فیلم تجارت: معرفی، تحلیل و بررسی – Trade (2007)

فرانک مجیدی: گاهی اوقات در زندگی برنامهها و نقشههایی داریم و در رویاهایمان دنیا را آنجور که دلمان میخواهد برای خودمان میسازیم، اما دیالکتیک زندگی و زمان ما را به آن سمت سوق میدهد که نمیخواهیم و نباید. بیشتر اوقات این جبر وارده منصفانه نیست اما چون نمیدانیم از کدام جبهه وارد میشود راهی هم برای مقابله کردن با آن نمییابیم. “مارکو کروزپینتر” یکی از وحشیانه ترین و نامنصفانهترین جبرهای وارده بر زندگی را در قالب فیلم “تجارت” در سال 2007 روی پرده برد.
ورونیکا( آلیسجا باچلدا) زن جوانی اهل لهستان است که همراه دوستش به مکزیکو سیتی میرود تا از آنجا برای کار و فراهم کردن زندگی بهتری برای خود و نوزادش که در لهستان نزد مادرش است به آمریکا برود، کار کند و پولی فراهم آورد. آژانس کاریابی هم به او وعدههای رنگینی داده و به نظر میآید همه چیز مرتب باشد. زن و مردی که به استقبال آنها میآیند بعد از دقایقی پاسپورتشان را برای ادامهی کارهای اداری طلب میکنند اما ورونیکا که مشکوک شده مدام آنها را سئوال پیچ میکند و آنها پاسپورتشان را از آن دو میگیرند و میخواهند به زور سوار اتومبیل کنند، دوست ورونیکا که موفق میشود فرار کند هنوز چند قدمی دور نشده که در یک تصادف وحشتناک کشته میشود. ربایندگان، یک شبکهی مخوف هستند که زنان و دختران را برای کارهای غیر اخلاقی قاچاق میکنند. دون ویکتور(خوزه سفامی) که ریاست شبکه در مکزیکو سیتی را به عهده دارد در ابتدا به ورونیکا تجاوز میکند و به او داروی مخدر میدهند تا نیروی فرار کردن نداشتهباشد. از سویی با پسر جوان 17 سالهای به نام خورخه( سزار راموس) آشنا میشویم. خورخه از راه دزدی و خالی کردن جیب توریستها خرج مادر و خواهر 13 سالهاش، آدریانا( پائولینا گایتان)، را در میآورد. او به مناسبت تولد 13 سالگی خواهرش برایش یک دوچرخهی قرمز رنگ خریده که آدریانا همیشه در آرزوی داشتنش بوده، اما مادر که میداند دوچرخه دزدی است با پسرش کمی مخالفت میکند و به آدریانا میگوید نباید تنها به دوچرخهسواری برود، آدریانا اما، صبح فردا وقتی مادر خواب است هیجانزده با دوچرخهاش بیرون میرود که او هم گرفتار افراد همان شبکه میشود. وقتی برادرش از سر دزدیهایش بر میگردد ناگهان میبیند پسرکی دیگر سوار دوچرخهی خواهرش شده، او آن پسرک را تعقیب میکند و گیر میاندازد و پسرک گریان میگوید که او هم این دوچرخه را پیدا کرده. خورخه از دوستانش برای پیدا کردن آدریانا کمک میخواهد ولی از دوستان او آبی گرم نمیشود و او به تنهایی به جستجوی خواهرش میرود. دو نفر از آدمهای شبکه باید زنان و دخترانی را که دزدیدهاند از مرز ریو گرانده وارد آمریکا کنند که ورونیکا و آدریانا هم جزو آنها هستند. آنها با خشونت تمام این کار را انجام میدهند و در راه برای آنکه پولی به جیب بزنند زنان و دختران را به آدمهای مختلف و حتی پلیسها قرض میدهند و جالب این است که یکی از آنها، مانوئلو( مارکو پرز)، خیلی هم مذهبی است و تا به عبادتگاهی میرسد برای پاکی مریم مقدس دعا میخواند! خورخه رد کاروان را شهر به شهر میگیرد و در پی آنها میرود. او در راه به طور اتفاقی با یک افسر پلیس تگزاس به نام ری شرایدن (کوین کلاین) آشنا میشود. ری سالها قبل در یک آدمدزدی مشابه دختر 6 سالهاش را از دست داد و هر چقدر هم که شبکههایی نظیر این شبکه را پیگیری کرد نتوانست دختر خود را پیدا کند. شباهت این حادثه به خاطرهی تلخ خودش باعث میشود تصمیم بگیرد به خورخه کمک کند. در یکی از مسیرهایی که کاروان از آن میگذشت، شهر کوچکی قرار داشت که در آن جشنی برپا بود. آدریانا و ورونیکا فرصتی مییابند و میگریزند و ورونیکا با مادرش در لهستان تماس میگیرد تا از سلامتی کودکش اطمینان یابد، اما مادرش گفت که همان شرکت کاریابی به او گفت که کار ورونیکا در آمریکا درست شده و بچه را از او تحویل گرفتهاند که به مادرش برسانند! ورونیکا که تمام زندگیش نابود شده، ناباورانه گوشی را قطع میکند و آدمرباها آنان را پیدا میکنند، مانوئلو قصد دارد برای زهر چشم گرفتن ورونیکا را شلاق بزند که…

