.

14 درسی که از درمانگر خود آموختم تا همسر بهتری برای شوهرم شوم

زندگی زناشویی ممکن است در ابتدا ساده و بدون مشکل به نظر برسد، اما وقتی وارد رابطه‌ای عمیق می‌شوید، می‌بینید که چالش‌ها و پیچیدگی‌های خاص خودش را دارد. ازدواج نه تنها نیازمند عشق است، بلکه به پذیرش، رشد و یادگیری مداوم نیز نیاز دارد.

برای من (نویسنده مقاله اصلی یعنی Michelle Horton) ، این مسأله بیشتر از آنچه فکر می‌کردم، عمیق و پیچیده بود. وقتی به درمانگر مراجعه کردم، تصمیم گرفتم تا از خودم شروع کنم، چرا که می‌دانستم برای اینکه به همسر بهتری تبدیل شوم، باید ابتدا خودم را بهتر بشناسم. این درمانگر نه تنها من را در مسیر تغییرات ژرفی قرار داد، بلکه به من کمک کرد تا به بسیاری از مسائل ازدواجم به شکلی جدید و روشن نگاه کنم.

در این مقاله می‌خواهم 14 نکته‌ای که از درمانگرم آموختم را با شما به اشتراک بگذارم. این نکات به من کمک کردند تا روابطی سالم‌تر و شادتر بسازم و در مسیر یک ازدواج موفق قدم بردارم. شاید شما هم بتوانید با این تجربیات، تغییراتی در زندگی‌تان ایجاد کنید.

1. عشق یک بده بستان دوطرفه است

شاید فکر کنید که عشق یعنی فقط اهدای عشق بدون هیچ چشمداشت. اما حقیقت این است که عشق باید یک بده بستان متقابل باشد. اگر شما همیشه در رابطه اهداگر هستید و هیچ چیزی دریافت نمی‌کنید، دیگر نمی‌توان گفت که این رابطه عشق است. عشق واقعی یعنی هر دو طرف برای خوشبختی یکدیگر تلاش کنند. ممکن است شما گاهی احساس کنید که ایثار می‌کنید، اما هیچ‌چیز در عوض دریافت نمی‌کنید. در چنین شرایطی، باید از خود بپرسید که آیا این رابطه به‌طور واقعی متوازن است؟ عشق واقعی به این معنی است که هر دو طرف درگیر و متعهد به همدیگر باشند. این را درمانگر من به من یاد داد و توانستم به راحتی بفهمم که چه میزان از تلاش من در مقابل تلاش همسرم به صورت یک‌طرفه باقی مانده و توجهی به آن نشده است.

2. سوء استفاده همیشه به شکل آشکار بروز نمی‌کند

این نکته برای من شوک بزرگی بود. من در یک ازدواج آسیب‌زا قرار داشتم و هیچ‌گاه متوجه نمی‌شدم که درگیر سوء استفاده عاطفی هستم. هیچ‌وقت من را کتک نمی‌زد، فحاشی نمی‌کرد یا آزار جسمی نمی‌داد، اما رفتارهایش به شکلی بود که باعث می‌شد احساس کنم کمتر از آنچه که شایسته‌ام، دریافت می‌کنم. نکته مهم این است که سوء استفاده همیشه به‌طور آشکار ظاهر نمی‌شود، به این معنی که گاهی باید از یک نگاه بیرونی به مساله بنگیرید.
سوء استفاده می‌تواند به شکل‌های مختلف از جمله آسیب عاطفی، مالی یا حتی جنسی بروز پیدا کند. درمانگرم به من کمک کرد تا این موضوعات را برای اولین بار درک کنم و بدانم که حتی رفتارهای ظریف هم می‌توانند به مرور زمان آسیب‌زننده باشند.

3. نمی‌توانید همزمان هم حامی باشید، هم مجری قوانین

این یک نکته بسیار مهم در زندگی زناشویی بود که آموختم. در ابتدا همیشه تلاش می‌کردم که برای همسرم حامی باشم، بدون آن‌که مرزهایی برای رفتارهای نادرست او بگذارم. اما درمانگر من یادم داد که نمی‌توان همزمان نقش حامی و مجری قوانین را ایفا کرد. گاهی باید مرزهای مشخصی برای خودتان و همسرتان تعیین کنید تا رابطه‌تان سالم بماند. این یعنی نمی‌توانید هم از طرف مقابل حمایت کنید و هم به‌طور همزمان نقش کسانی را که باید مقررات را اجرا کنند، داشته باشید. برای حفظ یک رابطه سالم، باید بدانید که گاهی باید از حمایت‌های بیش از حد پرهیز کنید و مرزهایی برای رفتارهای خود و طرف مقابلتان تعیین کنید.

