بیشنویسی و وقفه نویسندگی چرا رخ میدهند و چطور میشود بر آنها غلبه کرد؟

همیشه وقتی رمان قطوری را در دست میگیرم، از خودم میپرسم نویسنده با چه انگیزه و با چه محرکی توانسته اینقدر بنویسد؟! رمانهای مفصلی که حتی خواندنشان برای ما گاه، ناممکن و دشوار میشود، با چه انرژیای نوشته میشوند؟ یک نویسنده هنگام نوشتن با چه چالشهایی روبرو است و آیا مثل یک ورزشکار با دورههای مصدومیت هم مواجه میشود؟!
از زوایای مختلفی میتوان به این قضیه نگریست و من ترجیح میدهم از زاویه تازهای به آن نگاه کنم: زاویه پزشکی! درصدی از موارد کمکاری و یا پرکاری شدید
برخی از نویسندگان را میتوان به صورت پزشکی توجیه کرد.
یک خانم نورولوژیست به نام آلیس ویور فلاهرتی Alice Weaver Flaherty، کتاب جالبی در این مورد با عنوان «بیماری نیمهشب: اشتیاق نوشتن، وقفه نویسندگی و مغزهای خلاق» دارد. دکتر فلاهرتی که نورولوژیست بیمارستان عمومی ماساچوست است و در دانشکده پزشکی هاروارد درس میدهد، در این کتاب میکوشد چرایی و چگونگی نوشتن را توضیح دهد. چرا بعضی از نویسندگان ماهها برای الهام شدن جمله یا عبارتی تقلا میکنند، در حالی که بعضی دیگر روی دفترچه یادداشت و یاکیبوردشان خم شدهاند و در نیمه شب با شتاب وقفهناپذیری مینویسند؟
این کتاب در واقع درباره دو اختلال جالب روانپزشکی و عصبشناختی به نام بیشنویسی hypergraphia و وقفه نویسندگان Writer’s block است.
بیشنویسی
بیشنویسی را می توان به صورت ساده، انگیزه و اجبار نیرومند برای نوشتن تعریف کرد. حالتی که در آن یک فرد ممکن است چنان میلی به نوشتن پیدا کند که اگر کاغذ سفیدی برای نوشتن پیدا نکند روی کاغذ توالت و یا حتی دیوار هم بنویسد.
با بررسی زندگی تعدادی از نویسندگان و هنرمندان بزرگ، میتوان شواهد هایپرگرافیا را در آنها پیدا کرد:
«لوئیس کارول» نویسنده کتاب «آلیس در سرزمین عجایب»، یکی از نویسندگان مشهوری بود که دچار بیشنویسی بود. او در طول دوران زندگی، بیش از ۹۸ هزار نامه، آن همه به اشکال مختلف و رمزگونه نوشت.
نمونهای از نامههای لوئیس کارول
ون گوک هم از کسانی بود که هایپرگرافیا داشت و با اشتیاقی نقاشی میکشید که تحسین همه، حتی خودش را برمیانگیخت، در عین حال او روزانه دو تا سه نامه بلند برای برادرش مینوشت. شومان هم به صورت هایپرگرافیک،آهنگسازی میکرد.
اما شاید بیشنویسترین انسان روی زمین، رابرت شیلد Robert Shields باشد. وی آنچنان مفصل خاطرات هر روزش را می نوشت که بعد از مرگش یک مجموعه خاطرات ۳۷.۵ میلیون کلمهای که در ۹۴ کارتون بستهبندی شده بود، از او به جا ماند! و خدا میداند اگر به خاطر سکته مغزی در سال ۹۷، از نوشتن باز نمیایستاد و سال قبل از دنیا نمیرفت، چه میراث مفصلتری به جا میگذاشت! او هر روز ۴ ساعت از وقت خود را صرف نوشتن میکرد!
در مورد علت بروز حالت هایپرگرافیا تئوریهای مختلفی وجود دارد که سعی میکنم با مثالهایی توضیح دهم:
– از فئودور داستایوسکی ۱۹ نوول و رمان کوتاه و همچنین یادداشتها، خاطرات و نامههای مفصلی به یادگار مانده است. تصور میرود که او هم هایپرگرافیا داشته است. داستایوسکی دچار حملات تغییر هوشیاری، تغییر ناگهانی خلق و تشنج میشد که نشاندهنده علایم تشنج قسمت گیجگاهی مغز (TLE)
هستند. کمی قبل از تشنج داستایوسکی احساس جذبه یا پیشدرآمد(اورا) میکرد، به گفته خودش در آن هنگام دنیا پر از معنی و مفهوم میشد، بعد از تشنج هم افسرده میشد و نمیتوانست بنویسد، اما در فاصله بین تشنجها به صورت هایپرگرافیک مینوشت.
