آیا می‌توان مغز انسان را خارج از بدن زنده نگه داشت؟ بررسی علمی و اخلاقی واقعیت ترسناک آینده‌ی زیستی

وقتی مغز بدون بدن فکر می‌کند: آیا شعور می‌تواند در شیشه به حیات برسد؟

در سال ۲۰۱۹، در یکی از آزمایشگاه‌های دانشگاه ییل آمریکا، دانشمندان چیزی ساختند که جهان علم را شوکه کرد: مغزهای زندهٔ خوک که چند ساعت پس از مرگ، به کمک مایع مصنوعی و پمپاژ اکسیژن و مواد مغذی، نشانه‌هایی از فعالیت‌های الکتریکی بروز دادند. پژوهشگران به آن «BrainEx» می‌گفتند؛ سامانه‌ای که مرز میان مرگ و زندگی را برای نخستین‌بار در مغز، تیره‌وتار کرد. سؤال‌های بزرگی از همان روز بر سر زبان‌ها افتاد: آیا می‌توان مغز انسان را هم به همین شیوه، زنده نگه داشت؟ آیا شعور می‌تواند خارج از بدن نیز فعال شود؟ آیا چنین مغزهایی حس، خاطره یا آگاهی دارند؟ این‌ها فقط کنجکاوی‌های علمی نیستند، بلکه پایه‌های اخلاق پزشکی آینده را دگرگون می‌کنند. این مقاله با نگاهی علمی و اخلاقی، واقعیت‌های پنهان مغزهای زنده در آزمایشگاه را مرور می‌کند.

۱- پروژه BrainEx؛ بازگرداندن حیات به مغزهای مرده

در سال ۲۰۱۹، تیمی از دانشمندان دانشگاه Yale، موفق شدند با استفاده از سامانه‌ای به نام BrainEx، مغز خوک‌هایی را که چند ساعت از مرگشان گذشته بود، دوباره به فعالیت وادارند. این سامانه متشکل از یک مدار بسته از مایعات خاص، اکسیژن، مواد مغذی و ترکیبات ضد لخته بود که در رگ‌های مغز پمپاژ می‌شد. گرچه هیچ نشانه‌ای از آگاهی (Consciousness) در این مغزها دیده نشد، اما فعالیت‌های سلولی و الکتریکی ثبت‌شده در نواحی حیاتی مغز، نشان می‌داد که بافت‌ها از مرگ قطعی بازگشته‌اند. این دستاورد، شوک عظیمی به مرزهای پزشکی، اخلاق زیستی (Bioethics) و فلسفهٔ ذهن وارد کرد. حالا دیگر مرگ مغزی به‌عنوان مرز مطلق مرگ، زیر سؤال رفته است.

۲- شعور بدون بدن؟ آیا آگاهی می‌تواند در شیشه متولد شود؟

تا همین چند دهه پیش، تصور شعور (Consciousness) بدون بدن، صرفاً در داستان‌های علمی‌تخیلی مطرح می‌شد. اما امروز با پرورش مغزهای مینیاتوری (Brain Organoids) از سلول‌های بنیادی (Stem Cells)، و مشاهدهٔ برخی فعالیت‌های هماهنگ عصبی، این سؤال وارد عرصهٔ پژوهش شده است: آیا مغزهای بی‌بدن می‌توانند «آگاه» شوند؟ پاسخ قطعی هنوز در دست نیست، اما برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که این اندام‌های مغزی ساده، می‌توانند به محرک‌ها واکنش نشان دهند، الگوهای ریتمیک تولید کنند و حتی در بازی‌های ساده مشارکت کنند! پرسش اساسی اینجاست: اگر آگاهی چیزی سیّال و بُعدی (Dimensional) باشد که بر اثر تعامل با محیط شکل می‌گیرد، پس آیا جداسازی کامل آن از بدن ممکن است؟ یا ما فقط با تقلیدی خاموش از ذهن انسانی روبه‌رو هستیم؟

