من یکی از آن 59 درصدیها هستم!

فرانک مجیدی: بیش از یک هفته از رفتن افشین قطبی از ایران میگذرد و این روزها، برایم به عنوان یک پرسپولیسی، روزهای سختی است. هدفم از نوشتن این پست، پرداختن به ادبیات و شخصیت منحصر بهفرد و خون تازهای که قطبی در رگهای مردهی فوتبال ما جاری کرد نیست؛ چرا که احساس میکنم همگی در این وبلاگ و در مدت بودن قطبی به اندازهی کافی در این باره خواندهایم. بیشتر دوست دارم دربارهی این صحبت کنم که روزهای نبود قطبی چه انعکاسی در جامعه داشته است.
نخستین ساعات رفتن افشین قطبی تاثیر هماهنگی بر فوتبال دوستان داشت. نوعی شوک و ناباوری که این تصمیم ناگهانی ایجاد کرد و این تنها مختص طرفداران تیم سرخ پایتخت نبود، چرا که قطبی تا بود آنچنان ماند که دلی از حریفان نشکند و احترامی را ضایع نکند، بنابراین بسیاری از طرفداران استقلال نیز از این اتفاق احساس تاسف کردند. اما در ساعات آغازین روزهای پنجشنبه، ادبیات گویندگان و نویسندگان، طرفداران و غیر طرفداران ایجاد دو جبهه در برابر هم کرد، حال آنکه قطبی رفته بود و با چشمانی اشکبار هم رفتهبود و این نوع رفتن، بازگشتی را متصور نمیساخت، پس نمیتوان بر جنگ و توهینهای وارده به کسی که نیست تا از خود و کردهی خود دفاع کند، دلیلی یافت. آنچه برایم جالب است، همین است که با گذشتن این روزها هنوز بسیاری از روزنامهها “نام قطبی” را و دشنام دادن به او را سرلوحهی یافتن” نان فروش” خود کردهاند و تقریباً از یک کارشناس فوتبال و یک طرفدار تا یک منتقد سینما خود را موظف به نوشتن دربارهی قطبی کردهاند و این از آنجا که کثرت نقدهای مغرضانه و ناکارشناسانه را باعث شد چیز خوشایندی نیست اما از این دید که تاثیر قطبی را بر طیف گستردهای از مردم آشکار کرد اتفاق میمونی است.
دستهبندی کنیم که چه خواندیم و دیدیم و شنیدیم. در این روزها، افشین قطبی از یک مربی که با گاس هیدینگ همکاری کرده و در نخستین تجربهاش در مرد اولین نیمکت بودن، قهرمانی نصیب پرسپولیس کرده، تا حد آنالیزور ویدئویی بازیها در برخی از مطبوعات سقوط کرده و اگر در هفتهی جاری همین دستهی خاص از مطبوعات او را تنها یکی از علاقمندان پلیاستیشن خطاب کنند، از آنها چندان تعجبی نمیرود! اما بسیار جالب است که عزیزی دربارهی او نوشت که علاقهی مردم ایران به قطبی صرفاً از آنجاست که لهجه و گویش ـ و نه ادبیات – قطبی برای مردم جذاب بودهاست و بسیاری هم مصطفوی را نکوهش کردهاند که از هول حلیم به دیگ افتادی و قراردادی بستهای حتی بدتر از ترکمانچای و 1919 که خود در ماندهای که چه کنی در برابر شیادی چون قطبی، چهارشنبه صبح قبل از رفتن به دانشگاه برنامهی صبحگاهی ” روز از نو” از شبکهی دو را میدیدم ، کارشناس ورزشی برنامه که خوش نیامدنش از قطبی از خیلی وقت قبل، واضح بود گفت متاسفانه آقای قطبی تمام پلهای پشت سر خود را خراب کرده، طوری که اگر خودش هم بخواهد دیگر نمیتواند بازگردد و طرفداران دوآتشهی پرسپولیس هم دیگر دل خوشی از او ندارند و خیلی برایم جالب بود بدانم منظور ایشان از “اگر خودش هم بخواهد…”چه بود، که رفتن قطبی آنچنان نشان از تنگ آمدن عرصه بر او را داشت که مشخصاً بازگشتی برایش نبود و با چه متر و میزانی، این آمار را ارائه دادهاند که طرفداران پرسپولیس دیگر دوستش ندارند، حداقل من که یادم نمیآید کسی از من چیزی پرسیده باشد. اما دربرابر این همه، آرای عمومی قرار دارد که برنامهی 90 فرصتش را فراهم ساخت. من هم مانند خیل 59٪ شرکتکنندگان به شمارهی 2 رای دادم: رفتن قطبی تاثیر منفی بر پرسپولیس خواهد داشت.
