یک همدلی و دوستی عجیب که 73 سال پیش درست در چنین روزی شکل گرفت: داستان چارلی براون و فرانتز استیگلر

6

عادت نداریم که در «یک پزشک»، مطلب تکراری بگذاریم، حتی به خاطر تبریک شب یلدا. به همین خاطر به جای تعارفات و آرزوهای معمول، داستانی واقعی برایتان نقل کنم که روح شب یلدای ما و نیز کریسمس‌ای که بسیار نزدیک است، در آن مستتر است.

دقت به این داستان در این وانفسای ترور و مناقشات جهانی، می‌تواند بسیار مهم باشد و نشان بدهد که ما انسان‌ها اگر بخواهیم، چگونه می‌توانیم انسانیت خود را حفظ کنیم.

داستان اتفاقا دقیقا در چنین روزی در 20 دسامبر سال 1943 رخ داد. در اوج درگیری‌های جنگ جهانی، یک خلبان آمریکایی به نام چارلی براون، عضو گروه 379 دفاع هوایی کیمبلتون، سوار هواپیمای B-17F شد. او پسر یک کشاورز از ویرجینیای غربی بود.

آنها به روی شهر برمن رفتند و در پی بمباران یک کارخانه تولید هواپیما بودند، اما این مرکز توسط 250 توپ ضدهوایی به شدت محافظت می‌شد و در نتیجه هواپیمای او خیلی زود هدف توپخانه ضدهوایی و هواپیماهای آلمانی قرار گرفت. همین که هواپیمای او هنوز پرواز می‌کرد، در حکم معجزه بود، قطب‌نمای او خراب شده بود و او در دل شب و آشفتگی آن هنگام، به اشتباه بیشتر در خاک آلمان جلو می‌رفت و از وطن فاصله می‌گرفت. بیشتر دم و سامانه متعادل کننده حرکات هواپیما از بین رفته بود.

12-20-2016-10-16-40-pm

در این شرایط در اردوی مقابل، در جبهه آلمان‌ها، یک خلبان آلمانی به نام فرانتز استیگلر دستور محکمی دریافت کرد که بلند شود و این هواپیمای B-17F را منهدم و ساقط کند. او تا آن زمان 22 نبرد هوایی موفق داشت و اگر تنها در یک نبرد دیگر پیروز می‌شد، شایسته دریافت نشان صلیب آهنین شوالیه می‌شد.

اما این خلبان آلمانی وقتی نزدیک هواپیما شد، متوجه وضعیت بسیار خراب هواپیما شد. هواپیما تقریبا جای سالمی نداشت و بیشتر دمش خراب شده بود، مسلسل‌های هواپیما کار نمی‌کردند، دماغه هواپیما صاف شده و حفراتی در همه جای آن به چشم می‌خورد.

12-20-2016-10-16-00-pm

فرانتز که می‌دید هواپیما عملا هیچ تهدیدی برای سرزمین مادری او نمی‌تواند باشد، در یک لحظه تصمیم گرفت که به جای اینکه تیر خلاص را بزند، کار دیگری کند.

او هواپیمایش را به پهلوی هواپیمای B-17F برد. فاصله آنقدر نزدیک بود که چارلی براون را در آن وضعیت خطیر می‌دید و مشاهده می‌کرد که چطور تقلا و تکاپو می‌کند که هواپیمایش را کنترل کند.

فرانتز به چارلی علامت داد که در جهت اشتباه هواپیمایش را می‌راند، ابتدا خواست که با اشاره او را وادار به فرود آمدن در آلمان یا در خاک کشور بی‌طرف سوئد کند، اما وقتی این امر، میسر نشد، از چارلی خواست که 180 درجه تغییر جهت بدهد.

فرانتز هواپیمای چارلی را اسکورت کرد، هواپیما و به سمت دریای شمال و انگلیس هدایت کرد. سپس با چارلی خداحافظی کرد و برگشت.

فرانتز بعد از آن به دروغ گفت که هواپیمای مورد نظر روی دریا، هدف قرار گرفته و سقوط کرده است و واقعیت را به هیچ کس نگفت.

در سوی دیگر، چارلی و سرنشینان‌های هواپیما، همه واقعیت را به مافوق‌های خود گفتند، اما به آنها دستور داده شده که این قضیه را به صورت عمومی مطرح نکنند.

40 سال تمام گذشت، اما چارلی براون هرگز خلبان مهربان آلمانی را فراموش نکرده بود و می‌خواست این خلبان لوفت‌وافه را پیدا کند. بعد از سال‌ها جستجو، او توانست فرانتز را پیدا کند. فرانتز در این مدت، حتی بعد از جنگ هم با کسی صحبت نکرده بود.

