معرفی کتاب به مناسبت زادروز پائولو کوئلیو : جاسوس

0

صد سال پیش، زنی پایتخت‌های اروپا را به‌زانو درآورده بود. یک “زن افسونگر” که به رقص‌های مسحورکننده و عجیب شهرت داشت. در میان عشاقش وزرا، صنعتگران و ژنرال‌ها حضور داشتند.

اما جنگ آغاز شد و جهان تغییر کرد. فکر می‌کرد هنوز هم می‌تواند در سراسر اروپا سفر کند و به کار افسونگری خود ادامه دهد. اما اکنون مردان و ژنرال‌های بلندمرتبه چیزی فراتر از او می‌خواستند. اطلاعات و این به معنای جاسوسی بود.

او  «ماتا هری» نام داشت و قرار بود اعدام شود. جرمش چه بود؟ جاسوسی برای آلمان، گرفتن اطلاعات از افسران متفقین و انتقال آن‌ها به مزدوران آلمان. با ادامه این روند روزنامه‌های خشمگین مدعی شدند که او مسئول مرگ هزاران تن از سربازان متفقین است.

اما شواهدی که در دادگاه محاکمه او ارائه شد بعلاوه چندی دیگر از اسناد، چیز دیگری را نشان می‌دهند: که او درواقع یک جاسوس دوگانه بود و در این راه قربانی شد…

کتاب جاسوس پائولو کوئلیو در مورد همین زن است. نویسنده گرچه داستانش را بر اساس وقایع حقیقی زندگی ماتا هری بنویسد، اما مجبور به خلق برخی دیالوگ‌ها، ادغام برخی صحنه‌ها، تغییر ترتیب برخی حوادث و حذف برخی از مسائل که به نظرش به داستان مربوط نبود، شده است.


پاریس، ۱۵ اکتبر، ۱۹۱۷-

آنتوان فیشرمن  و هری والز ، سرویس خبری بین‌الملل

کمی پس از ساعت پنج بعدازظهر، گروهی هجده نفره که بیشترشان افسران ارتش فرانسه بودند، وارد طبقهٔ دوم سِینت لازار، زندان زنان پاریس، شدند. زندانبان مشعل به دست آن‌ها را راهنمایی می‌کرد؛ جلوی سلول شمارهٔ دوازده ایستادند.

مسئولیت نگهداری از زندان بر عهدهٔ راهبه‌ها بود. خواهر لیوناید در را باز کرد و درحالی‌که وارد اتاق می‌شد از همه خواست بیرون منتظر بمانند؛ کبریتی روی دیوار کشید و چراغ داخل را روشن کرد.

بعد خواهران دیگر را برای کمک فراخواند.

خواهر لیوناید با مهربانی و مراعات دست‌اش را دور بدن خفتهٔ توی سلول حلقه کرد. زن چنان برای بیدار شدن تقلا می‌کرد، گویی هیچ تمایلی به این کار ندارد. بر اساس گزارش راهبان، وقتی بالاخره بیدار شده بود، انگار از خوابی آرام دل کنده بود. زمانی‌که فهمید درخواست تخفیف در مجازات که چند روز قبل به رئیس جمهور داده بود، رد شده، باز هم آرام بود. نمی‌شد از چهره‌اش خواند از این‌که قرار است همه‌چیز تمام شود غمگین است یا آسوده خاطر.

با اشارهٔ خواهر لیوناید، پدر اَغبو همراه کاپیتان بوشاردون و وکیل‌اش، استاد کلونت، وارد سلول شدند. زندانی، نامه‌ای طولانی که هفته‌ها وقت صرف نوشتن‌اش کرده بود و دو پاکت مانیلا حاوی برش‌های روزنامه‌های جدید را به وکیل‌اش داد.

جوراب‌های زنانهٔ سیاه و کفش‌های پاشنه بلندی که با نوارهای ابریشمی تزئین شده بود، پوشید که البته در آن شرایط کار عجیبی به نظر می‌رسید. همان‌طور که از روی تخت بلند می‌شد، دست‌اش را به سمت قلّاب گوشهٔ سلول که یک کت خز بلند از آن آویزان بود، دراز کرد؛ آستین‌ها و یقهٔ کت با خز حیوان دیگری، احتمالاً روباه، زینت داده شده بود. آن را روی کیمونوی ابریشمی که موقع خواب بر تن داشت، پوشید.

موهای سیاه‌اش پریشان بود. آن‌ها را با دقت شانه کرد و پشت گردن‌اش بست. کلاهی نمدی روی سرش گذاشت و آن را با روبانی ابریشمی زیر چانه بست تا هنگامی‌که او را به فضای باز می‌برند، باد نتواند آن را از روی سرش ببرد.

آهسته خم شد تا یک جفت دستکش چرمی سیاه بردارد. بعد با بی‌میلی به تازه‌واردان رو کرد و با صدایی آرام گفت:

«حاضرم.»

همگی زندان سِینت لازار را ترک کردند و به سمت اتومبیلی حرکت کردند که با موتور روشن منتظر بود تا آن‌ها را به سمت جوخهٔ اعدام ببرد.

خودرو، با شتاب خیابان‌های شهر خفته را زیر پا گذاشته و به سمت پادگان وینسنس حرکت می‌کرد. زمانی قلعه‌ای در آن مکان واقع شده بود که سال ۱۸۷۰ توسط آلمانی‌ها تخریب شد. بیست دقیقه بعد، اتومبیل از حرکت ایستاد و مسافران آن پیاده شدند. ماتا هری آخرین کسی بود که از آن خارج شد.