“تجارت” صرفاً یک فیلم نیست که بتوان سرخوشانه به تماشایش نشست تا اوقات خوش شود. مارکو کروز پینتر داستان تلخی را مطرح کرده که در دنیای واقعی، فقر هر روز آن ماجرا را برای هزاران زن و دختر رقم میزند. کروزپینتر یک قدم هم از نشان دادن این تلخی وحشتناک پایین نمیآید و سعی نمیکند برای راحت کردن بیننده کمی اوضاع را بهتر نشان دهد، چرا که در واقعیت برای زنان و دخترانی که در دام چنین جریانی میافتند هرگز اوضاع بهتر نمیشود. سرنوشت ورونیکا، سرنوشت صدها و هزاران زن قربانی بوده که به دلیل گمنامی کسی به دنبالشان نرفته. همهی این زنها و دختران شانس نمیآورند که یکی مثل خورخه برادرشان باشد و یکی مثل ری فرشتهی نجات! آمار تکاندهندهای که از تعداد زنان و دخترانی که به عنوان بردهی جنسی فروخته میشوند در پایان فیلم ارائه میگردد تا این تلخی برای مدتها از یاد بیننده نرود. فیلم تجارت، بشدت ترسناک است چرا که آن قسمت از خوی حیوانی آدمی را به نمایش میگذارد که کاملاً عریان شده و این عریانی بیش از اندازه انسان را از حیوان بالقوه بودنش به وحشت میاندازد. انسان بخاطر پول تا کجا میتواند “انسان بودن” را در خود بکشد؟
کروزپینتر با نماهای هوایی جالبی داستان را میآغازد. در شهر ماشینها در رفت و آمدند و زندگی جریان دارد، پوسترهای انتخاباتی سیاستمداران را با لبخندهایی درخشان و دلگرم کننده به نمایش میگذارند و در جایی دیگر لختیها در حال اعتراض برای حقوقشان هستند و در گوشهای دیگر مردمی در چارهی فقر خود… هر گروه از مرم دغدغهای در زندگی دارند که همیشه خیلی عادی از کنارشان عبور کردهایم و شاید نماهای هوایی و در حرکت لازم بود تا به جزئیات روزمرگیهایمان کمی فکر کنیم. تعلیقی که کارگردان تا انتها در فیلمش اعمال کرده بسیار هیجانآور و عالی است و بیننده نمیتواند یک دقیقه هم شخصیتهای داستان را رها کند. این فیلم ابداً پر زرق و برق نیست و مشهورترین بازیگرش هم کوین کلاین است اما بازیها بسیار واقعی و روانند. پائولینا گایتان دخترک جذاب و دوستداشتنیای است و سزار راموس جوان، بشدت معصوم و عزیز با نگاهی ساده و پاک. تا انتهای فیلم به همراه او خشم میگیریم و اشک میریزیم. بیننده در انتها از نحوهی انتقامگیری او از دون ویکتور ابداً ناراحت نمیشود و حتی برای آن نگاه خاموشی که در انتها به لنز دوربین و چشم شما میاندازد سری به تایید تکان میدهید و دعا میکنید که این قضیه در هزاران بیقانونی مشابه در مکزیکو سیتی گم شود چرا که عدالت، به شیوهی خورخه اجرا شده بود.
دو سکانس فیلم را عاشقانه دوست دارم، یکی همانجا که مانوئلو میخواهد با کمربندش ورونیکا را تنبیه کند و موسیقی بشدت تاثیر گذارش که با آنکه معنایش را نمیفهمیدم بشدت منقلبم کرد و دیگر آنجا که عکس آدریانا را برای فروش در اینترنت گذاشتهبودند و خورخه داشت قیمتهای پیشنهادی ری را برای به دست آوردن خواهرش وارد میکرد و در زمانی که باید منتظر میماند تا قیمت جدیدی پیشنهاد شود یا پیشنهاد خودش تایید گردد اشک میریخت و میگفت: خدایا! خواهش میکنم! دیگه هیچوقت دزدی نمیکنم! دیگه هیچوقت کار بد نمی کنم!
