آیا محدودسازی شبکههای مجازی، منجر به ارتقای سطح کاربری اینترنت خواهد شد؟

خب، در اینکه قسمت بسیار بزرگی از کاربری اینترنت شهروندان ایرانی، صرف سرگرمیِ صرف میشود، شک چندانی وجود ندارد. ایرانیها هر روز ساعات زیادی را اختصاص به چک کردن فیسبوک و اپلیکیشنهای پیامرسانی میدهند.
این اپلیکیشنها هم پر هستند از تصاویر ظاهرا بامزه، لطیفه، مطالب ظاهرا علمی یا تاریخی که خیلی از آنها متکی بر سند و مرجع معتبری نیستند. وضعیت اینستاگرام هم به صورت مشابه است و در حال حاضر شاید از میان 20 – 30 صفحه پرمخاطب اینستاگرام که هر کدام بیش از 400 هزار عضو دارند، هیچ کدام حاوی عکسها یا مطالب سطح بالا نیستند.
اما سؤالی که مطرح میشود، این است که چه کسی این مطالب را تولید میکند و به اشتراک میگذارد؟!
خود مردم.
به عبارتی خود این شبکههای اقدام به تولید و انتشار گسترده مطالب نمیکنند. این مردم هستند که مطابق فرهنگ و علایق و دغدغههای رایج، گرایش عمدهشان به سوی این دست مطالب، عکسها یا ویدئوهاست.
همان طور که بارها که گفتهام، سرگرمیسازی به خودی خود، چیز بدی نیست و باعث تلطیف روحیه همگانی، تحمل سختیها و شادابی در جامعه میشود. اما اوضاع وقتی از کنترل خارج میشود که در کنار این سرگرمیسازی، شاهد بذل توجه عمومی به سوی مسائل فرهنگی و علمی و هنری ناب نباشیم و شرایطی فراهم شود که در آن نویسندگان، روشنفکران، ژورنالیستها، کاریکاتوریستها، همه به حاشیه رانده شوند و در این غوغا، صدایشان به جایی نرسد.
شرایط فعلی فضای سایبری ایران، درست به همین صورت شده است. طوری که قسمت بزرگی از آن دسته از شهروندانی که دارای معلومات، دانش و تجربه لازم برای تولید محتوای فاخر هستند، حس میکنند، فضا برای فعالیتشان مناسب نیست.
و البته دغدغه و مشکلات این دسته، فقط تنزل سلیقه عمومی نیست و به فهرست مشکلات آنها میشود، موارد زیر را افزود:
1- متصور نبودن برگشت اقتصادی برای اقدامات فرهنگی یا علمی آنها در فضای اینترنت: به هر حال این قشر برگزیده انتظار دارند، در ازای روزی دو سه ساعت فعالیت آنلاین، برگشت اقتصادی ناچیزی هم که شده، برایشان وجود داشته باشد.
2- مشخص نبودن خط قرمزها: آدمهای خوشفکر دوست دارند که نقد کنند، تغییرات مثبت ایجاد کنند و موشکافی کنند. اما چطور انتظار دارید، برای شخص یا سایتی که روزی چند مطلب هم تولید میکند، در عرض یکی دو سال مشکلی ایجاد نشود. آیا آستانه تحمل خوبی فعلا در قوانین ما وجود دارد؟
3- نبود بستر سختافزاری مناسب و اینترنت محدود و هنوز کُند در ایران
4- و البته یکی سوی مشکل هم خود این قشر هستند. آنها با وسایل ارتباطی جدید غالبا بیگانه هستند و به اندازه یک نوجوان از توییتر، اینستاگرام و تکنیکهای ساده کاربری در آنها مطلع نیستند. آنها نمیدانند که چطور با زبان ساده با مردم ارتباط برقرار کنند، چطور تیتر بزنند، چطور از هشتگها استفاده کنند، چطور از عکسهای جذاب استفاده کنند. آنها حتی از تجربه میترسند و در مواردی هم اصولا آدمهایی منزوی شدهاند که باید کمکم این فوبیا را از آنها زدود.