سیستم لیمبیک مغز که عضوی حلقوی در عمق مغز است، مسئول تنظیم احساسات و عواطف انسان است. این قسمت از مغز ارتباط تنگاتنگی با قسمت گیجگاهی قشر مغز دارد، یعنی همان قسمتی از قشر مغز که در زیر گوشها واقع شده است. سیستم لیمبیک میتواند باعث میل و اشتیاق بیش از حد به نوشتن شود و از آنجا که با قسمت گیجگاهی مغز ارتباط دارد میتواند از بیماریهای قسمت گیجگاهی تأثیر بگیرد.
برخی از کسانی که تشنج لب تمپورال دارند، تعدادی از علایم سندرمی به نام Geschwind از خود نشان می دهند که مشتمل بر بیشنویسی، بروز ناگهانی علایق فلسفی یا مذهبی شدید و نوسان خلق شدید است.
– حالت شیدایی (مانیا) یا اختلال دو قطبی هم با هایپرگرافیا مرتبط دانسته شده است:
سیلویا پلت -شاعر و رماننویس آمریکایی- افسردگی دو قطبی داشت، حالتی که در میان نویسندگان خلاق بسیار شایع است به طوری که بعضی از
مطالعات نشان می دهند که ۷۰ درصد شعرا، اختلال افسردگی شیدایی دارند.
دورههای افسردگی و شیدایی در این اختلال می تواند تحتتأثیر برخی از عومل محیطی و یا فیزیولوژیک قرار بگیرند. فصل زمستان میتواند بر شدت بیماری بیفزاید. طوری که برخی از نویسندگان در این فصل کم کار میشوند.
بررسی خاطرات خانم پلت نشان داده است که دورههای افسردگی و شیدایی او تحت تأثیر دورههای قاعدگی وی قرار میگرفت و وی احتمالا PMS داشته است. حتی خودکشی او در ۳۱ سالگی، در مرحله قبل از قاعدگی صورت گرفت.
————————————————–
وقفه نویسندگی
اما درست در مقابل بیشنویسی، اختلال به مراتب آزاردهندهتر و شناختهشدهتری در نویسندگان وجود دارد به نام وقفه نویسندگی. این اختلال به این صورت تعریف میشود: ناتوانی موقت در نوشتن و یا پی گرفتن نوشتن یک اثر که غالبا به
خاطر نداشتن ایده و سوژه رخ میدهد. از لحاظ روانپزشکی، وقفه نویسندگی بیشتر مرتبط با افسردگی و اضطراب است. مشهورترین نمونه وقفه نویسندگی را «هنری راث» داشت . او ۶۰ سال دچار وقفه نویسندگی شد!
نویسندگان به تجربه راههای مختلفی برای غلبه بر این حالت یافتهاند، از مسافرت رفتن و تماشای نمایشنامه و خواندن آثار هنری گرفته برای القا شدن ایده تا درمانهای روانپزشکی و حتی پناه بردن غالبا بینتیجه به الکل و آمفتامین.
نویسنده مشهور رمانهای ژانر وحشت، در تابستان سال ۹۹ یکی از این وقفههای نویسندگی را تجربه کرد. البته جالب است بدانید که در مورد او یک تصادف شدید که منجر به جراحات شدید و شکستگیهای متعدد پا شد، مفید فایده واقع شد و وقفه نویسندگیاش را پایان داد! او در سال ۲۰۰۱ کتابی بر اساس همین تصادف به نان «شکارچی رؤیا» نوشت که فیلمی هم از روی آن ساخته شد.
وقفه نویسندگی و سینما
آثار سینمایی زیادی درباره وقفه نویسندگی ساخته شده است:
فیلم اقتباس یا Adaptation در سال ۲۰۰۲ ساخته شد. این فیلم به وسیله چارلی کافمن نوشته است و در آن بازیگرانی مانند نیکلاس کیج و مریل استریپ بازی کردهاند.
