وبگردی با تراشههای مغزی، از رؤیا تا واقعیت

حضور ذهن ندارم کسی در بازی آرزوهای گیکی، آرزو کرده بود که بتواند مغز خود را مستقیما به اینترنت متصل کند و یا از تراشهها و پردازندههای کامپیوتری برای افزودن بر تواناییهای ذهنی خود استفاده کند یا نه!
امروز دیدم که وبلاگ خوب readwriteweb در این مورد نوشته است.
مارشال کیرکپاتریک Marshall Kirkpatrick، در این مقاله نوشته است که در یک نظرسنجی جالب از 10 هزار شهروند آمریکایی پرسیده شده بود که اگر امکان پیوند بیخطر وسیلهای به مغز ممکن باشد که اجازه دسترسی مستقیم ذهنی به اینترنت را بدهد، حاضر به امتحان آن هستند یا نه؟! 11 درصد پاسخدهندگان گفته بودند که بسیار مشتاق چنین کاری هستند و یا چنین چیزی را بسیار دوست دارند.
نویسنده این مقاله با نگاهی توأم با شک و تردید و بدبینی به مسئله نگریسته است و از به خطر افتادن امنیت و حریم خصوصی کاربران چنین فناوریای و همچنین سرریز غیر قابل کنترل اطلاعات، متعاقب استفاده از این ابزارها، ابراز نگرانی کرده است.
این نوشته باعث شد، کمی در اینترنت جستجو کنم و ببینم اصلا داستان از کجا آغاز شده و آگاهان و کارشناسان چه پیشبینیهایی در مورد عملی بودن و یا کاربرد پیوندهای مغزی و دسترسی ذهنی به اینترنت، انجام دادهاند.
3 سال پیش مردی که از هر 4 اندامش فلج بود، توانست با استفاده از کنترل مغزی شروع به بازیهای ویدئویی کند. چنین کاری در نگاه نخست ممکن است، تنها یک چیز تفریحی به نظر آید، ولی همین کار میتواند تحولی در تعامل ما با کامپیوترها ایجاد کند.
روزهایی فرا خواهد رسید که کیبوردها و موسها، تنها به منزله ابزارهای قرون وسطایی شکنجه مچ دستها و انگشتان، در نظر گرفته شوند و کاربران بتوانند همه
کارهای کامپیوتریشان را از چک کردن میل گرفته تا کار با صفحات گسترده و جستجو در گوگل با کنترل ذهنی انجام دهند.
چنین چیزی رؤیا پردازی نیست، مدتی پیش، پژوهشی به وسیله دانشگاه براون Brown و سه مؤسسه تحقیقاتی دیگر و با همکاری شرکت Foxborough انجام شد. این تحقیق نخستین بار در مجله علمی انگلیسی «نیچر» منتشر شد.
این تحقیق روی یک مرد 26 ساله فلج از هر 4 اندام به نام متیو ناگل Matthew Nagle انجام شد. در این پروژه یک پیوند مغزی با اندازهای کوچکتر از یک قرص آسپرین، در مغز ناگل جاسازی شد، ناگل کمکم یاد گرفت چطور با کنترل مغزی، نشانگر را روی صفحه اینترنت حرکت دهد، بازیهای ساده انجام دهد، یک بازوی روبوتیک را تکان دهد و با کنترل از راه دور تلویزیون را کنترل کند. او همه این کارها را در زمانی کمتر از نصب یک ویندوز روی کامپیوتر، یاد گرفت.

رمزگشایی مغز
بدون رمزگشایی سیگنالهای مغزی و تفسیر طرحهای آن، چنین کارهایی غیرممکن بود. تا سال 1999 محققان توانستند، طرحها خاص مغز را که نشاندهنده یک یک حروف الفبا هستند، شناسایی کنند.
در حال حاضر شرکتها و دانشمندان سایبرکینتیک سعی میکنند که از این دانش استفاده عملی کنند و محصولات تجاری بر اساس آن بسازند. هماکنون 300 شرکت مختلف در حال کار روی این پروژه هستند. آنها قصد دارند ابزارهایی برای کمک به بیماران دچار آسیب مغزی، نخاعی و اعصاب بسازند. بازار این ابزار و وسایل، بازاری است که یک گردش مالی 3.4 میلیارد دلاری سالانه دارد.
ولی تنها هدف دانشمندان سایبرکینتیک ، تخفیف بیماریهای مغزی بیماران نیست، آنها قصد دارند بیماران را قادر سازند با کنترل ذهنی از وسایل الکترونیکی استفاده کنند. در حال حاضر افراد با استفاده از این فناوری میتواند در هر دقیقه، 15 کلمه تایپ کنند، تقریبا نصف کلماتی که یک فرد عادی در هر دقیقه میتواند با دست بنویسد.