اما سؤالی که مطرح میشود این است که آیا به بهانه آنچه بیهودگی در شبکههای مجازی نامیده میشود یا وجود برخی از کاربریهای خارج عرف، شایسته است که دستور محدودیت کامل استفاده از این سرویسها را صادر کرد؟
در اینجا در بندهایی به بررسی این مطلب میپردازیم:
1- سیاستهای محدودسازی هیچگاه کارآمد نبودهاند: حالا دیگر اپلیکیشنهای چت و شبکههای مجازی، محدود به دو سه سایت و سرویس نیستند. در حال حاضر آلترناتیوها بسیار فراوانتر هستند و بعضی از این آلترناتیوها، حتی از سرویسهای روتین مورد استفاده مردم هم از جهاتی بهترند!
از سوی دیگر چنان که افتد و دانی، حالا هر یک از ایرانیها، راههایی برای دور زدن محدودیتها دارد.
2- محدودسازی مسلما منجر به تغییر رویه همگانی و ارتقای کاربری آنها نخواهد شد، بلکه باعث ایجاد یک رنجش جمعی خواهد شد.
3- محدودسازی، نهتنها فضا را برای حضور نخبگان و شنیده شدن صدای آنها هموار نخواهد کرد، بلکه بذر تردید و هراس بیشتری در دل آنها خواهد پراکند.
4- سیاست محدودسازی، باعث خواهد شد که آن کاربریهای سطح بالا و مفید هم به کل از بین بروند.
ما سالهاست که میگوییم که محتواسازان، ادیبان و هنرمندان ایرانی نیاز به حمایت دارند و البته به باور من این حمایت نباید اصلا دولتی باشد، بلکه باید خود آنها و مردم به یاری هم بشتابند و سعی کنند فضای نوی سایبری را بهتر درک کنند.
در به وجود آمدن فضای راکد هنری و ادبی جاری، آن مترجم و نویسندهای که نمیخواهد در مورد آثار تازه خود در وبلاگی بنویسد، آن عکاسی که اکانت اینستاگرام ندارد، آن استادی که به اندازه بضاعت خود در مورد دانش خود حاشیههایش نمینویسد و به اشتراک نمیگذارد، مقصر هستند.
اما علیرغم همه این مشکلات، هنوز هم در همین شبکههای اجتماعی میشود، چیزهای دلخوشکنندهای یافت، کشف این دلخوشکُنَکها، درست به اندازه یافتن گُلی در صحرا، شادیبخش هستند.
وقتی به اینستاگرام میروی و کاربری را پیدا میکنی که با دقت عکس و متن انتخاب میکند و منتشر میکند و یا در همین فضا، میبینی که برخی از کتابفروشیها و ناشران، اکانتی برای خود دست و پا کردهاند و به سادگی با درج روجلد و توضیحات هر کتاب، محصولشان را تبلیغ میکنند، شاد میشوی.
همین دیشب بود که متوجه شدم، کتابی از یکی از نویسندگان مورد علاقهام، ترجمه و چاپ شده است و چقدر خوشحال شدم که به آن صورت غیرمترقبه، متوجه انتشار کتاب شدهام، درست به مانند آنکه تصادفی در پیشخوان یک کتابفروشی، کتاب را یافته باشم.
به شیوه مشابهی در گوگل پلاس، فیسبوک، توییتر، لاین و وایبر، تعداد کاربران صاحب فکر کم نیست. مهم این است که جوینده باشی، در این صورت قطعا یابنده هم خواهی بود.
در قسمت آخر پستم، خودم و همه را توصیه میکنم به امانتداری و شفافیت در انتشار خبر. نویسندگی کار مقدسی است و رعایت امانت در انتشار خبر و بیان همه حقیقت و نه بخشی منتخب و گزینشی از آن، کاملا ضروری است. اما ما چقدر در این کار موفق بودهایم؟
من تا حدود زیادی با شما موافق هستم البته شبکه های اجتماعی خیلی جالبی برای قشر نخبه وجود دارند مثل linkedin یا quora . دیسکاشن های خیلی جالبی توی این شبکه ها وجود دارند و خیلی از کاربرا dedication خیلی خوبی نسبت به ایجاد محتوا توی این شبکه ها دارند. اما از جهت دیگه استفاده از شبکه های اجتماعی مرسوم هم خیلی راحت تر از اونه که شما میفرمایید. شاید قشر نخبه جامعه نسبت به حضور اجتماعی (social presence) بی تفاوت یا سرخورده شدند.