پس اگر دل 59٪ مردم چنین با قطبی بوده که او را موثر بر پیشرفت تیم محبوبشان- یا حداقل صرف یک تیم- میدانند این ایستادگی و لجبازی بر ناکارآمدی قطبی از کجاست؟ خود چنین پاسخی میدهم: بسیاری از ما، تنش و اعمال جبر را دوست داریم، چرا که در زندگی خود، بر ما اعمال جبر میشود، اما معمولاً راهی برای رهایی و بهتر کردن اوضاع برای خود نمییابیم، چنین است که به دنبال راهی هستیم که حداکثر “لذت” را در این شرایط بدست آوریم و دیگر جنبهی “آرامش یافتن” را از یاد بردهایم. اما این کسب “لذت” هم دارای محدودیتها و خطوط قرمزی است که نمیتوان از آن رد شد، پس موضوعات بدیهی و سرگرمکننده، جای موضوعات کلان را برای ما میگیرد، اگر نقد در هرجایی جایز نیست، در ورزش اما حتی میتواند بدل به زشتگویی و زشتخویی شود، پس اینجاست که تمام آنچه که رنجمان میدهد، کلمه و دشنام میشود و در فوتبال که محبوبترین ورزش است خرج میشود. نتیجه آن است که “لذت” میبریم اما “راحت” نمیشویم و در عوض برای حملات بعدی تشنهتر میشویم و یک قدم عقبتر میگذاریم تا حملهی بعدیمان جانانهتر، دردناکتر و ناجوانمردانهتر باشد. برای همین است که برنامهی 90 را که تنها برنامهی صدا و سیما است که جنبهی انتقادی دارد، همواره برای دیدن دعوایی”باحالتر” و پردهدری رسوایی آمیزتر به تماشا مینشینیم.
اما آنان که گفتهاند و میگویند قطبی دروغ گفته که از مردم عادی تا پزشک و وکیل با آمدنش به فوتبال علاقهمند شدهاند توضیحی نمیدهند که پس چرا رفتنش چنین مهم شده که استادی در کلاس درس، نبودش را یاد میکند و منتقد سینمایی بخاطرش قلم به دست میگیرد. اما به باورم، برای این هم پاسخی هست. بسیاری از ما دوست داریم” روشنفکر” باشیم و این روشنفکری را برای خود، داشتن نظراتی متفاوت با عامهی مردم تعریف کردهایم چرا که عامهی مردم همواره عوامانه و سطحی به ماجراها مینگرند و نفس روشنفکر شناخته شدن در تفاوت با عامه است. چنین است که به تدریج دچار دیکتاتوری در عقاید و آرایمان میشویم، و رفتهرفته به روشنفکریای میرسیم که دموکراسی را برنمیتابد! و در نتیجه از جامعه جدا میشویم، ” روشنفکری با مردم” را نمیآموزیم و
“روشنفکری بر مردم” را دوست داریم. اگر قاطبهی جامعهای بر موضوعی توافق دارند، حتماً باید اشکالی در آن باشد، این است که حرفهایمان را که شاید بهانهی واهی هم در میانشان کم نباشد، در لفافهی کلمات شیک و پر طمطراق میپیچیم و منتظر نگاههای تحسینآمیز میمانیم که تاییدمان کند که ما روشنفکریم و ما متفاوتیم! در نهایت، این تنها ادبیات و نحوهی بیان ماست که تغییر کرده، وگرنه حقیقت آنست که ما هم به دنبال آن “لذت” هستیم، آن دعوا و جنگی که به تماشایش بنشینیم و حالش را ببریم و این عین فاجعه است! روشنفکر نمایی بی آنکه خبری و تحولی در ما باشد، “همه مغز چون پسته نبودن” و ” پوست در پوست همچو پیاز بودن”، خود را متفاوت دانستن و در عین آن میل احترام به زور و بیمنطقی! یک لحظه بایستیم و بنگریم چه میکنیم؟ از این سفره چه بر میگیریم؟! ادبیات قطبی را دوست نداریم و علیرغم اینکه میگوید فارسی را خوب به یاد ندارد و اصطلاحات انگلیسی را کلمه به کلمه ترجمه میکند از هر جملهاش یک پیراهن عثمان میسازیم و در بوق و کرنا میکنیم و آنوقت در برابر ادبیات سرمربی تیم ملی که “اینجا ایران است” را چون ناسزایی مگو بیان میکند، چیزی نمانده تمام قد بایستیم و سلام نظامی بدهیم؟! آقای دایی راست میگوید! اینجا ایران است!
