مطالب پراکنده
اول : اندر توهمات وبلاگنویسان : یکی از مشکلات
وبلاگنویسان این است که ، جو کلی وبلاگستان را به کل جامعه ای که در آن زندگی
میکنند ، تعمیم میدهند و رفتهرفته به آنها مشتبه میشود که جامعه هم لزوما باید
همان نظرات ، تحلیلها و دغدغههای کلی وبلاگستان را داده باشد.
این موضوع در حوزههای مختلف صدق میکند ، از هنر و سلیقه سینمایی گرفته تا
جانبگیریهای اجتماعی و سیاسی و زندگی روزمره.
حتی کار تا جایی پیش میرود که به تدریج فکر میکنیم "ما ایران
هستیم" ، در صورتی که اصلا اینطور نیست و ضربالمثل "مشت نمونه خروار" را نمیتوان
اینجا هم درست دانست.
کافی است کمی با مردمی از لایههای مختلف اجتماعی نشست و برخاست
داشته باشید تا این حقیقت بر شما هم ثابت شود ، گاه میبینید که نظرات مردم کاملا
با سلیقه مسلم و پذیرفتهشده وبلاگستان متفاوت و در بسیاری از موارد متضاد است.
شاید انتظار داشته باشیم که با فراگیر شدن روزافزون اینترنت در
ایران و دسترسی هر چه بیشتر مردم ، وبلاگستان بتواند نمونهای آماری از کل جامعه
باشد ، اما حقیقت این است که تا به امروز وبلاگستان تنها توانسته نماینده و شاخصی
از رفتار و اندیشه قشر متوسط و تحصیلکرده جامعه باشد و به این ترتیب نتوانسته
نشاندهنده روحیات و سلایق هم اقشار بالایی و هم لایههای پایین جمعیتی باشد.
این سطور را بیشتر از آن جهت نوشتم که اگر وبلاگنویسی هستید که
به سبب کار و شرایط تحصیلی برخورد کمی با مردمی از ردههای مختلف دارید ، بدانید که
ممکن است مهمترین و مسلمترین نظرات و عقاید شما خریداری در کل جامعه ایران نداشته
باشد ، آخر جمعیت ایران که فقط متشکل از پشت مانیتورنشینهای شهری نیست.
نظر شما چیست؟
دوم : گاهی با ناامیدی صحبت از این می کنیم که یک تاریخ
پرفراز و نشیب چندهزار ساله و انبوهی از افتخارات تاریخی ، چه سودی می تواند برای
اکنون ما داشته باشد ، ولی به مراسم افتتاحیه بازیهای آسیایی که نگاه میکردم ،
متوجه شدم که ملتی که تاریخ نداشته باشد ، همواره پایش در بعضی جاها به شدت می
لنگد- مثل همان اسب که کم مانده کم بیاورد و کل مراسم را تحتالشعاع قرار بدهد! –
قطریها مجبور شدند برای خودشان افتخار جعل کنند و دستبردی به دانشمندان و جناب
سیمرغ ما بزنند.
به هر حال ما و قطریها از این لحاظ مشکلات کاملا متفاوتی
داریم.
سوم : اشکای من گوله گوله میچکن رو ماهی
تابه ، همه دود میشن ، میسوزن! : اینها قسمتی از یکی از جدیدترین ترانه
های یکی از ترانهسراهای بزرگ ایران هستند که خواننده مشهوری آن را اجرا کرده است.
ترانهسرایی ایران به کجا میرود ، جدا دیگر ترانهها تبدیل شدهاند به
سالادی از کلمات ، دیگر نه حسی در آدم ایجاد میکنند ونه طوری هستند که بشود آنها
را زیر لب زمزمه کرد.
با نظر شما موافقم.به نظر من وبلاگها بطور کل سه دسته هستند و به تبع ان وبلاگ نویسها :1-دسته ای که حرف های روزمره شان را میزنندو سطح بسیار معمولی دارند مثل دفترچه خاطرات می مانند 2-وبلاکهای تخصصی ادبیات وسیاست وسینماو… که در برگیرنده نظریات نویسنده در ان زمینه مورد نظر است و 3- وبلاگهایی که عمدتن بسیار پر طرفدار هم هستند و از شیر مرغ تا جون ادمیزاد درشان پیدا میشود مثلن یک نمونه اش وبلاگ زیتون!حالا تا ان جا که من دیده ام بیشتر نویسند ها ی وبلاگ ها جز افراد متوسط جامعه هستند ومیزان تحصیلات دانشگاهی در درصد بالایی از انها در حدود لیسانس است یا کمتر.ولی نکته جالب برای من این است که جسارت ادم ها در محیط وبلاگستان بطور خاصی بالاست در حالیکه همین ادم ها در محیط های کاری ویا درسی شان .بیشتر منفعل به نظر می رسند .به نظر من وبلاگستان مثل تمام امکانات فضای نت یک محیط کاملن مجازی با همه کرکترهای خاصه ان است و توهم وبلاگ نویسی هم یکی از خواص این محیط جذاب .