نمونه ایست از خروار
در قرن 21 دیگه صحبت کردن از محدود سازی و فیلتر کردن بیشتر به یک شوخی شبیه هست تا واقعیت . چند روز پیش یک امار جایی دیدم که گفت بیش از 60 درصد مردم ایران سواد ای تی دارند. این یعنی اینکه سیاست های محدود سازی حالا بلایی شده به جوت خود آقایون .
چون آقای مجیدی خودش یک دکتره یک مثال پزشکی میزنم . شما میتونید با یک چاقوی جراحی جون میلیون ها نفر رو نجات بدید . ولی با همون چاقویی که میشه جون میلیون ها نفر رو باهاش نجات داد میشه سر یک نفر رو از تنش جدا کرد . پس در نتیجه همه ی جوانب به شخص استفاده کننده بر میگرده .
اگر میخواید که مردمتون کمتر سمت سرویس دهنده های خارجی برن باید سرویس هایی بهتر از اونها رو ارائه کنید . مثل همون کاری که چینی ها با ویبو و موتور جستجوی ملیشون انجام دادن .
سلام،
من سالها قبل که هنوز اینترنت فیبرنوری و پرسرعت در ایران رایج نشده بود، مهاجرت کردم. پس از سالها امسال برای بازدید به ایران برگشتم.
زندگی و ارتباطات مجازی در ایران به طور خلاصه از نظر من “اسفبار” هستش. جامعه مجازی نه تنها پیشرفتی نداشته بلکه در مقام مقایسه نرم افزارهای پیغام رسان جای یاهو یا ام اس ان مسنجر رو گرفته با همان کاربرد که بیشترین فضا رو روی گوشی هر ایرانی از انواع و اقسام پر کردند. محتوای فارسی اینترنت بصورت وحشتناکی خالی از هرگونه کیفیت می باشد.
شبکه های ماهواره ای از هر همه رنگ فقط به تبلیغ کالاهایی که فکر نمی کنم جز در کشور مبدا (چین) خریداری داشته باشند، اشباع شده است.
همچنان “مارک” و “برند” گوشی، ماشین (اغلب چینی) و لباسهای چینی با تگ و اسم دیگر برندها، سطح اجتماعی اشخاص رو مشخص میکنه! زمانی که من رفتم گوشی 6600 گوشی “با کلاس” بود و امروز داشتن “آیفون” حتی بدون دانستن از طرز کار دستگاه، شخصیت اشخاص رو “باکلاس” مشخص میکنه!
به نظر شخصی بنده، ایران با این سطح بی کیفیت از شناخت اینترنت و محتوای تبلیغاتی وب سایت های ایرانی، هیچ آینده روشنی ندارد.
عجب نکته سنجی خوبی ،فوق العاده ای اقای مجیدی
نمی دانم چرا با اینکه یک پزشک چندین نویسنده دارد، پست هایی که نقد سازنده دارند را جناب مجیدی فقط خودتان مینویسید ؟
به گمونم اصل صورتمساله برای توجیه فیلترینگ چیزی به غیر از نکات اشارهشده در این پست هست. وگرنه کدوم حکومتی از سرگرم شدن مردمش با مطالب پیش پا افتاده و وقت گیر بدش میاد؟!
واقعا از دید یک شهروند معمولی ایرانی اگه به حرف های شما نگاه کنیم کاملاً توهین آمیز هستن.. امیدوارم توهین شما دوست به ظاهر روشن فکر به قشر سازنده کشور دیگه تکرار نشه
بعله ,بعله
رفقاىتندرو فقط یک,پزشک رو به گند نکشیده بودند.که کم کم با این قضسه اپلیکیشن دارن خودشونو اماده میکنند
ببخشید دقیقا کدام قسمت توهین آمیز بود؟ اشاره بفرمایید
من هیچ توهینی ندیدم !! شما با دید توهین خوندی
در بین مطالب بی محتوا در وایبر به ویدیوهای سایت گمانه برخوردم که که مطالب علمی رو به صورت ساده و در کمترداز سه دقیقه و با لحن و ویدویی جذاب ارایه میکنه.این ویدیوها میتونن به راحتی در وایبر فوروارد بشن.ایده جالبی بود گفتم با شما هم در میون بذارم
دکتر جان حس کردم این پست رو با عجله نوشتی… نگارشت کمی مشکل داشت:
خب، در اینکه قسمت بسیار بزرگی از کاربری اینترنت شهروندان ایرانی، صرف سرگرمیِ صرف میشود، شک چندانی وجود ندارد. ( صرف الوی رو میشهد جایگزین کرد )
و در حال حاضر شاید از میان ۲۰ – ۳۰ صفحه پرمخاطب اینستاگرام که هر کدام بیش از ۴۰۰ هزار عضو دارند، هیچ کدام حاوی عکسها یا مطالب سطح بالا نیستند. (بهتر بود به جای نیستند “نباشند” جایگزین میشد)
خود مردم.(بهتر بود علامت تعجب میزاشتی بعدش!)