با یادآوری قانون مشهور سیلیکون ولی که میگوید توان پردازش پردازندهها هر دو سال یک بار، دو برابر میشود، ما میتوانیم به آینده امیدوار باشیم و انتظار داشته باشیم در سال 2012، سرعت رمزگشایی امواج مغزی به سرعت گفتار یعنی 110 تا 170 کلمه در دقیقه برسد. تصور کنید که با سرعت گفتار بتوانید به
یک کامپیوتر فرمان بدهید!
در سال 2004، پروفسور تئودور برگر، رئیس مرکز مهندسی عصبی دانشگاه کالیفرنیای جنوبی، یک تراشه سیلیکونی قابل پیوند را ساخت که از عملکرد هیپوکامپ مغز، تقلید میکرد. هیپوکامپ منطقهای از مغز است که در فرایند حافظه مؤثر است. این تراشه در صورت تکمیل می تواند به افرادی که به علت آسیب هیپوکامپ قادر به خاطر سپردن خاطرات جدید نیستند، کمک کند.
همچنین در سالهای اخیر پیشرفتهای زیادی در ساخت شبکیهها و حلزونهای شنوایی پیشرفتهتر و انتقال سیگنالهای آنها به مغز، به وقوع پیوسته است.
ولی آیا یک فرد سالم هم به اندازه یک فرد بیمار فلج، علاقمند پیوند زدن یک تراشه به مغزش خواهد بود؟ شاید در آینده اصلا نیازی به پیوند زدن این تراشهها در داخل حفره جمجمه نباشد.
فناوری رمزگشایی مغزی، فناوری است که به سرعت پیشرفت میکند. دوسال پیش شرکت سونی ، ابزاری برای بازی ساخت که دادهها را مستقیما و بدون نیاز به هیچگونه پیوند، مستقیما به مغز میرساند. در این فناوری از سیگنالهای اولتراسونیک برای القا کردن حسهای بویایی، شنوایی و دیداری استفاده شده بود.
نییلز بیربومر Niels Birbaumer یک دانشمند عصبشناس دانشگاه Tuebingen آلمان، وسیلهای ساخت که تنها با تماس پوستی و بدون نیاز به پیوند و تنها با خواندن امواج مغزی، افراد ناتوان را قادر به ارتباط با هم میکرد.
بنابراین میتوانیم امیدوار باشیم که به زودی بتوانیم همه ماشینها را با ذهنمان کنترل کنیم. اما چنین طرح بلندپروازانهای، نه پایانی بر آرزوهای آدمی است و نه
آغازی بر این پایان است، شاید بتوانیم آن را پایان یک آغاز بدانیم! چرا که میتوانیم به یاری چنین فناوری امکان تلهپاتی شبکهای network-enabled telepathy را فراهم سازیم، نوعی انتقال بلادرنگ افکار که می تواند شما را قادر کند افکارتان را مستقیما به ذهن هر شخص دیگری منتقل کنید!
پیوند مغزی و ملاحظات اخلاقی
بعضی از آیندهنگرها، به پیوند مغزی به عنوان مکمل فرایند تکامل نژاد بشر، نگاه میکنند. پیوندهای مغزی که بتوانند امکان ذخیره داده و پردازش آسان آن را فراهم
کنن دو یا اینکه تواناییهای حسی مافوق بشری با انسانها بدهند و امکان دسترسی انسانها را به نسخههای جدید اینترنت بدهند، می توانند از انسان کنونی، موجودات سایبرنتیک بسازند.
در همین جا است که اخلاقگرایان، نگران سوءاستفاده از این فناوریها و منحرف شدن آن از اهداف اولیه را هستند، آنها نگران هستند که این فناوریها موجب کنترل افکار و یا تغییر تلقی انسانها از واقعیت شود.
پیوند مغزی از نگاه فلاسفه و ادبیات علمی – تخیلی نخستین بار رنه دکارت در سال 1638 در کتابی که در مورد «وجود» بحث میکرد، از این زاویه به قضیه نگاه کرد که اگر اهریمن ذهن بشر را مبدل به یک «جعبه سیاه» کند و کلیه دادههای ورودی و خروجی را کنترل کند، آدمی نمیتواند از چنین تسخیری مطلع شود. یک فیلسوف دیگر به نام هیلاری پوتنام Hilary Putnam در یکی از آثارش نوشت که فکری که مستقیما توسط یک کامپیوتر تغذیه شود، قادر نخواهد بود واقعیت را از فریب تمیز دهد.

در فرن بیستم نویسندگان آثار تخیلی، نگاه توأم با هراسی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی داشتند. مایکل کرایتون در «بشر پایانی» The Terminal Man درباره یک بیمار مبتلا به ضایعه مغزی نوشت که برای جلوگیری از حملات تشنج، وسیلهای در مغز او قرار داده میشود و او از این وسیله برای ایجاد لذت در خود، سوءاستفاده میکند.
