فیلم مورد عجیب بنجامین باتن – معرفی و بررسی و تحلیل – The Curious Case of Benjamin Button (2008)

فرانک مجیدی: شاید یکی از بهانههایی که باعث میشود، فیلم تماشا کردن را دوست داشتهباشیم، فرار از روزمرگیهای زندگی باشد. پس چه باک اگر روایتی که به تماشایش مینشینیم، در عالم امکان و واقع نگنجد؟ هر چند ساختن افسانهوارهایی که به زمان و مکان نامعلومی در صدها سال پیش باز نمیگردد و در زمان معاصر جریان دارد، شجاعتی افزون میطلبد، ولی شاید یکی مثل “دیوید فینچر”، این دل را داشتهباشد که از ایدهی یک داستان کوتاه “اسکات فیتز جرالد” چنان خوشش آید که دست به ساخت “مورد عجیب بنجامین باتن” بزند.
پیرزنی در بیمارستانی در کارولینا در حال مرگ است و دخترش در لحظات آخر نزد اوست. طوفان کاترینا آغاز شده و اوضاع جوی نامساعد است. پیرزن میخواهد در لحظات آخر عمر رازی را برای دخترش بازگو کند. پس برای او داستان ساعتسازی را میگوید که نابینا بود و زندگی خانوادگی کوچکی با پسر و همسرش میگذراند؛ پسر به جنگ میرود و کشته میشود. در آن روزها شهرداری به او سفارش ساخت یک ساعت را دادهبود. او تمام وقتش را صرف ساخت آن ساعت میکند. در روز افتتاح تدی روزولت هم حضور داشت و همگان با تعجب می بینند که ساعت برعکس کار میکنند، ساعتساز میگوید خودش به عمد آن را اینطور ساخته،” شاید ساعت عقب برود، زمان به عقب برگردد، فرزندان ملت بازگردند و زندگی کنند، ازدواج کنند، بچهدار شوند و به مرگ طبیعی بمیرند، شاید پسر من هم برگردد!” پیرزن از دخترش میخواهد دفترچهای که در کیف دارد را برایش بخواند. در سال 1918، در میان شادی مردم از پیروزی جنگ جهانی اول در خانوادهی باتنها پسری به دنیا میآید که جادوی ساعت بر او اثر کرده، او نوزادی 80 ساله است. مادر کودک میمیرد و توماس باتن( جیسون فلمینگ)، پدر کودک، او را زیر پلهی خانهای رها میکند که در آن زوج سیاهپوستی به افراد پیر جا میدهند. زن سیاهپوست که کویینی(تاراجی هنسون) نام دارد از شوهرش میخواهد که او را نگاه دارند و نامش را بنجامین میگذارد. بنجامین (برد پیت) کمکم بزرگ میشود ولی سنش به عقب باز میگردد، او آرزو دارد مثل تمام بچههای 6،7 ساله باشد ولی ظاهر او مانند پیرمردی 75 ساله است. در همان روزها اتفاقی با پدرش که همواره دورادور به او سر میزد ملاقات میکند. او با دخترکی زیبا به نام دیزی آشنا میشود و با هم دوست میشوند. وقتی بنجامین 17 ساله شد (با ظاهری63ساله!) از خانه میرود و با کاپیتان مایک(جیرد هریس) به دریا میزند. آنها به روسیه میروند و او با زنی انگلیسی به نام الیزابت ابوت(تیلدا سوئینتون) آشنا میشود. همسر الیزابت جاسوس است. علیرغم شوهردار بودن البزابت، میان بنجامین و او رابطهای عاطفی شکل میگیرد. در یکی از روزها الیزابت او را بیخبر ترک میکند. دیزی(کیت بلانشت) در نیویورک بالرین میشود. او و بنجامین همیشه برای هم کارت پستال میفرستند. با پیام فرانک روزولت بنجامین و کاپیتان مایک هم وارد جنگ میشوند و با حملهی یک زیردریایی مایک کشته میشود. بنجامین به خانه بر میگردد و باز دیزی را ملاقات میکند و یاد روزهای خوش گذشته زنده میشود. اما حوادث دیگری هم میان دیزی و بنجامین رخ میدهد…

دیوید فینچر، خالق شاهکار “هفت” و فیلم خوب “باشگاه مشتزنی”، در سالهای اخیر به سراغ ساخت “زودیاک” رفت. فیلمی دربارهی یک داستان واقعی قاتلی زنجیرهای که هرگز به دام نیفتاد. این فیلم در قیاس با “هفت” بسیار ناامید کننده بود. پس از این افول بود که فینچر به امید بازگشت به روزهای اوجش با هنرپیشهی محبوبش، برد پیت، دست به خلق تصویری از ایدهی جسورانهی فیتز جرالد زد. فیلم راوی ایدهی عجیب زندگی وارونه میشود. چیزی که شاید به نظر اینقدر عجیب و احمقانه بیاید که خندهدار باشد، اما کنجکاوی دربارهی اینکه اگر چنین چیزی امکان داشت چطور میشد، بیننده را میخکوب میکند و با مسیر داستان پیش میبرد. داستانی که روایتگر بخشی از حوادث مهم تاریخی جهان است.