فیلمنامه این فیلم بر اساس یک داستان واقعی و تجربه شخصی چارلی کافمن نوشته است:
بعد از اینکه فیلمنامه «جان مالکوویچ بودن» با اقبال زیادی مواجه شد، به چارلی کافمن سفارش داده شد که رمان «دزد ارکیده» نوشته سوزان اورلئان را به فیلمنامه تبدیل کند. ولی کافمن متوجه شد نمیتواند این کار را انجام دهد. و در زیر فشاری که بر او برای اتمام کار وارد آمد، ایده نوشتن فیلمنامهای درباره شرایط خودش و وقفه نویسندگی خودش به سرش افتاد که نتیجهاش همین فیلم اقتباس شد. کافمن در اوج یأس این فیلمنامه را به جای فیلمنامه دزد ارکیده به سفارشدهندگان داد و برخلاف انتظارش از این فیلمنامه دوم استقبال زیادی شد ، طوری که پروژه اصلی متوقف شد و از روی این فیلمنامه، فیلم اقتباس درست شد.
در فیلم Wonder Boys، مایکل داگلاس، نقش پروفسور «گردی تریپ» را بازی میکند، رماننویسی که در دانشگاه پیتسبورگ درس میدهد و در به پایان بردن دومین رمانش ناموفق است.
در فیلم ترک لاس وگاس هم نیکلاس کیج نقش یک فیلمنامهنویس الکلی و افسرده هالیوود را بازی میکند که در کارش ناموفق است.
فیلم استخر شنا (۲۰۰۳) ، هم در مورد یک نویسنده زن میانسال است که دچار وقفه نویسندگی شده است، در شکسپیر عاشق هم، شکسپیر دچار وقفه نویسندگی میشود.
پنجره مخفی با بازی جانی دپ و جان تورتورو و به کارگردانی دیوید کوپ، محصول سال ۲۰۰۴ کمپانی سونی پیکچرز امریکا است که براساس رمانی از استیفن کینگ با نام باغ مخفی (پنجره مخفی) ساخته شده است.
مورت رینی نویسنده موفق کتابهای جنایی، پس از آنکه پی به خیانت همسرش میبرد، او او جدا شده و به شهری دورافتاده میرود. روزی غریبهای به نام جان شوتر به دیدن او میرود و ادعا میکند او داستان او را که در سال ۱۹۹۷ نوشته، دزدیده و به نام خود منتشر کرده. مورت مدرکی دارد که او در سال ۱۹۹۴ برای اولین بار این کتاب را منتشر کرده است. جان شوتر زندگی مورت را به هممیریزد، سگش را میکشد و او را تهدید میکند که مدرک خود را به او نشان دهد. تنها مدرک مورت نسخهای از مجلهای است که برای اولین بار داستان او را چاپ کرده و این مجله نزد همسر سابقش است. مورت در راه به دست آوردن مجله با مشکلات فراوانی روبهرو میشود و خانه همسرش در آتش میسوزد. چیزی که مورت را میترساند این است که متوجه میشود ماجراهای داستانش
کمکم به زندگیاش راه مییابد.
درمان هایپرگرافیا و وقفه نوشتن:
درمانهای روانپزشکی برای وقفه تنفسی وجود دارد، ولی کمتر کسی که دچار هایپرگرافیا باشد، علاقه دارد درمان شود. آنها برای نوشتههایشان ارزش قائل هستند و اینجا این بحث مطرح میشود که آیا شایسته است اصطلاح پزشکی برای فعالیتی وضع کنیم که مردم برایش ارزش قائل هستند؟ باید توجه داشت که بحث و گفتگو درباره انگیزههای و محرکهای خلاقیت با اصطلاحات پزشکی از ارزش و اعتبار آنها نمیکاهد.
گروهی از نویسندگان دچار وقفه نویسندگی ممکن است احساس خالی شدن و نداشتن سوژه داشته باشند، این دسته ممکن است از داروهای ضد افسردگی سود ببرند. اما گروهی دیگر دچار کمالگرایی میشوند و احساس میکند علیرغم داشتن ایدههای زیاد نمیتوانند آنها را برای بقیه توصیف کنند. این گروه از نویسندگان را میتوان مشابه بیمارانی که دچار اختلال اضطرابی هستند و یا ترس از حضور در جمع دارند، درمان کرد.
تحقیقاتی هم در مورد تحریک ترانس کورتیکال لوب تمپورال با میدان مغناطیسی در حال انجام است.
اما شاید درمان مهمتر این باشد که نویسنده خودش در مورد علت بیماریاش فکر کند و عامل برانگیزاننده آن مثل تعطیلات زیاد آخر سال یا پشتیبانی نکردن افراد را پیدا کمد و سعی کند آنها را برطرف کند.