سوء استفاده دولتها و نظامیان از فناوری کنترل با نیروی ذهن و پیوند مغزی موضعی است که در آثار زیادی به آن اشاره شده است. در سریالی با عنوان مرد کابوسزا که در سال 1981 از شبکه بیبیسی پخش شد، ناخدای یک زیردریایی فوقپیشرفته با استفاده از پیوند مغزی ، زیردریایی را کنترل میکند. ولی او با استفاده از این تراشه، مبدل به یک قاتل کنترلنشدنی شد.
شاید تأثیرگذارترین رمان درباره پیوند مغزی ، رمان Neuromancer باشد که در سال 1984 به وسیله ویلیام گیبسون نوشته شد، در این رمان نیروهای ارتشی با مسلح شدن به تراشههای مغزی، قدرت و توانایی دیداری و حافظه بیشتری پیدا میکنند.
اما به احتمال زیاد، تریلوژی ماتریکس و فیلمهای پالپ فیکشن و قسمت دوم فیلم مرد عنکبوتی، آثار آشناتری برای ما هستند که در آنها به نحوی به پیوند مغزی و کنترل ذهنی اشاره شده است.
منابع: ویکیپدیا، وبلاگ readwriteweb، سایت wired، مجله بیزینس 2.0
مطلب بی نظیری بود، چند بار خواندمش، مسلما درک چنین چیزی و قبولش برای امروز سخت است ولی شاید در 20 یا 30 سال آینده یا کمی بیشتر و یا کمتر این شیوه و تکنیک ها کاملا پیش پا افتاده و پذیرفته شده باشند.
دکتر جان این آرزوی من بود ، من اسمش رو گذاشته بودم Mind networking
Hi Doctor, first let me thank you for interesting subjects
this brain stuff sounds very modern but actually as you mentioned it too, it’s an old fantasy which is coming true!! have you ever heard of “consciousness transfer” or longevity through transforming ones mind to the new body -a totally stranger or a clone. forget about Hollywood, they’re working in some well known Uni’s like cambridge on this dream! sounds crazy but who can say if it’s an impossible wish like alchemy or beginning of a new era?
!I would never vote for that
خیلی خوب بود…! موفق باشید.
چه جالب!
من حتماً داوطلب میشدم.
Wonderfull !! Nice Job Doc 😉
What about you Doc ?! Let us know Would you really want tobe Volunteer ?! Honestly ….
عزیزان به امید پیشگام بودن فرزندان خردورز ایران زمین در این فن آوری
این یه ارزو نیست یه هدفه
یقینا آقای دکتر بطور کامل خاطرتان هست که چندی پیش برای اولین بار پیوند لب و بینی جهت خانمی که مورد حمله سگشان قرار گرفته بود در کمال ناباوری انجام شد.بنظرم با این شتاب در تکنولوژی و سایر علوم حتما این امر در دهه های آتی امکان پذیر خواهد بود.
سلام
خیلی ممنون از اطلاعات جالب شما
شاید این اتفاقات زودتر ار اونیکه فکرشو بکنیم به واقعیت تبدیل بشه
سلام
می گم ایده جالبی بود اگر می شد به استفاده از یک وسیله ای مغز ما به اینترنت وصل بشه ولی تصور اینکه مثلا یک ورم یا ویروس بگیریم و یا بدتر اینکه یک تروجان در مغزمون نصب شه و یک کپی از هر چیزی که بهش فکر می کنیم به بیرون بفرسته و یا اون ورم بره و به مغز تمام آدمهایی که شماره و آدرسشون رو حفظیم خودش رو ارسال کنه و… کلا فیلم خوبی ارش می شه ساخت!
اونوقت ما باید بشینیم نرم افزار های brain edition بنویسیم ! اونوقت اگر ویروس بگیریم باید بریم سراغ چه دکتری؟! رشته جدیدی باید بیاد که حتما خودشما یکی از متخصصینش خواهی بود!
دنیای جالب و ترسناکی خواهد بود! هکرهایی که با فکر کردن سرور ها رو از کار می اندازند ، مغز هایی که برای جلوگیری از نابودشدنشون براشون firewall نصب می کنند!! مغزهایی که می تونند سرور بشند… جالبه ها!
پزشک عزیز مطلب جالبی بود که از خواندنش لذت بردم. ولی هر چقدر به مغزم فشار میآورم نمیتوانم هیچ ارتباطی با این مطلب و فیلم پالپ فیکشن تارانتینو پیدا کنم. مطمئنی ارتباطی وجود دارد؟
پاسخ: من هم مشکل شما را دارم ولی در منبع من به صراحت به ربط این دو اشاره شده بود!
دانشمندان چینی توانستند با قرار دادن یک چیب در مغز کبوتر به او فرمان بدهند که به کدام مسیر حرکت کند.
از سایته جذابتون متشکریم