رؤیاساز : سالهای طلایی پپ گواردیولا در بارسلونا

فرانک مجیدی: سال 1990 بود. روز 16 دسامبر. «یوهان کرایف» بزرگ، قرار بود افسانهی بزرگی از بارسا بسازد، جوری که به آن تیمی که کرایف معماریش کرد، این لقب را دهند :«تیم رؤیایی»! «چارلی رکساچ» هم مربی تیم «ب» بارسا بود. کرایف برای بازی با کادیز، جوانهای بااستعداد تیم رکساچ را میخواست و رکساچ هم پسرک را معرفی کرد. لاغر بود و هنوز 20 سالش هم نشدهبود، از 13 سالگی با تیم نونهالان بارسلونا تمرین کردهبود. کرایف تصمیم گرفتهبود جوان را بهجای «گیلرمو آمور» بازی دهد. رکساچ میگفت به درد سمت راست خط میانی میخورد، اما کرایف پست وسط را برای او پسندید و مأمورش کرد که نیمهی دوم، در پستی که او میخواهد بازی کند. پسرک در نیمهی اول کارت زرد گرفتهبود اما خودش را نباخت، با کلهشقی کاتالونیاییش میخواست خودش را به مربی ثابت کند. کرایف تحتتأثیر توانایی او در پاسکاری قرار گرفت و بارسلونا آن بازی را با گلهای «بگیریستاین» و «باکِرو»، 2-0 برد. بازی پسر جوان، چشم کرایف را گرفت، کسی را که میخواست پیدا کرد. آن بازیکنی که کرایف پسندید، اسمش «جوزپ گواردیولا ای سالا» بود.
کرایف به گواردیولای جوان، چهار بار دیگر در آن فصل بازی داد. در این 5 بازی، گواردیولا اینقدر اطمینان مربیاش را جلب کرد که در فصل آتی، 40 بار او را در ترکیب تیم گذاشت. گواردیولا دربارهی آن بازی میگوید: «واقعاً از روش بازیام خوشحالم. امتیاز بزرگی که داشتم، این بود که بین بازیکنانی بزرگ بازی میکردم که آنقدر با کیفیت بالا بازی میکردند که بد بازی کردن را برایت دشوار میساختند.» اینطور شد که گواردیولا با آمور برای به چنگ آوردن پست هافبک دفاعی، رقابت کرد و جایش را در ترکیب اصلی یافت. گواردیولا در حالیکه تنها 20 سال داشت، طعم افتخار را تجربه کرد و قهرمانی لالیگا و جام باشگاههای اروپا را بهدست آورد. در المپیک بارسلون، با تیمملی اسپانیا به مدال طلا رسید. تیم رؤیایی کرایف، در لالیگا بیرقیب بود، و در اروپا قدرتنمایی میکرد تا آنکه در دوباره به فینال جام باشگاههای اروپا رسید، اما شکست سنگینی از میلان خورد که آنزمان، مربیاش «فابیو کاپلو» بود.
در سال 1996، کرایف از بارسلونا رفت، اما تزلزلی در جایگاه گواردیولا، بعنوان هافبک تدافعی ایجاد نشد. مربی بعدی او، «سِر بابی رابسن» بود. در همان فصل، بارسلونا جامهای کوپا دل رِی، سوپرجام یوفا و جام برندگان را بهدست آورد. در آن فصل، رونالدو و «لوییس فیگو»، تازه با بارسلونا قراردادهایشان را امضا کردهبودند. با وجود پیشنهادات گزافی که رم و پارما برای خرید گواردیولا دادند، او قراردادی با بارسلونا امضا کرد که میبایست طبق آن تا سال 2001 برای بارسلونا بازی میکرد.