با این حال، این فیلم خالی از اشکال نیست. عشق میان الیزابت و بنجامین خیلی بیریشه و غیر ضروری تصویر شده. بنجامین که قرار بوده در جنگ شرکت کند، حتی برای حفظ ظاهر هم که شده، اسلحه به دست نمیگیرد. اصلاً انگار در سکانس جنگ شبانهی قایق و زیردریایی به زور در صحنه چپانده شده که فقط باشد! هر چند که این فیلم حاوی نکات تاریخی خوبی است، اما در مقام قیاس با فیلم “فارست گامپ” ( که بزودی پستی دربارهاش خواهم نوشت) از بسیاری از جریانات فکری و اجتماعی در آن سالها به سادگی عبور میکند و ناگفته رهایشان میکند. از اریک راث که سناریوی این فیلم و “فارست گامپ” را به رشتهی تحریر در آورده، انتظار بیشتری میرفت. اینکه بنجامین وقتی به دوران کودکی میرسد ناگهان دیزی را فراموش میکند و وقایع زندگیش را از یاد میبرد با چه منطقی رخ میدهد؟ به باور من، بر خلاف تصور خیلیها، حد و اندازهی بازی برد پیت اصلاً اسکاری نیست! صرف یک گریم سنگین نمیتواند باعث بهترین بازیگر مرد بودن، شود. بازی پیت خیلی خشک است، چه وقتی الیزابت را از دست میدهد، چه وقتی دیزی را دوباره میبیند وچه وقتی که میفهمد توماس باتن پدر اوست. هرچند صبوری برد پیت در تحمل آن گریم سنگین قابل تقدیر است ولی اگر میتوانست متناسب با آن گریم فوقالعاده بازی کند چقدر این فیلم بهتر میشد! از دید من، بازی کیت بلانشت بسیار چشمگیرتر از پیت از آب در آمده!
-------
علت و عوارض مشکل پزشکی از چیست؟
البته فیلم جاهای قشنگی دارد که امضای فینچر را میشود بر آنها دید. مثلاً جایی که بنجامین و پدرش به تماشای طلوع آفتاب بر دریا مینشینند یا جایی که روح کاپیتان مایک و بنجامین چون مرغی مگسخوار و زیبا تصویر میشود. گریمهای فیلم عالی است و صحنهآراییها با تناسب گذر سالها استادانه طراحی شدهاست. این تناسب و تغییر در موسیقی فیلم هم مشهود است. فیلم “مورد عجیب بنجامین باتن” بخاطر ایدهی خوبش و چیزهایی که میتواند یادآور فینچر باشد ارزش دیدهشدن را دارد. ” بعضی از مردم برای زندگی کنار رودخانه بدنیا میآیند، برخی برای کشته شدن با صاعقه، برخی برای شنیدن موسیقی، برخی برای شنا کردن، برخی برای ساخت دکمه، برخی برای شکسپیر بودن، برخی برای مادر بودن، و برخی برای رقصیدن!” این نریشن سکانس پایانی فیلم بود که بسیار زیبا و دلچسب به تصویر کشیده شدهبود! بله، همه برای چیزی زندگی میکنند اما فقط بنجامین باتن است که مثل بنجامین باتن زندگی میکند، برای موردی عجیب!
تعهد این آقای بنجامین به زن و زندگی و خانواده من یکی را که نابود کرد
جقدر یه آدم میتونه وفادار بمونه؟؟؟!!!