همان طور که بارها که گفتهام ( “که” دومی اضافست به نظرم)
باید کمکم این فوبیا را از آنها زدود.(به نظرم در این متن به جای “فوبیا از هراسزدگی استفاده میکردین بهتر بود)
—————-
البته من آدم ملالغتی نیستما! همینجوری گفتم :-D اگه خواستی پیغام رو تایید نکن :)
———————–
مطالب پست هم مفید بود… به نظرم مبارزه با علایق جامعه به این شیوه، کاملا غلطه. همونطور هم که همه میگن باید فرهنگ استفاده رو بالا برد.
مثلا چی میشه یک مشاوره مسائل خونواده، جدا از برنامه ای که تو صدا سیما براش میزارن، یه گروه تو واستاپ تشکیل بده و اونو تو برنامه تلویزیونی معرفی کنه و به صورت رایگان توی اون گروه به مردم مشاوره بده… هزینش هم از صدا و سیما بگیره
راه های اینچنینی و حتی بهتر از این، خیلی زیاده.
این مچگیری ژورنالیستی آخر یادداشت خیلی جالب و قابل تأمل بود.
متأسفانه ترجمههای دلبخواهی و مطالبق با سلیقه رسانهها، در ایران خیلی باب شده و به نظر میرسد قبح ماجرا برای تعدادی از روزنامهنگاران ما ریخته است؛
و بسیار جای تأسف است.
خیلی خیلی عالی بود آقای مجیدی
اقا من خودم یکی از اون پیجای بالای اینستا هستم یکی از 10 تا بالایی
خودم مطالب پر محتوا رو دوس دارم
اما من که پیجم بزرگ و رسانه ای هستش باید ببینم مردم چی میخوان اون رو بزارم
ما طبق سلیقه مردم حرکت میکنیم
دکتر جان من که از خوانندگانوتن هستم. از نوع قدیمیش ها. سالهاست که دارم رادیوئی رو گوش میدم به نام رادیو پیام دوست. اون رادیو روزانه پخش میشه و از میان مطالب متنوعی مثل تاریخ. زنان . محیط زیست یا مطالب دیگری پخش میکنه . گاهی با خودم فکر میکنم اگر اجازه انتشار مطالبشون باشه چقدر میتونه برای مردم بصورت عموم و نه فقط قشر دانشجو یا طالب دانش رو از مطالبش بهره مند کنه. شما که موضوع رو اینچنین مطرح کردید بذهنم رسید که حتما با اجازشون اونها رو یا بصورت متنی یا هم که لینک فایهای صوتیش رو در وبلاگی منتشر کنم. به هر حال وقتی مثال از این زدی که در این صحرا یک گل رو گاهی اوقات پیدا می کنید بیاد اون مثل معروف افتادم که همه ما شنیدیم با یک گل بهار … ولی تعبیر جدیدی هم از این مثل می توان گفت و آنکه آمدن یک گل نوید بهار را می دهد. شاد باشید ممنون
منم موافقم اگه دولت داره محدود سازی میکنه به خاطر منافع خودشه نه مردم.
ولی مشغول شدن بیش از حد مردم با این شبکه های اجتماعی و پیام رسان اصلا خوب نیس.پیامدهای بدش از خوبش خیلی بیشتره
سلام . من بیشتر سعی میکنم چیزی بخوانم وبیاموزم تااینکه بنشینم و مطلب معمولی یا ناقصی بنویسم.این مشگل هم اگر مردم به نوشتن ادامه بدهند سی درصدی ازشان ظرف 2 – 3 سال بهتر وراحت تر مینویسند .
به عنوان برترین و موفق ترین وبلاگ نویس ایرانى،از اینکه این گونه مسائل رو هم به صورت منطقى پوشش مى دین تا شاید یک راهى براى این عدم دسترسى ها و مدیریت اشتباه کنونى پیدا بشه ممنونم.