فصل 97- 98 برای گواردیولا بدیُمن بود و او بخاطر مصدومیت، بیشتر فصل را از دست داد. در آن فصل و فصل بعد، «لوییس فنخال» مربی بارسا بود و فیگو و ریوالدو در بارسا میدرخشیدند، اما گواردیولا زیر تیغ جراحی رفت و جامجهانی 1998 را از دست داد و این داستان، دوباره در فصل 99- 2000 تکرار شد. سال 2001 هم برای بارسلونا بد گذشت و آنها در لیگ، چهارم شدند. کاپیتان گواردیولا تصمیم به رفتن از شهری را گرفت که در آن بهدنیا آمدهبود و 30 سال از عمرش را در آن گذراند و به تیمش خدمت کرد. در 24 جون 2001، برای آخرینبار پیراهن بارسلونا را پوشید و مقابل سلتیک اسکاتلند بازی کرد. جوزپ گواردیولا، برای بارسلونا 384 بازی انجام داد و در طول 12 سال، 16 عنوان بهدست آورد. در کنفرانس پس از بازی، گواردیولا گفت: «سفری طولانی بود، من خوشحالم و مغرور، بهخاطر رفتار مردم با خودم و دوستانی که بدست آوردم خوشحالم. دیگر نمیتوانم چیزی بیش از این بخواهم. من سالهای درازی را باشکوه گذراندم. نمیخواستم تاریخی بسازم، جز تاریخ خودم را.»
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
پس از آن، گواردیولا راهی ایتالیا شد. ابتدا پیراهن برشا را پوشید و سپس، رم. اما حادثهای بدتر از جراحیهایش برایش پیش آمد: تست ناندرولون او مثبت بود! کمیتهی دوپینگ، با تمام توان شروع به محکوم کردنش کرد. در حالیکه او تنها 71 بازی در ایتالیا انجام داد، بیشتر سالهای پس از آن را برای رفع اتهام از خود گذراند. گواردیولا 34 ساله شدهبود که به قطر رفت تا سالهای پایانی فوتبالش را سپری کند، درست مثل مهاجم دوستداشتنی آرژانتینی، «گابریل باتیستوتا». در سال 2006، گواردیولا برای مدت کوتاهی به مکزیک رفت و برای 6 ماه به باشگاه «دورادوس دِ سینالوآ» بازی کرد و بعد، از فوتبال خداحافظی کرد.
گواردیولا نمیخواست فوتبال از دغدغههاش جدا شود، در 21 جون 2007، نزدیک به ششمین سالگرد جداییش از بارسلونا، دوباره به خدمت بارسلونا در آمد. اینبار، بهعنوان مربی تیم «ب» بارسلونا. رئیس بارسلونا، «خوان لاپورتا» روش مربیگری او را پسندید و تصمیم گرفت پس از پایان آن فصل، او را جانشین «فِرانک ریکارد» کند و تصمیمش را عملی کرد. در حالیکه او آلوز، سیدو کِیتا، پیکه و آنری را به ترکیبش افزود، در تمرینات، نسبت به ریکارد بیشتر به تیمش سخت گرفت. اهالی کاتالونیا که از تیم ساخت ریکارد دلخور بودند، بزودی با تیم ساخت گواردیولا که هموطن خودشان بود، آشتی کردند. گواردیولا با بازیکنان تیمش رفاقت میکرد و بازیکنانش هم دوستش داشتند. او برای همپستیهایش، «ژاوی هرناندز» و «آندرهآس اینیستا»، همواره الگو بود و حالا مربی و دوستشان. همانطور که او توسط کرایف فرصت درخشش یافت، به جوانهایی مانند پدرو و جفرن و بویان فرصت خودنمایی داد. اولین بازیاش در مقام مربی در لالیگا، با باخت در برابر «نومانسیا» همراه شد، اما ناگهان بارسلونا پوست انداخت و افسانهی تیم رؤیایی دوباره به حقیقت پیوست. در همان سال بود که بارسلونا در الکلاسیکوی سان تیاگو برنابئو 6-2 دشمن دیرینهاش را در هم کوبید. بارسا در آن سال، به رویاییترین آرزویی که یک تیم اروپایی میتواند داشتهباشد، رسید. قهرمانی لالیگا، کوپا دل ری. در فینال جام باشگاههای اروپا در ورزشگاه المپیک رم، منچستر یونایتد سر الکس را 2-0 شکست داد. اینطور بود که گواردیولا، جوانترین مربیای شد که به این افتخار رسیدهاست. گواردیولا سوپر کاپ اسپانیا، سوپر کاپ اروپا و جام باشگاههای جهان را هم بهدست آورد و بهرویاییترین شکل، اولین فصل مربیگریاش در بارسا را پایان داد.