چقدر آدم خوبی بود و من خبر نداشتم
@شوخ, lol
اگر فیلم را ندیده بودم، فکر می کردم که درباره ی یک فیلم معمولی چنین قضاوت سطحی و پرت از مرحلهیی اینجا گذاشتهاید! دربارهی فیلمی که در دنیای واقعی رخ نمیدهد دنبال منطق میگردید؟ اینگونه باشد که تمام فیلم را باید غیر منطقی بدانیم! نظرتان در مورد بازی “خشک” برد پییت و این که عقیده ندارید اسکاری نیست تقریبن به یک شوخی شبیه است. این نظرتان دقیقن این نکته را تداعی میکند که نتوانستهاید با فیلم ارتباط خوبی بگیرید و این را از ضعف شما میدانم نه فیلم. بنجامین (برد پیت) گریه نمیکند، تا تو بهجایش گریه کنی. بنجامین نمیخندد برای اینکه تو بخندی. سکوت که میکند، که تو حرف بزنی. حرف که میزند، تو سکوت میکنی. و اینکه بدانی همهچیز درمورد بنجامین، دقیقاً برعکس است. او از چیزی خوشش میآید که تو دوست نداری. و کاری را انجام میدهد که تو انتظارش را نداری. بازی کیت بلانشت زیر سایهی سنگین و قدر بازی برد پیت دفن شده است.
نوشتهیی که نوشتهاید به هیچ عنوان در حد یک نقد سینمایی نیست و مشخص است که درک خوبی از فیلم نداشتهاید. دیگر اینکه خیلیها هستند که فیلم را ندیدهاند. این فیلم وقتی که داستانش را ندانی هیجان بیشتری دارد برای دیدن. فینچر بیهوده فیلم را بدون تیتراژ آغاز نکرده است. اما متاسفانه شما تمام داستان را نوشتهایید .کاش دست کم اول مطلب می نوشتید که اگر فیلم را ندیدهاید مطلب را نخوانید.
در کل نوشتهی شما تنها و تنها تعریف داستان بود و دیگر هیچ.
یک نکتهی دیگر هم اینکه برای کامنت گذاشتن برای شما: اول که کلی شرط و شرایط گذاشتهاید، دوم اینکه شاید من دوست نداشته باشم ایمیل خود را بگذاریم (دوست ندارم هم دروغ چیزی بگذارم)
@مدیار, Thank you….you just said what I wanted to say.
@مدیار,مدیار فقط بگم که خیلی بی ادبانه نوشتی که چی؟؟؟
که این که تو عاشق برد پیتی خوب باش حالا چون عاشقی باید دیگران هم باشند ؟؟؟
که این نوشته اصلا نقد نیست؟؟ :ی نقد بودن یا نبودن نوشته ای را تعیین کی کند؟؟ تو؟؟؟؟
که نویسنده همه فیلم را گفته ؟؟( من فکر می کنم فیلم را ندیدی گون همه فیلم این نیست ) کسی که مثل شما حساس است که فیلم را نداند و ببیند خوب نخواند! کسی هم مثل وقت ندارد باید بداند که فیلم چیست تا ببیند . حالا تو بهت بر خورد ؟؟؟
دانشمند نمای فیلم شناس
@nasrin, خانم نسرین شما چهقدر بی ادب هستی؟ اصلن معنای ادب را می دانید؟ این چه طرز نوشتن و صحبت کردن است. به تو چه ربطی دارد که من این نوشته را میخوانم یا نه! حد خود را راعایت کنید و جایگاه خود را بشناسید
و نکتهیی که الان دیدم این است که اگر می دانستم کامنتم بعد از تایید شما به نمایش در میآید هرگز برایتان کامنت نمیگذاشتم
@مدیار, اولا انقدر عصبی نبودیا… D:
سلام
باید از شما تشکر کنم به خاطر این نقد زیبا و رسا که لذت خوندنش کمتر از دیدن خود فیلم نیست
من هم با شما موافقم و به نظر من این داستان جذاب فیلم بود که بیننده را به دنبال خود می کشید تا بازی بازیگران معروف ان .
موفق باشید
تحلیل خوبی بود… اشکالاتی هم که ذکر کردی به نظرم کاملا وارده! نمیدونم چرا بعضی ها نمیخوان بفهمن که خالق یک اثر فوق العاده هم گاهی اثری نه چندان کامل بر جای میگذارد!