۳- مرز میان درمان و ساخت موجودات جدید در حال محو شدن است

هدف اصلی پروژه‌های مغز زنده در آزمایشگاه، یافتن درمان‌هایی برای بیماری‌هایی نظیر آلزایمر (Alzheimer’s Disease)، صرع (Epilepsy) و سکته‌های مغزی (Stroke) است. اما در مسیر این پژوهش‌ها، گاهی اتفاقاتی رخ می‌دهد که از حیطهٔ درمان فراتر می‌رود. مثلاً در پروژه‌ای، مغز مصنوعی به شبکه‌ای از عضلات رباتیک متصل شد و توانست آنها را با الگوهای خاصی به حرکت درآورد. چنین رویکردهایی، ما را با مفهوم تازه‌ای از موجود زنده (Living Entity) روبه‌رو می‌کند: چیزی که نه بدن کامل دارد، نه هویت انسانی، اما قابلیت پردازش، واکنش و شاید حتی یادگیری دارد. اینجاست که بحث اخلاق زیستی وارد می‌شود: آیا با این کار در حال آفرینش نوعی آگاهی مصنوعی هستیم؟

۴- نگرانی‌های اخلاقی: آیا آزمایش روی مغز زنده، شکنجه نیست؟

با اینکه مغزهای پرورش‌یافته در آزمایشگاه فعلاً در سطح ابتدایی هستند، بسیاری از زیست‌اخلاق‌دانان (Bioethicists) هشدار داده‌اند که باید از هم‌اکنون چارچوب‌های اخلاقی مشخصی برای این فناوری تدوین شود. اگر در آینده این مغزها بتوانند درد، خاطره یا ترس را تجربه کنند، هرگونه محروم‌سازی یا آزمایش بر آنها، می‌تواند نوعی شکنجه (Torture) تلقی شود. حتی اگر هیچ احساس آگاهانه‌ای هم نداشته باشند، شباهت ساختاری آنها به مغز انسان می‌تواند موجب نگرانی دربارهٔ نقض کرامت زیستی شود. درست همان‌گونه که استفاده از اندام‌های انسانی در هنر یا تحقیقات بدون رضایت اخلاقی غیرقابل قبول است، مغزهای زنده نیز باید با قوانین تازه‌ای محافظت شوند.

۵- آیا مغز زنده در آزمایشگاه می‌تواند روزی جابگزین انسان شود؟

یکی از ترسناک‌ترین سناریوهای آینده، استفاده از مغزهای زنده خارج از بدن به‌عنوان جایگزینی برای انسان در تصمیم‌سازی‌ها، حافظه، یا حتی تولید هوش مصنوعی ارگانیک است. برخی پژوهشگران رویای خلق کامپیوترهای عصبی (Neural Computers) را دارند که نه با سیلیکون، بلکه با نورون‌های زنده کار می‌کنند. اما چنین آرزویی، اگر بدون نظارت اخلاقی و حقوقی به واقعیت بپیوندد، می‌تواند منجر به بهره‌کشی (Exploitation) از مغزهایی شود که نه انسان‌اند، نه کاملاً بی‌جان. این مغزها اگر به خودآگاهی برسند، ممکن است حقوقی طلب کنند که قانون‌گذاران امروزی حتی برایش واژه‌ای هم ندارند. بنابراین، آیندهٔ «مغز زنده در آزمایشگاه خارج از بدن» بیش از آن‌که صرفاً علمی باشد، یک مسئلهٔ جدی برای فلسفه، حقوق، اخلاق و هویت بشری است.

۶- مغزهای ارگانوییدی؛ مدل‌سازی بیماری‌های مغزی درون لولهٔ آزمایش

یکی از ابزارهای نوین برای شبیه‌سازی مغز انسان در محیط آزمایشگاهی، مغزهای ارگانوییدی (Brain Organoids) هستند که از سلول‌های بنیادی پرورش می‌یابند. این ارگانوییدها ساختارهایی سه‌بعدی، چند میلی‌متری و قابل رشد هستند که بعضی نواحی مغز انسان را تقلید می‌کنند. هدف از ساخت آن‌ها، بررسی فرایندهای تکوینی، نقائص ژنتیکی، و آزمایش داروهای مغزی است، بی‌آن‌که نیازی به مغز واقعی انسان باشد. برخی پژوهش‌ها نشان داده‌اند که این مغزهای مینیاتوری می‌توانند الگوهای امواج مغزی ساده تولید کنند، مشابه نوزادان نارس، ولی هنوز خبری از شعور یا آگاهی نیست. با این حال، نگرانی‌ها در مورد مرز اخلاقی رشد آن‌ها و احتمال نزدیکی‌شان به خودآگاهی همچنان رو به افزایش است.