سربازان از قبل برای اجرای حکم به صف ایستاده بودند. جوخهٔ اعدام از دوازده پیاده نظام الجزایری تشکیل شده بود که در ارتش فرانسه خدمت می‌کردند. فرمانده با شمشیری از غلاف درآمده، انتهای صف ایستاده بود.

پدر آغو که دو راهبه در طرفین‌اش ایستاده بودند، با محکوم صحبت می‌کرد تا این‌که مباشری فرانسوی تبار به سمت‌شان آمد و در حالی‌که پارچهٔ سفید رنگی را به یکی از خواهران روحانی می‌داد، گفت:

«لطفاً چشمان‌اش را ببندید.»

ماتا هری درحالی‌که به پارچه نگاه می‌کرد، پرسید: «بستن آن اجباری‌ست؟»

استاد کلونت با حالت سوالی به مباشر رو کرد.

مباشر جواب داد: «اگر مادام دوست ندارند، اجباری در کار نیست.»

نه تن‌اش را با طناب بستند و نه چشمان‌اش را با پارچه پوشاندند؛ او همان‌جا ایستاد و با نگاهی راسخ به جلادان‌اش زل زد. در همین حین کشیش، راهبه‌ها و وکیل‌اش عقب رفتند.

فرماندهٔ جوخه آتش که شش دانگ حواسش به این بود که مبادا سربازان‌اش اسلحه‌های‌شان را امتحان کنند- همیشه رسم بر این است که یک فشنگ مشقی در یکی از اسلحه‌ها بگذارند تا همه بتوانند ادعا کنند که ضربهٔ کشنده را نزده‌اند- آرام به نظر می‌رسید. کارشان به‌زودی تمام می‌شد.

«آماده!»

دوازده مرد در وضعیت ثابت ایستادند و اسلحه‌های‌شان را روی سرشانه‌های‌شان گذاشتند.

ماتا هری از جایش جم نخورد.

فرمانده در معرض دید تمام سربازان ایستاد و شمشیرش را بلند کرد.

«هدف!»

زنی که مقابل‌شان ایستاده بود، همچنان خونسرد بود و هیچ ترسی بروز نمی‌داد.

شمشیر فرمانده فرود آمد.

«آتش!»


جاسوس
نویسنده : پائولو کوئیلو
مترجم : شهرزاد ضیایی
ناشر: نشر شمشاد
تعداد صفحات : ۱۶۰ صفحه


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

نقشه واقعی جهان: این نقشه‌های هوشمندانه، اندازه واقعی کشورهای روی کره زمین را نشان می‌دهند

وقتی به نقشه جهان نگاه می کنید، منطقی است که فرض کنید گرینلند و آفریقا از نظر اندازه مشابه هستند. اما در واقعیت، قاره آفریقا 14 برابر وسعت خشکی یخی شمال است.با احتساب تعدادی از جزایر فراساحلی، مساحت کل گرینلند 2.16 میلیون کیلومتر مربع…

عجیب ولی واقعی: چشم‌های این زن در این عکس آبی نیست! + ویدئو

در یک خطای دیداری بسیار جالب که به تازگی دین جکسون در تیک تاک منتشر شده، چهره عادی زنی را می‌بینیم که برخلاف ظاهر امر، چشمان او آبی نیست و در واقع حاکستری است.دین جکسون در زمینه ایجاد خطاهای دیداری، یک حرفه‌ای محسوب می‌شود. ویدئوی او در…

اولم، یکی از عجیب‌ترین جانداران روی زمین – شبیه جنین نارس یا موجودات سری فیلم‌های بیگانگان

جانداری به نام Proteus anguinus که همچنین به عنوان اولم olm شناخته می‌شود، گونه‌ای سمندر است که بومی آب‌های زیرزمینی آلپ در جنوب شرقی اروپا است. این جاندار از معدود مهره‌داران غارنشین است و به دلیل شکل سر و دست‌ها  رنگ سفید مایل به صورتی و…

محصولات باورنکردنی که اپل در آینده عرضه خواهد کرد (شوخی با اپل – گالری عکس)

رونمایی از اپل ویژن پرو با قیمت و پیچیدگی‌های خاص خودش باعث شد که دست طنزپردازان در شوخی با اپل بازتر شود.به راستی اگر اپل سال‌های بعد بخواهد در زمینه‌های متفاوت فعالیت کند آنها را چطور رونمایی خواهد کرد. چه توصیف‌هایی برای آنها ردیف…

سازه‌ها و چیزهایی که حس مگالوفوبیای ما را به شدت تحریک می‌کنند – گالری عکس

مگالوفوبیا اصطلاحی است که برای توصیف ترس شدید و غیرمنطقی از اشیاء یا چیزهای بزرگ استفاده می‌شود. کلمه "مگالوفوبیا" از ترکیب دو کلمه یونانی "مگالو" به معنای بزرگ  و "فوبیا" که به معنی ترس یا بیزاری قوی است، گرفته شده است.افراد مبتلا به…

خودکشی دسته جمعی در دمین آلمان در پایان جنگ جهانی دوم

خودکشی دسته جمعی در دمین به رویداد غم‌انگیزی اشاره دارد که در پایان جنگ جهانی دوم در شهر دمین آلمان رخ داد. در اواخر‌آوریل و اوایل ماه مه 1945، هنگامی که نیرو‌های شوروی در حال پیشروی به سمت شهر بودند، بسیاری از ساکنان آن، از جمله زنان،…
آگهی متنی در همه صفحات

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.