به هر حال خوب بود! (هم تحلیل شما و هم مورد عجیب بنجامین باتن!:دی)
سلام به همه دوستان و مدیر محترم این سایت. بنده دانشجوی دانشکده فنی صدا و سیما هستم و خودم هم مشغول کارگردانی روی یک فیلم کوتاه هستم منظورم از این تعاریف این بود که از سینمای جهان با عرض معذرت خیلی بیشتر از شما بلدم. بر خلاف نظر دوستان و خودتون این نقدی که بالا از این فیلم گفتید به هیچ وجه کامل نبود.اول از همه خودتون گفتید داستان خیالی..پس چرا سراغ منطق میگردید تو این داستان؟ برادر من توی اصول کارگردانی هم اگه خونده باشی ذکر شده که subgenre منطق شامل فیلم های تخیلی نمیشه…یعنی رابطه بنجامین و الیزابت..فراموشی انتهای فیلم که بنجامین دچارش میشه و …نه تنها ضعف محسوب نمیشه بلکه در این سبک فیلم ها که در اصطلاح سینمایی به fictiondrama معروفه یک نوع قدرت هم محسوب میشه..بله..باید سبک فیلمو دید.ضمنا ایراد دوم این نقد این بود که بازی زیبای برد پیت رو دست کم گرفته بود…برادر من کسی که بتونه تو یه فیلم fictiondrama یه بازی طبیعی ارائه کنه..یعنی شاهکار..یعنی همون کاری که هیت لجر تو dark knight کرد..شاید بگی چه ربطی داره..ربطش اینه که هر دوشون تو یه فیلم نیمه تخیلی یه بازی کاملا غیر مصنوع ارائه کردن . این تلفیق سبک باعث میشه که بیننده فقط تحسین کنه..در کل..ببخشید اگه توهینی کردم..ولی اطفا بر حسب تعصب نقد بیجا نکنید…این فیلم به نظر من نمیشه بهش نقصی وارد کرد..7 بار دیدمش..یه تلفیق سه گانه از سه سبک fictiondrama ..naturalplay ..و عاطفی داره که باعث میشه بیننده اصلا توجهی به هیچ چیز فرعی به جز اصل داستانو نکنه..در آخر باید بگم بازی کیت بلانچت هم در این فیلم قابل ستایشه…
به نظر من هم فیلم خاصی نبود.صرفا یه قصه بود.انگار داری کتاب می خونی.درسته که داستان تخیلیه ولی گاهی فیلم های تخیلی هستن که هیجان فوق العاده دارن.این فیلمو اگه برای کسی تعریف کنیم چیزیو از دست نمیده.من به خیلی ها گفتم داستانشو تعریف می کنم براتون،وقتتونوبزارین یه فیلم دیگه ببینین.همین که با تعریف داستان فیلم از درجه دیدن ساقط بشه ارزش فیلم کم میشه.تا حالا به کسی نگفتین برو فلان فیلمو حتما ببین.تا نبینی نمیتونی بگی چیه.بنجامین باتن از این طور فیلما نیست.یک روایت خشک و عادی.تنها صحنه قشنگش اخرشه که بصوورت یک نوزاد 80 ساله در اغوش دیزی چشاشو میبنده و می میره.خیلی غم انگیز بود.
سلام.. این فیلم جزو بهترین فیلمهای بوده که در این چند سال دیده ام و به نظرم رسید شما بیشتر به فرم و روایت داستانی فیلم توجه کرده اید پیشنهاد می کنم چند سال دیگه دوباره این فیلم را ببینید و نقد مجددی به آن بنویسید چون به میزان زیادی به سن و سال بیننده و تجربه وی از گذر زندگی و پشت سر گذاشتن زمان بستگی دارد.
منم کاملا با این حرفتون که برای درک بهتر از این فیلم باید به سراغ تجربیات زندگی خودمون بریم کاملا موافقم… منم وقتی بعد یه مدت نسبتا طولانی فیلمو دوباره دیدم ذهنم خیلی بیشتر کنجکاو مفهوم داستان شد .
سلام
میشه متن انگلیسی این نریشن رو بذارید مرسی
سلام. نقدتون خوب بود. به نظر من این یه فیلم متوسط رو به خوب بود که برای سرگرمی ارزش یک بار دیدنو داشت.
با مدیلار کاملا موافقم.
این نقد نمونه کامل یک نقد غیرحرفه ایست که تماماً به تعریف بیهوده داستان و ایرادهای مضحک می پردازد.
داستان را برای کی تعریف می کنید؟
کسی که فیلم را دیده که نیازی ندارد. کسی هم که هنوز فیلم را ندیده با نوشتن این نقد (؟!) تمام جذابیت تماشای یک شاهکار را از او گرفته اید.
بعد مدتها یک فیلم پربار و عالی پیدا شد و اما درمورد نقد باید بگم یه جورایی از اون ور بوم افتادن بود ولی به هر حال چند تا نکته مفید برام داشت
کامیاب و پیروز باشید
Benjamin button was the most beautiful movie that i’ve ever seen.the music,the scenes,the dialogs…everything was just perfect
اینکه بنجامین وقتی به دوران کودکی میرسد ناگهان دیزی را فراموش میکند و وقایع زندگیش را از یاد میبرد با چه منطقی رخ میدهد؟
it’s better for you to first read that short story from scott.f.gerald then judge the movie.–>
http://www.readbookonline.net/read/690/10628/
on that story the writer mentioned that when Benjamin button became younger he would lost his memories of past.this is what david fincher tried to show in the movie.it’s not unrealistic ,like what you said,it is the concept of that story.the director didn’t want to change the concept,he just portrayed it as perfect as he could.
in my opinion both of them,brad and cate were fantastic
also this movie has an amazing ost.try to get it and listen to the mesmerizing music of that..
