فیلم به فیلم با کریستوفر نولان – بخش دوم
سایت 7 فاز – احسان سالم:
پلی لیست:
6- بی خوابی – 2002
اولین فیلم استودیویی نولان، با وجود ستایش فراوانی که در زمان اکران به دست آورد، در دههٔ گذشته در فهرستهای منتقدان نادیده گرفته شد. با نگاه به گذشته میبینیم امر ناعادلانهای اتفاق افتاده – این فیلم تریلری قدرتمند و جمع و جور است با تعدادی از بهترین بازیهای تمام فیلمهای نولان. اما دوست داشتن این فیلم سخت است، شاید چون میشود گفت تنها باری در کارنامهٔ او بود که انگار فرصتی دست داده بود تا با نامهای بزرگ و میدان عمل گستردهتر کار کرده و خودش را ثابت کند. نولان توسط استیون سودربرگ – که حسابی طرفدار یادآوری بود و برای اکران فیلم در آمریکا کمکش کرده بود – انتخاب شد تا نسخهای بازسازی شده از تریلری نروژی با همین نام را برای شرکت فیلمسازی او Section 8 و برادران وارنر کارگردانی کند.
استلان اسکارسگارد در فیلم اصلی نقش داشت اما در این فیلم آل پاچینو به عنوان مأمور پلیس لسآنجلس همراه با همکارش هّپ (مارتین داناوان) به آلاسکا فرستاده میشود تا در تحقیقاتِ پروندهٔ مرگ دختری 17 ساله کمک کننده باشند. پاچینو در جریانِ تعقیب مظنون، تصادفن به همکار خودش – که به او گفته بود بر ضدش شهادت خواهد داد – شلیک میکند در حالیکه قاتل (رابین ویلیامز) هم شاهد این حادثه بوده، کسی که به عنوان باج از پاچینو میخواست تا برای دوستپسر مقتول پاپوش درست کرده و جای قاتل معرفیاش کند.
نولان همه چیز را به طور مطبوعی به شیوهای قدیمی پیش میبرد، اما احساس میشود که فیلم گاهی اوقات کمی گیج است و فیلمنامه هیلاری سیتز گهگاه وارد کلیشههای فیلمهای پلیسی میشود. اما در عین حال نولان به داستان، جَوی شگفتانگیز و مورمورکننده میدهد ( اینجا هم مانند یادآوری، تمام فیلم در نور روز میگذرد؛ فیلمسازان کمی هستند که میتوانند نور خورشید را به اندازهٔ شب تهدیدگر و سرد جلوه دهند) و بازیهایی بسیار قوی از بازیگرانش میگیرد. رابین ویلیامز بازیِ تقریبن جلوهگرانهای را ارائه داد (بازیاش در این فیلم و فیلم One Hour Photo که سال پیشش اکران شد، به عنوان بهترین نمایشهای دراماتیک او به یادگار ماندند) همچنین این فیلم، لااقل تا همین اواخر، آخرین نمایش بزرگ پاچینو بوده، بازیگری با یک خستگیِ دائمی که گویی گذاشته عمر بازیگریاش به وقار و آرامش منتهی شود. این حالش انگار فرسنگها دور است از آن شخصیت داد و هواریِ پاچینو که میخواهد تا حد زیادی بر اوضاع مسلط شود. پس حالا که به گذشته نگاه میکنیم، میبینیم بله، این فیلم از کارهای کوچک نولان است اما هنوز هم از 99 درصد فیلمهای روتین هالیوودیِ این روزها سرتر است.