با آنکه رفتن قطبی عاملی دیگر شد تا پارادوکسهای جامعهی ایران نمایانتر شود و نشان از آن داشت که متفاوت بودن، مرتب بودن، لبخند زدن، شادی کردن، اشک ریختن و ساده بودن و نقاب نداشتن را بسیاری از ما بر نمیتابیم، اما من چشم به آن نظرسنجی 59 درصدی دارم و این، عین دموکراسی است که مردم میبینند و خود قضاوت میکنند و نه آنکه موج قدرتمند آنان را به کدام طرف سوق دهد، که خود به نرمی و با فردیت خود هرگاه که مجموعه گردند، جریانساز میشوند. من هم جزو آن خیل 59٪ بودم آخر من قطبی را دوست دارم، خیلی زیاد!
این نوشتهها را هم بخوانید
قطبی یه چیزی داره که بقیه ندارن…
خیلی کاریزماتیکه.
یه جورایی شبیه خاتمی ِ …
رفتنش،اومدنش،گریه کردنش…
“من اینجا چیکاره ام….” گفتناشون…
آدم دلش می گیره.
@Morteza,
ما دل شیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر داریم
متاسفانه اسطوره کشی داره تبدیل به یکی از عادتهای ما میشه . ما ایرانیها اونقدر بدبین شدیم که دیگه حتی اسطوره هایی که در معصومیتشان شک نداریم رو هم می کشیم .
من در ایران نیستم و در نتیجه رای ندادم اما اگر بودم ، من هم گزینه ۲ را میزدم .و با همه گفتههایتان هم موافقم.ممنون از شما….
سلام راستش با شما موافقم منم جزو اون 59 درصدم . قطبی شخصیتی فرا ایرانی داشت و نمیتونست اینجا با تهمتها و دروغ پردازیها ایستادگی کنه . ندانستن ادبیات تعنه امیز داشت براش مشکل ساز میشد مانند ندانستن کلمه مصلحتی بودن مصدومیت که فردوسی پور گفت و قطبی که فکر میکرد مصلحت یعنی درست گفت بلی ولی منظور ساختگی بودنه و خیلی مثال مثل این .قطبی قدر هوادارارو میدونست ولی هوادرا به خاطر 2 تا باخت اونو هو کردن .من فقط میخوام بدونم فرگوسن توی 22 سال چند بار هو شده؟؟؟؟؟؟
با بیشتر مطالب این نوشته موافقم اما شما اصلا اشاره ای به اشتباهات خود قطبی نمیکنید . به نظر من این اواخر قطبی هم وارد بازی کثیف روزنامه ها شده بود .
من هم که یکی از همان 59% هستم . خوب میدانم که چه میگویید .
واقعا جامعه ما تاب دیدن یک انسان بدون نقاب را ندارد . برای مطبوعات ، قدیمیهای فوتبال که فقط همچون طبلی توخالی میمانند و بازیکنان امروز فوتبال که بعد از رفتن قطبی لب به سخن بر علیه او گشودهاند و نیز برای صدا و سیمای پر از تناقض متاسفم .
در این مملکت عادی شده هرکس نظر شخصی خودش را نظر اکثر ملت میداند ، من خودم در تلویزیون بارها این گونه سخنان را شنیده ام ، افشین قطبی جای در ایران ندارد چون با واژه (دو رویی ، چاپ لوسی ، زیر آبزنی ، عدم منطق ، بد دهنی ، خودشیرینی برای بالای ها و انتصاب بی لیاقت ها) آشنای ندارد ، حسرت که در کشوری بدنیا آمدم که لیاقت در آن جای ندارد ، کشوری با این تاریخ پر افتخار .
متاسفانه قطبی قربانی تقابل معصومیت خودش و شارلاتان بازی بعضی ها شد.