سلام
ممنون از مطالب زیبا و تحلیلی همیشگیتان در ” یک پزشک”!
این فیلم رو ندیدم ولی یه نکته ای که از فیلم به نظرم اومد و مورد سوال شد اینه که چطور ساعتی که بعد از جنگ جهانی دوم( با توجه به حظور روزولت در مراسم) می تونه جادویی بر بچه ای در سال 1918 داشته باشه؟
موفق و کامروا باشید.
سلام
دوست عزیز توجه بفرمایید که دو رئیس جمهور در آمریکا با فامیل “روزولت” وجود دارد که ظاهرا نسبتی هم با هم نداشته اند
تئودور روزولت که مربوط یه همین فیلم است و در زمان جنگ جهانی اول و فرانکلین روزولت که مربوط به زمان جنگ جهانی دوم است.
فکر میکنم که ایده فیلم بسیار ناب و غریب و بسیار جذاب هست. داستان فیلم بسیار جالب و سوال برانگیزه که تماشاگر رو برای پیدا کردن جواب سوالاتش تا انتها با خودش می کشه. اما به نظر می آد که فیلمنامه نویس که خود طراح اصلی سوالهاست( و مانند هر هنرمند دیگری که هدفش از خلق اثر هنری باید بیان نظر و یادیدگاه خود راجع به هر موضوع مورد توجه خود باشد ) از بیان نظر شخصی خود عاجز است و به عبارتی سوالی رو که خود مطرح کرده در آخر تا میتوانسته ساده کرده. از سوالات ساده ای مثل حضور الیزابت در داستان که نمیدانم وجود و یا نبودش، چه کمک و یا لطمه ای به داستان می زند صرف نظر می کنم. به نظر من روابط انسانی و عاشقانه بنجامین و دیسی از میانه داستان به بعد بسیار تفکر برانگیز و پراهمیت هستند. روابطی که ما باید شاهد پایداری و یا عدم ثبات ویا تغییر احساسات این دو نفر در گذر زمان باشیم. ما باید دشواری ـ در کنار هم بودن این دو نفر و حفظ و یا دگردیسی احساسات و روابطشان رو ببینیم. ( شرایطی که بدون وجود یک بچه هم بسیار مشکل است چه رسد به اینکه شخص سومی نیز تاثیر گذار بر این شرایط باشد ) در هر صورت کشف و درک این شرایط چنان مشکل است که فیلمنامه نویس براحتی با جدا کردن این دو نفر و دور از دید قرار دادن بنجامین ( شخصی که زندگی عجیبش دلیل وجودی داستان است ) و نادیده گرفتن اینکه در سالهای آخر چه برسرش می آید؛ داستان رو به انتها می برد.
بعد از دیدن فیلم مورد عجیب بنجامین باتن ،به این نتیجه رسیدم که این فیلم شبیه به یک فیلم هندی است زیرا عنصر تصادف و ساده انگاری زندگی در آن نمایان است. به علاوه نسبت ما به عنوان مخاطب با بسیاری از آدمهایی که وارد زندگی بنجامین باتن می شوند روشن نیست . به مثالهایی اشاره می کنم : 1)شخص سیاهپوستی که برای اولین بار بنجامین را به شهر برد و سپس او را با دیدن نامزدش رها کرد. 2) زن متاهلی که در هتل با بنجامین آشنا شد و سپس او را ترک کرد.
به نکته ای دیگر که درمورد این فیلم می توان اشاره کرد این است که این فیلم به برهه ای از تاریخ آمریکا اشاره میکند البته مثل همیشه با آن نگاه رویای آمریکی. به عنوان مثال تاریخ تولد بنجامین 1918 است یعنی تاریخ شروع جنگ جهانی اول و شروعی برای آمریکا برای ورود به عرصه جهانی یا اشاره بنجامین به یکی از افراد کشتی کاپیتان مایک به عنوان یک سرخ پوست یا در جایی که بنجامین با معشوقه خود دیزی مشغول شنا کردن هستند اولین سفینه آمریکا به فضا فرستاده می شود.
و نکته آخر اینکه این فیلم از کتابی از نویسنده مشهور فیتز جزالد ساخته شده است و یاد این سخن لوییس بونوئل می افتم که به فیلمنامه نویس خود تاکید می کرده است که برای ساختن یک فیلم خوب سراغ داستان بد برو تا بتوانیم فیلم خوبی بسازیم.