این اتفاق دقیقا در دوران انتخابات دولت نهم نیز تکرار شد و ما بلاگ زدهها ، هیچ تصوری خارج از انتخاب معین ها نداشتیم ولی اگر کمی واقع بین تر بودیم، توقعات عینی مردم را بهتر شناخته بودیم.
سلام!
آخ گل گفتی دکتر جان! ترانه ها جفنگ شدن به شدت! آهنگ های شجریان رو مقایسه می کنی با این آهنگ ها واقعا گریه ات می گیره!
«می کشمت؛ دستم بهت برسه!»
این هم شعر ترانه ی خواننده ی محبوب نسل جوان! حالا باز بیاین به اداره ی ارشاد گیر بدین که چرا توقیف می کنه! خداوکیلی همین آهنگ نباید توقیف می شد!؟
بله. من پزشکم ولی فکر نمی کنم خیلی علمی بخوام بنویسم . در هرحال خوشحال میشم منو هم در این اجتماع جدید پزشکان ثبت کنید(هرچند از نظام پزشکی که خیری ندیدیم):-))
در مورد اول که کاملا موافقم! در مورد دوم ولی فکر میکنم که گاهی شاید نباید زیاد سخت گرفت. هر نو آهنگی متناسب با یه مود آدمه…شاید همه جور آهنگ و شعری لازم باشه…
سلام دکتر جان .من خیلی مشتاق قسمت دوم عکسهای تکان دهنده شما هستم. گفتم یادتون بندازم .
در مورد مطلب اول به شدت باهات موافقم. حتی حاضرم با روشهای علمی و آماری اونو اثبات کنم! ولی کاش میشد می تونستیم تو بعضی چیزا جامعه رو با خودمون هم عقیده کنیم. به نظرم دیگه وقتش رسیده که این جامعه یه تکونی به خودش بده!
می دانی مشکل اینجاست که سیاستمداران اصلاح طلب هم دچار همین توهم هستند!
زمانی که برای یک سفر رصدی به یکی از روستاهای ایران رفتم و دیدم که دکتر معین آنجا تبلیغ خود را بر مبنای دمکراسی انجام داده و در کنارش رییس جمهور صحبت از نان می زند بی شک می دانستم که شکست از آن کیست و دیگر این که ما بلاگ نویسان باید واقع بین باشیم! (خودم هم یکی از همین قشر متوهم!)
—————–
تصنیف…
واقعا گاهی اوقات دلم می خواهد بین درویش خان و ملک الشعرا و عارف نشسته بودم و مدام هوا تازه می کردم!
ضمن تائید صد در صد هر دو بخش حرفهای شما.
یاد یک عکسی از کسوف افتادم که از ماه محرم گرفته بود و زیرش نوشته بود:
محرم که میشه آدم تازه میفهمه ایرانی یه چیزی جدای از آدمهاییه که وبلاگ مینویسن
حالا کلمه به کلمه اش رو یادم نیست ولی مضمونش همین بود/
چقدر این مطلبتون چسبید!!!!خصوصا قسمت اولش
با سلام
من هم دارم پزشک میشم ولی وقت انجام این مطالعات زیاد رو ندارم(مثل شما)
واقعا جای تحسین داره ولی در مورد اهنگ هایی که گفتید تا الان به دست ما که در فرانسه زندگی میکنیم نرسیده
در همین راستا داشته باشید نظرسنجیهای اینترنتی را که مورد استناد هم قرار میگیرند
پست قبلی رو هم نخونده بودم گفتم یه جا نظر بدم چقدر خوشحال شدم که این گوشی های موبایل سرطان زا نیستند حالا برم ان لینک ماهیتابه تو ببینم اون یه خط که منو یاد تبلیغ ماهیتابه های جدید انداخت!شما به ما سری نمیزنید قابل نمیدونید؟
جناب سوسک، آهنگی که در کل غیرمجاز بیرون اومده رو چطوری توقیف کنند؟ مگه حامد حاکان (یا هاکان!) مجوز داره آهنگاش، که بیان توقیفش کنن؟
دوست عزیزم! ترانه ها با معیارهای ثابتی سنجیده نمی شوند، ماندگاری یا تاثیرگذاری ترانه ها وابسته به عوامل متعدد و پویا است،که صد البته یکی از آنها حس و حال ترانه و همخوانی آن با موسیقی اثر است.من معتقد هستم یک ترانه نمی تواند به خودی خود بی مایه ویا مبتذل لقب گیرد،مگر در سنجش هماهنگی آن با کلیت اثر پدید آمده.برای مثال،ترانه یک اثر آلترناتیو می تواند ویا حتی بایست از مفاهیم قالبی و قراردادی فاصله بگیرد. در حقیقت،من در این زمینه با شما هم عقیده هستم،اما ایراد را نه به تنهایی در ترانه، بلکه در ساختار ناهمگون و ناقص پدیدآوری اثر میدانم …ممنونم،پایدار و موفق باشی.