4. همه روابط برای همیشه پابرجا نمی‌مانند

این یکی از تلخ‌ترین حقایق بود که من از درمانگرم آموختم. با وجود این‌که همه ما با امید و آرزوی این‌که روابط‌مان تا ابد ادامه داشته باشد وارد ازدواج می‌شویم، حقیقت این است که همه روابط برای همیشه ادامه پیدا نمی‌کنند یا به صورت ایده‌آل باقی نمی‌مانند. درمانگرم به من به من یاد داد که برخی روابط به دلایل مختلف ممکن است به پایان برسند و این به معنی شکست نیست، بلکه به معنی رشد است. گاهی ممکن است به جایی برسید که دیگر جایی برای یادگیری و ترمیم باقی نمانده باشد و بهترین کار این باشد که هر دو طرف به سمت جلو حرکت کنند. این پذیرش برای من به یک نقطه عطف تبدیل شد. متوجه شدم که پایان یک رابطه به معنی شکست نیست، در این مواقع باید به رشد فردی ادامه داد.

5. جذابیت فیزیکی همه چیز نیست

در بسیاری از روابط، ما اغلب به دنبال جذابیت فیزیکی می‌رویم. درمانگر من به من یاد داد که جذابیت فیزیکی ممکن است در ابتدا جذاب باشد، اما در بلندمدت نمی‌تواند پایه‌گذار یک رابطه پایدار باشد. بر اساس تحقیقاتی که انجام شده است، جذابیت فیزیکی در طول زمان نمی‌تواند ارتباط را حفظ کند. در حقیقت، وقتی روابط‌تان بر اساس احترام، تفاهم و ویژگی‌های احساسی و شخصیتی طرفین شکل بگیرد، این روابط می‌توانند پایدارتر و رضایت‌بخش‌تر باشند.

6. نمی‌توانید کسی را دوست داشته باشید تا زمانی که خودتان را دوست نداشته باشید

این یکی از مهم‌ترین درس‌هایی بود که از درمانگرم گرفتم. درمانگر من از من پرسید: «آیا تا به حال واقعاً خودت را دوست داشتی؟» این سوال مرا به فکر فرو برد. عشق به خود (self-love) می‌تواند تحول بزرگی در رابطه‌های ما ایجاد کند. وقتی خودتان را دوست نداشته باشید، چگونه می‌توانید دیگران را به‌طور صحیح دوست داشته باشید؟ برای اینکه بتوانید در یک رابطه سالم و عمیق باشید، باید ابتدا خودتان را بپذیرید و دوست داشته باشید. وقتی این کار را کردید، می‌توانید محبت و عشق واقعی به دیگران بدهید و از آن‌ها نیز محبت دریافت کنید.

7. همه افراد نمی‌توانند شما را به شیوه‌ای که شایسته‌اید دوست داشته باشند

گاهی، این واقعیت که دیگران ممکن است توانایی یا تمایل به دوست داشتن شما به شیوه‌ای که شما می‌خواهید، نداشته باشند، می‌تواند بسیار دردناک باشد. من با این سوال مواجه شدم: «آیا او واقعاً می‌تواند من را به شیوه‌ای که من می‌خواهم دوست داشته باشد؟» این سوال باعث شد که به رابطه‌ام نگاه متفاوتی داشته باشم. شاید کسی که در کنار شماست تمام تلاشش را می‌کند، اما شکل ظاهری دوست داشتنش متفاوت است. در چنین مواقعی باید بپذیرید که این اشکالی ندارد و نباید خودتان را سرزنش کنید.

8. بهترین چیزی که می‌توانید برای خانواده‌تان انجام دهید این است که سالم باشید

سلامت جسمی و روانی شما مستقیماً بر روی کیفیت روابط‌تان تأثیر می‌گذارد. درمانگر من همیشه به من می‌گفت که شما وقتی سالم و شاد باشید، می‌توانید بهترین نسخه از خودتان برای خانواده‌تان باشید. این یعنی داشتن ذهنی روشن، توانایی ایجاد مرزهای سالم و حفظ تعادل در زندگی. وقتی خودتان سالم باشید، می‌توانید روابط بهتری با همسرتان و فرزندانتان داشته باشید و محیطی مثبت برای همه ایجاد کنید.

9. قدرت پذیرش نقص‌های یکدیگر در ازدواج

در هر رابطه‌ای، پذیرش نقص‌ها و ویژگی‌های منفی طرف مقابل یکی از مهم‌ترین عوامل برای حفظ یک ازدواج سالم است. درمانگر من به من آموخت که همسرم نه یک فرد کامل، بلکه یک انسان است که ممکن است اشتباه کند، نقص داشته باشد و در برخی موارد حتی به روش‌هایی که من نمی‌توانم درک کنم، رفتار کند. نکته اصلی این است که به جای نقد مداوم و تلاش برای تغییر طرف مقابل، باید او را همانطور که هست بپذیریم. پذیرفتن دیگران به معنی تأیید رفتارهای منفی آن‌ها نیست، بلکه به این معناست که ما به‌عنوان شریک زندگی، درک عمیقی از انسانیت یکدیگر پیدا کنیم و بدون قضاوت از یکدیگر حمایت کنیم.