من هم از فیلم خیلی خوشم نیامد و بازی خاصی از براد پیت ندیدم
نمی دونم البته به اندازه شما و دیگران از فیلم حالیم نمیشه ولی همین که من را جذب نکرد
این بازی کجا و صحبنه آخر بازی در هفت کجا
آنجا که بین کشتن و نکشتن قاتل همسرش در حال جداله
به نظرم اون صحنه یکی از قشنگترین صحنه های بود که دیده ام
ببخشید اقای هملت …. شما نمیتونید به فیلم بی احترامی کنید چون از بس بی احساس هستید و توی زندگی ما انسانها احساس خیلی مهم که این فیلم هم همین احساس را برای ما بیان میکنه ….. بعد شما که میگید از برد پیت بازی خاصی ندیدید هروقت تونستید مثل برد پیت بازی کنید اون موقع قپی بیایید …..
سلام
ممنون استفاده کردم
به امید خدا
خوش باشی
بنجامین بوتون را در تبدیل به یک شکل هندسی دایره دیدم.چرخشی از تولد به مرگ در هر دو شکل طبیعی و فرمی که در فیلم نشان داده شدو فارغ از چگونگی شکل گیری آن, نشان داد که جوهره وجودی زندگی عشق است و تمایل انسان به فرار از روزمرگی رایج. جائی که بنجامین در تلویزیون موفقیت معشوقه قبلیش در پیمودن کانال مانش را میبیند لبخندی از رضایت بر لبانش می نشیند زیرا در یکی ار دیالوگ های فیلم معشوقه قبلیش از تلاش ناموفقش در پیمودن این کانال از آن به عنوان تنها مورد قابل ذکر در زنذگیش نام برد.
این فیلم به پایداری عشق در زندگی و نفوذ آن به هر شکل ممکن در زندگی افراداشاره دارذ.جایی در فیلم برادپیت می گوید و با همین استدلال همسر و فرزندش را ترک میکند.سپس در صحنه ملاقات دوباره آنها در سالن آمورش باله این مطلب توسط بلانشت هم تایید می گردد ولی آنچه در انتها رخ می دهد مراقبتی عاشقانه از بنجامین سالخورده ولی ذر شکل نوزاد است تا لحظه مرگ او توسط بلانشت.
به هر حال باید دانست در هرکجای این دایره که وارد زندگی شویم قوانین متقن حیات و عشق به هر شکل و صورتی رخ نمایانده و ما را در خود می گیرد, حال برای زندگی کنار رودخانه بدنیا بیاییم یا برای کشته شدن با صاعقه، شنیدن موسیقی، شنا کردن، ساخت دکمه، شکسپیر بودن، مادر بودن، رقصیدن و یا بنجامین بوتون بودن!”
@amir hossein,
درود
بنجامین فیلم قشنگیه اما چیزی که این نظر رو به بیننده القا میکنه داستان عجیبه اونه که جذاب هم هست اما به نظر من این فیلم در اواسط زندگی بنجامین تنها به دادن گزارش از این زندگی عجیب اکتفا می کرد و همچنان بار اصلی جذابیت روی دوش داستان منحصر به فرد فیلمه
البته این هم جای تقدیر داره که یک فیلم در مجموع آدما رو بنشونه پای جعبه جادویی و تا آخرش به چشمان کاملا باز نگه دار!
با تشکر از شما راستی شما در درمان مریضها هم اینقدر موفقید که اینجا؟
مرجان
واقعا که مسخرست.آدم چه چیزایی که نمیشنوه.چه صبری داره فینچر البته حقم داره نمیگه کجای فیلماش واسه چی یه کاریو کرده که چیو برسونه(مثل فیلم هفت اون قسمتی که فریمن چاقو به سمت دوربین پرت می کرد!)میذاره به عهده خودت که اگه شعورشو داشتی بفهمی که چی شد.ولی واقعا سخت تحمل اظهار نظرای فیلسوفانه کسایی که…
بازی ضعیف برد پیت؟؟؟!!!برد پیت با یه حرکت گردن یا حتی طرز نگاش هر چیو که باید به مخاطب میگه اونوقت میگین بازی ضعیف!!!
سلام.
به نظر من بنجامین باتن یک فیلم قوی و زیبا بود. فیلم های امسال اصلاَ جالب نبودن. مثلاَ همین فیلم میلک که بازیگرش بهترین بازیگر مرد شد. همچین بازی درخشانی هم نداشت. اما به نظر من فیلم بنجامین باتن استحقاق اسکارهای بیشتری داشت. موضوع جالب و جدیدی بود. حالا همه فیلم ها دنباله رو هم هستند ورود یک کار جدید و موضوع متفاوت خودش می تونه برای دیگران هم انگیزه بشه.