سلام، کاملا با بند اول موافقم، مصداق این مورد را کاملا میشه توی جامعه ایرانیان خارج از ایران دید، مخصوصا اون دوستانی که کمتر به ایران مسافرت می کنند.
در مورد بند دوم هم به نظرم همین که این همه گروههای مختلف دارند کار ارایه می دند به خودی خود خیلی خوبه، به تدریج این نسل تازه، پخته می شند و کارهای ارایه خواهند داد که زمزمه پذیر و فراموش نشدنی بشه.
متوهمیم به شدت! چی تجویز می کنید؟!
ترانه ها سروده ها همه افتضاح دارن میشن به شدت! چی تجویز می کنید؟!
هر سه مورد رو به شدت قبول دارم! چی کنم!
سلام بر آقای دکتر. احوال شما؟ درباب این توهم… ما سالهاست اسیر توهمیم! دقیقا و با تاکید دوباره دقیقا گرفتار همین نوعش هم! یعنی به گمانمان که مثلا شعر مهم ترین دغدغه جامعه بشری باید باشد اما تا پایمان می رسد خانه و والده مکرمه می فرمایند که نرویم توی اتاق و یاس منگولا بسراییم در آن مدت محدودی که هستیم خدمتشان یادمان می آید که ای دل غافل … یا مثلا وقتی درباره عشق و صفا و صمیمیت قلم فرسایی می کنیم ساعتها و بعد یک جایی ضد حال می خوریم ناجور تازه خاطر مبارکمان می آید که دنیا همین وبلاگستان ما نیست… راستش دغدغه بزرگتر من منظومه های کوچک وبلاگستانی است که هر یک از ما دور و بر خویش تشکیل داده ایم و از وجود منظومه های دیگر بی خبریم یا خود را به بی خبری می زنیم و همگی در این کهکشان شناوریم بی که بخواهیم بدانیم کمی آنسوتر چه می گذرد… جالبست هر کدام ما لینک های محدود خود را داریم و دوستان معدود خود را… شاعران… خبرنگاران… پزشکان…می شود نقشه این شهر مجازی را رسم کرد در ذهن… یک شهردار خوب می خواهد که خیابان کشی کند … دست شما درست
kamelan movafegham!
va jaale ostoore va daneshmandane ma dar doha vaghan gheyre ghabele tahamol bood !
اینکه این ترانه احساسی رو در شما بر انگیخته نکرده دلیل نمیشه که برای ترانه سرایی ِ ایران وامصیبتا سر بدید . نظر من کاملا بر عکس شماست . من این ترانه شهیار قنبری رو خیلی نو و تازه و درعین حال دلنشین می دونم . نوآوری داره . البته شاید باید توی حال و هوای خاصی باشید که درکش کنید (; خیلی هم خوب اجرا شده . انگار عادت کردیم به تکرار مکررات توی ترانه ها ولی شهیار می دونه چیکار می کنه .
این قسمت سوم شما من را متعجب کرد… آقا درک این آوازها و ترانه ها یک فهم و شعور بالای هزاره ی سوم می خواد…!!!؟
سلام.
مهدی اچ ای به دومین جدید رفت. اگه دوست داشتین لینک رُ درست کنین:
صفحه اصلی: mehdi-he.ws
روزنوشتها: blog.mehdi-he.ws
موزیک.بلاگ: s.mehdi-he.ws
ممنون.
درست مثل شما که فکر می کنی اگه چند نفر از حرفات حمایت می کنند یعنی دیگه آخرشی و همه حرفات درسته.
این ترانه ای که گفتید شاید تحت تاثیر آگهی تبلیغاتی ماهواره، “TEFAL”باشه که خانومه حین آشپزی با ماهیتابه تفال اشکهای گلوله گلوله ناشی از پیازش میافته تو ماهیتابه و دود میکنه…:))
دکی جون بالاخره موفق شدی یه چیزی بنویسی که ملت پاش نظر بدن
rasti goftam in khabar o ham bedastetoon beresonam ke stanislaw lem kasi ke novel filme solaris ro neveshte died from heart attack
در مورد قسمت اول کاملا موافقم. در مورد قسمت سوم باید بگویم که نه به استناد این شعر بلکه با نگاهی به ادبیات زاقارت بعد از دهه 50 ایران موافقم.