۷- ارتباط مغزهای زنده با بازی‌های ویدئویی؛ تجربه‌ای واقعی در آزمایشگاه

در سال ۲۰۲۲، گروهی از پژوهشگران دانشگاه کورنل موفق شدند یک مغز آزمایشگاهی زنده را به گونه‌ای آموزش دهند که بتواند بازی ساده‌ای شبیه پونگ (Pong) را در محیط دیجیتال انجام دهد. این مغز شامل نورون‌های انسانی پرورش‌یافته درون ماتریکس ژلی بود و با کمک سیگنال‌های الکتریکی ورودی، یاد گرفت چگونه موقعیت توپ و دیوار را تشخیص دهد و بازتاب مناسبی نشان دهد. این پروژه با عنوان DishBrain نه‌تنها یکی از شگفت‌انگیزترین نمونه‌های تعامل مغز و رایانه محسوب می‌شود، بلکه آغازگر مفهوم تعامل ارگانیک-محاسباتی (Organoid-Computer Interface) است که می‌تواند در آینده به ساخت کامپیوترهای زنده بینجامد.

۸- مغز زنده خارج از بدن؛ چالشی برای تعریف مرگ انسانی

اگر بتوان مغز انسان را پس از توقف قلب و تنفس، با فناوری‌هایی مانند BrainEx یا ارگانوییدها فعال نگاه داشت، سؤال بنیادی پیش می‌آید: مرگ دقیقاً کِی اتفاق می‌افتد؟ در نظام پزشکی رایج، مرگ مغزی (Brain Death) معیار اصلی اعلام مرگ است، اما اگر مغز بتواند به شکلی مستقل از بدن زنده بماند یا فعالیت کند، این تعریف دچار بحران می‌شود. چنین سناریویی به‌ویژه در زمینهٔ پیوند اعضا، اعلام مرگ قانونی و مسائل حقوقی پیچیدگی ایجاد می‌کند. این وضعیت نیازمند بازنگری در مفاهیم سنتی حیات، مرگ، هویت فردی و شعور است و علوم پزشکی را وادار خواهد کرد تعاریف تازه‌ای برای مرز زندگی ارائه دهند.

۹- عدم استفاده از هوش مصنوعی برای کنترل مغزهای زنده، یک تصمیم اخلاقی است

برخلاف انتظار بسیاری از آینده‌گرایان، دانشمندان تاکنون از به‌کارگیری الگوریتم‌های یادگیری ماشین (Machine Learning) برای کنترل یا آموزش مغزهای زنده در مقیاس وسیع، خودداری کرده‌اند. دلیل اصلی این انتخاب، پرهیز از ورود زودهنگام به میدان طراحی ذهن مصنوعی آگاه است. اگرچه ترکیب مغزهای آزمایشگاهی با الگوریتم‌های پیشرفته می‌تواند سرعت یادگیری یا تعامل آن‌ها را بالا ببرد، اما هم‌اکنون ترجیح داده می‌شود مغزها در محیطی کم‌تحریک‌تر و با ورودی‌های مشخص مطالعه شوند تا از ایجاد رفتارهای پیچیده و غیرقابل پیش‌بینی جلوگیری شود. این موضوع به‌نوعی خط قرمز اخلاقی برای مرحلهٔ فعلی تحقیقات محسوب می‌شود.

۱۰- جایگاه حقوقی مغزهای زنده؛ بی‌تابعیت‌های زیستی در آینده

در حال حاضر، مغزهایی که در محیط آزمایشگاه پرورش می‌یابند یا پس از مرگ فعال می‌شوند، هیچ جایگاه قانونی (Legal Status) مشخصی در نظام‌های حقوقی دنیا ندارند. آن‌ها نه انسان تلقی می‌شوند، نه حیوان، و نه دارایی بی‌جان. این وضعیت خطرناکی است، زیرا در صورت رشد بیشتر توانایی‌های آن‌ها، فقدان قوانین حمایت‌کننده می‌تواند راه را برای سوءاستفاده‌های پزشکی، نظامی یا تجاری باز کند. برخی حقوق‌دانان زیستی معتقدند باید از هم‌اکنون چارچوبی برای حقوق موجودات نیمه‌آگاه (Semi-conscious Entities) تدوین شود تا در آینده با بحران حقوقی مواجه نشویم. چنین مغزهایی ممکن است خواسته یا ناخواسته وارد مناسبات اجتماعی، اقتصادی یا حتی امنیتی شوند و در آن زمان، تعیین حدود و مسئولیت، بسیار دیر خواهد بود.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

دکمه بازگشت به بالا
[wpcode id="260079"]