان پزشک به رشید و مامون و متوکل خدمت کرد به گونه ای که بدون حضور او غذا نمی خوردند. در هنگام غذا خوردن ابن ماسویه بایستی بالای سر آنان بایستد و مضرات و منافع خوراکی های روی سفره را تذکر بدهد. شهرت و ثروت یوحنا افزایش یافت. او در بغداد مجالس بحث و نظر برپا کرد و اهل علوم ‌ و ادب نزدش گرد میآمدند. یوحنا در سال ۲۴۳ ق. در سامرا درگذشت. (الزرکلی، ۲۰۰۲: ۸/۲۱۱).

گفته می شود او مکانی در کنار دجله برای تشریح بوزینگان مهیا کرده و در سال ۲۲۱ ه.ق. هنگامی که پادشاه نوبه برای معتصم بوزینه هدیه آورد ابن ماسویه خواهش کرد که تعداد زیادی بوزینه از نوبه برایش بفرستند و او بتشریح اجساد آنان پرداخت (دهخدا، ذیل یوحنا بن ماسویه).

یوحنا بن ماسویه بسیاری از کتب یونانی و سریانی را در زمان هارون و امین و مامون و معتصم به عربی نقل کرد و از خلیفه برای این شغل، حقوق منظم می گرفت. هارون الرشید کتابهای طبی قدیمی را که در هنگام حمله به روم از انقره و عموریه و غیره آورده بود برای ترجمه به او سپرد (ابن ابی اصیبعه، بی تا: ۱/۳۴۶) و نویسندگانی را زیر دستش قرار داد تا ترجمه های او را بنویسند. (الزرکلی، ۲۰۰۲‌: ۸/۲۱۱‌) او هم چنین از جملهٔ کسانی بود که برای آوردن کتاب به روم فرستاده شدند (ابن الندیم، ۱۹۹۷: ۳۰۱).

نتیجه

در این پژوهش این نتیجه به دست آمد که دانشمندان و اطبای جندی شاپور به دو صورت نهضت ترجمه را یاری دادند. صورت اول آن بود که برخی از کتب یونانی را که از روم شرقی و جاهای دیگر به دست می آمد ترجمه کردند. فعالیت جندی شاپوریان در این زمینه بیشتر منحصر به فعالیت یوحنا بن ماسویه بود که او نیز به واسطهٔ پدرش به جندی شاپور متصل می شد نه آن که خودش تحصیل کردهٔ مستقیم جندی شاپور باشد. اما شیوهٔ دیگری که جندی شاپور به نهضت ترجمه یاری رساند و در واقع فعالیت اصلی جندی شاپور نیز در این حیطه بود؛ آن بود که دانشمندان جندی شاپور که تا بدان زمان کتب خود را به زبان هایی غیر از عربی می نوشتند شروع به تالیف به زبان عربی نمودند و در واقع نوشته های خود را به عربی ترجمه کردند.

نتیجه ای فرعی که از پژوهش در حول و حوش نقش جندی شاپور در نهضت ترجمه به دست آمد و خود از اهمیت به سزایی برخوردار است این است که دانشمندان و پزشکان جندی شاپور، خود صاحب تالیف و اثر بوده و حامل صرف دانش های دیگران نبوده اند. به بیان دیگر، تحصیل کردگان جندی شاپور علی رغم تکیه بر میراث دیگر ملل، برای خود حرفی برای گفتن داشتند. به همین دلیل، شرکت آنان در نهضت ترجمه بیشتر بدین صورت بوده که کتب نوشتهٔ خود را که تا پیش از آن به زبان هایی غیر از عربی نوشته می شد به زبان عربی نوشتند و به عباراتی آثار خود را به عربی ترجمه و نشر دادند و خیلی کم به ترجمهٔ صرف کتب یونانی به عربی اکتفا کرده اند.

سید امیر موسوی


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]