سرانجام آنها چارلی و فرانتز و چند نفر از سرنشینان آن هواپیما که به لطف فرانتز زنده مانده بودند، در یک پایگاه هوایی در آمریکا در سال 1990 با هم دیدار کردند.

12-20-2016-10-17-47-pm

داستان نکته جالب دیگری هم دارد، بعد از جنگ چارلی به سیاتل رفته بود و فرانتز به ونکوور کوچیده بود و در این همه مدت که از هم بی‌خبر بودند، فاصله آنها تنها 200 مایل بود.

دوستی چارلی و فرانتز از سال 1990 تا سال 2008 یعنی زمانی که این دو به فاصله چند ماه از هم فوت کردند، ادامه داشت.

بر اساس این داستان مهیج، کتابی به قلم آدام ماکوس نوشته شده و در سال 2012 منتشر شده است.

12-20-2016-10-16-58-pm

سال 2014 اعلام شد که برنامه‌هایی برای یک اقتباس سینمایی از این داستان وجود دارد. یک گروه موسیقی متال در آلبوم سال 2014 خود، قطعه‌ای را به نام No Bullets Fly به همین امر اختصاص داده است. یکی از قسمت‌هایی سریال NCIS هم داستانی دارد که بر همین اساس نوشته شده است.

[mks_separator style=”solid” height=”2″]

بعد از خواندن این داستان، ناخودآگاه به یاد بخش‌هایی از سخنرانی جاودانه مارتین لوترکینگ افتادم. جملاتی که ظاهرا ما در شرایط حاضر روز به روز از آن دورتر می‌شویم، اما شاید اگر ایمان و باور به دوستی و مهربانی که چیزی نهادینه شده در بسیاری از سنت‌های ما از جمله شب یلداست، در دل ما استوارتر باشد، بتوانیم روزی به اهداف ناممکن امروزی، دست پیدا کنیم:

من خواب دیده‌ام که روزى هر مغاکى بلندى مى‌گیرد، هر کپه انباشته‌اى کوتاه مى شود، زمین‌هاى ناهموار صاف مى‌شوند، راه‌هاى کج راست مى شوند، عظمت پروردگار آشکار مى شود و همه انسان‌ها او را در کنار خود مى یابند… با این ایمان است که ما خواهیم توانست از دل کوه نومیدى و یأس، جواهر امید را برون آوریم. با این ایمان است که ما قادر خواهیم شد ناهمخوانى‌هاى ملال آور ملت خود را به همخونى دل انگیز برادرى تبدیل کنیم…و زمانى که این اتفاق افتاد، زمانى که ما گذاشتیم تا آزادى طنین دراندازد، زمانى که ما اجازه دادیم تا از هر آبادى و روستایى – و از هر ایالت و شهرى- صداى آزادى شنیده شود آنگاه ما روزى را محقق کرده‌ایم که در آن همه فرزندان خدا، اعم از سیاه و سفید، یهودى و مسیحى، پروتستان و کاتولیک بتوانند دست ها را به یکدیگر گره زنند و .. بخوانند که: «اینک آزاد! اینک آزاد! خدایا سپاس اى قادر متعادل، ما عاقبت آزادیم.»

آزاد از چه؟

آزاد از همه مقایسه‌ها و فخرفروشی‌ها و دشمنی‌ها و کشتارهای بیهوده و رها از فرمانبری بی‌پرسش از کسانی که می‌خواهند بین انسان‌ها دشمنی و عداوت همیشگی حکمفرما کنند.

جهانی بهتر ممکن است، یلدا و کریسمس، فال‌های حافظ امشب شما و داستان‌گویی من در این پست، همه بهانه‌اند!


اگر خواننده جدید سایت «یک پزشک»  هستید!
شما در حال خواندن سایت یک پزشک (یک پزشک دات کام) به نشانی اینترنتی www.1pezeshk.com هستید. سایتی با 18 سال سابقه که برخلاف اسمش سرشار از مطالب متنوع است!
ما را رها نکنید. بسیار ممنون می‌شویم اگر:
- سایت یک پزشک رو در مرورگر خود بوک‌مارک کنید.
-مشترک فید یا RSS یک پزشک شوید.
- شبکه‌های اجتماعی ما را دنبال کنید: صفحه تلگرام - صفحه اینستاگرام ما
- برای سفارش تبلیغات ایمیل alirezamajidi در جی میل یا تلگرام تماس بگیرید.
و دیگر مطالب ما را بخوانید. مثلا:

کاریکاتورهای و تصاویر ساده، مفرح و تفکربرانگیز لوکاس لویتان

لوکاس لویتان هنرمند برزیلی، ساکن مادرید است. او بیشتر برای پروژه‌اش به نام «هجوم عکس» مشهور شده، در این پروژه او نقاشی‌هایی را به عکس‌های اینستاگرام افراد اضافه می‌کند و داستان‌های پنهان را به روشی خلاقانه آشکار می‌کند.کارهای او جذاب و…

اگر ابرقهرمانان‌ها و شرورهای فیلم‌ها و کامیک‌ها در دوره ویکتوریا می‌زیستند!

