فیلم مودیلیانی: بررسی، نقد و تحلیل
When I know your soul , I will paint your eyes
قبل از اینکه کمی درباره فیلم مودیلیانی بنویسم ، لازم است برای خوانندگان خارج از کشور وبلاگهای فارسی توضیح دهم که چرا ناگهان تب مودیلیانی وبلاگها را مبتلا کرده است. توضیح خیلی ساده است ، این فیلم ساخت ساخت 2004 یک ماهی است ، با زیرنویس فارسی ، در شبکه غیررسمی پخش فیلمهای سینمایی ، توزیع شده ، پس تعجب نکنید که چرا ناگهان وبلاگهای زیادی به این فیلم پرداختهاند.
داستان “واقعی” فیلم درباره یک نقاش ایتالیایی با استعداد به نام آمادئو مودیلیانی است که در پاریس اقامت داشته است ، شخصیت پریشان و خودتخریب این هنرمند باعث شد که بیماری سلی که از دوران کودکی از آن رنج میبرده در وی تشدید شود و در اوج خلاقیت هنری و در سن 35 سالگی ، فوت کند. رابطه مودیلیانی و ژان ، رقابتها و حسادتهای وی و نقاشان همعصرش که پیکاسو یکی از آنها بوده از ارکان اصلی فیلم هستند.
بعد از پاپان فیلم با خودم فکر میکردم که ما در ایران اشخاص فرهنگی زیادی با زندگیهای پرفراز و نشیب داشتهایم که زندگیشان سوژه مناسبی بوده ، برای فیلم شدن ، ولی قدرت و “مجال” فیلم ساختن از آنها را نداشتهایم. دیگران میآیند و از داشتهها و نداشتههایشای فرهنگی و هنریشان اقتباسهای سینمایی هنرمندانه و استادانه میکنند و ما باید بنشینیم و در مواردی با حسرت ، قدرت و تکنیک فیلمسازیشان را ببینیم.
در مواردی که هم بیعرضگیمان کار دستمان میدهد و دیگران آستین برایمان بالا میزنند و قصد ساختن فیلم داریوش و کوروش میکنند. خدا به خیر بگذراند ، اسکندر الیور استون را که از یاد نبردهاید.
بگذریم! ، بازیهای فیلم فوقالعاده خوب بودند ، اندی گارسیا در نقش مولیانی ، Elsa Zylbersteinی دستکم برای من ناشناخته ، در نقش ژان و امید جلیلی در نقش پیکاسو ، که کاراکترهای اصلی فیلم را بازی میکردند ، همه به خوبی از عهده نقششان برآمدند ، اما مسلما بازی اندی گارسیا چیز دیگری بود.
امید جلیلی هم بازی خوبی داشته ، بازی این بازیگر ایرانی تبار را پیش از این در “کازانووا” و “اسکای کاپیتان و دنیای فردا” دیده بودم ، اما متوجه ایرانیتبار بودنش نشده بودم.
یک نکته جالب درباره این فیلم که در یکی از مصاحبههای اندی گارسیا به آن اشاره شده این است که یکی از سکانسهای اصلی و اتفاقا بسیار زیبای فیلم که به یک مسابقه هنری بین نقاشان پاریسی اشاره میکرد ، اصلا واقعیت نداشته و برای جذاب کردن فیلم به آن افزوده شده. همین سکانس تکاپوی نقاشان برای کشیدن تابلو ، شببیداری آنها و مدلهای زنده آنها ، اتفاقا بسیار خوب از کار درآمده ، به خصوص اگر موسیقی زمینه بسیار زیبا را در همین سکانس در نظر بگیرید.
در همین مصاحبه ، اندی گارسیا درباره خو گرفتنش با کاراکتر مودیلیلتی چیزهای جالبی گفته:
“هر چیزی که شما در فیلم میبینید ، در درون من وجود دارد. کارم و آنچه برای بهتر یا بدتر شدن میکنم ، نشان می دهد که می خواهم مودیلیانی شوم ، من سعی نمیکنم که شبیه مودیلیلنی بازی کنم ، این هدف من در هر شخصیتپردازی است ، من میخواهم خود آن شخص شوم.“
توجه کردید؟! تفاوت سبک بازیگری را در سینمای ما با سینمای حرفهای فهمیدید؟!
فیلم در نشان دادن سرگشتگی و آشفتهحالی مودیلیانی ، در به تصویر کشیدن رابطه عاشقانی مودیلیانی و ژان و در جلوه دادن نگاه بازاری به هنر بسیار موفق عمل کرده است. سکانسهای مربوط به زمستان پاریس هم از لحاظ دیداری ، چشمنواز هستند.
موسیقی فیلم بسیار زیبا بود و با ضربآهنگ و مفهوم کلی فیلم تطابق و تناسب کامل داشت. آهنگساز این فیلم Guy Farley است که هر چه در کارنامه هنریاش جستجو کردم به جز “مادر ترزا” ،
فیلم مشهور دیگری از او پیدا نکردم. موسیقی فیلم آنقدر زیبا بود که فکر کردم ، حتما یک آهنگساز مشهور آن را ساخته.
در همین زمینه:
– بیوگرافی مودیلیانی در ویکیپدیا
– مادیلیانی ، نقاش ایتالیایی (حتما بخوانید)
– شور زندگی در برابر دغدغه هنری
گالری مجازی آثار مودیلیانی
یک سایت دیگر درباره آثار مودیلیانی
marekast in film .
mamnoon ke yaad avari kardin .