سال بعد، اولین عنوانی که بارسا و گواردیولا از دست دادند، کوپا دل ری بود که بخاطر باخت به سویا، از آن کنار رفتند. در همان ماه، قراردادش را تا پایان فصل 2010- 2011 تمدید کرد و در فوریهی آن فصل، در 100اُمین تجربهی مربیگری تیم اصلی بارسا 71 برد، 19 مساوی و 10 باخت کسب کردهبود با 242 گل زده و 76 گل خورده. در ایپریل 2010، چهارمین تجربهی مربیگری در الکلاسیکو را داشت و برای بار چهارم برد و یک رکورد به نام خود در باشگاه ثبت کرد. در جام باشگاههای اروپا، در مجموع رفت و برگشت، 3-2 مغلوب اینترمیلان مورینیو شد و علاوه بر این جام، جام باشگاههای جهان را هم از دست داد. آبیاناریها در لالیگا با شکست قاطعانهی 4-0 وایادولید، با 99 امتیاز، یک رکورد بینظیر در تاریخ لالیگا ثبت کردند و در ورزشگاه باشکوه نیوکمپ، جشن قهرمانی راچشمگیر و پرخرج برگزار کردند. آنها سوپرکاپ را هم در یک دیدار انتقامی از سویا بردند و در این فصل، به دو جام قناعت کردند.
در این فصل، گواردیولا، قراردادی تا پایان سال 2014 با بارسا امضا کردهاست. مربی، بازیکنانی چون ویا و ماسکرانو را به تیمش افزود. در الکلاسیکوی این فصل، بارسلونا بار دیگر 5-0 در نیوکمپ برنده شد و گواردیولا رکورد پیشین خودش را شکست. تاکنون در باشگاه بارسلونا، بهدست آوردن 40 امتیاز در 15 هفته، بینظیر بود، اما تیمی که گواردیولا ساخته، با 13 برد، یک تساوی و یک باخت، به این امتیاز رسیده. او در کنار «خوزه مورینیو» و «ویسنته دلبوسکه» نامزد مربی سال هم بود که این عنوان به مورینیو رسید. باید دید در ادامهی فصل، گواردیولا با تیم رؤیاییاش چه میکند.
امروز، تولد 40 سالگی پپ گواردیولا است. سنی که در فرهنگها و باورهای گوناگون، سن کمال انسان شناخته میشود. او هرچه که در زندگیاش میخواهد، بهدست میآورد، حتی ازدواجش هم همینطور بود! اولین بار همسرش، «کریستینا سرا» را وقتی پسری 18 ساله بود، در یک مغازهی لباسفروشی دید و آنقدر سعی کرد زندگی مناسبی بسازد تا او، پیشنهاد ازدواجش را بپذیرد. حالا آنها سه فرزند دارند، ماریا، ماریوس و والنتینا.
بهرغم آنکه پپ در جوانی، تمام افتخاراتی را که یک مربی خواهان آن است، بهدست آورده اما چیزی که از او این گواردیولا را ساخته، این است که هیچ میزانی از افتخار، قانعش نمیکند. او از فوتبال و برتری ستارگانش لذت میبرد، و چون لذت میبرد تمام قوایش را برای برد به کار میبندد، و چون تلاش میکند، برنده میشود، و چون بیشتر میخواهد به این چرخه ادامه میدهد. او به بازیکنانش یاد داده تشنهی این لذت باشند و بیشتر از پیش بخواهند. گواردیولا بر بازیکنانش مدیریت دارد. مراقب سلامت و احوالشان است، اما نه با دیکتاتوری و بدخلقی. دوستشان است و بازیکنانش هم متقابلاً دوستش دارند و رویش حساب میکنند. حریفانش را ستایش میکند و با احترام از آنها یاد میکند، چه وقتی مانند اغلب اوقات، برنده است و چه هنگامی شکست میخورد. در کنار زمین، رفتاری کاریزماتیک دارد و تعویضهایش، مفید و طلایی است. مربی خوشقیافهی کاتالانها، حتی به هواداران تیمش هم با رفتار و کُنش و فلسفهاش درس جاهطلبی و اخلاق میدهد، و اینهمه را جوانی انجام داده که تازه 40 ساله شده.