چرا شما به ایرانیها توهین میکنید شما نمینونید این رو بگید که همه ایرانیها اهل دروغ و ریا هستند
mr.GHOTBI was a victim of his own mistakes,he could not understand the bahavior,and tradition of iranians life styles..this is not the of the world anyway,PERSPOLIC would recover with or without mr.GHOTBI
من هم بدون رای دادن جزیی از آن 59 درصد به حساب آورید.
قطبی را فراتر از فوتبال، و بخاطر چیزهایی که در رفتار، منش، احساسات و آرمان هایش دیدم و ندیدم دوست دارم و خواهم داشت.
سلام
1 – من از بزرگواران خواهش می کنم که از کلماتی که مردم ایران را زیر سوال می برد استفاده نکنند چون می دانیم همانقدر که آدمهایی با صفات ناپسندیده مثل چاپلوسی و…وجود دارد آدمهایی با صفات بسیار پسندیده نیز در این جامعه زندگی میکنند .
2 – به نظر میرسد آنقدر قدر خودمان و ارزشهای خود را نادیده میگیریم که اگر فردی در رفتارهای خود مثل یک انسان رفتار کند برایمان بت می شود . آقای قطبی یک انسان معمولی بود . فردی که مانند یک انسان 2008 می تواند فکر کند . تصمیم بگیرد . با نیم نگاهی به قراردادایشان می توانید این موضوع را دریافت کنید .انسان 2008 یک انسان مادی است . تجارت / سودآوری اولین حرف را در این سالها میزند . یادمان باشد که تاجر خوب را نمی توان بعنوان اسطوره یا فرهیخته نامید چه بسا که برای بدست آوردن این القاب ، ابتدا باید اجتماعی بود و تاجر بودن اولین اصلش بدست آوردن خود سپس اجتماع است .
قطبی یه آدم کاملا معمولی بود . شرط ادب را رعایت میکرد . آیا واقعا این اندازه خودمان را بی ادب می دانیم که یک نفری که آداب و معاشرت در سطح معمولی و اجتماعی را رعایت کند اسطوره خطاب کنیم ؟
می گویند صفات ناپسندیده نداشت .سوالم این است آیا شما با ایشان زندگی کرده اید ؟ یا فقط بسنده می کنید به چند جمله مصاحبه ایشان با مطبوعات ؟
کمی بازتر ببینیم …چشمها باید شست … به نظر شخص من آقای قطبی فردی با رفتار معمولی و انسانی هستند . باهوش که می تواند از فرصتها استفاده کند . ( رجوع به قرارداد – خاطرمان باشد که وقتی صحبت قرارداد کاری میگردد افراد شخصیتهای اصلی خود را نشان میدهند ) . اگر می بینید ایشان خیلی مودب در مصاحبه مطبوعاتی ظاهر میگردند نباید فراموش کنیم که هدف این بزرگوار کار تا آخر عمر در ایران نیست با علم به اینکه مقیم خارج هستند . بهتر است بدانیم که اگر ایشان در روزی در یک تیمی بخواهند مربی گری بکنند و آن تیم رزومه کاری ایشان را بخواهد ببیند ( آنجا ایران نیست که به رفتارها ارزش ندهند ) طرز رفتارایشان با مطبوعات / مصاحبه ها وزن کمی در انتخاب یا عدم انتخاب نخواهد داشت .
فراموش کردم بگم که :
*** مبلغ قرارداد، یک میلیون و هشتصد هزار دلار
مبلغ قرارداد دوساله قطبی، یک میلیون و هشتصد هزار دلار است که هشتصد هزار دلار آن برای سال اول و یک میلیون دلار دیگر برای سال دوم حضورش به عنوان سرمربی در تیم فوتبال پرسپولیس است.
***بندهایی از یک قرارداد شگفتانگیز
در یکی از بندهای قرارداد قطبی با پرسپولیس آمده است: “سرمربی تیم میتواند از ابتدای مسابقات تا پایان لیگ هر زمان مشکلات و کمبودهایی به لحاظ امکانات لازم در تیم مشاهده کرد، آنها را رسما به مدیران باشگاه اعلام کند، اما در صورتی که چهارده روز از اعلام سرمربی گذشت و مشکلات برطرف نشد، قطبی میتواند استعفا دهد و تمامی مبلغ آن سال را بدون چون و چرا دریافت کند.”