سلام،به نظر من شما می تونید نظرتون رو راجع به فیلم بنویسید این خیلی خوبه ولی تعریف فیلم اونم به طور کامل اصلا کار جالبی نیست .زیباترین فیلم وقتی آخرشو بدونی از هیجانش کم میشه ضمنا باعث پیش داوری میشه، به نظر من بازی براد پیت عالی بود ولی در مقابل موضوع جذاب وجدید فیلم در رده پایین تری قرار می گیره. موفق باشی
فراموشی بنجامین باتن در انتهای فیلم طبیعی ست به این دلیل که در نمای ظاهری او اکنون یک کودک است و در سنی به سر می برد که تا آن موقع هنوز دیزی را ندیده بود. پس نباید اورا به یاد بیاورد . و در نمای حقیقی او اکنون یک پیرمرد 80 ساله است که با توجه به شرایط خاصی که دارد ظبیعیست دچار مشکل روحی شده باشد ( به این نکته در فیلم اشاره می شود ) و فراموشی در چنین سنی و چنین شرایطی مورد عجیبی نیست.
این فیلم را دیشب دیدم. من سکانس جنگ را پسندیدم. واقعیتِ جنگ قهرمانبازی ندارد. به نظرم این سکانس بسیار واقعی مینمود. در مورد بازی، به برادپیت حق میدهم. از پشت آن همه پروتز که بر صورت داشت، بهتر از این چگونه میتوانست بازی کند؟ بازی بلانشت هم زیبا بود.
اما نکتهای هست که به همهی نوشتههای سینماییتان مربوط میشود:
چه اصراری دارید که داستان فیلم را در نوشتههایتان تعریف کنید؟ کسانی که فیلم را دیده اند، داستانش را میدانند. کسانی هم که ندیده اند، برایشان مطلوب نیست که نکاتی را که قرار است خودشان در هنگام دیدن فیلم کشف کند، قبلا کسی برایشان گفته باشد. نکنید این کار را!
سلام دوست عزیز
خواستم درباره ی نقدی که راجع به فیلم کردی حرفی بزنم به نظرم در مورد بازی براد پیت حق با شماست البته بسیار خوب بازی کرده اما چندان متمایز از بازیهای قبلیش نیست و بازی کیت بلانشت چشمگیر تره اما در مورد فراموشی بنجامین در پایان باید بگویم این فراموشی به سبب پیریست و منطق خودش را دارد به نظرم فیلم بسیار خوش ساخت و فیلمنامه ی فوق العاده ای داشت من از دیدن این فیلم لذتی بردم که چند ماه یا بیشتر بود از دیدن هیچ نبرده بودم موفق باشید.
خیلی فیلم قشنگی بود من دوبار این فیلمو دیدم هر دو باره شم آخر داستان بعد از مرگ بنجامین باتن گریه کردم من نمیدونم چرا اسکارو به برت پیت ندادن به این یارو دادن
فیلم قشنگی بود ! اما جاهای مبهمی داشت مثلا بنجامین رو روی ویلچر دیدن تو سن هفت سالگی و
بعدش فیگور گرفتن جلوی آینه در پیری با هیکلی جوان سریه جوان شدن بنجامین !!!!
نقد بسیار خوبی بود. من فیلم رو دیدم و بعد خ9وندم نقدتون رو.. عالی نقد کردید ولیکن بهتر بود اولش می نوشتید که این نقد برای کسی هست که فیلم رو دیده و spoiler داره. :)
دوسته عزیز سلام با تمامه احترامی که به نوشته های شما دارم در تمامه پست هات اکساران نقد های فیلم هات رو نمیخونم الان که اینو مینویسم تازه این فیلمو نگاه کردم باید ای چیزی در موردش انجام میدادم با گوگل این پست رو پیدا کردم دوسته عزیز احتمالا تا حالا تنها نبودی و یا حسش نکردی یا اینکه …. معنی این فیلم فراتر از این حرف هاست خدا تنهای انسان زندگی میکند برای چه یا شاد همون زندگی ثانیه ای اگر دقت کرده بودی در تمامه سکانس ها لحظه بود نه چیزه دیگری زمانی که مثله بچه ۲ ساله شد و زمانی که مرد در حالی که در تمامه لحظه هاش خدا بود و او تنها ما برای زندگی به مادر خدا و زمان نیاز داریم .
همه این ها به درک
در ستایش این فیلم عکس هاشو درست کن تمام نظرات را پاک کن پیام این فیلم قابله درک نیست چیزه خوبی هست فراتر از یک داستان
سلام…
بهترین فیلمی بود که در طول عمرم دیدم..