عصر ویکتوریا دوره‌ای از تاریخ بریتانیا بود که از سال 1837 تا 1901 همزمان با سلطنت ملکه ویکتوریا بریتانیا ادامه یافت. این دوره، دوره تغییرات اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیاسی قابل توجهی بود که نه تنها بریتانیا، بلکه سایر نقاط جهان را عمیقاً…

مرگبارترین روز در تاریخ، چه روزی بود و چطور رخ داد؟

انسان‌های راه‌های زیادی برای کشتن هم در طول تاریخ ابداع کرده‌اند: سلاح‌های هسته‌ای و زیستی ، بمب‌های آتش‌زا، گلوله‌ها، سرنیزه‌ها، ایجاد قحطی عمدی و ...کاملا قطعی نیست، اما طبق بسیاری از روایت‌ها مرگبارترین روز در تاریخ بشر در واقع نتیجه…

عکس‌های پراکنده جالب که دقایقی شما را سرگرم خواهند کرد

این ساعت آفتابی زمان را به صورت دیجیتالی نشان می‌دهدکریم عبدالجبار و مربی جان وودن : هرگز فراموش نکنید که چه کسی به شما کمک کرده و باعث پیشرفت شما شده.فقط به دقت نگاه کنیدآتش نشانان آمریکایی در حال خاموش کردن آتش در…

عکس‌های دلپذیر این سلبریتی‌ها با میدجرنی نسخه پنج و این دستور ایجاد شده که شما هم می‌توانید از آن…

تصور کنید که بخواهید عکس‌هایی از شمار قابل توجهی از سلبریتی‌ها داشته باشید که همه در حال انجام یک کار واحد هستند، آن هم در یک شرایط نوری یکسان.در شرایط عادی که نمی‌شود به همه‌شان دیکته کرد که ژست مورد نظر ما را بگیرند. اما هوش مصنوعی…

پرتره خانواده‌های روتین از کشورهای مختلف به کمک هوش مصنوعی ایجاد شد

هوش مصنوعی مدتی است که ما را شگفت زده کرده است. اخیراً با قابلیت‌های هوش مصنوعی در ساخت متون و درک زبان طبیعی برای پاسخ به بسیاری از سؤالات میزان تعجب ما پیشتر شده است.س از ChatGPT،  مایکروسافت هوش مصنوعی خود را همراه با مرورگر Edge و…
آگهی متنی در همه صفحات
6 نظرات
  1. امیر می گوید

    زنده باشی دکتر .
    ایام زندگی تان چون آرزوهایتان زیبا و متعال باشند و یلداتون نیر فرخنده. (هر چند که مناسبات برای من تنها ارزششان در بهانه قرار دادنشان جهت یک آرزو و تلاش ارزشمندشان است !)

  2. Saman می گوید

    لذت بردن از خوندن این پست و انسانیت خلبان آلمانی.

  3. دکتر ریتالین می گوید

    خوندن این سرگذشت واقعی اشک به چشمام آورد. خیلی زیبا بود. چقدر جهان امروز به این دیدگاه ها محتاجه…

  4. رامین می گوید

    سلام
    من سربازم و هر صبح باید در هر شرایطی برویم حضورمون اعلام کنیم و کلی مشکلات دیگه.
    امروز صبح با دیدن یک دسته پرنده واقعا غبطه خوردم و فکر می کردم چرا باید دنیا طوری پیش بره که احتیاج به سرباز و خشونت داشته باشه ؟؟
    به امید آزادی همه انسان ها ☺

  5. وطن خواه می گوید

    ممکن است از دیدگاه افراطی ها، این کار یک خیانت محسوب شود. در جهان ما، مرز بین انسانیت با خیانت و دشمنی ها نامشخص است و انسان ها بیشتر تابع امیال و تعصبات خود هستند تا روابط انسانی. قطعا زمینه تصمیم استیگلر به آن لحظه مربوط نبوده است وگرنه در شرایط جنگ وحشی آن دوران، فرصت انتخاب بین کشتن یا نجات دادن وجود نداشت یعنی اینکه استیگلر از گذشته، مهارت های انسانی خود را پرورش داده و آن موقع، انجام چنین تصمیمی برایش کار سختی نبود.

  6. tesla می گوید

    با تشکر از دکتر عزیز

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.