فیلم گاتیکا، معرفی، بررسی و تحلیل | Gothika (2003)

سال تولید : ۲۰۰۳
کارگردان : ماتیو کاسوویتس
فیلمنامهنویس : سباستیان گوتییرس
فیلمبردار : ماتیو لیباتیک
آهنگساز(موسیقی متن) : جان آتمن
هنرپیشگان : هالی بری، رابرت داونی جونیر، چارلز داتن، جان کارول لینچ، برنارد هیل، پنهلوپه کروس و کاتلین مکی
گاتیکا ثابت میکند که منیو کاسوویت یک استاد بلامنازع در عرصه سبک بصری و فضاسازی است. اما حتی اساتیدی چون کاسوویتس نمیتوانند از یک فیلمنامه بد و ضعیف فیلم خوبی تحویل بدهند. گاتیکا شروع بسیار خوب و جذابی دارد. نیم ساعت نخست فیلم این نوید را میدهد که با کاری حرفهای و صاحب کلاس روبروئیم اما کمی و کاستیهای فیلمنامه به تدریج سایه خود را بر روی یک ساعت پایانی فیلم میاندازد. منطق داستانی در این یک ساعت ناپدید میشود و از همه بدتر پایانبندی مسخره فیلم است. این پایانبندی به اصطلاح عوام (سر کاری) است و تماشاگر احساس فریب خوردگی یا رودست خوردن میکند. گاتیکا در اساس طوری طراحی و ساخته شده که تماشاگر در طی تمامی مشت فیلم حدس بزند که قاتل چه کسی است. فیلم در نیل به این هدف به توفیق میرسد اما آنجا که نوبت به گره گشایی و معرفی قاتل میرسد حسابی کم میآورد و به اصطلاح آب سرد را بر سر تماشاگر خالی میکند.
کاتیگا را باید در ژانر ترکیبی ارواح / ترسناک/ معمایی/ جنایی جا داد. هالی بری، ستاره سیاهپوست و برنده جایزه اسکار بازیگری در فیلم گاتیکا در قالب یک زن روانشناس به اسم میرانداگری ظاهر میشود، میراندا در یک تیمارستان مخصوص جنایتکاران روانی در کانتیکات کار میکند. وی اخیراً با دکتر داگلاسگری (چارلز اس. داتون) که ریاست همین بیمارستان را بر عهده دارد ازدواج کرده است. یک شب، میراندا بعد از دیدار با یک مریض ویژه، کلو (پنه لوپه کروز) که تصور میکند شیطان به وی تعرض کرده، سوار بر ماشین میشود و به سوی خانه خود میراند. میراندا در این شب طوفانی و بارانی در میانه راه با دختری نیمه عریان که در وسط جاده ایستاده روبرو میشود، میراندا از اتومبیل بیرون میآید تا ببیند چه روی داده اما در برابر دیدگاناش اتفاق عجیبی روی میدهد. روز بعد که میراندا از خواب بلند میشود خودش را در همان تیمارستانی که کار میکرده، مشاهده میکند. او دلیل این امر را نمیداند. کمی بعد، دکتر پیت گراهام (رابرت داونی جونیور) همکار سابق میراندا در تیمارستان از راه میرسد و به میراندا میگوید که او به اتهام کشتن و قطعه قطعه کردن شوهرش بازداشت و به این تیمارستان فرستاده شده است. اما میراندا اصلاً چیزی را به خاطر نمیآورد، کلو، بیمار سابق میراندا، حالا در همان تیمارستان در کنار میراندا بستری است، کلو به میراندا میگوید حالا که هر دوی آنها رسما بیماران روانی به شمار میروند، او میتواند حقیقت ماجرا را به وی بگوید زیرا کسی حرفش را باور نمیکند.

کاتیگا از حیث مضمون داستانی و برخی مایههای دیگر از فیلمهای مشابهی مثل حس ششم، آنچه پنهان است، حلقه و … تقلید و برداشت کرده است. فیلم در خلق لحظات ترسناک و مهیج با توفیق روبرو میشود، هر چند که هیچ تازگی و بداعتی در کارش دیده نمیشود، کار دوربینی متیو لیباتیک انصافا تماشایی و چشمگیر است و مزیت عمدهای برای فیلم به شمار میرود. انتخاب هالی بری برای این نقش انتخاب درستی است، بری وجه آسیبپذیری را به نمایش میگذارد که شدیداً مناسب کاراکتر میراندا است، البته گاتیکا در رده فیلمهای خوب این بازیگر جا نمیگیرد. شاید عدم درخشش هالی بری در این فیلم کم و کاستیهای فیلمنامه باشد. با چنین فیلمنامهای بهترین بازیگران دنیا نیز قادر به ارایه بازیهای خوب و چشمگیر نیستند. یکی دیگر از ایرادات فیلم گاتیکا کیفیت پایین و تصنعی جلوههای ویژه آن است. متیوکاسوویتس، کارگردان گاتیکا یک سینماگر سی و پنج ساله فرانسوی است، کاسوویتس هم بازی میکند و هم کارگردانی معروفترین فیلم او در مقام بازیگر، آملی است. او در فیلم هیجانانگیز رودخانههای خودرنگ (2001) نیز بازی کرده است. در کارنامه حرفهای کاسوویش نیز فیلم ارزنده نظرت از محصولات شاخص سینمای معاصر فرانسه به چشم میخورد، کاسوویتس با توجه به تواناییاش در عرصههای سبک و فضاسازی، در صورت برخورداری از فیلمنامهای قوی، میتواند فیلمهای بهتری ارایه کند
نخستین فیلم هالیوودیِ کاسوویتس (که با فیلم نفرت، ۱۹۹۵، استعدادش را به رخ کشید) فیلم خوش آبورنگی است و به لحاظ فضاسازی، چیزی از نمونههای مشابه کم ندارد. صحنههای ترسناک و دلهرهآورش هم تا حدودی قابل تحمل هستند؛ هر چند کاملاً مشخص است که فیلمنامهنویس، در زمان نوشتن به نمونههای موفق و پرفروش فیلمهای ترسناک و دلهرهآور پیش از خودش (مثلاً حس ششمِ م. نایت شاملان، ۱۹۹۹، نهفته در زیرِ رابرت زمیکس، ۲۰۰۰، و حلقهٔ وربینسکی، ۲۰۰۲) نظر داشته است. بنابراین، صحنههای دلهرهآور و ترسناک، در عین موفق بودن، تازه و خلاقانه نیستند. کاسوویتس در گوتیکا، شماری از مشهورترین بازیگرهای هالیوود را کنار هم جمع کرده تا فیلمی دیدنی بسازد، اما درست به همین اندازه، از فیلمنامه غفلت کرده است. فیلمنامهٔ نهچندان جذاب و پایانبندی دور از ذهنِ کار، به پاشنهٔ آشیلِ فیلم تبدیل شده و بدترین ضربه را به فیلم وارد کرده است. بیشترین ایرادی که در زمان نمایش فیلم به کاسوویتس و فیلمش گرفتند، به فیلمنامه مربوط میشد و خود کاسوویتس هم در مصاحبهای گفت که اگر فرصت بیشتری به او میدادند، همهٔ این ایرادها را برطرف میکرد. فیلمبرداری و نورپردازی گوتیکا قابل ستایش است.
منبع: دنیای تصویر
این نوشتهها را هم بخوانید