در مجموع، سه بار برای فوتبال گریه کردهام. اولینبار، وقتی بود که «گابریل باتیستوتا»ی عزیز، در جامجهانی کره و ژاپن، پس از حذف آرژانتین محبوبم، روی زانوهایش نشست و گریه کرد. دومین و بهترینش، وقتی بود که اینیستا در لندن و در واپسین لحظات بازی با چلسی، آن گل را به طاق دروازه کوبید. سومینبار، وقتی بود که پیکه در نیوکمپ به اینترمیلان گل زد، اما راهی به فینال برای بارسا نگشود. من اوج شادی و غصه در فوتبال را، با بارسلونا تجربه کردهام. وقتی کرایف آن تیم رؤیایی را ساخت، من کوچکتر از آن بودم که از فوتبال، چیزی درک کنم. اما اینقدر خوششانس بودهام که در بهترین دوران زندگیام، این تیم رویایی محصول گواردیولا را تجربه کنم. بارسلونا برای من، بیش از فوتبال است. بارسلونا برای من معنای جاهطلبی و رسیدن را دارد، معنای زیبایی و اوج، معنای خواستن و بهدست آوردن. بارسلونا نشانم میدهد میتوان آرزویی داشت و به آن رسید. چیزی که معمولاً در ایران نمیبینم، در تماشای نمایش بارسا، تجربه میکنم. من هم مثل همهی آنهایی که دیوانهی فوتبال هستند، برای بارسلونا بالا و پایین پریدهام، داد زدهام، خندیدهام، گریستهام، ناسزا گفتهام و خط و نشان کشیدهام. از گفتنش ابایی هم ندارم. من از وقتی یادم میآید، عاشق فوتبال بودم. با آنهایی که خیلی ژست روشنفکری میدانند که با فوتبال میانهای نداشتهباشد و نگاه عاقل اندر سفیه به امثال من بیندازند، رابطهی دوستانه نداشتهام. من از وقتی یادم میآید، عاشق آرژانتین و بارسلونا بودهام. همیشه میشد سرت را بالا بگیری و بگویی طرفدار بارسا هستی، اما این بارسا، سری بالاتر و صدایی رساتر میطلبد که به آن اظهار علاقه کنی. تیمهای دیگر، میتوانند ببازند و آن را به گردن سرنوشت بسازند، اما سرنوشت برای تیمی که «لیونل مسی»، «ژاوی» و «اینیستا» را دارند، معنایی ندارد وقتی هر یک از آنها برای تغییر سرنوشت کفایت میکنند. این تیم، و این ستارگان را میپسندم. آنها را انتخاب میکنم و دوستشان دارم و به همهی آنها افتخار میکنم. تیمی با کلی اسم بزرگ، تیم رویایی، و مربیای که عاقل و جوان است، به اسم «جوزپ گواردیولا»، با لحن صمیمانهتر پپ، که دوست دارم او را اینطور صدا بزنم: رؤیاساز!
منابع: ویکیپدیا
وبسایت رسمی افسیبارسلونا
پن: یکصدمین پست من برای «یک پزشک». آن هم برای تیم رؤیایی، آقای رؤیاساز و همهی کسانی که عاشق این رؤیا هستند، حالا هر جای دنیا که میخواهند، باشند!
بارسلون هم شد تیم
عالی بود خانم مجیدی! منم که عشق بارسا و پپ بزرگ!
رؤیاساز بهترین تعبیره در موردش …
بی اندازه زیبا بود ! ممنون واقعا لذت بردم
واقعا حسی که بیان کردید و میفهمم ! کاملا با حس من تطابق داشت با یک تفاوت توی تیم ملی دوست داشتنی من که هلند هست ! بزارید من زمانی که شما برای آرژانتین گریه کردید و با زمان گریه کردن خودم برای هلند در زمان حذف در نیمه نهایی جام ملتهای اروپا 2000 عوض کنم تا کاملا حس هامون یکی بشه:)
بسیار عالی بود. ترجمه زیبا و کلام گیرایی دارید، تبریک!
عالی بود ، فوق العاده نوشته
خیلی عالی بود. لذت بردم.
یک رویاساز به معنای واقعی کلمه…
Viva Argentina & Barcelona!
سلام
مطلبی در باره وبلاگ شما در وبلاگم (یک ادمین!) نوشته ام
خوشحال میشم سری بزنید!
http://lnk.co/GOAA1
مطلب دلنشینی بود. من دوست دارم به جای “رویا ساز” از
کلمه ی “خاطره ساز” استفاده کنم چون خاطرات این سالهای منو برای آینده میسازه.
مرسی از مطلب زیبا لذت بردم
خیلی ممنون از این پست.ممنون از این نوشته ی بسیار زیبا.
“وقتی بود که «گابریل باتیستوتا»ی عزیز، در جامجهانی کره و ژاپن، پس از حذف آرژانتین محبوبم، روی زانوهایش نشست و گریه کرد.”