5- شوالیهٔ تاریکی برمیخیزد – 2012
این روزها خیلیها انتظار میان ستارهای را میکشند، اما نولان پیش از اینها، توقعات و هیجاناتِ بیسابقه را برای اکران آخرین قسمت از سهگانهٔ شوالیهٔ تاریکی تجربه کردهاست. اما او غیر از زادنِ فیلمی که میتوانست به سرعت سرطان را معالجه و گرسنگان را سیر کند، هرگز قادر نبود به آن سطح از توقعات پاسخ دهد، بنابراین شوالیهٔ تاریکی برمیخیزد صرفن یک فیلمِ خیلی خوب است. فیلم نسبت به همتای قبلیاش شوالیهٔ تاریکی یکجور پسرفت در مایههای تیره و تارِ اگزیستانسیالیستی محسوب میشود که از از لحاظ سرگرمی، دستِپرتر ظاهر میشود (برای مثال ان هاتاوی در نقش کتومن) اما از جنبهٔ هوشمندی و انسجام فلسفی خیر. اما هنوز هم میشود گفت این فیلم برای مجموعه فیلمهای دنبالهداری که نگاه و احساس و جاهطلبیِ ژانر ابرقهرمانی، بلاکباسترهای تابستانی و فیلمهای پرهزینهای که عمود خیمهی استودیوها هستند را بازتعریف کردند، یکجور حسن ختام محسوب میشود. حالا با نگاهی به گذشته میبینیم که شخصیت شرورِ بِین با بازی تام هاردی مثل یک دشمن سرسخت و در عین حال یکجور اسباب رد گم کنی به نظر میآید و اگر میبینید جلوهی او به حد و اندازههای جوکرِ هیث لجر نمیرسد شاید به این خاطر است که تمرکزِ این مجموعه در قسمت آخرش بتواند باز هم روی بتمن/بروس وین بازگردد. در واقع همانطور که در سهگانهها اغلب اتفاق میافتد، اینطور احساس میشود که این قسمت پایانی کمی از کارِ خودش بازمانده،آن هم به خاطر لزومِ به پایان رسیدن در لحظهی محتومِ رستگاری، در حالیکه قسمت دوم در نشان دادنِ این دوگانگی بسیار موفقتر عمل میکند. اما هنوز هم پسزمینههای قدرتمندی در اینجا مطرح هستند، از حس و حالهای مربوط به همانجا (آمریکا) و مسائل مربوط به جنبش 99درصدی (فیلم در واقع بیشتر الهام گرفته از داستان دو شهرِ چارلز دیکنز است تا رویدادهای سیاسی معاصر، اما در عین حال نشان میدهد که ایدهی مبارزات طبقاتی چقدر مستقل از زمان و دورهای خاص است) گرفته تا این ایده که آشکارا مطرح میشود و ادعا دارد هر کسی میتواند قهرمان باشد و هر شخصی میتوانست بتمن باشد. بهتر از همه، بیل بود که بهترین نقشآفرینیِ بتمن/ بروس وین را ارائه میدهد و با ممزوج کردنِ شخصیتش با یکجور تنهایی و خلوتِ سودازده، لحظهی پایانی با آلفرد و فرنت برنکا را از آنی که بود هم گیراتر، و به طور شگفتانگیزی شایستهتر می کند. البته فیلم خالی از اشکال هم نیست، سیر داستانی گاهگاهی مانع بوجود آمدن بازیهای تر و تمیز و واقعگرایانه میشود. اما این فیلم برای تقدیر از شخصیتی که کارنامهی کاریِ نولان را شکل داده، و دیدگاهی که ژانر فیلمهای کامیکبوکی را به معنای واقعی بازتعریف کرد، وداع درخوری است.
4- پرستیژ – 2006
پرستیژ، غریبترین فیلم نولان و شاید متمایزکنندهترین فیلمش، پروژهای کوچک و دلی بود که به محض اینکه از چهرهی پسا-بتمنیِ نولان رونمایی شد، خودی نشان داد و در زمانِ فوقالعاده کوتاهی (فیلمبرداری در فوریهی 2006 آغاز شد و فیلم تنها هشت ماه بعد در سالنهای سینما بود) ساخته شد. فیلم که بر پایهی رمانی از نویسندهی علمی تخیلی کریستوفر پریست ساخته شده، داستان دو شعبدهباز آلفرد بوردن (کریستین بیل) و رابرت انجیر (هیو جکمن) را پی میگیرد که سالهاست درگیر نزاعی هستند که بعد از غرق شدن همسر انجیر (پایپر پرابو) در حادثهای که انجیر، بوردن را در آن مسئول میداند شکل گرفته. آنها مسیر خودشان را ادامه میدهند و فقط گهگاهی گذارشان به هم میافتد و هرکدامشان به خاطر حقهای که میان زمین و آسمان ناپدیدشان میکند مشهور میشوند، و در ضمن هرکدامشان راز مخوفی را پنهان میکنند که عواقب دهشتناکی خواهدداشت. خیلیها برای