معرفی کتاب (و البته فیلم): پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته
رمانى از کن کیزى (١٩٣۵-2001) ، نویسندۀ امریکایى، که در ١٩۶٢ منتشر شد. گویندۀ داستان، شخصى که خودش در تیمارستان بسترى است، با اولین جملاتش حال و هواى کابوسوار این تیمارستان و حوادث کتاب را براى خواننده روشن مىسازد. این تیمارستان در نظر خواننده به صورت تشکیلاتى براى سرکوب و تلقین زیرکانه جلوهگر مىشود که بسیار خوب کار مىکند و همۀ ساکنان درماندهاش را تسلیم کرده. شوک الکتریکى و عمل جراحى لوبوتومی مغز از جمله وسائل سرکوب بشمار مىآیند. (در مورد این عمل قبلا در یک پزشک نوشتهایم.)
ریاست این سازمان در دست سرپرستار یا «بیگ نرس»، زن چاقى با هیکل بىقواره و ترسناک است. پس از گذشتن صفحاتى از کتاب، مک مورفى، قهرمان داستان، مرد چهارشانه و تازهواردى که بلند و بىپروا مىخندد، در مقابل او قد علم مىکند.
مرکز ثقل این نماد جامعۀ صنعتى مدرن را درگیریهاى بیگ نرس و سیستم حامى وى با مک مورفى، به مثابۀ پیشگام فردگرایى، مردى خارقالعاده و کاملا طبیعى و منجى تشکیل مىدهد.
چیف برمدن، سرخپوست دورگهای در این داستان است که اداى کرولالها را درمىآورد و مک مورفى متوجه این امر مىشود. جامعۀ سفیدپوستان به او نقش آدم خل حرفگوشکنى را داده است، اما مک مورفی به تدریج او را از ایفاى این نقش مىرهاند.
رفتهرفته بیماران دیگر از قبیل هاردینگ، روشنفکر شکاک، نیز با مک مورفى همدست شده و به خرابکارى در جلسات اجبارى گروهى مىپردازند. (نویسنده، درمان گروهى را به عنوان روشى مزورانه براى سرکوب و رام کردن معرفى مىکند.) مک مورفى در ابتدا به مبارزۀ خود علیه بیگ نرس شکل شرط بندى مىدهد و در مبارزه با اطاعت بىچونوچرا و ترس، از سلاح خنده و بازى استفاده مىکند و درست همین بازیگرى است که اطرافیانش را مجذوب و در عین حال، متزلزل مىسازد.
ولى آیا او فقط قماربازى است که نهایتا در لحظۀ حساس جا مىزند و همه را قال مىگذارد؟ آیا او هم، از ترس شستشوى مغزى، بالاخره به قوانین این سیستم گردن مىنهد؟
هیجان این رمان نه فقط از مقابلۀ بیگ نرس و مک مورفى، بلکه در عین حال از موضع متزلزل سایر بیماران در برابر مک مورفى قهرمان نیز ایجاد مىشود.
نقطۀ اوج مبارزه مک مورفى را بر ضد «خلأ عاطفى و کوتاه آمدن» ، قایقرانى ماجراجویانهاى تشکیل مىدهد. کیزى در اینجا به انگیزهاى سنتى متوسل مىشود که در ادبیات امریکایى اغلب به چشم مىخورد. ماهىگیرى در عمق و توفان در وسط دریا، طبیعت وحش به مثابۀ مظهر آزادى و بارورى و فرار از چنگ فشارها و سترونى اجتماعى و همچنین مضحکۀ که او در شب والپورگیز، شب قبل از اول مه، بر پا کرده بود مىبایست بیماران را از چنگ بیگ نرس، که براى آنها به صورت تبلور وحشت درآمده است، رها سازد.
اما بیلى، مردى که به صورت جنونآمیزى به مادرش وابسته است، در این شب خودکشى مىکند. «بازى» پایان یافته است و اکنون قهرمان داستان به صورتى واضحتر نقش منجى را به عهده مىگیرد. او مصمم به فداکارى است و علنا با نظام مىجنگد. ابتدا به یک نگهبان سیاهپوست، که به مثابۀ کاریکاتور نفرت ظاهر مىشود، حملهور مىشود و، بالاخره، به خود بیگ نرس. نظام انتقام خود را مىگیرد، شوک الکتریکى و عمل جراحى مغزى مک مورفى را به جنازهاى متحرک تبدیل مىکند. گویندۀ داستان این جنازۀ متحرک را مىکشد تا هالۀ نورانى او را زنده نگاه دارد. پرواز بر فراز آشیانۀ فاخته: قهرمان داستان مغلوب نمىشود و گوینده، وفادارترین یار او، موفق به فرار مىگردد.
این رمان نشانههاى بارز کتابى پرفروش را داراست. در عین حال، تصویرگرى سیاه-سپید، زبان ساده و نمادهاى واضح و تا حدودى بىپروا، تنها به منظور افزایش تأثیر نبوده است، بلکه به شکل طعنهآمیز مورد بحث قرار مىگیرند. مک مورفى فقط یک قهرمان نیست، او نقش قهرمان را هم بازى مىکند. منش و نقش این شخصیت به دفعات مورد تأکید قرار مىگیرد. نویسنده، بنابه اعتقاد خودش، بدینوسیله بر ضدّ «روشنفکرى فلجکننده» قیام مىکند: انسان باید این قهرمان را در نظر داشته باشد تا بتواند بر ترس و فشار براى همرنگ شدن غلبه کند.
خود کیزى یکى از قهرمانان جنبش هیپیها بود. انتقاد اجتماعى و ضد روشنفکرى او نه فقط در شخصیت بازیگرانش، بلکه در نحوۀ شرح داستان نیز نمایان مىشود. شخصیتها همچون خود داستان انعطافناپذیرند؛ و این بدان معناست که هرگاه اتفاقى بیفتد، به همان اندازه هم مىتوان با نظام مبارزه کرد.
در قالب فیلمنامۀ دیل واسرمان و، مهمتر از آن، بهعلت فیلمسازى میلوش فورمن و بازی عالی جک نیکلسون، این کتاب موفقیتى جهانى به دست آورد. این رمان در این بین به عنوان اثرى کلاسیک در ادبیات جدید امریکا شناخته شده است.
جدیدا اکثر مطالبتون تو حوزه فیلم و کتاب هستش ، و مطالب جذاب و علمی کم شده ، درسته که رپورتاژ آگهی برای تامین هزینه های سایت لازمه ولی مطالب مفیدتون رو بخاطرش کم نکنید و هر دو رو با هم داشته باشد ممنون
اجازه بدهید سیاست سایت را خودمان مشخص کنیم. اتفاقا خیلی از دوستان مدتی قبل از نبود پستهای معرفی کتاب شاکی بودند و حالا که مدتی است به این سو توجه کرده ایم از نبود پستهای جذاب شاکی هستید.
این کتاب عالیه..دوست دارم دوباره بخونمش
کتاب خیلی خوبه مشتقم بخونمش
من فیلمش رو دیدم و لذت بردم. امیدوارم وقت بشه کتاب رو هم بخونم و لذت ببرم.