=(((
چه خاطره تلخی رو یادآوری کردین خانوم مجیدی
مرسی ؛پاراگراف آخر نوشتتون تحسین بر انگیزه
hip hip hooray pep,hip hip hooray barca
Viva Barca-Viva Pep
Happy Birthday Pep.
بسیار زیبا نوشتید.
خیلی ممنونم.
فقط یک نکته: اون پسر کوچولو تو اون عکس سیاه و سفید پسر پپ نیست و مربوط میشه به یکی از کارای خیر خواهانه این مربی بزرگ.
عالی بود دست مریزاد
T’estimo, Barça
Barcelona és un soldat de l’Exèrcit i jo sóc el …
Barca mes que un cluB
بسیار عالی بود ، زنده باد بارسلونا تیمی که واقعا” زیبا بازی می کند
دروود بر شما
بسیار عالی بود . اشک در چشمانم حدقه زد . زنده باد بارسلونا
Viva Argentina & Barcelona!
من فکر می کردم فقط منم که که عین دیوونه ها ، حتی وقتی بازیش پخش نمیشه ، میرم تو سایتش و از رادیوبارسا بازی رو گوش میدم.
یادم میاد که قبل از بازی با رئال، پنج تا انگشتمو بردم روبروی برادرم که رئالیه(همون کاری که پیکه آخر بازی کرد و اشک منو در آورد). فکر می کنم دیگه جزئی از بارسا شدم ، وقتی بازی میکنه انگار منم که دارم بازی میکنم ، انگار منم که تعویض می کنم. فقط یه چیزی ، حقیقت اینه که ما سهمی تو بارسا نداریم ، سهمی تو موفقیت هاشون نداریم و صرفا با توهم خودمون زندگی میکنیم
هیچ وقت فکر نمیکردم یه خانم از فوتبال اینقدر درک بالایی داشته باشه وهمراه با احساسات زنانه بود .لذت بردم .متشکرم.
منم همینطور!
این خانم فرانک خانم، روی ما ها رو سفید کرد.
ویوا…
آقای مجیدی ممنون بابت مطلب زیباتون.. واقعا وقتی خوندم خیلی احساساتی شدم..
من این مطلبتونو تو پیج گل.دات کتم ایران تو فیس.بوک گذاشتم و مدیرای سایت گل هم رو سایتشون گذاشتن..
یاشاسین بارسلون یاشاسین پپ..
لینک:
http://www.goal.com/iran/news/1835/%D8%A7%D8%B3%D9%BE%D8%A7%D9%86%DB%8C%D8%A7/2011/01/19/2312701/%DA%AF%D8%B2%D8%A7%D8%B1%D8%B4-%D8%B1%D9%88%D8%B2-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D9%87%D8%A7%D9%86%D9%87-%DA%86%D9%87%D9%84-%D8%B3%D8%A7%D9%84%DA%AF%DB%8C-%D9%BE%D9%BE-%DA%AF%D9%88%D8%A7%D8%B1%D8%AF%DB%8C%D9%88%D9%84%D8%A7%D8%A7%D9%88-%D8%B1%D8%A7-%D8%B1%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%A7%D8%B2-%D9%85%DB%8C
خیلی ممنون. واقعا مطلب احساسی و زیبایی بود و بعد مدت ها یه بهانه ای گیر آرودم تا با دل سیر گریه کنم . دست گلتون درد نکنه
آقا رو اشتباه زدم . خیلی ببخشید خانوم مجیدی :)
واقعا همینطوره..
بارسا توی ژن و خون خانواده ماست.
پدربزرگم و دایی هایم از زمان رینوس میشل و کرایف بارسایی بودند و این عشق نسل به نسل ادامه پیدا کرده تا به من و ما رسیده..
جالبه که حتی شش هفت سال پیش که بارسا توی لیگ پنجم ششم می شد هم دوستش داشتم.. خیلی زیاد و با افتخار می گفتم. دیگه چه برسه به الان..
بارسلون اول بشی آخر بشی دوست داریم….
عالی بود
لطفن آدرس لینک رو تمامن انگلیسی لینک کنید که اگر کسی خواست لینک کنه به عذاب الیم دچار نشه! با تشکر.
عالی بود خانم مجیدی.عالی!