در بندی دیگر از این قرارداد آمده است: “هر زمان مدیران باشگاه بخاطر کسب نتایج ضعیف احتمالی تیم پرسپولیس، قصد برکناری قطبی را داشتند، موظف هستند کل مبلغ قرارداد دوساله او یعنی یک میلیون و هشتصد هزار دلار را به سرمربی پرداخت کنند.”
مردی که لبخند میزد، به سادگی مردمی میخندید که نمی دانستند او در طول دو سالی که میهمان پرسپولیس خواهد بود، روزانه بیش از 2400 دلار به جیب خواهد زد.
او قراردادی بست و شرایطی را در این قرارداد گنجاند که با انتشار آنها، آه از نهاد هرشنونده برخواست و به سادگی بیتدبیری گروهی که پرطرفدارترین تیم کشور به آنها سپرده شده است را مشخص ساخت. نخستین خواست او بکارگیری مربی و بازیکنی برزیلی بود که سوابق آنها نشان داد، جایگاهشان در حد کوچکترین مربیان و بعضاً بازیکنان تیمهای لیگ برتری نیز نیست.
برای او منزلی در تهران و حتی منزلی در امارات برای سفرهایش تهیه شد و اجازه داده نشد، کوچک ترین کمی و کاستی وجود داشته باشد.
او هرگاه میبازد، بهانه ای آورد، تا جایی که برخلاف گفته اش که تا پایان فصل قصد نداشت از داوری ها سخن به میان آورد، پای قضاوتها نیز وسط کشید و این مسئله را نیز در شکستهایش دخیل کرد. با این حال ضعف تاکتیکی تیم قطبی، علیالخصوص در خط دفاعی غیرقابل انکار بود و هیچ کارشناسی نتوانست منکر آن شود که بسیاری از سه امتیازهایی که در چهارده هفته حضور این مربی روی نیمکت به دست آمد، تنها دستاورد توانمندیهای فردی بازیکنان توانمندی بود.
یک میلیون و هشتصد هزار دلار که هشتصد هزار دلار برای سال نخست و مابقی برای سال دوم در نظرگفته شد بود! اما او در صورت اخراج میلیونری میشد که حتی باشگاههای عربی نیز حاضر نبودند، برای او سر کیسه را شل کنند. او ترجیح داد در هنگامه ناکامی پرسپولیس و در وقاتی که بهانهای برای فرار از شکستها وجود ندارد، با سابقه مربیگری پرسپولیس و دستیاری گاس هیدینگ، پیم وربیک و ادووکات در یک کشور دیگر، به عنوان گرانترین مربی تاریخ ورزش ایران، محترمانه از پرسپولیس برود و منتظر پیشنهادهایی باشد که قطعاً در رویاییترین شرایط نیمی از رقم قراردادش با پرسپولیس نیز نخواهد بود.
خیلی متن جالبی بود. در این سرزمین صداقت، راستگویی و حسن نیت و دیگر صفات انسانی مشتری ندارد. در وصف قطبی همین بس که:
نعمت روی زمین قسمت پر رویان است خون دل می خورد آن کس که حیایی دارد
استقلالیم ولی میگم
قطبی همو خاتمی مملکت
فنا شد تا 3 سال دیگر قدرش را بدانیم
یاد ایوچ پیرمرد بخیر
متاسفانه خیلی ساده اید…این آقا اینقدرا هم که شما فکر می کنید خوب نبود.
بخونید تا بفهمید ترکمچای2 یعنی چی.
http://isna.ir/ISNA/NewsView.aspx?ID=News-1243423
قطبی با قرار دادی که بست نشون داد خیلی باهوش تر از اون مصطفویه که ادعاش سر به فلک میکشه اما هیچی حالیش نیست !؟ بی خودی که مهندسی برق از آمریکا نگرفته . اما بزارید اینا (مطبوعاتیها و TV و…) توو ایران هر چی میخوان بگن و دهن خودشون و همدیگرو سرویس کنن قطبی رفته و نیست که اینارو بشنوه در ضمن قطبی خودش قبل رفتن اینم گفت که ماهها در موردش مینویسن که فعلا همینطور هم شده !!؟؟ و البته خیلی ها ذات خودشونم نشون دادن بعد از رفتن قطبی از اون پروین گرفته که خودش جیبشو از پرسپولیس پر کرده تا …….