آیا ارتباطی بین بیماری و خلاقیت وجود دارد؟
باید توجه داشت که بسیاری از ذهنهای خلاق، جسمهای سالمی هم دارند. ولی گاهی بعضی
از بیماریها، انگیزهها و اشتیاق وافری برای انجام دادن کارهای خلاقانه ایجاد
میکنند.
اما چرا دکتر فلاهرتی تصمیم به نوشتن این کتاب گرفت؟
خانم فلاهرتی خود در دورهای مبتلا به بیشنویسی شده بود. بعد از اینکه وی دو قلوهایی را که حامله بود به صورت
نارس به دنیا آورد و آنها را از دست داد، دچار یک دوره افسردگی ۱۰ روزه و به دنبال آن یک حالت اضطراب شد. اضطرابی که در طی آن مغزش پر از ایدههای مختلف و اجباری برای نوشتن همه آنها شد. میل به نوشتن به حدی در او پیشرفت کرد که همه وقتش را در دفترش میگذارند، طوری که دوستانش تصور میکردند او دچار افسردگی شدید شده است.
خود او میدانست که دچار بیشنویسی شده است. سرانجام بعد از ۴ ماه دوره بیشنویسی او به اتمام رسید. سال بعد او مجددا حامله شد و در کمال شگفتی باز هم دوقلو! و این بار هم آنها را پیشرس به دنیا آورد. البته این بار هر دو فرزندش زنده ماندند. اما متعاقب حاملگی دوم باز هم خانم فلاهرتی دچار حالت بیشنویسی شد. همین موضوع باعث شد که او به فکر نوشتن کتابی در مورد بیشنویسی و وقفه نویسندگی بیفتد.
منابع: ویکیپدیا، مصاحبه خانم فلاهرتی
فوق العاده بود پزشک جان
واقعا جالب و مفید بود.
متشکرم!
چقدر خوبه که یکی باشه به سوالایی که تو ذهنت میگذره جواب بده.اونم با یه قلم قوی!
مرسی دکتر…
امیدوارم خودتم یه همچین کسی تو دنیا داشته باشی.
سلام. با آرزوی اینکه خودتان همیشه در این بیش نویسی عالمانه موفق باشید کاش بشود این تحقیقات را تکمیل کرد به این صورت که نوشتن با قلم و خودکار و یا با کیبورد فرقی دارد یا خیر؟
هووووووووم
امان از شما دکتر، در نوشتن پستهای ترکیبی در وبلاگستان رودست نداری، این پستت ادبی – سینمایی – پزشکی بود. ببینم میتونید یه پست آیتی – پزشکی – هنری بنویسید؟ شاید هم نوشتین و ما خبر نداریم.
باید به بی سوادی ام اعتراف کنم در عین کوتاه بینی اعتراف کنم که فکر می کردم تنها هستم!
خودم هم دچار وقفه چند ساله در خلاقیتم شده بودم که در کمال تعجب با روزه یک هفته ای کامپیوتر تازه همین دیروز موفق به خلاص شدن ازش شده ام…
جدا از مطالب سایت شما لذت می برم .شما اطلاعاتی به همه میدین کمتر می بینن یا به گوششمون می خوره، همین مطالبتونو جذاب می کنه.
در ضمن نگاهتتون هم به همه مطالب علمی و واقع گرایانس.
موفق باشین 😉
چه جالب نمیدونستم برای یک هو نوشتن دلیل پزشکی وجود داره !
حداقل فهمیدن اینکه یک هم حس نویسندگیم میگیره، جریانش چیه !!!!
راستی من در وبلاگم یک فراخوان عمومی برای یاری وبلاگ نویسان در رابطه به فقر بهداشتی در سطح جامعه و همینطوز نظرسنجی راجع به آنفلانزای پرندگان ، قرار دادم.
ممنون میشم ، شما و بقیه دوستان در این زمینه کمک کنند.
سلامت و موفق باشید
در فهرست شما که به وقفه ذهن خلاق نویسندگان و نمایش این وقفه در آثار سینمایی می پردازد بد نبود اگر که به یکی از شاهکارهای سینمای جهان یعنی فیلم هشت و نیم به کارگردانی فدریکو فلینی هم اشاره می کردید. در این فیلم در واقع به جای وقفه نویسنده وقفه کارگردان استادانه نمایش داده می شود:
http://en.wikipedia.org/wiki/8%C2%BD
پاسخ: ممنون، اتفاقا میخواستم در این باره هم بنویسم ولی پست خیلی طولانی میشد.