دنبال کردن فیلم (که به لطف فیلمبرداری فیستر و طراحی تولید حیرتانگیز نیتن کراولی خیلی چشمنواز است) به خاطر ساختار پازلیِ نولان مشکل دارند و برای وجود دو شخصیت اصلیِ جانی و تلخ به سختی میتوانند دوستش داشته باشند. اما اگر دقت کنید، غریزهی داستانگوییِ کارگردان شما را به بیراهه نمیبرد (راز این معما در نمای آغازین فیلم گنجانده شده)، و بیل و جکمن هر دو در ذهن ما به قدر کافی جذابیت و همدلی به اجراهایشان دارند که میتوانید با جفتشان همزادپنداری کنید، اگرچه نولان در نهایت با ظرافت میگذارد احساستان به یک سو کشیده شود. با اینکه این فیلم بیش و پیش از همه فیلمی برای تفکر است – نولان از دنیای جادو به عنوان استعارهای برای فیلمسازی و قصهگویی در معنای عام استفاده کرده – اما به لطف بازی فوقالعادهی ربکا هال در اولین نقشش در یک فیلم بزرگ، باری از احساسات و عواطف هم به همراه خود دارد. فیلمی که به هیچ وجه شبیه هیچکدام از فیلمهای دوران اخیر نیست و شاید شما را به این گمان بیندازد که فقط نولان از پس کارگردانیاش بر میامده و درست است حالا در میانهی این ردهبندی جا خوش کرده اما لازم به ذکر است، اقلیتی هم بودند که همگی عقیده داشتند این جایگاه برازندهی پرستیژ نیست، چرا که فیلم باید بر صدر بنشیند
خیلی دوست داشتم حداقل اشاره ای به صحنه ی Why Do We Fall فیلم ” شوالیه ی تاریکی برمیخیزد” می کردید … هنوز هم که هنوزه با گوش کردن به موسیقی متن هانس زیمر با همین عنوان و تجسم صحنه ی واقعه ، مو بر تنم سیخ میشه !
اگرچه تا به حال به رده بندی درستی از کارنامه ی کاری نولان برخوردم … ممنون …
راستی ، با توجه به شماره ها ، 3 فیلم در رده های باقی مانده هنوز معرفی نشده اند در حالی که هنوز چهار فیلم نولان ( سفر میان ستاره ای ، تلقین ، شوالیه ی تاریکی و ممنتو ) باقی موندن … سفر میان ستاره ای در رده بندی نیست ؟!
بین همه کارگردان ها اگر سلیقه یکیشون به دلم بشینه اون کریستوفر نولانه. واقعا متفاوته این مرد. به شدت منتظر بین ستاره ای هستم. ترکیب کریستوفر نولان و هانس زیمر فقط میتونه شاهکار باشه …
سلام…
به نظرم رتبهی بسیار بدی مثل ۴ به فیلم پرستیژ واقعا بده… اصلا نمیتونم درک کنم کسانی رو که به این فیلم ایراد میگیرن!!!!چند هفتهی پیش این فیلم رو دوباره دیدم و با اینکه اخرش رو دقیقا میدونستم، خیلی راحت تونستم خودمو به اون راه بزنم(کاری که واسه سریالی مثل GOT میکنم!) و کاملا ازش لذت بردم…
به نظرم پرستیژ اگر به خاطر شوالیهی تاریکی، اول نشه، دیگه حداقل باید دوم باشه…. ممنتو حالا میتونه منتقدین بیشتری داشته باشه و معقوله اگر به خاطر پرستیژ و شوالیهی تاریکی، سوم میشد…!!!!
شخصا رده بندیم برا سه فیلم برتر کریس نولان اینجوریه:
۱- شوالیهی تاریکی..
۲- پرستیژ
۳- ممنتو…
کریستوفر نولان به نظر بنده یکی از خلاق ترین کارگردان های حال حاضر هالیوود است که فیلم هایش از سطح فیلم های تجاری معمول هالیوودی بالاتر و آدمی را به تفکر فرو می برد… کریستوفر و جاناتان نولان در دنیایی ساخته ی خود می اندیشند و بر طبق آن فیلم می سازند…. دنیایی که در آن یک قهرمان سقوط می کند، یک شوالیه در تاریکی فرو می رود …یک رویا جسمیت دارد دنیایی که در آن حد و مرزی برای تخیل در عین واقع گرایی نیست!
به شخصه memento و اینسپشن را از زیبا ترین کار های نولان میدانم و به شدت مشتاق فیلم جدید نولان هستم هرچند امتیاز های منتقدان درmetacritic و Rotten tomatoes ممکن است کمی نا امید کننده به نظر برسد ولی نولان هیچگاه مرا ناامید نکرده!
این 7فاز خیلی خوبه خیلی یکی از بهترین های سینماست.اصن بهتره بگم بهترینه سینماست.کارشون تکه.بهشون خسته نباشید می گم