مشکل اصلی عدم تطابق فرهنگ قطبی با فرهنگ ایران بود.مدت زیادی در جامعه ای کار می کرده فرهنگش با فرهنگ ایران خیلی متفاوت بوده.
با نظر کامیار کاملا موافقم.
یه نکته درباره اینکه بعضیا قرارداد قطبی رو به ترکمانچای تشبیه کردند: تا اونجایی که من به عنوان یک فوتبال بین، اخبار همه دنیا را پیگیری می کنم، تو همه قراردادهای مربیان این بند وجود داره که اگه توسط باشگاه اخراج بشن، باید تمام حق و حقوق کل قراردادشون را دریافت کنن. نمونه قابل ذکرش این که اینتر وقتی خواست محترمانه عذر مانچینی رو بخواد، مبلغ زیادی بهش پرداخت کرد. یا نمونه داخلیش هم وقتی که پرسپولیس آری هان رو اخراج کرد، مجبور شد همه پولشو بده.
لطفا به سم پاشی این رسانه های دولتی علیه قطبی بیشتر توجه کنید.
با همه نظرات شما موافقم غیر از جمله آخر. چوم من قطبی را خیلی خیلی زیاد دوست دارم . در ضمن من گزینه 1 را انتخاب و ارسال کردم. اچون معتقدم اینجا یک تیم بدون سر مربی فقط با یک تمرین دهنده هم شانس قهرمانی داره.
شاید دیگر هیچ وقت مثل قطبی در این مملکت ظهور نکنند….
هم این پست و هم نظرات بسیار جذاب و شیوا بودن، اما من میخوام از فرصت استفاده کنم و به نکته دیگری اشاره کنم.
سوال: وظیفه گزارشگر فوتبال چیست؟
آیا از وظایف گزارشگر فوتبال اینه که هنوز فوتبال تموم نشده یه تیم رو برنده اعلام کنه؟ یا اینکه خیلی راحت یا به هر شکلی که میتونه بازی رو کارشناسی کنه؟ آیا به نظر شما این از وظایف گزارشگر فوتبال هست؟
ببینید حتی گزارشگر های استانی هم که وظیفهشون طرفداری از تیمشون هست انقدر تیم مقابل رو حقیر و بدبخت فرض نمیکنن که آقای خیابانی این کار رو به راحتی انجام میده.
نتیجه اخلاقی اینکه از این به بعد که قرمز و آبی با هم بازی داشتن علاوه بر داور خارجی، به جای آقای خیابانی بهتره یه گزارشگر از خارج بیاریم تا بلکه بیطرف گزارش کنه.
من گزینه یک رو فرستادم خانم مجیدی به این دلیل که خود قطبی اعتقاد داشت که با رفتنش مشکلات پررسپولیس حل میشه چون کسانی هستند که نمیخوان او نتیجه بگیره.
۱. آن منتقد حرف جالبی زده. فرموده که ما ایرانیها- البته آقای منتقد جزءمان نیست- دچار غربپرستی و غربدوستی هستیم. اما چیزی دربارهی غربستیزی یا لولوی غرب یا غرب به مثابهی دشمن فرضی چیزی ننوشته.
۲. میگویند قرارداد ترکمنچای. میپرسیم فتحعلی شاه این قرارداد گویا ننگین کیست؟ مصطفوی یا قطبی؟ قطبی که به قول مایلیکهن ایرانی نیست. پس شاه نالایق و ساده لوح و مرعوب ایرانی، جناب مصطفویست. چرا پس همهی انتقادها به سوی قطبیست؟ چرا هیچکس مشکل داخلی را حل نمیکند؟ چرا شاه نالایق عزل نمیشود؟ به قول پرویز صیاد در سریال اختاپوس: این همه سال دارین میگین ای بر پدر اسکندر لعنت که اومد خراب کرد و آتیش زد و رفت اما هیچکدومتون دست نکردین که خرابیشو درست کنین(نقل به مضمون) فعلا تمام مشکلات فوتبال ایرانی قطبی است که باید همه از مهندس فردوسیپور تا مهندس دایی دست به دست بدهند تا حلش کنند.