10. برقراری ارتباط موثر، نه فقط در لحظات شاد

ارتباط مؤثر در ازدواج، تنها محدود به گفت‌وگوهای شاد و مثبت نیست. زمانی که مشکلات و چالش‌ها به میان می‌آیند، اهمیت ارتباط بیشتر از هر زمان دیگری می‌شود. درمانگرم به من گفت که در لحظات پرتنش و دشوار، باید تلاش کنیم تا علاوه بر صحبت، بلکه به طور واقعی گوش بدهیم و احساسات و نیازهای یکدیگر را درک کنیم. از این طریق است که نه تنها اختلافات را حل می‌کنیم، بلکه رابطه‌ای عمیق‌تر و پایدارتر می‌سازیم. گفتگوهای صمیمی در لحظات سخت، برای رشد رابطه حیاتی هستند.

11. نیاز به زمان‌های تنهایی برای تقویت رابطه

خیلی از افراد فکر می‌کنند که برای تقویت رابطه، باید همیشه وقت بیشتری را کنار هم بگذرانند. اما درمانگر من به من یاد داد که داشتن زمان‌های تنهایی برای هر یک از طرفین نه تنها به روابط کمک می‌کند بلکه موجب تقویت آن‌ها می‌شود. این زمان‌های شخصی برای هر فرد، فرصتی است برای تجدید انرژی، بازاندیشی و رشد فردی. وقتی هرکدام از طرفین از فضای خود استفاده کنند، می‌توانند به یکدیگر انرژی مثبت بدهند و در نتیجه رابطه‌ای سالم‌تر و بالغ‌تر داشته باشند. وقتی که برای خود وقت می‌گذارید، بهتر می‌توانید به همسر خود توجه کنید و روابط را بر پایه احترام و آزادی‌های فردی بسازید.

12. اشتباهات گذشته، یک مانع نیستند

یکی از نکات مهمی که درمانگر من بر آن تأکید داشت، این بود که اشتباهات گذشته نباید همواره به عنوان یک مانع یا بار سنگین پنداشته شودند. در بسیاری از روابط، افراد اشتباهات گذشته یکدیگر  رابه‌طور مداوم یادآوری می‌کنند که باعث از بین رفتن اعتماد و ایجاد فاصله می‌شود. اما باید یاد بگیریم که گذشته را بپذیریم و از آن درس بگیریم، نه اینکه اجازه دهیم که اشتباهات قبلی، آینده را تعیین کنند. برای ساختن یک زندگی جدید و سالم، باید از اشتباهات گذشته عبور کرد و در مسیر رشد و تغییرات مثبت قدم برداشت.

13. تعریف شما از شخصیت خود و همسرتان باید متوازن باشد

برای داشتن یک رابطه سالم، لازم است که تعریف شما از خود و طرف مقابل متوازن باشد. درمانگر من به من گفت که هیچ‌گاه نباید خود را در رابطه‌ای «فراموش» کنیم. بسیاری از افراد ممکن است در طول زمان خود را فدای رابطه کنند و خود را نادیده بگیرند. این اتفاق می‌تواند منجر به خستگی، نارضایتی و حتی از دست دادن هویت فردی شود. رابطه زمانی سالم است که هر دو طرف بتوانند همزمان بر روی رشد شخصی خود و رشد رابطه کار کنند. برای من، این پیام بسیار مهم بود، زیرا توانستم به‌جای فدا کردن خود، راه‌هایی برای مراقبت از خود و در عین حال حمایت از همسرم پیدا کنم.

14. تفاوت‌های شخصیتی می‌توانند مکمل یکدیگر باشند

در ازدواج، تفاوت‌های شخصیتی نباید به‌عنوان موانع جدی تصور شوند، بلکه باید آن‌ها را به‌عنوان فرصتی برای یادگیری و رشد در نظر بگیریم. درمانگرم به من آموخت که تفاوت‌های شخصیتی می‌توانند مکمل یکدیگر باشند. اگرچه ممکن است ما در دیدگاه‌ها، عادات و رفتارها تفاوت‌هایی داشته باشیم، اما این تفاوت‌ها می‌توانند به نفع رابطه باشند. به‌جای تلاش برای تغییر یکدیگر، باید از این تفاوت‌ها استفاده کنیم تا به یکدیگر کمک کنیم که دیدگاه‌ها و رفتارهای جدیدی را یاد بگیریم. در واقع، تفاوت‌ها می‌توانند باعث تعادل و تکمیل رابطه شوند، به شرطی که آن‌ها را درک کنیم و به‌درستی مدیریت کنیم.


  این نوشته‌ها را هم بخوانید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]