فرانک عزیز مطلب بسیار زیبایی که درباره فوتبال،بارسلونا و “آقاتون پپ” نوشته بودید آنقدر مرا تحت تاثیر قرار داد تا سرانجام برای اولین بار این انگیزه در من ایجاد شد که برای مطلبی در این فضای مجازی نظر خود را ارسال کنم. شاید یکی از دلایل لذت بردنم از مطلب شما برای این باشد که من هم بسیار به فوتبال علاقه دارم.زمانی که مدرسه میرفتم روزهایی که قرار بود مسابقه فوتبالی پخش شود از همان اول صبح انقدر با انگیزه و با روحیه بودم که گاهی برای خودم نیز جالب بود.(حتی با وجود اینکه هیچگاه طرفدار یک تیم خاصی نبودهام.)این حس هنوز هم ادامه دارد البته برای مسابقات داخلی ایران با شدت کم.
یک دلیل دیگر به توصیفتان از شخص پپ گواردیولا مربوط میشود که برای من هم در میان سایر مربیان و ادمهای فوتبالی دنیا چهرهی ویژهای است.زیرک،باهوش،موفق و به معنای واقعی جنتلمن.
اما فکر میکنم مهمترین دلیلی که باید به آن اشاره کنم درک حس شما از توصیفی بود که نسبت به پپ گواردیولا داشتید.
تا اینجا تقریبا در تمام این موارد اشتراک داریم جز اینکه فردی که شاید من روزی بخواهم او را توصیف کنم رقیب گواردیولای شماست یعنی همان آدم مغرور و خاص”The Special One”.
همان که منتقدین و مخالفانش شاید به دلیل رفتار و گفتار به ظاهر متکبرانهاش بسیار بیشتر از طرفدارانش باشند ولی…..
ولی همین آدم برای من بسیار انگیزه است،اگر همین را یاد بگیرم که در زمان شکست و ناکامی اعتماد به نفس و روحیهی جنگندگیام را از دست ندهم برای تمام عمرم کافی است.
یادتان میآید ارزویی را که پس از آن شکست سنگین دربرابر بارسلونا مطرح کرد:کاش بازی شنبه آینده همین فردا بود تا آن را میبردیم و به شرایط قبل بازمیگشتیم…
جدا از تمام خصوصیات منفی که او با آنها معروف شده،من مورینیو را با همان خصوصیات طور دیگری میبینم و تلاش میکنم از آنچه که گفتار و رفتار او به من انگیزه و روحیه میدهد به درستی استفاده کنم.
به امید موفقیت برای هر دو دوست و رقیب
این سایتو یکی از دوستان خوبم بهم معرفی کردن ووقتی دیدم درباره تیم محبوبم وعشق فوتبالیم هست کلی ذوق زده شدم. بارسا با پپ یک چیز دیگه هست وبه امید بازیهای زیبا وشکست ناپذیر بارسلون عزیزم.
از همینجا ازاون دوست عزیزم کمال تشکر رو دارم.
پسری از کاتالونیا
Ali boood!
بارسا فقط تیم نیست یک خانواده موفق هم هست .
عالی بود ، خیلی ممنون
با اینکه بیش از بیست سال هست که طرفدار دو اتشه ی مادرید هستم یعنی زمانی که هوگو سانچز ستاره ی مادرید بود ولی برای پپ کم ادعا ارزش و احترام قایل هستم
سلام.
از مطلب زیبای شما متشکرم.
موفق باشید….
مطالبتون خیلی عالیه ممنون
بعد از رفتم پپ بارسلونا شخصیت تیمیشو از دست داده دیشب 3 تا تو نیوکمپ از بایرن خورد واقعا خجالت آوره .
و حالا بارسا دوباره شخصیت تیمیش رو بدست آورده و در خانه ٣ گل به بایرن زده و امشب میرود تا به برلین برسد … با عبور از مونیخ!
تنها تیم مورد علاقه من هست.همکاری و روحیه تیمی بازیکناش واقعا عالیه
از تیم های داخلی تیم پرسپولیس از تیمهای خارجی بارسلونا فقط
عشق است بارسا خون است پرسپولیس. مرسی خانم مجیدی.
مثل همیشه یک پزشک با مطالب جدید ، عالی بود ، ممنونیم
مرررررررررسی
تشکر. خسته نباشید
بسیار عالی و جالب
ممنون
هر چند سالم بگذره بازم دوس دارم از اول درمورد پپ بخونم
نمیدونم چی میشه که انقد دوسش دارم..واقعا ازتون ممنونم بابت مطالب خوبتون