3.حالا همه منتقد قطبی شدهاند. جدیدا آقای نصیرزاده به قطبی تاخته که چرا به خبرنگاران
توهین کرده؟ – همان قضیه حیوان – فکرش را بکنید. قطبی یک حرفی میزند- کاری که شما با پرسپولیس میکنید ، حیوان با حیوان نمیکند- این جمله توسط همان روزنامهنگاران عوض میشود ، با همهی اینها قطبی بابت حرفش معذرتخواهی میکند اما دشمنان عزیز هنوز ول کن نیستند. طعنهآمیز که در همان روزی که نصیرزاده به قطبی حمله میکند، مرد آریایی و ایرانی خداداد عزیزی خبرنگاری را از پلهها به پائین پرت میکند و بعد به جای معذرتخواهی ، میگوید شانس آورد که بیشتر کتک نکرد. وای خدای من! اینجا واقعا کجاست؟ به قول مستر دایی: اینجا ایران است.
4.یک نفر پیشنهاد جالبی داده بود. گفته بود بیایید لیستی از مخالفان قطبی بنویسید و توضیح بدهید که هر کدامشان چه موقعیت شغلی و اجتماعیای دارند. در این لیست به اسامی افرادی برمیخورید که یا بیکار هستند- پیوس ، مایلیکهن،ناصر ابراهیمی،جلال چراغپور،مرزبان،استیلی و …- یا در بدترین وضعیت شغلی و حرفهای-کعبی،نصرتی،مامانی،مصطفوی و … – اگر این کار را مثلا یک سال دیگر انجام دهیم و موقعیت آن وقت قطبی را با وضعیت آن زمان این افراد بسنجیم حتما به نتایج جالبتری خواهیم رسید و شاید کمی بیشتر در احوالاتمان تعمق کردیم.
۵. راستی! آن ۵۹ در صد ، آخر برنامه رسید به ۶۱ در صد. من هم جزء یکی از ۶۱ در صد بودم :)
آدمهای ساده لوحی که فکر می کنن قطبی کسی بود زیاد هستند.
یک آدم ریاکار پول پرست که یک میلیارد و دویست وشصت میلیون پول بیت المال را برداشت(70 درصد)
و در رفت. یک آدم که حتی به آنچه خودش می گفت هم اعتقاد نداشت. البته از کسی که در آمریکا زیسته بیشتر از این انتظار نباید داشت.
اینو خوب اومدی، یک ریاکار بالفطره بود که فردوسی پور اونو خوب زود شناخت. یک دلال نیز بود. بیچاره استیلی
یه استقلالی هستم که قطبی رو دوست دارم…
من هم قطبی را دوست دارم زیاد…. من هم جزو آن 61% درصد بودم.
من هم جزو همان 59 درصد هستم و خواهم ماند.اشکهای قطبی گویای خیلی چیزها بود
اینجاست که می گویند شنیدن کی بود ماننند دیدن
بعد از ان افتضاح بازی با بحرین در مقدماتی جام جهانی که کریم باقری سبیلهایش را از ته تراشید و کسی نمی گفت چرا؟ کلا دور فوتبال را قلم گرفتم و فقط هر از گاهی دربی ها رومیدیدم ان چیزی که باعث شد دوباره بازیهای تیم محبوبم پرسپولیس را نظاره کنم فقط وجود افشین قطبی بود.
من فوتبالی نیستم بخاطر همین مسائل رو خارج تعصب فوتبالی میبینم.
قطبی هیچ چیز جدیدی نبود به غیر از یک تبلیغات هوشمندانه و نتیجه بخش! من خیلی از کسایی که میدیدم طرفدار پرسپولیس هستند، در واقع طرفدار قطبی بودند. حالا چرا؟ هم بخاطر شخصیت جذب کننده قطبی و هم بخاطر تبلیغاتی که روش شد.
علت اومدنش و محبوب شدندش هم مثل علت رفتن و بی ارزش شدندش فقط و فقط زیر سر یه سری بود: مطبوعات (…) که با باندبازی هر جوری دوست دارند جو فکری مردم عام رو تغییر می دن تا یا فروششون رو بالا ببرن یا باجگیری کنند (کسی چه می دونه)!!!!
نمونه دیگه اش، برانکو بود که اول چقدر خوب بود و آخر روزنامه ها کم مونده بود بهش فحش (…) بدن یا علی دایی که مطبوعات خداحافظیش دادند، مربیش کردند و احتمالا بعد از یه مدت برکنارش می کنند اما نه با نفوذ مستقیم بلکه با تغییر اذهان مردم عام.
من فوتبالی نیستم و از این جریانات هم اصلا خوشم نمیاد ، بنظر من
فوتبال ، افیون توده هاست .