فیلم تجارت یکی از بهترین فیلمهایی است که امسال دیدم. دیدن این فیلم را به همهی شما عزیزان توصیه میکنم. گاهی لازم است بدانیم تا چه اندازه میتوانیم پست باشیم، شاید آنوقت از خودمان و افکارمان بترسیم. شاید آنوقت صدای ورونیکا با آن لهجهی مال اروپای شرقی توی سرمان بپیچد: تو بهایش را میپردازی! مطمئنم!
عجبا.
والا چی بگم آخه؟
هیجان زده شدم…
متنت منو واسه دیدن فیلم حریص کرد.امیدوارم بتونم پیداش کنم…
چه قدر موضوع تاثیر گذاری ..بدبختانه فیلمهای ایرانی نمیتونن این چیزها رو نشون بدن ..وگرنه چه قدر از جرایم و فرارهای دختران کمتر میشد ..اگه واقعا اون طوری که هست در همین جامعه ایرانی فسادها نشون داده بشه .
.فقط میتونن از مواد مخدر و قاچاق بگن ..ولی راجع به این تجارت کثیفی که الان تو ایران بیداد میکنه .همون خط قرمز ها هست ..که نباید از اون فراتر رفت
..به هر حال ممنون از این نقد و تحلیل زیبا …
توصیف بسیار تاثیر گذاری بود که نشان می داد این فیلم توانسته دغدغه شما بشود برای ساعاتی و از دهنتان به این راحتی ها بیرون نرود
خیلی متشکرم از فیلم نوشت ارزنده شما
برایتان آرزوی انرژی بی پایان دارم.
ممنون از معرفی این فیلم. فقط کاش کل داستان را تعریف نمی کردید. البته درسته که بخشی هایی را نا گفته گذاشتید اما کلی از ماجرا را گفتید که کاش نمی گفتید.
به هر حال فیلم خوبی است که حتما خواهم دید.
از آن فیلم هایی است که آرزو می کنم در کشورما هم مشابهش ساخته بشه .
داستان فیلم را نمی خوانم تا هنگام تماشای آن تعلیق آن را از دست ندهم .
جالب بود. ممنون
من رفتم فیلم را دانلود کردم و دیدمش، خیلی فیلم تأثیرگذاری هست و خیلی زیبا بود.
ممنون بابت توضیحات شما در این سایت و امیدوارم که روزی این جنایت ها برچیده بشه.
هر چند که این یک آرزوی دست نیافتنی هست.
به هر حال ممنون بابت معرفی این فیلم زیبا.
از آون دسته فیلم ها که آدم می بینه اما دیوونه میشه
سلام مطلب خوبی بود . مرسی . با اینکه در کشور خودمون از این فیلما ساخته نمیشه ولی امیدوارم کسانی که این فیلم هارو می بینند فکر نکن که این مسایل فقط مربوط به اون ور آب هست , حداقل بیایم طرز نگرش خودمونو نسبت به دخترا عوض کنیم فقط خرید و فروش نیست بعضی عوامل باعث میشه که یه دختر از خونه بزنه بیرون که اصلا به ذهن هیچ پسری خطور نمی کنه , فقط تورو خدا احساس دخترارو اینقدر مسخره نکنید , من خیلی از این دخترارو میشناسم که … تو رو خدا دخترارو کاری نداشته باشین اگه ازتون کمک می خواد واقعا بهش کمک کنید…
..!!..؟
فکر میکنم بهتر از این فیلم ندیده بودم!
ممنون از پیشنهاد شما.
تمامی بازیگرها بینظیر بازی کردند از اون دختر 13 ساله تا پلیس تگزاس.
جالبه که فرهنگ برهنگی و حیوانصفت بودن و مستی رو همونها ترویج میکنند و خودشون هم ضدش فیلم میسازند!
به لباس دختر 13 ساله، بعد از این وقایع و در کلیسا دقت کنید. لباس و پوشش او هنگام دزدیده شدن رو با لباسش بعد از این جریانات مقایسه کنید…
معتقدم برهنگی و مستی، بلایی بهتر از این، سر جامعه بشری نخواهد آورد!
بازم ممنون.
اون صحنه ای رو که دختره خودش رو از کوه پرت می کنه خیلی دوست دارم … یه چیزی میگه شبیه به این … you will pay for it
بالاخره عده ای پیدا شدند که به دردها بپردازند و دریابند که دردی هم هست و بشریت هم درد دارد
مثل همیشه خوب و تاثیر گذار
ممنونم