خیلی جالب و به درد بخور……
دکتر جان کم کم دارم به این فکر م یکنم که نکنه شما هم دچار بیماری …… شده باشید! آخه تو عمرم دکتری رو ندیدم که اینهمه فرصت برای نوشت مطالب این چنینی داشته باشه!!
سوژه اصلی فیلم «بارتون فینک» اثر برادران کوئن که نخل طلای ۱۹۹۱ را هم برده همین وقفه نویسنده است. در عجبم که چرا اسم این فیلم در نوشته تان نبود.
من که دیگه رمان نخواهم خواند!
چرا باید محصولات و آثار یک بیماری را بخوانم؟! ؛)
وقفه درس خوانی هم شاید یک بیماری باشه!
از دست تو ای لیمبیک
عالی بود دکتر 🙂
خوندنی بود…
ممنون. جالب بود
خیلی حالب بود بسی لذت بردم، با احترام لینکتان کردم
یعنی من بیشنویس هستم. ولی من تا حالا روی کاغذ توالت ننوشتهام. تا وقتی هم نخواهم نمینویسم یعنی ممکن است مدت طولانی خودآگاهانه جلوی نوشتن خودم را بگیرمنه اینکه سوژه نداشته باشم. اتفاقاً ذهنم سرشار است از موضوع برای نوشتن.
در مورد بیماری، شاید درست باشد. من به عنوان یک بیمار ام.اس وقت زیادی را صرف نوشتن میکنم چون تنها فعالیتی است که میتوانم با احساس خستگی کمتری ادامهاش بدهم.
به هر ترتیب مثل همیشه عالی بود.
چندی پیش پستی در وبلاگم با نام ” وبلاگ سواری دولا دولا نمیشه” را نوشتم و در آن توضیح دادم که چندتا مقاله دارم که نمیتوانم تمامشان کنم، ان موقع این مطلب شما را نخوانده بودم.
بواقع منم احساس میکنم که در مواقعی خیلی زیاد اشتیاق به نوشتن پیدا میکنم و از نوشتن لذت میبرم اما در مواقعی هم اصلا دستم به قلم نمیرود و اگر هم مطلبی را نوشتم دیگر نمیتوانم کاملش کنم، گاهی میشود در دوران افسردگی بیشتر مینویسم اما در دوران شادی کمتر و گاهی هم بر اساس تغییرات آب و هوایی و جسمانی و روحی و مذهبی نیز این حالات رخ میدهد.
این حالت را در نویسندگی همچون آیت الله مطهری که بنا بر این تحقیق بیش فعال اند و مولانا جلال الدین رومی که فکر کنم وقفه در نویسندگی داشته چون بین دفتر اول مثنوی و ادامه آن ۳ سال هیچ چیز ننوشته است، مشاهده کردم.
در حقیقت، هر وقت که چیزی را کشف میکنیم یک علت جسمانی نیز برای موضوع پیدا میشود این خصوصیت خوب علم است.
بر اساس این تحقیق میتوان توجیهی علمی برای وبلاگ نویسان بیش فعال و کم فعال نیز پیدا کرد.
یادم باشد بر پایه این تحقیق یک نوشته تحیلیلی در مورد وبلاگستان بنویسم.
در ضمن از شما خواهشمندم بگردید ببینید آیا در مورد جهت گیریهای سیاسی اتز قبیل لیبرال یا محافظهکار بودن و … این گونه تحقیقاتی شده است یا نه، البته خودم چندوقت پیش یک مطلبی دیدم اما خیلی جامع نبود.
سپاس / مصطفایی
در ضمن دکتر جان، من چند وقت پیش از شما دعوت کردم وارد حوزه آموزش جنسی از دیدگاه علم پزشکی بشوید، نمی دانم آن را خوانده اید یا بازتابش به دستتان رسیده است یا خیر، برای همین لینکش را اینجا برایتان میگذارم. ( البته میدانم این حوزه خطرات بسیاری دارد و نیاز به جسارت بسیار و محافظهکاری بجا دارد !)
ان شاء الله موفق باشید / مهدی مصطفایی
http://negaheno.wordpress.com/2008/04/07/10amel /
من با دیدن رمان های چندجلدی، به پشتکار نویسنده غبطه می خورم!
چه زیبا نوشتید لذت بردم
سلام. من این مطلب و نوشته ای که درباره خودتون نوشته بودید رو خوندم، شما فوق العاده قلم زیبایی دارید که خوب علاوه بر استعداد خودتون مطمئنا تحت تاثیر مطالعه ی زیاد هم هست، چه خوبه که کسی سواد و قلم زیبا رو با هم داشته باشه! واقعا به شما تبریک می گم.