بسیار بسیار زیبا بود…
سلام…. اول از همه میخوام از مدیار و محسن تشکر کنم به خاطر نوشته های خوبشون.
من از طرف داران پرو پا قرص نقد های این سایت هستم ولی به شدت از نقدی که در مورد این فیلم نوشته شده بدم اومد.
گرچه نباید از تفاوت سلایق انسان ها چشم پوشی کرد اما به نظر من کسانیکه با این فیلم و فیلم هایی مثل این ارتباط بر قرار نکردن فیلم رو صرفا برای سرگرمی نگاه میکنند و تا زمانی که دیدشون رو به سمت هنر و مفهومی که فیلم سعی داره بیان کنه عوض نکنن نمی تونن از این نوع فیلم و بازی هایی که از نظر من و خیلی های دیگه فقط میشه اونها رو شاهکاری تمام عیار نامید لذت ببرند.
باباشماهاهم که همه الافین فیلموواسه تفریح ببینین بره پی کارش مگه شماهاکارگردانین یابانظرات ارزشمندتون چیزی تغییرمیکنه؟ یکی ازبزرگان علم که الان اسمش یادم نیست میگه بازیگری پایینترین درجه هنره البته اگه بشه اسمشوهنرنامید
با سلام
من امروز این فیلم رو دوباره دیدم بعضی از قسمتهای فیلم به نظرم خیلی زیبا بود
چه خوب که شما قبلا این فیلم رو نقد و بررسی کرده اید
یک پست در مورد این فیلم در وبلاگم نوشته ام .خوشحال میشم نظر شما رو هم در مورد این پستم بدونم.
موفق باشید
سلام قشنگ بود دیدگاهتون ….بردپیت لیاقت نامزد اسکار شدن رانداشت
ممنون
ازتضارب نظرات یک ایده نو بدست میاری.
با سلام
در این فیلم بر خلاف فیلم های ظعیف که بیشتر بر اساس دیالوگ استوار هستند تمرکز ان بر حالات صورت-لحن صدا-نگاه باجذبه-سکوت به جا-صحنه سازی مناسب-و… بوده است
نمایش عالی بازیگران ان نقطه برجسته فیلم می باشد
فیلمش عالی بود.
فوق العاده بود جزو بهترین فیلمهایی بود که دیدم حداقل جزء 20تای اول
با سلام.. فقط اینو بگم که فیلم یه کلّیته و نمیشه تک تک اجزای اونو جدا از بافت کلّی فیلم در نظر گرفت. شکی نیست که هیچ چیزی کامل نیست ولی در مورد این فیلم و در مجموع هر اثر هنری دیگه، بهتره به برآیند تأثیری که در نهایت بر روان و اندیشه ی انسان می ذاره نگاه کرد.. من این فیلمو در کنار سه فیلم دیگه ای که همیشه به اونا مثل معیار نگاه کردم قرار می دم: فرار از شاوشنگ، راههای افتخار و ذهن زیبا..
واقعاً زیبا بود ، من که سه بار دیدمش واقعاً عجب ایده زده به سره نویسنده
مثل In Time
ممنون
سلام
دوستان عزیزم هرکی نقد میکنه باید فیلم رو با دقت نگاه کنه من این فیلم رو.نزدیک 10 بار نگاه کردم .واقعا این فیلم یک شاهکاره نباید الکی نظر داد .فقط اینو بگم آخر فیلم نگاه کنید که بنجامین توی دست عشقش از دنیا میره.کسی که نقد میکنه معنی اون صحنه رو وآسه من بگه یعنی.
یه نکته جالب شعری هستش که وحید سجادپور در کتاب عطسه اطلسی نوشته که مفهومش خیلی نزدیک به این فیلمه و در اردیبهشت87 به گفته خودش شعر رو سروده
یکی از قشنگترین آثار های دیوید فینچر بود:) بازی جذاب بلانشت و برد پیت که از اول هم بنجاکبن ادم پخته و بالای بود به خاطر سن معکوس شدش
پایداری عشقشون:)
فداکاری هایی که دیزی تا زمان مردن بنجامین در حقش کرد
دیالوگ های ژرف و عمیقشون
در مورد ارزش زمانی که قدرش این روزها دونسته نمیشه:)
بیشترین صحنه های ایموشنال رو داشت که من خیلی اشک ریختم:)
بدون هیچ قیدی همدیگرودوست داشتن ساده،زیبا،بوسیدنی ترین صحنه ها:)
بشدت فیلم روانشناسهای قشنگی بود .